تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805464730




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امام خمینی معتقد بودند تمدنی را می‌خواهیم که بر پايه‌ شرافت استوار باشد/ پیش‌آمد و پس آمد الگوي توسعه‌ اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


دین و اندیشه > اندیشکده ها علیرضا پیروزمند:
امام خمینی معتقد بودند تمدنی را می‌خواهیم که بر پايه‌ شرافت استوار باشد/ پیش‌آمد و پس آمد الگوي توسعه‌ اسلامي
خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: تحقق توسعه‌ی الهي با تحقق تمدن اسلامي قرين است؛ يعني با طي اين مسير است كه تمدن اسلامي دست‌ یافتنی است. تمدني كه به تعبير حضرت امام (ره) بر پايه‌ی شرافت و انسانيت بنيان شده است: ما اين پيشرفت و تمدني كه دست ما پيش اجانب دراز باشد را نمي‏ خواهيم. ما تمدني را مي‏ خواهيم كه بر پايه‌ی شرافت و انسانيت استوار باشد و بر اين پايه صلح را حفظ نمايد.



موضوع مقاله‌ی حاضر بررسي فرايند علمي است كه امكان دستيابي به توسعه‌ی (تعالي) اسلامي را فراهم مي‌آورد. الگوي توسعه‌ی اسلامي عامل تعیین‌ کننده‌ای است كه اين مهم را امکان‌پذیر مي‌سازد اما براي توليد الگوي توسعه‌ی اسلامي-  ايراني لازم است به دو پرسش مهم پاسخ گفته شود: 1. الگوي توسعه‌ی اسلامي ـ ايراني چگونه به‌دست مي‌آيد؟ 2. الگوي توسعه‌ی اسلامي ـ ايراني چگونه جامعه را به توسعه‌ی اسلامي رهنمون مي‌كند؟ حاصل جمع پاسخ به دو پرسش فوق، فرايندي را ترسيم مي‌کند كه از زيربنايي‌ترين لايه‌هاي الگوي توسعه تا عيني‌ترين نمودهاي تحقق الگوي توسعه در آن ديده شده است. طي بررسي سؤال اول، محورهاي علمي پيشيني «يا زيرساخت علمي الگوي توسعه» مشخص مي‌شود كه از آن به «پيش‌آمد الگوي توسعه‌ی اسلامي» تعبير نموديم. طي بررسي سؤال دوم، گام‌هاي پسيني علمي تا تحقق توسعه‌ی اسلامي مشخص مي‌شود كه از آن به «پس‌آمد علمي الگوي توسعه‌ی اسلامی» تعبير نموديم. به‌زعم نگارنده، بدون چنين بررسي‌هايي نه درك عميقي از الگوي توسعه‌ی اسلامي و نه طرح روشني نسبت به فرايند علمي دستيابي به توسعه‌ی اسلامی حاصل مي‌شود. مقدمه موضوع در مقاله‌ی حاضر مبدأ الگوي توسعه‌ی اسلامی، اركان الگوي توسعه‌ی اسلامي و در پايان پس‏آمد الگوي توسعه‌ی اسلامی، موردبررسی قرار مي ‏گيرد. مبدأ، بدين معنا كه براي دستيابي به الگوي توسعه‌ی مورد نظر بايد از كجا آغاز نمود؟ پس ‏آمد، بدين معنا كه پس از دستيابي به الگوي توسعه‌ی اسلامي چه مسيري را براي تحقق توسعه‌ی اسلامي بايد طي نمود؟ اركان، بدين معنا كه اجزا يا مقومات اصلي الگوي توسعه کدم‌اند؟ فرضيه‌ی قابل‌طرح در اين مقاله بدين گونه خواهد بود كه: 1. پيش‌آمد الگوي توسعه، «نيل به فرهنگ توسعه‌ی اسلامی» است. اين فرهنگ محصول نظام علوم موجود در جامعه‌ی علمي (اعم از علوم مهندسي، علوم انساني، علوم پايه و ...) است. اين نظام علمي، مبتني بر نظامي از روش‌هاي علمي پديد مي‌آيد و نظام روش‌هاي علمي لزوماً مبتني بر نظامي از مباني علمي استوار است. (نمودار شماره 1) 2. در الگوي توسعه‌ی اسلامي همچنین بايد سه گام ديگر مبتني بر گام پيشين برداشت: ارائه‌ی «مباني الگوي توسعه»؛ و مبتني بر آن، «ارائه‌ی نظام متغيرها» در الگوي توسعه‌ی اسلامي؛ و در نهايت ارائه‌ی «نظام شاخص‌هاي توسعه‌ی اسلامی» به‌منظور قابل‌اندازه‌گیری و قابل‌سنجش‌شدن اقدامات توسعه‌اي در جهت اهداف اسلامي. (نمودار شماره 2) 3. گام‌هاي پسيني الگوي توسعه بدين قرار خواهند بود كه اولاً، مبتني بر الگوي توسعه، مهندسي توسعه‌ی جامعه‌ی اسلامي معلوم مي ‌شود. ثانياً، با توجه به مقدورات داخلي و شرايط جهاني برنامه‌ی توسعه ريخته مي‌شود. ثالثاً، اجراي برنامه‌ی توسعه، تحقق توسعه را در پي خواهد داشت. (نمودار شماره 3) براي هر يك از مراحل پسيني الگوي توسعه نيز مشخصه‌هايي بيان خواهد شد. به ‌این ‌ترتیب، تمركز مقاله بر تبيين فرايند علمي‌ای خواهد بود كه به محوريت الگوي توسعه‌ی اسلامی، بايد به آن تن داد. براي اين منظور، بحث را از تعيين بنیان‌هایی كه فرهنگ توسعه را پايه‏ريزي کرده، آغاز می‌کنیم و به معرفي حلقه اي كه به اجرايي شدن الگوي توسعه مي ‏انجامد ختم مي‏ دهیم. ضرورت در مواجهه با پرسش از الگوي توسعه‌ی اسلامي چند رويكرد در كشور وجود داشته و دارد كه با مرور آنها، ضرورت مقاله‌ی حاضر روشن مي‏ شود. مواضع علمي انديشمندان و رفتار علمي دولت‌مردان، حداقل چند گرايش را نشان می‌دهند که در ادامه به معرفی آنها می‌پردازیم. 1. نفي ضرورت و معناداري الگوي توسعه‌ی اسلامي- ايران اين دسته، الگوي توسعه را امري علمي مي‏دانند كه اسلامي و غيراسلامي ندارد. توسعه، نياز روزمره‌ی همه‌ی ملل جهان است. به همين دليل همه‌ی متفكران عالم به‌عنوان يك موضوع جهاني، بر آن انديشيده و خواهند انديشيد. متعاقباً ثمرات اين تفكر نيز در انحصار كشوري خاص با گرايش مذهبي، ملي يا قومي معيّن، نيست. البته اين گروه به‌تدریج بر بومي‏سازي الگوي توسعه، تأكيد ورزيده‏اند. بدين معنا كه بايد مختصات اقليمي، جمعيتي، قومي، مهارتي و در كنار این‌ها مختصات فرهنگي كشور را نيز در نظر داشت، اما در عالي‏ترين سطح، اسلامی‌سازی الگوي توسعه همچنان بي‏معناست. راهكار عملي اين گروه، سپردن تصميم‏سازي و تصميم‏گيري در مورد سرنوشت توسعه‌ی كشور به دست كساني است كه بيشترين توانايي را در تطبيق دانش و تجربه‌ی موجود جهاني با مختصات بومي كشور دارند. 2. پذيرش الگوي توسعه‌ی اسلامي و عدم پذيرش تحولات زيرساختي خصوصاً با تجربه‌ی نسبي الگوهاي تجربه‌شده جهاني و مشاهده ناكارآمدي آن‌ها، اين احتمال- كه از قبل هم مطرح بود- قوت گرفت كه نه‌تنها برنامه‌ی توسعه كه الگوي توسعه نيز بايد مبتني بر فرهنگ اسلامي- ايراني شكل گيرد. منتها این گرایش بر اين باور است كه با تكيه بر ارزش‌های شناخته‌شده‌ی اسلامي و دانش موجود در كشور مي‏توان به مقصود رسيد. بر اين اساس دست‏مايه و ظرفيت لازم براي ارائه‌ی الگوي توسعه‌ی اسلامي وجود دارد؛ لذا با صرف وقت و هزينه‌ی محدودي مي‏توان در کوتاه‌مدت به اين پرسش مهم پاسخ گفت. راهكار عملي اين گروه، تشكيل كارگروه‌هایی متشكل از كارشناسان مذهبي و دين‌شناس و تحصيل‌كردگان متعهد (غرب‌نزده) در كشور است تا با تلفيق ارزش و دانش، فرزند مباركي به نام الگوي توسعه‌ی اسلامي- ايراني را متولّد نمايند. نقطه‌ی اشتراك دو تفكر فوق، عدم احتياج جدي به توليد «دانش توسعه» است. يعني هیچ‌کدام در اين عرصه كمبود علمي و نظري مشاهده نمي‏كنند؛ اما اولي تركيب دانش موجود و مختصات بومي را حلال مشكل مي ‏داند و دومي تركيب دانش موجود و مختصات فرهنگي و ارزشي را. البته تأكيد بر ارزشهای اسلامي و انقلابي در نظريه‌ی دوم، به معناي ناديده گرفتن ساير مختصات بومي نيست، بلكه به معناي محوريت دادن به ارزش‌ها در تنظيم الگوست. 3. پذيرش الگوي توسعه‌ی اسلامی با تكيه بر تحولات زيرساختي نگاه سوم با نگاه دوم در ضرورت اسلامي‏سازي الگوي توسعه، مشترك است؛ اما درباره‌ی راه رسيدن به آن ديدگاهي متفاوت دارد. اين نگاه معتقد است طراحي الگوي توسعه، برآیند كارآمدي دانش‌های مختلف در مهندسي اجتماعي است. معرفي الگوي توسعه به همان اندازه كه به اقتصاددانان مربوط است به جامعه‏شناسان، فرهنگ‌شناسان، مديريت‌شناسان و علوم‌سياسي‏دانان وابسته است و حتي به نظرات صاحب‌نظران علوم مهندسي و علوم پايه نيز مربوط است. لذا اسلامي‏سازي علوم تأثيرگذار در حوزه‌ی علوم اجتماعي پيش‏نياز لازم براي تحول در الگوي توسعه است. راهكار عملي اين گروه، ايجاد تمهيدات لازم براي تحول در فرهنگ توسعه و سپس الگوي توسعه در درازمدت است؛ چه اينكه در کوتاه‌مدت راهكار نظر قبل را قابل‌قبول مي‏کند. نگاه سوم، فرضيه‌ی مقاله حاضر را تشكيل مي ‏دهد. با توضيح فوق، ضرورت مقاله‌ی حاضر به‌خوبی نمايان مي‏شود: تبيين پيش‌آمد، پس‌آمد و نيز اركان علمي الگوي توسعه. اولاً، از برخورد سطحي و شتاب‌زده به موضوع پيش‏گيري مي‏نمايد. ثانياً، مسير علمي‏اي را فراروي تصميم گيران و اهل انديشه قرار مي‏دهد كه مي‏توان بر اساس آن، برنامه‌ی پژوهش ملي و مشخصي را ترسيم نمود. ثالثاً، با تعيين مسير، امكان استفاده هدفمند و مؤثر از نيروهاي توانمند در اين عرصه را فراهم مي‏ نمايد. رابعاً، با امكان ‏پذير نشان دادن حركت در اين مسير، اميد به حركت را ايجاد مي ‏نمايد. سؤالات اصلي و فرعي سؤال اصلي: الگوي توسعه‌ی اسلامي- ايراني چگونه به دست مي‏آيد و چگونه جامعه را به توسعه‌ی اسلامي رهنمود مي‏كند؟ سؤالات فرعي: 1. فرهنگ توسعه چيست و چه تأثيري بر تعيين الگوي توسعه دارد؟ 2. چه عواملي فرهنگ توسعه را تشكيل مي‏دهند؟ 3. رابطه‌ی مباني الگوي توسعه با متغيرها و شاخصه‏هاي الگوي توسعه چيست؟ 4. تفاوت و رابطه‌ی الگوي توسعه با مهندسي توسعه و برنامه‌ی توسعه چيست؟ 1. پيش ‏آمد الگوي توسعه (فرهنگ توسعه) در قسمت اول مقاله سؤال اصلي اين است: چه فرايند علمي مبدأ دستيابي به الگوي توسعه است؟ براي يافتن پاسخ سؤال فوق، با اين ملاحظه كه دانش اجتماعي، فرهنگ توسعه را تشكيل مي‏دهد، بايد پرسيد با داشتن چه پشتوانه‌ی علمي مي‏توان در دستيابي به الگوي توسعه اطمينان داشت؟ ابتدا به بررسي پاسخ سؤال اخير مي‏پردازيم. 1-1. چيستي و موجوديت فرهنگي توسعه‌ی اسلامي (پيش‏آمد الگوي توسعه) گرایش‌هایی كه به زيرساخت علمي الگوي توسعه توجه دارند در پاسخ به اينكه اين زيرساخت (كه از آن تحت عنوان فرهنگ توسعه ياد كرديم) چيست و آيا زيرساخت لازم وجود دارد يا خير، پاسخ‌های متفاوتي مي‏ توانند ارائه كنند. پاسخ اول اين است كه پشتوانه‌ی علمي لازم براي اين مهم، گرايشي از علم اقتصاد به نام «اقتصاد توسعه» است. به همين دليل اگر در دانشگاه‌های كشور- كه برگرفته از نظام آموزش ساير كشورهاست- به دنبال متخصصان توسعه بگرديد، عموماً به جمعي از اقتصاددانان رهنمون مي‏شويد. خاستگاه اين مطلب، محوريت يافتن اقتصاد در توسعه است. در كشورهايي كه مهد اين دانش هستند افزايش رفاه، جهت‏ گيري اصلي فعالیت‌های توسعه‌اي را تشكيل داده است. ازآنجاکه سازوكار مربوط به توسعه‌ی رفاه و آنچه مربوط به افزايش درآمد جامعه و چگونگي تخصيص منابع محدود به نيازهاي نامحدود مي‏شود، در علم اقتصاد بررسي مي‏ شده است، دانشی كه پاسخ چگونگي توسعه را مي‏دهد نيز زيرمجموعه‌ی اقتصاد، تعريف و توليد شده است. بنا به اين تحليل، آيا در شرايط حاضر الگوي توسعه‌ی اسلامي از پشتوانه‌ی علمي لازم برخوردار است؟ تفكرات سكولار كه علم اقتصاد را همچون ساير علوم  اجتماعي، رها از نظام ارزشي دانسته و آن را خادم همه‌ی جوامع با نظام ارزش‌های گوناگون مي‏ دانند، علم اقتصاد موجود را پاسخگوي نياز علمي همه‌ی كشورها از جمله كشور ايران مي ‏دانند؛ البته به‌کارگیری اين علم در شرايط فعلي ايران، احتياج به محاسبات علمي متناسب دارد. اگر سؤال شود چنان چه علم اقتصاد موجود پاسخگوي نياز توسعه در كشور است، چرا هنوز با ابهامات جدي در اين رابطه روبرو هستيم؟ قاعدتاً پاسخ اين است كه چون كار به دست سياستمداران است و نه عالمان. به ‌این‌ ترتیب ساحت علم همچنان منزه مي‏ ماند. پاسخ دوم اين است كه پشتوانه‌ی علمي الگوي توسعه نه‌فقط علم اقتصاد، بلكه كليه‌ی علوم اجتماعي است؛ اما ساير علوم همچون مديريت، جامعه‏شناسي و فرهنگ‏شناسي علوم سياسي در اين موضوع، علوم پشتيبان محسوب مي‏شوند. خاستگاه اين نظريه، آن است كه توسعه تنها با قدرت اقتصادي پديد نمي‏آيد، بلكه بايد قدرت علمي، سياسي، نظامي، امنيتي، قضايي، فرهنگي و مديريتي متناسب، هم گام با اهداف اقتصادي ارتقاء يابند تا كشتي توسعه به ساحل بنشيند. نبايد فراموش کرد توسعه همچنان به معناي رفع فقر و محروميت و افزايش سطح برخورداري مردم است، اما ساير محرک‌های اجتماعي بايد در ايجاد يا بقاء حركت انساني در خدمت توسعه‌ی اقتصادي باشند. در يك كلمه مي‏توان چنين اظهار داشت كه كليه‌ی علوم اجتماعي و حتي علوم انساني مربوط، مثل هنر، جغرافيا و حتي الهيات و فلسفه بر روي هم فرهنگ توسعه را تشكيل مي‏ دهند. در اين اصطلاح، فرهنگ توسعه، به معناي امور پذيرش يافته يا مقبوليت يافته در فرايند توسعه است؛ از نگرش‌های بنيادين انسان همچون نگاه او به هستي و زندگي، تا نگرش او به نوع تعامل با ديگران يا با طبيعت، تا نگرش او به چگونگي افزايش سرمايه‌ی انسان و سرمايه‌ی اجتماعي، تا نگرش او به سطح لازم از برخورداري، تا الگوي او در توليد و مصرف و ده‌ها مسئله از اين قبيل. بنا به پاسخ دوم نيز در شرايط موجود، پشتوانه‌ی علمي لازم براي ارائه‌ی الگوي توسعه به همان دليل گذشته وجود داشته و دارد. از آنجا كه نوع اين علوم، محصول عقل و تجربه‌ی جمعي بشر در رفع مسائل و مشكلات فراگير و مشترك جهاني است، براي همه‌ی جهانيان نيز فارغ از دين و فرهنگ آنان كاربرد دارد. البته هر جامعه‏اي حق دارد متناسب با ارزش‌ها و مقاصد خود از آن بهره گيرد. فقدان الگوي بومي متناسب نيز يا به دليل به کار نگرفتن عالمان است يا به دليل كهنه بودن علم عالمان. با سپردن سكّان طراحي و مديريت به عالمان اين علوم كه با آخرين دستاوردهاي علمي آشنا هستند و براي آينده‌ی ايران دل مي‏سوزانند، حركت شتابان توسعه آغاز خواهد شد. يكي از اقتصاددانان مطرح توسعه در سالهای اخير پس از انتقاد از تعريف ناصحيح انجام‌گرفته از دمكراسي در كشور، آنرا اولين نهاد حكومتي و مهم توسعه برشمرده و آن را چنين تعريف مي‏كند: «اساس دمكراسي بسيار ساده است؛ دمكراسي نظامي است كه در گام نخست مشروعيت علم در امور واقع در حوزه‌ی علم را پذيرفته است. اين نكته‏اي است كه در جامعه‌ی ايران اصلاً به آن توجه نداريم...1 ما نمي‏دانيم كدام تصميم درست است، آن‌که درست است علم است و اگر علم بود كه اصلاً بحث آن را به مجلس نمي‏برديم؛ پس دمكراسي يعني: 1. پذيرش مشروعيت علم در امور علمي؛ 2. پذيرش آراء عمومي در امور غيرعلمي». اولاً، علم در دنياي معاصر در همه‌ی موارد سخن مي‏گويد؛ پس با اين منطق، تقريباً بلكه تحقيقاً جايي براي مراجعه به آراء مردم نمي‏ماند. ثانياً، نظر دادن مجلس شوراي اسلامي يا دولت لزوماً به معناي نظر غيرعالمان نيست. از اين كه بگذريم، مهم مشروعيت قائل شدن براي علم موجود، آن ‌هم در اين حد است2. این اقتصاددان به پشتوانه‌ی همين اعتماد به دانش موجود در جاي ديگر نتيجه مي‏گيرد: «به نظر مي‏رسد كه خوشبختانه در دنيا در باب توسعه فعاليت بسياري شده است. روش‌هایی هست كه مي‏توان از آن‌ها استفاده كرد و توان اين استفاده هم خوشبختانه در جامعه‌ی ايران فراهم شده است»3. پاسخ سوم، در نتيجه، با پاسخ دوم يكي است؛ اما در تحليل متفاوت است. در اين احتمال نيز كليه‌ی علوم مرتبط با توسعه (كه ذكر آن گذشت)، پشتوانه‌ی اصلاح الگوي توسعه هستند، با اين تفاوت كه محوريت و حاكميت با توسعه‌ی اقتصادي نيست. توسعه داراي ابعاد گوناگوني است كه همه‌ی آن‌ها در حد خود اهميت دارند. توسعه علاوه بر اقتصاد داراي ابعاد فرهنگي، اجتماعي و سياسي نيز هست و حركت متوازن پايدار در همه‌ی اين عرصه‏ها، به توسعه‌ی كشور مي‏انجامد. بر اين اساس، بايد از همه‌ی ظرفيتِ دانش‌های گوناگون بهره گرفت و از برآیند آن‌ها، به الگوي توسعه‌ی بومي نائل آمد. نقطه‌ی مثبت و مهم اين انديشه، اصلاح تعريف توسعه از توسعه‌ی رفاه، به توسعه‌ی متوازن و پايدار است؛ اما همچنان علوم موجود را پاسخگو مي‏داند، حداكثر با پالايش و گزينشي كه در آن انجام گيرد. قهراً بنا بر اين تفكر نيز پشتوانه‌ی لازم براي ارائه‌ی الگوي توسعه‌ی اسلامي ايراني وجود دارد و با اصلاح نگرش نسبت به توسعه، تحويل موضوع به عالمان متعهد، تعيين اهداف ارزشي نظام، الگوي مورد نظر به‌دست مي ‏آيد. پاسخ چهارم اين است كه بايد تحول علمي، به‌ویژه در حوزه‌ی علوم اجتماعي، انجام شود تا پشتوانه‌ی علمي لازم براي دستيابي به الگوي توسعه‌ی اسلامي ـ ايراني پديد آيد. در اين نگاه، اولاً، تعريف توسعه باز هم دقيق‏ تر مي‏ شود. توسعه، تعالي جامعه است. تعالي مفهومي قدسي است كه كارآمدي عيني را در خدمت خود دارد. به اين معنا، فرهنگ، محور توسعه خواهد شد نه به دليل خادم بودن براي ايجاد رفاه، بلكه به دليل پيوند دادن حركت جامعه با كمال در عبوديت و بندگي ذات حق «جلّ علي». ثانياً، فرهنگ توسعه بايد مبتني بر فرهنگ اسلامي متحول شود و مبتني بر فرهنگ توسعه اصلاح شده، الگوي توسعه‌ی اسلامي پديدار شود. (نمودار شماره 4) در این فراز، پاسخ اين دو سؤال روشن شد كه اولاً، فرهنگ توسعه چيست؟ ثانياً، فرهنگ توسعه‌ی موردنیاز براي الگوي توسعه‌ی اسلامي وجود دارد يا خير؟ پاسخ سؤال اول اين شد كه فرهنگ توسعه، پذیرش‌ها و مقبولیت‌های حاكم بر توسعه‌ی جامعه است. اين پذیرش‌ها در زمینه‌هایی است كه توسعه مبتني بر آن‌ها اتفاق مي‏افتد؛ يعني مسائل اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي. اين مقبوليت به‌واسطه‌ی علمي شدن پيش‏نيازهاي مطرح در توسعه است. حتي فرهنگ توسعه در سطح عمومي نيز متأثر از فرهنگ توسعه در سطح تخصصي است. به همين دليل ادعا شد علوم اجتماعي، فرهنگ توسعه را تشكيل مي‏دهند. به‌این‌ترتیب فرهنگ توسعه، به الزامات فرهنگي براي تحقق الگوي توسعه، محدود نمي‏شود. در ذيل اين معنا، تفاوت نظر بود كه آيا فرهنگ توسعه را علم اقتصاد مي‏سازد يا ساير علوم؟ ساير علوم در خدمت توسعه‌ی اقتصادي هستند يا خير؟ پاسخ سؤال دوم موكول به قضاوت درباره‌ی علوم انساني و اجتماعي موجود شد. اگر آن‌ها را كافي براي اداره‌ی جامعه‌ی اسلامي بدانيم، فرهنگ توسعه‌ی موجود براي تحويل دادن الگوي توسعه كافي است و اگر آن علوم كافي نباشد، بايد با تحول در اين علوم، انتظار تحول در فرهنگ توسعه را داشت. 1-2. چگونگي تحول در فرهنگ توسعه پذيرش نقش فرهنگ در توسعه از حدود سال 1970 به شكل برجسته‏تري مورد تأكيد قرار گرفت4 و در کنفرانس‌های مختلفي اين مسئله مطرح شد؛ از جمله در كنفرانس جوجوكاتا5 (دسامبر 1973) چنين نوشتند: هرگاه توسعه بر يك مفهوم اقتصادي صرف تكيه كند، به تعارض‏ها و بحران‏هاي اجتماعي دامن خواهد زد. پيامد چنين وضعي، ايجاد اختلاف در ساختار ملي است. توسعه‌ی فرهنگي به‌عنوان ابزار كاوش مستمر نظام‌های جديد ارزشي و وسیله‌ی برانگيختن و آگاهي اجتماعي، مي‏تواند وسيله‌ی آزادسازي و پايان دادن جدايي بين سنت و تجدد، شهر و روستا باشد6. در ادامه بين «توسعه‌ی فرهنگي» با «فرهنگ توسعه» تفاوت خواهيم گذاشت. در عبارت فوق به توسعه‌ی فرهنگي در كنار توسعه‌ی اقتصادي توجه شده است. اما اين مقدار مسلم است كه از نظر آن‌ها توسعه‌ی فرهنگي بايد توسعه‌ی اقتصادي را پشتيباني كند. سخن ما اين است كه توسعه‌ی فرهنگي، اقتصادي و... محصولي است كه الگوي توسعه، نرم‏افزار حاكم بر آن است. برخورد اين نرم‏افزار، فرهنگي حاكم است. اين فرهنگ خود را در قالب سيطره‌ی علوم اجتماعي بر الگوي توسعه نشان مي‏دهد. خروجي علوم اجتماعي، ورودي الگوي توسعه است و ورودي الگوي توسعه، نظام مباني آن است. در ادامه به توضيح آن مي‏پردازيم. اگر فرهنگ توسعه با دانش اجتماعي برابري يافت- يا حداقل محصول دانش اجتماعي بود- ضرورت و چگونگي تحول در فرهنگ توسعه، تابع ضرورت و چگونگي تحول در دانش اجتماعي است. در ادامه به بررسي كوتاه و توأم اين ضرورت و چگونگي مي‏پردازيم. الف- تحول در مباني و اهداف علمي، شرط اول اصلاح فرهنگ توسعه مباني و اهداف در فرهنگ توسعه، تابع مباني و اهداف در دانش اجتماعي و اين نيز تابع مباني و اهداف مطلوب در جامعه است. قدم اول، توجه به اين نكته مهم است كه علوم اجتماعي لزوماً داراي مباني و اهدافي هستند كه از فرهنگ موردقبول دانشمندان نشأت مي‏گيرد و آن نيز معمولاً ريشه در باورها و ارزش‌های محيط اجتماعي دارد. پاره‏اي از مباني عام علوم اجتماعي عبارت‌اند از: هستي‏شناسي، فلسفه‌ی تاريخ، انسان‏شناسي، معرفت‏شناسي و... . انسان و جامعه، درون تاريخ و تاريخ در بستر هستي تكامل پيدا مي‏كنند؛ بنابراين جامعه، محيط حاكم بر انسان؛ تاريخ (تغييرات جامعه)، محيط حاكم بر جامعه؛ و هستي، محيط حاكم بر تاريخ است. به همين دليل، نگرش الهي يا مادي به اين موارد، مفاهيم پايه و اصول موضوعه حاكم بر علوم اجتماعي را تشكيل مي‏دهند. (نمودار شماره5) هستي، مستقل بالذات است يا خالق دارد؟ خالقش آن را بر اساس قوانين ثابتي رها كرده است يا همواره رب و قیوم عالم است؟ قيوميت و ربوبيت او چگونه در عالم تكوين جاري مي‏شود؟ اين امر چه تأثيري بر درك ما از پديده‏هاي درون هستي دارد؟ برآیند تحولات جوامع- كه تاريخ را مي‏ سازد- به چه سمتي مي‏ر ود؟ آيا حركت آن جبري است يا اختياري؟ اگر اختياري است چه اختياراتي به چه ميزان در آن تأثير دارند؟ اين امر چه تأثيري بر هدف‏گذاري اجتماعي و چگونگي مديريت تحولات اجتماعي دارد؟ اگر علوم اجتماعي به دليل تأثير مستقيمشان در مهندسي و مديريت اجتماعي از ساير علوم تفكيك شده‏اند، بدين معناست كه موضوع مركزي آن‌ها جامعه يا نهادهاي اجتماعي است. در اين صورت پرسش از اينكه جامعه چيست؟ تغييرات آن از چه سازوکاری پيروي مي‏كند؟ و... سؤالات بنيادي از علوم اجتماعي محسوب مي‏شوند. پاسخ اين سؤالات با پاسخ سؤالات پیش‌گفته و هدف‏گذاري‌ای كه دين اسلام براي جامعه و تاريخ انجام داده است پيوند وثيقي دارد. انسان كيست؟ به دنبال چيست؟ محرک‌های او كدام است؟  چه اندازه مدیریت‌شناسان است؟ اين دسته سؤالات نيز در تعيين بنيان و جهت علوم اجتماعي و علوم انساني مؤثر است و حتماً تحت جاذبه‌ی فرهنگ اسلام پاسخ متفاوتي مي‏يابد. معرفت‏شناسي نيز از زاويه‏اي ديگر تأثير خود را بر جاي مي‏گذارد. علوم اجتماعي از آن نظر كه نوعي معرفت هستند- كه البته به شكل اجتماعي پديد آمده و رشد مي‏کند- تابع نظريات و قواعد معرفت‏شناسي، پديد آمده و تحليل مي‏شوند؛ به همين دليل يكي از مباني عام علوم را تشكيل مي‏دهند. علاوه بر مباني عام علوم اجتماعي، مباني خاصي نيز در هر يك از علوم اجتماعي مي‏توان سراغ گرفت. در علوم سياسي، پايگاه مشروعيت قدرت؛ در مديريت، خاستگاه ايجاد اعتماد در روابط انساني؛ در جامعه‌شناسی، اصالت جمع يا اصالت فرد؛ و در اقتصاد، اصالت سود در رفتار اقتصادي مباني هستند كه مستقيماً در علم مربوطه و غيرمستقيم، بر الگوي توسعه مؤثر هستند. مسائل علوم بر محور تأمين اهداف علم معين مي‏شوند، اهداف علوم را نيازهاي هر جامعه و نيازهاي جامعه را نظام ارزشي آن جامعه معين مي‏نمايد. (نمودار شماره 6) بررسي اجمالي فوق بدين منظور بود تا روشن شود مباني علوم اجتماعي، نقطه‌ی عزيمت و اوليه در شكل‏گيري فرهنگ توسعه هستند. اين امر به‌ضمیمه مطلب بند قبل كه وابستگي الگوي توسعه را به فرهنگ توسعه نشان داد، نتيجه مي دهد كه بدون توجه و پايه‏ ريزي اين قبيل زیرساخت‌ها، سخن راندن از الگوي توسعه بي‏ معناست. ب- تحول در روش علوم اجتماعي، شرط دوم اصلاح فرهنگ توسعه اقدام لازم بعدي براي تحول علوم اجتماعي- يا تحول فرهنگ توسعه- اصلاح روش علم است. روش علوم اجتماعي- همانند ساير روش‏هاي علم- ابزار گردآوري و گزينش اطلاعات، نظريه‏پردازي و بالاخره داوري نسبت به نظريه‏ هاست. روش علم، منطق تبيين و حل مسئله است. منطق علمي در علوم اجتماعي به ميزان زيادي تحت تأثير مكاتب فكري در فلسفه‌ی علم قرار دارد. در فلسفه‌ی علم، علاوه بر ماهيت و چيستي علم، روش علم و معيار صحت نظريه‏هاي علمي نيز موردبررسی قرار مي‏ گيرد. در روش علم، روش قياسي، روش استقرايي و روش فرضي- استنتاجي عمده‏ترين روش‌هایی است كه مطرح شده‌اند7. مبتني بر این‌گونه روش‌شناسي، روش تحقيق‏هاي مختلفي شكل گرفته‏اند كه منطق علمي را در علوم مختلف، از جمله در علوم اجتماعي، تشكيل مي‏دهند. مهم، توجه به نقش روش تحقيق در شكل‌گيري فرهنگ توسعه است. روش تحقيق، امكان جريان مباني و اهداف را در نظريه ‏پردازي‏هاي علمي فراهم مي‏ کند، اما هر روش علمي ضامن جريان معارف الهي در بدنه‌ی علم نيست، بلكه برعكس اگر مبتني بر انديشه‌ی تجربه ‏گرايي شكل گرفته باشد، راه ابتناء نظريه‏هاي جامعه ‏شناسي، مديريت، اقتصاد و ... بر پیش‌فرض‌های اسلامي را مي‏بندد. خلاصه اينكه مباني و اهداف علوم اجتماعي، فرهنگ علوم اجتماعي را تشكيل مي‏دهند. اين فرهنگ، از طريق روش تحقيق، در بدنه‌ی علم جریان مي‏يابد. به‌این‌ترتیب روش تحقيق در شكل‏گيري فرهنگ توسعه، نقش تعيين‌كننده‏اي ايفا مي‏کند و اصلاح آن، شرط اساسي تحول در علوم اجتماعي است8. مبتني بر تحول مباني و اهداف از یک‌سو و اصلاح روش علمي از سوي ديگر، مي‏توان انتظار تحول در محتواي علوم اجتماعي را داشت و اين يعني تحول در فرهنگ تخصصي حاكم بر توسعه كه پيش‏شرط‏ اصلي تحول در الگوي توسعه محسوب مي‏شود. 2. اركان الگوي توسعه در قسمت قبل، پيش‏آمد الگوي توسعه مشخص شد. علوم اجتماعي، سابق بر الگوي توسعه، فرهنگ حاكم بر آن را تشكيل دادند9. با فرض اينكه علوم اجتماعي اسلامي به‌دست آمده باشد، بايد به پايه‏ريزي الگوي توسعه‌ی اسلامي همت گمارد. پرسش اصلي اين است كه اركان الگوي توسعه كدام است؟ مراد از اركان، اجزاء يا مقومات محتوايي الگوي توسعه هستند. سه ركن پيشنهادي عبارت‌اند از: 1. نظام مباني الگوي توسعه‌ی اسلامی؛ 2. نظام متغيرهاي الگوي توسعه‌ی اسلامی؛ 3. نظام شاخص‏ها در الگوي توسعه‌ی اسلامی. البته هدف از توضيحات آتي، بيان جامع و كاملي از موارد فوق نيست- كه در اين صورت الگوي توسعه به دست آمده است- بلكه غرض اولاً، اثبات معناداري و جامعيت اين تقسيم است؛ ثانياً، توجه به اينكه بر اساس نگرش اسلامي در اين موارد بايد انتظار چه تغييراتي را نسبت به ساير الگوهاي توسعه داشت؟ 2-1. مبانی الگوی توسعه مباني الگوي توسعه، مفاهيمي بنيادي هستند كه طراحي الگوي توسعه بر آنها استوار است. اين مباني، رابط مهم علوم اجتماعي و الگوي توسعه، يا به عبارت ‌دیگر خروجي علوم اجتماعي و وروديِ الگوي توسعه‌ی اسلامي، محسوب مي‏شوند. در ادامه به پاره‏اي از مباني توسعه اشاره مي‏نماييم. مفهوم توسعه‌ی اسلامي- ايراني توسعه، تغييرات همه‌جانبه و هماهنگ موضوع، در جهت خاص است كه به افزايش تنوع و گوناگوني ابعاد و اجزاي آن و انسجام و یکپارچگی و پيوستگي هر چه بيشتر منجر مي‏شود. بر اين اساس، توسعه‌ی اجتماعي تغييرات هماهنگ و همه‌جانبه‌ی سياسي، فرهنگي و اقتصادي جامعه براي نيل به وضعیت خاصي است كه به تغييرات كمي و كيفي در نهادهاي اجتماعي، ارتقاء سطح عملكرد، در جهتي معين، منجر مي‏ شود10. اين جهت در جامعه‌ی اسلامي، تعالي فرد و جامعه در كمال عبوديت است. اما در بيانيه‌ی حق توسعه، توسعه به فرآيند جامع سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي تعريف شده كه بر محور تحقق رفاه شكل مي‏ گيرد. طبيعي است كه تفاوت‌ها از همین‌جا آغاز مي‏ شود11. در ادامه بايد مشخص ساخت كه قيد اسلاميت و ايرانيت چه وجه تمايزي به مفهوم توسعه مي ‏دهد؟ اساساً قيد ايراني در كنار اسلامي چه معنا و ضرورتي دارد؟ جهاني‌سازي توسعه توسعه ‏اي كه مي ‏خواهد الگو براي آن طراحي شود، توسعه‌ی ملي است يا توسعه‌ی جهاني؟ قدر مسلم هدف اوليه، بهبودي وضعيت كشور است؛ اما سؤال اين است كه با وجود پديده‌ی جهانی‌شدن آيا مي‏توان براي بخشي از جهان جداي از بقيه تصميم گرفت تا الگويي مستقل داشته باشد؟ يا دوام توسعه، به جهانی‌شدن آن است و جهانی‌شدن آن نياز به الگوي جهاني دارد؟ در دهه ‏هاي اخير، نظريه‌ی نظام جهاني- پس از مكاتب نوسازي و وابستگي- جهت‏ گيري جديدي را در علوم اجتماعي ايجاد نمود و بخش اعظم نظريات توسعه را نيز در برگرفت12. بر اين اساس، نظريه‌ی جهانی ‏سازي اسلامي در قبال جهاني‏ سازي غربي نظريه‏ پردازي نويني را مي ‏طلبد13 و از بنیان‌های الگوي توسعه‌ی اسلامي محسوب مي‏ شود. تجدد و پساتجدد قطعاً توسعه براي نوعي حركت به جلو و فاصله گرفتن از گذشته است. اما آيا فاصله گرفتن از گذشته يعني نفي همه‌ی سنت‌ها- چنانچه در عصر جديد چنين قلمداد شد- يا حفظ همه‌ی سنت‌ها و افزودن عوامل جديد يا به خدمت گرفتن ابزارها و ساختارهاي نو؟ پذيرش معيارهايي ثابت و حاكم كه از منبع وحي صادر شده است و انسان و جامعه را به تعالي فرا مي‏خواند و هم او را معيار ارزش‏گذاري نو و كهنه قرار دادن؛ اين امري است كه با نگرش اسلامي سازگار و با نگرش تجدد (مدرن) و پساتجدّد (پست‌مدرن) به‌شدت معارض است. صاحب كتاب فلسفه‌ی علوم اجتماعي در توضيح اينكه پساساختارگرايي، فلسفه را- كه وظيفه‌ی تثبيت كردن بنيادهايي براي شناخت را بر عهده داشت- نابود مي‏ كند؛ جمله‌ی دويد وست14 از دريدا را نقل مي ‏كند كه «فلسفه‌ی غرب نمي‏تواند ادامه يابد، بايد ادامه يابد» (1996) در ادامه خود مي‏نويسد: «پست‌مدرنيسم از اين پیش‌تر مي‏رود و تلاش براي بنيان نهادن يا تثبيت كردن بنيادهايي براي شناخت را يكسره رها مي‏ كند» سپس با طرح نظر بودريار، به‌بیان‌دیگر اين مسئله را بهتر توضیح می‌دهد: «از نظر بودريار، جامعه‌ی پست- مدرن مدت زيادي است توليد را پشت سر گذاشته است. آنچه هم‌اکنون اهميت دارد بازتوليد است. ما از نسخه‏برداري از ابژه‌ی واقعي (عصر رنسانس) به بازتولید ابژه‌ی واقعي (سرمايه‏داري مصرفي) و سپس به بازتوليد خودِ فرايند نسخه‏ برداري حركت كرده‏ايم؛ اين امر ما را به «واقعيت مجازي»15 يعني خود پست- مدرن، مي‏رساند. ما در جهاني از تصاوير، جهاني از رونوشت‏ها (كپي‏ها)، زندگي مي‏ كنيم كه امر واقعي را- هر چه كه باشد- همراه با حقيقت و هر چيز ديگري كه ممكن است اشاره به ثبات داشته باشد فرسنگ‏ها پشت سر مي‏گذارد. فقط سطح ظاهري مي‏ماند، بدون هيچ واقعيت زيربنايي»16. روشن است كه در توسعه‌ی اسلامي پذيرش الگويي كه بر چنين مجازگرايي استوار باشد حتماً اشتباه است. فردگرايي و جمع‏گرايي اصالت دادن به فرد يا جامعه و يا طرح نظريه‌اي ديگر، از جمله مباني تعيين‌كننده در الگوي توسعه است. اگر الگوي توسعه بر فردگرايي استوار باشد، بايد مصالح، نیازها و اهداف افراد را بر مصالح، نيازها و اهداف جمع مقدم بدارد و اگر بر جمع‏گرايي استوار باشد، قضيه برعكس است. در نگرش اسلامي كدام نگرش موردپذیرش است؟ در انديشه ‏هاي غربي، هم به فردگرايي و هم به جمع‏ گرايي، انتقاد وجود دارد. مؤلف كتاب فلسفه‌ی علوم اجتماعي پس از تصريح به تمايز و تفاوت ميان رويكردهاي فردگرايانه و كل‏گرايانه و اشاره به طرفداري وبر از نگاه اول و دوركيم از نگاه دوم، نتيجه مي‏گيرد: «اگر تنها به بحث‌های فردگرايانه يا تنها به بحث‌های كلي‌گرايانه بپردازيم، بي‏ترديد دشواري‏هايي پيش مي‏ آيد. رويكرد فردگرايانه در تبيين هماني‏ هاي اجتماعي كه دوركيم و ديگران قادر به شناسايي آن‌ها بوده ‏اند دچار مشكلات مي‏ شود. رويكرد کل‌گرایانه در تبيين سازوكارهاي تغيير و تحول اجتماعي دچار مشكلات است»17. عدالت اجتماعي عدالت مفهومي محوري و ارزشي است كه در هیچ‌یک از نظريات توسعه ناديده گرفته نشده است، اما هر مشرب فكري آن را با نگاه خود تفسير كرده است. عدالت يعني برابري؟ اگر اين است برابري در چه؟ در فرصت؟ در نتيجه؟ در منابع؟ در رفاه؟ عدالت يعني نابرابري متوازن؟ اگر اين است نابرابري چه توجيهي دارد؟ نابرابري در چه اموري؟ توازن با نابرابري چگونه جمع مي‏شود؟ معيار توازن و تناسب چيست؟ می‌شود گفت: «عدالت اسلامي يعني مكانيزم استيفاي حقوق مخلوقات در رسيدن به توحيد كه با تبعيت از اولياي الهي محقق مي‏شود»18.همچنین مي‏شود گفت: «عدالت ساختار و روابط اجتماعي است كه در يك جامعه تحقق پيدا مي‏كند تا آن جامعه به كمال برسد؛ به تعبير ديگر، عدالت يعني قرار گرفتن امور در جاي خود به شرط اينكه به كمال منتهي گردد. در اين صورت هيچ امري را در رفتار و تصميم‏گيري فردي و اجتماعي نمي‏توان نشان داد كه تناسب يا عدم تناسب با كمال، در آن مطرح نباشد»19. مؤلف كتاب نظريه‌ی رفاه با به‌کارگیری واژه‌ی برابري معادل عدالت20، در نهايت به تركيب چهار نوع برابري براي تبيين مفهوم برابري مي‏ رسد: برابري منابع، برابري فرصت، برابري رفاه، برابري فرصت رفاهي21 نويسنده به شكل واضحي عدالت را با برابري، آن هم برابري اقتصادي ـ به اشكال گوناگون ـ معنا نموده كه از منظر تعريف پیش‌گفته قابل ‌تأمل است. دين و توسعه گرچه نقش دين در الگوي توسعه از طريق تأثير آن در فرهنگ توسعه عميقاً مورد تأكيد قرار گرفت، اما ذكر آن به‌عنوان يكي از مباني الگوي توسعه براي يادآوري اهميت موضوع لازم است. وقوع تحولات نگرشي در غرب سرانجام به پديده‌ی جدايي دين از حيات اجتماعي منجر شد؛ پديده‏اي كه از آن به‌عنوان روح و عصاره‌ی تمدن امروز ياد مي‏ شود. اين پديده بيانگر فرايندي است كه طي آن انديشه و اعمال و نهادهاي ديني نقش و اهميت خود را در ساخت اجتماع از دست مي‏ دهند. از نظر فرهنگ آكسفورد، سكولاريزه شدن تنظيم امور معاش از قبيل تعليم و تربيت، سياست، اخلاق و جنبه‌هاي ديگري است كه مربوط به انسان می باشد، بر اساس منش و ويژگي‏هاي مادي و غيرمذهبي22. اين دقيقاً خلاف مبنايي است كه در الگوي توسعه‌ی اسلامي پذيرفته مي‏ شود؛ يعني تنظيم امور مربوط به موارد فوق بر اساس ويژگي‏هاي اسلام ناب محمدي (ص). به همين دليل براي اطمينان از رسوخ اين مبنا، ميزان پاي بندي مردم به مناسك شريعت اسلام، از شاخص‏هاي مهم مقبوليت هر الگوي توسعه‏اي است كه ادعاي اسلاميت داشته باشد. افزون بر موارد فوق مي‏توان به مباني ديگري اشاره كرد كه مبتني بر فرهنگ اسلامي توسعه، معناي متفاوتي مي‏يابد؛ مواردی همچون آزادي، استقلال، كرامت و شرافت انسان، سودانگاري، هويت اجتماعي، سرمايه‌ی اجتماعي، پايداري و توازن، نقش و دخالت دولت، خصوصي‏سازي (در همه‌ی حوزه ‏ها حتي غيراقتصادي). اينكه در عنوان، به جاي واژه‌ی «مباني» از «نظام مباني» استفاده شد، بدين خاطر بود كه در جاي خود بايد مجموعه‌ی مباني را به شكل يك كل به‌هم‌ پیوسته در نظر داشت كه ارتباط منطقي خاصي با يكديگر برقرار مي ‏نمايند و طي آن، نظام وابستگي آن‌ها با يكديگر، معلوم مي ‏شود23. 2-2. نظام متغيرها در الگوي توسعه‌ی اسلامی تعيين متغيرها و نظام دادن به آن‌ها تابع مشخص شدن ابعاد (يا مؤلفه‏ها) توسعه در جامعه است. تقسيمات مختلفي در اين رابطه مطرح است، از جمله تقسيم به ابعاد «سياسي، فرهنگي، اقتصادي» يا «سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي» يا افزون بر اين «دفاعي، امنيتي و قضايي». از بين تقسيمات فوق، تقسيم چهار بُعدي دوم- كه از پارسونز گرفته شده- رايج‏تر و پذیرفته‌شده‌تر است، اما در بررسي انجام شده توسط نگارنده، تقسيم اول منطقي‏تر به نظر مي‏رسد و امور معروف به «اجتماعي» در ساير بخش‌ها توزيع مي‏شوند24. متغيرها عواملي هستند كه شكل موضوعي و معين به خود گرفته‏اند (به همين دليل از ابعاد توسعه، ملموس‏تر هستند). اما اولاً هنوز قابل‌اندازه‌گیری كمي نيستند (به همين دليل براي اندازه‏گيري محتاج شاخصه‏گذاري هستند)؛ ثانياً، جنبه‌ی وصفي دارند، مثل بهداشت و سلامت؛ ثالثاً، وصف يكي از ابعاد سياسي، فرهنگي يا اقتصادي هستند، اما- به‌اصطلاح ادبيات برنامه‏ريزي- غالباً فرابخشي هستند؛ مثلاً: مشاركت، يكي از متغيرهاي سياسي است بااین‌وجود مشاركت فرهنگي و اقتصادي هم معنا و ضرورت دارد. قبل از ذكر پاره‏اي از متغيرها توجه مي‏دهيم كه براي طي روال طبيعي مسئله بايد ابتدا معنا و ملاك سياسي، فرهنگي و اقتصادي بودن بيان شود و سپس با بيان رابطه‌ی متغيرها با تعاريف، به دسته‏بندي آن‌ها پرداخت. در جاي ديگر اين بررسي انجام شده است25. اما براي دور نشدن از روند مقاله و نيز رعايت اختصار، به اين مقدار بسنده مي‏نماييم كه در اصطلاح اين مقاله: - سياست: عواملي كه قدرت را شكل دهد؛ - فـرهنــگ: عـواملـي كـه پذیرش‌های جامعه (هويت) را شكل مي‏دهد؛ - اقتصاد: عواملي كه ثروت جامعه را ضمانت مي‏كند.26 ممكن است عمده‌ی مواردي كه به‌عنوان متغير شمرده شده است، در اصطلاح ادبيات توسعه به‌عنوان ويژگي، معيار يا شاخص توسعه از آن ياد شده باشد؛ مثل سواد، امنيت، سلامت. واژه‌ی ويژگي يا معيار با واژه‌ی متغير منافاتي ندارد، اما اصطلاح شاخص براي آن مناسب به نظر نمي‏رسد. بهتر است شاخص را به عواملي اطلاق كرد كه مستقيماً قابل كميت‏گذاري و اندازه‏گيري است؛ مثل تعداد صندلي كلاس يا سينما، ميزان مطالعه‌ی كتاب. نكته‌ی مهم ديگر در خصوص متغيرها، معيار اسلاميت آن است. اين سؤال مهم همواره مطرح بوده و هست كه تفاوت مؤلفه‏ها (ابعاد)، متغيرها و شاخصه‏ها در الگوي توسعه‌ی اسلامي با الگوي توسعه‌ی مادي در چيست؟ مثلاً اگر در ساير جوامع، توسعه داراي ابعاد سياسي يا اقتصادي است در اينجا لازم نيست چنين باشد؟ اگر در ساير جوامع امنيت و سلامت مهم است در الگوي اسلامي مهم نيست؟ و اگر قرار بر تكرار آن‌هاست تفاوت در كجاست؟ به نظر مي‏رسد با چند تفاوت معنادار، روبرو خواهيم بود: - اولاً، تغيير در بعضي متغيرها يا شاخص‏ها: مثلاً، تولي و تبري، امربه‌معروف و نهي از منكر و ميزان نمازگزاردن جزء معيارهاي توسعه‌ی مادي نيست، بلكه برعكس ميزان حضور در مجالس لهو و لعب عامل نشاط و مآلاّ توسعه شمرده شود؛ - ثانياً، تغيير در معنا و محتواي بعضي معيارهاي به‌ظاهر مشترك مثل تفاوت در معنا يا محتواي عدالت، آزادي، توليد علم، كرامت انسان، شایسته‌سالاری، نشاط؛ - ثالثاً، تغيير در ارزش‏گذاري يا وزن‏دهي به عواملي مثل تفاوت وزن اقتصاد در مؤلفه‏ها، ثبات خانواده در متغيرها و صندلي سينما در شاخص‏ها. الف- متغيرهای سياسي از جمله معيارهاي مهمي كه در عرصه‌ی سياسي مي‏توان از آن نام برد، نفوذ كلمه و عزت و اقتدار منطقه‏اي و جهاني، همبستگي ملي با فارسی‌زبان‌ها، همبستگي مذهبي با مسلمانان، همبستگي اجتماعي بين آحاد و صنوف جامعه، اطاعت از رهبري، مشاركت، اعتماد عمومي، امنيت و شايسته‌سالاري است. - نفوذ كلمه‌ی جهاني: جمهوري اسلامي آرمان‌ها و اصولي دارد كه بر اساس آن‌ها روابط خود را با همه‌ی كشورها تنظيم مي‏کند. يكي از ملاک‌های توسعه‌یافتگی ايراني اسلامي ميزان تأثيرگذاري ايران در مديريت حوادث منطقه ‏اي و جهاني است. اين تأثيرگذاري حتماً با توسعه‌ی تفاهم و تعاون با ساير كشورها همراه خواهد بود؛ چه اينكه، عزت و اقتدار جمهوري اسلامي را نيز به ارمغان خواهد آورد. ديگر كشورها نيز اين هدف را تعقيب مي‏كنند، اما ايران اسلامي در اهداف نفوذ و ابزار نفوذ با ديگران متفاوت است. - اطاعت از رهبري: از مهم‏ترين ملاک‌های توسعه‌ی سياسي در ايران، ميزان حمايت و فرمان‏پذيري مردم از رهبري است. معياري كه غربيان و غرب‏زدگان آن را خوش ندارند اما همواره كشور را از بحران‌ها و مشكلات مي‏رهاند. فرمان‏ پذيري يعني وقتي امام خميني فرمود جنگ تا رفع فتنه، مردم شعار «جنگ جنگ تا پيروزي» سر مي ‏دادند و زماني كه قطعنامه را پذيرفت و فرمود دنبال مقصّر نگرديد همه همراهي نمودند. ممكن است بعضي اين رفتار مردم را بي‏شعوري سياسي بداند، اما در توسعه‌ی اسلامي فرمان‏پذيري از سر شعور و ضرورت توسعه‌ی سياسي و اجتماعي است. - مشاركت: در غالب كشورها ميزان تأثير حضور و دخالت مردم، معيار مهمي در توسعه‌ یافتگی قلمداد مي‏شود. دمكراسي‏ هاي غربي خود را از اين نظر بسيار توانا و پیشتاز مي ‏دانند. از ساموئل هانتینگتون اين نظر نقل شده كه «وي توسعه را به‌مثابه فراگردي تلقي مي‏كند كه به‌وسیله‌ی آن هر كشور ظرفيت خود را براي جذب آثار بي ‏ثبات كننده‌ی مشاركت مردم در امور سياسي ناشي از تحرك اجتماعي، افزايش مي‏ دهد»27. معلوم مي‏شود ثبات در مشاركت مردم را مهم‌ترین عامل مي‏ شمارد. اما مهم اين است كه مردم براي چه و چگونه مشاركت مي‏نمايند؟ تنزل سير مشاركت در انتخابات كشورهاي غربي نشان از آن دارد كه مردم متوجه شدند قدرت در دست اقليتي از صاحبان ثروت و احزاب بزرگ سياسي مي ‏چرخد و مردم بازي داده مي ‏شوند. اما در جمهوري اسلامي انتخابات با احساس تأثير در تعيين سرنوشت كشور انجام مي‏ شود، نه ‌تنها با اطاعت از رهبري منافات ندارد كه غالباً مجراي ابراز حمايت از رهبري است. - اعتماد: نرخ اعتماد، عامل مهم ديگري در توسعه‌ی سياسي است. جامعه‌اي كه در آن افراد و طبقات مختلف اجتماعي به يكديگر اعتماد نداشته باشند، قوام خود را از دست خواهد داد. اعتماد، سرمايه‌ی اجتماعي مهمي است كه به دست آوردن آن مشكل و از دست دادن آن زيان‌بار است. در الگوي اسلامي بايد اعتماد به شكل طبيعي و عميق، بر اساس اخوت اسلامي و تعهد ديني شكل گيرد، نه به شكل مصنوعي و سطحي. جوامع غربي توانسته‌اند سازوكار لازم براي ايجاد اين اعتماد را فراهم نمايند؛ اما اين اعتماد در آنجا عميق به نظر نمي‏ رسد. ضمن اينكه در رفتار سياسي و فرهنگي دولت‌ها با كشورهاي ضعيف، اين اعتماد كاهش چشم‏گيري مي‏يابد. بنا به تعليمات اسلامي رابطه با ديگران اگر بر محور ايمان و تقوي نباشد پايدار نخواهد بود. خداي متعال كساني كه معبود خود را هواي نفسشان قرار دادند به چهارپايان تشبيه مي‏كند و مي‏فرمايد اگر آن‌ها گوش شنوا و عقل ندارند، چنين افرادي چگونه قابل‌اعتماد خواهند بود؟ و چگونه به‌وسیله‌ی آن‌ها سرمايه‌ی اجتماعي توليد مي‏ شود؟28 «أَرَأَيْتَ مَنِ اتّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً. َ أَمْ تَحْسَبُ أَنّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ كَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ سَبيلاً»29. اقتصاددانان اغلب از چسبي كه جامعه را به هم، هم بسته نگه مي‏ دارد با عنوان سرمايه‌ی اجتماعي ياد مي ‏كنند و مهم‌ترین نقش آن را كاهش هزينه‌هاي معاملاتي مربوط به هزينه ‏هاي برقراري تعامل و رابطه‌ی بين کنش‌گران اجتماعي مي‏ دانند30. صرف‌نظر از انحرافي كه در معناي سرمايه‌ی اجتماعي اتفاق افتاده است31، قدر مسلم اعتماد از عوامل مهم و شايد مهم‏ترين عامل در ايجاد چسبندگي در روابط است. ب- متغيرهاي فرهنگي در خصوص متغيرهاي فرهنگي توسعه‌ی اسلامي نيز مي ‏توان مواردي را برشمرد كه در مورد يا در معنا با متغيرهاي توسعه‌ی غربي تفاوت دارند؛ از جمله اخلاق اسلامي، اعتقادات اسلامي و نيز رفتارهاي اسلامي، علاوه بر ثبات خانواده، توليد دانش، سطح سواد و آگاهي، دانش‏ محوري، ابتكار و خلاقيت، جمعيت، مهاجرت و شهرنشيني. - اخلاق اسلامي: اخلاق، اعتقادات و رفتار اسلامي متغيرهاي كلاني است كه هرکدام، مجموعه‌ی عوامل زيادي را در برمی‌گیرند. در اینجا، فقط به گزيده‌اي از آن‌ها اشاره مي‏كنيم. عفت، مهرورزي، وجدان كاري، شجاعت، ايثار از جمله اخلاقيات پيش برنده‌ی جامعه هستند32. حضر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن