تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
خرید سوسیس پرکن اصل با گارانتی
تشخیص دیسک و صفحه اصلی از تقلبی (6 راه ساده)
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
ده راهنمایی برای نوازندگان مبتدی یوکللی
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1806401246
عادت نادرست رامبد جوان در دوران مدرسه
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: عادت نادرست رامبد جوان در دوران مدرسه
در انتهای برنامه اما نوبت به رامبد جوان رسید که خاطره ای از روزهای دانش آموزی اش تعریف کند...
رامبد جوان ستاره این شب های تلویزیون ایران، شب گذشته در برنامه پرطرفدار خندوانه اش، به مناسبت روز اول مهر ماه، ویژه برنامه جذابی اجرا کرد.
او در این برنامه به منظور نزدیک شدن به فضای مدرسه و کلاس درس، سه نیمکت قدیمی و رنگ و رو پریده به دکور برنامه اش آورده بود که جذابیت های خاص خودش را داشت.
مهمانان او در این برنامه شقایق دهقان و بهرام عظیمی بودند که هر کدام خاطرات اولین روز مدرسه رفتن شان و همچنین بهترین خاطرات روزهای دانش آموزی شان را تعریف کردند.
در انتهای برنامه اما نوبت به رامبد جوان رسید که خاطره ای از روزهای دانش آموزی اش تعریف کند؛ او گفت: «یادم است کلاس دوم دبستان یاد گرفته بودم دستم را مدام تو دماغم می کردم! اصلا هر کاری می کردم دستم باید تو دماغم بود! حرف هیچ کس هم گوش نمی کردم که نباید این کار را انجام دهم. یک روز معلم خانممان که آن موقع خیلی دوستش داشتم، از من خواست دیگر این کار را نکنم، اما گوش ندادم و باز هم دستم را کردم تو دماغم! (خنده) تنها چیزی که باعث شد دیگر دست توی دماغم نکنم، جمله خانم معلم مان بود که گفت «به خاطر من دیگه این کار رو نکن.» وقتی این حرف را زد من که تعصب زیادی روی او داشتم دیگر مدام با خودم می جنگیدم که نباید دست توی دماغم کنم!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها