محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828650940
سینمای ایران در كشاكش دو نسل
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سینمای ایران در كشاكش دو نسل
معتقدم که فراموشی بزرگترین نعمت است. چرا که غلظت خواست های بشر، جدا از اینکه ساکن کجای این کره خاکی است، آنقدر زیاد است که گاهی به ناکامی هایی می رسد.
مرور خاطرات تورج اصلانی مدیر فیلمبرداری بین المللی ایران برای اولین بار
راز چشم ها را یافته است، رازی که با شورعشق میان فرمول های علمی و روح هنر به آن رسید و همین ادغام تکنیک و هنر نام «تورج اصلانی» را در سینمای حرفه ای جهان پرآوازه کرد. او از معدود فیلمبرداران ایرانی است که کارگردانان بزرگ جهان وی را به پروژه های سینمایی خود دعوت می کنند. اصلانی فیلمبرداری از غرب ایران است، متولد شهرستان سنقر استان کرمانشاه که دردانشگاه سوره کارگردانی سینما خوانده است، فعالیت حرفه ای خود را به عنوان جوانترین مدیر فیلمبرداری سینمای ایران، از سال 1379 با فیلم سینمایی «خواب سفید» به کارگردانی حمید جبلی و تهیه کنندگی مجید حمید مدرسی آغاز کرد، تاکنون 35 فیلم بلند سینمایی برای ایران، کردستان عراق وترکیه با مدیریت فیلمبرداری وی تولید و برپرده های سینما های دنیا به نمایش در آمده است.
وی فقط فیلمبردار و مدیر فیلمبرداری نیست چرا که فیلمسازی را نیز چندی است آغازکرده است. فیلمسازی که یک نگاه به فیلمنامه فیلم «جینگو» نخستین فیلم ساخته شده به کارگردانی او و فیلم دوم در دست تولید، کافی است تا به تمام تفاوت های ذهنی وی نسبت به دنیای اطرافش پی برد.
«تورج اصلانی» با این گفت وگو برای نخستین مرتبه، در تمام سال های فعالیت
حرفه ای اش، با رسانه ای درباره خود نقش داشته است. با اصلانی که لیستی بلند بالااز دریافت جوایز برتر فیلمبردار جهان در لوکیشن دومین فیلم بلندی که با کارگردانی وی این روزها در حال ضبط و تولید است به گفت وگو نشستیم که می توانید در ادامه بخوانید.
همیشه گفت و گو ها یا از اول زندگی مصاحبه شونده آغاز می شود یا از روزهای امروز وی. اما بیایید ما از میانه داستان حقیقی زندگی شما شروع کنیم، بعد از فیلمبرداری آخرین فیلم برون مرزی خود روزهای خاکستری را پشت سر گذاشتید که پر از سوءتفاهم بود، سوءتفاهم هایی که روند زندگی تان را فصلی تازه بخشید؟
من تکنیسین فیلم بودم. مدیر فیلمبرداری. هیچ کجای دنیا تکنیسین ها نباید به خاطر حضور در یک فیلم یا تولید هنری بازخواست شوند، چرا که مسئول بارمعنایی فیلم نیستند، چون مولف پاسخگوست نه تکنیسین. بعد از پایان روزهای فیلمبرداری به ایران بازگشتم. همان روزها کمپانی ای به نام «سوردریم» در نیویورک که فیلم مستقل تولید می کرد، تصمیم گرفته بود یک فیلم بلند سینمایی بسازد. چند کارگردان مطرح جهان را دعوت کرده بود که هرکدام 10 دقیقه این فیلم را کارگردانی کنند. یعنی قصد داشت
10 فیلم 10 دقیقه ای بسازد که سرهم یک فیلم بلند شود. «برادران داردن»، «میرا نایر»، «آریگا»، «جارموش»، «امیرکاستاریکا» و... از کارگردانان این فیلم بودند. مدیران کمپانی «سوردریم» برای فیلمبرداری این پروژه از من دعوت به کار کردند. از آنجا که «شمقدری» معاونت سینمایی وزارت ارشاد دولت پیشین، فرموده بودند: «هر پیشنهادی که از خارج از ایران به شما می شود باید دقیق ما را در جریان بگذارید، تا از سوء تفاهم های احتمالی جلوگیری کنیم» با ایشان تماس گرفتم و اطلاع رسانی کردم. به درخواست ایشان، دعوتنامه را به معاونت سینمایی فکس کردم. ایشان بعد ازاینکه مطمئن شد این پروژه سینمایی قصد تخریب ندارد گفت: « ممانعت کاری برای شما وجود ندارد. موفق باشید» بعد از این مکالمه با کمپانی تهیه کننده این فیلم تماس گرفته و زمان دیدار در یکی از کشورها گذاشته شد. آن روز قرار بود به ترکیه بروم که بازداشت شدم. شش ماه تمام، آن کمپانی سینمایی، برای آن که به آنها بپیوندم منتظرم ماندند. زمانی متوجه شدند که دلیلی برای ممنوع الخروج بودن من وجود ندارد که دیگر ساخت آن فیلم آغاز شده بود. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم برای نخستین مرتبه به عنوان کارگردان یک فیلم بلند در کنار دوربین فیلمبرداری قرار بگیرم و بدین ترتیب «جینگو» ساخته شد.
با وجود این اتفاق ها باز پیشنهادی از سینمای جهان داشتید؟
بله و باز هم باید بگویم متاسفانه نشد!
با این شرایط، برسر اعتماد دنیای حرفه ای سینمای جهان در مورد سینماگران ایرانی چه می آید؟
طبعاً بدون آسیب نیست، اما سینمای جهان، کار خوب را باور دارد. شاید اعتماد ها خدشه دار شود ولی باز جای جبران وجود دارد و آن فضای جبران، زمانی ایجاد می شود که در روند کاری خود از استانداردهای جهانی عقب نباشیم. ضمن آن سعی کنیم فراتر پیش برویم، وقتی پیشرو باشی، مهم نیست کجا هستی، هر کجا و ساکن هر سرزمینی باشی تو را خواهند دید.
از «جینگو»، و داستان غیر متعارف آن بگویید؟
جینگو، دو مفهوم را با خود همراه دارد. در اصل مخفف یک گیاه است. دارویی برای درمان بیماری آلزایمر، که در زبان اسپانیولی هم معنایی معادل «اجی مجی لاترجی» که در زبان عام ما یاد آور سحر و جادوست می دهد. البته این فیلم در ادامه نام «جینگو» پسوندی همراه دارد آن هم «روایت معلق» که به نوعی اعتراف به ساختار فیلم است.
اما سخن فیلم در یک جمله یعنی«زندگی هر انسانی به یک عطسه بند است» خلاصه می شود، نام فیلم با قصه آن در تضاد نیست؟
معتقدم که فراموشی بزرگترین نعمت است. چرا که غلظت خواست های بشر، جدا از اینکه ساکن کجای این کره خاکی است، آنقدر زیاد است که گاهی به ناکامی هایی می رسد، میزان سیاهی در زندگی هر فرد که بالامی رود، زندگی وی پیکره چرک و سیاه به خود می گیرد، انسان می تواند فراموش کند تا حامل پیکره ای چرکین نباشد. و در مورد تضادی که گفتید، وقتی فیلم را نگاه می کنید، شاید مدتی بعد، پیوند سکانس ها یادتان برود اما فضای فیلم یادتان خواهد ماند. به عبارتی آمیزشی از خاطرات و فراموشی اتمسفر فیلم را تشکیل می دهند.
وقتی با کارگردانان دیگر کار می کنید رنگ های فیلم با یک همفکری انتخاب می شود ولی در «جینگو» کارگردان خودتان هستید. حتماً دقت در انتخاب رنگ های نهایی هم داشته اید، رنگ «جینگو» به سیاه و سفید نزدیک است به عبارتی خاکستری است. چرا؟
بله! رنگ های «جینگو» رنگ هایی است که شدت آن گرفته شده است، تلاش شده، مخاطب به کارآکترها وقصه توجه بیشتری داشته باشد تا به رنگ آمیزی های زائد، فیلم ترکیبی از سیاه و سفید و رنگی است، زمان حال در این فیلم سیاه و سفید است و خاطرات و گذشته کارآکتر اصلی فیلم به خود رنگ می گیرند.
رنگ ها نمی گذارند خوب بشنویم یا ببینیم؟
طراحی نور می تواند به اینکه جملات در فیلم ها چگونه شنیده شوند و مهمتر اینکه چطور به یاد بمانند کمک کند. رنگ ها گاهی حس شنوایی را کمترازحس بصری درگیر می کنند. دراین شرایط گاهی دیالوگ های کلیدی، قربانی رنگ های زائد می شوند.
تورج اصلانی بین این همه شغل و حرفه، فیلمبرداری را انتخاب کرد، چه چیزی جرقه این انتخاب شد؟
جرقه ای که گفتید بر می گردد به 9 سالگی ام و بیماری سختی که مبتلاشدم. بیماری ای به نام «حصبه» بیماری که کشنده بود و اطرافیان خیلی امید به بهبود من نداشتند. خانه نشین و در بستر افتاده بودم. مدرسه نمی رفتم. پدرم کارمند بهداری-بهداشت و درمان- بود، اکثر همکارانش پزشکانی بنگلادشی و هندی بودند، یک روز، یکی از این دوستان پدر، به ملاقاتم آمد. دکتر «راتومل» اهل هند، با پسرش «دارمندرا» دوست بودم، وقتی آمدند، دکتر «راتومل» جعبه ای در دست داشت. رو به روی من که از ناتوانی و بیماری توان حتی نشستن در بستر را نداشتم نشست. جعبه را به سویم گرفت. یک ضامن داشت. دهانه جعبه مانند کیف باز شد. جعبه را مقابل صورتم گرفت، یک دکمه قرمز داشت، آن را زد، ناگهان یک کاغذ بیرون آمد، یک کاغذ سفید، متحیر به حرکات دکتر نگاه می کردم و هر لحظه بر تحیرم افزوده می شد، چشمانم می دید که خودم آرام، آرام در آن کاغذ سفید ظاهر می شوم. حال ذوق آن لحظه را، نمی توانم وصف کنم. تنها می توانم بگویم حسی بود که زندگی دوباره به من بخشید. زندگی که یک لحظه از آن جعبه جادویی تا این لحظه دور نمانده است. یک جادوی عجیب بود. ذوق زده به کاغذ نگاه می کردم و همچنان که چشمانم کنجکاوتر می شد، زمزمه ذهنی ام بلندتر می شد: «مگر می شود یک کاغذ از آن جعبه بیرون بیاید، همین طور که نگاهش می کنی، در آن آدم ظاهر شود؟!» آن زمان با خودم فکر کردم به حتم جادوست. دکتر که آن ذوق را در چشمانم دید گفت: «اگر امسال قبول بشوی، این دوربین را به تو می دهم» آن جعبه جادویی، دوربین عکاسی «پولاروید» بود، دوربینی که انگار باید به زندگی ام می آمد، گویی اصل زندگی ام بود که حامل آن دکتر بود، خوش شانس بودم که به دستم رسید، آن دوربین مرگ را از من دور کرد و وجودم را لبریز زندگی کرد. بعد از آن پر انگیزه شروع به درس خواندن کردم. اصلاً فکر نمی کردم بیمارم، انگار هیچ وقت بیمار نبودم، اوایل اردیبهشت ماه بود، چیزی نمانده به خرداد ماه، ماه امتحانات، شش ماه به خاطر بیماری مدرسه نرفته بودم، آن جادو انگیزه ای به من داد که بیماری را فراموش کردم و قبول شدم. بیماری برای همیشه رفت، دوربین را طبق وعده هدیه گرفتم. از آن روز دوست داشتم جادو کنم! هیچ کاری نداشتم جز اینکه، بروم در محل و از مردم عکس بگیرم، تا حس جادویی آن جعبه را به آنها نیز منتقل کنم.
عکاسی حرفه ای نیز داشته اید؟
با عکاسی از طبیعت شروع کردم. بعد به عکاسی پرتره رسیدم. تصویر گرفتن از آدم ها و نزدیک شدن به دنیای آنها برایم جذاب شد. عکس گرفتن از آدم های بیکار روستا، پیرمردها و پیرزن ها سوژه عکاسی هایم شدند. تنها دوربین داشتن کافی نبود، باید عکاسی یاد می گرفتم واین دانستن به من تاکید می کرد، بیشتر بدانم و بیشتر از علم عکاسی بخوانم. آن سال های اول عکاسی، عاشق عکاسی ژورنالیستی بودم. شاید اگر دنیای فیلمبرداری وتصویر مرا به خود متوجه نمی کرد امکان داشت امروز، عکاس خبری بودم. سال 1367، 68، همان سال های آخر جنگ که«صدام» به کردهای عراق حمله می کرد وآنها آواره، زخمی و بی خانمان از مرزهای کشور ما، رد شده به خاک ایران پناه آوردند، آن روزها نخستین عکس های خبری من ثبت شد. وقتی خبر ورود آواره های کرد به گوش رسید، راهی محل اصلی پناهندگان در مرز «نوسود» وشهر «جوانرود» شدم. به مقصد که رسیدم، چادر بزرگی توجهم را جلب کرد، طبل بزرگ نقره ای رنگی کنارش نصب شده بود. طبلی که همان ماهواره ارسال خبر شبکه خبری «سی ان ان» بود. کنجکاوی مرا به سوی چادر کشاند. نزدیک چادر که رسیدم جعبه بزرگی پراز فیلم های «فوجی» رنگی، نگاهم را به سوی خود کشید. خودم دو حلقه 36 تایی فیلم بیشتر نداشتم. فیلم های داخل جعبه، به من چشمک می زدند!!کمی این سو، آن سو چادر را نگاه کردم، هیچ کسی نبود، باز فیلم ها صدایم می کردند! و من درگیر با صدایی بودم که می گفت: «چند فیلم بردار و برو». خلاصه به هر زحمتی بود وسوسه فیلم برداشتن را کنار زده، داشتم می رفتم که یک آقایی! از چادر خارج شد. خارجی بود، از خبرنگاران شبکه سی ان ان، مرا با آن دوربین - در دست - که دید گفت: « فتو ژورنالیست؟» من شکسته، شکسته حرف هایش را می فهمیدم، گفتم: «بله!» نمی دانم چرا گفتم: «بله». گفت: «فیلم می خواهی؟» پیش از اینکه جوابش را بدهم، به سمت جعبه فیلم ها حرکت کرد، یک بسته 10 تایی فیلم به سویم گرفت. وجودم پر از ذوق شد، با خود گفتم: «مگر دیونه ام برگردم و بروم، فیلم را می گیرم و عکاسی می کنم.» فیلم ها را که از او گرفتم گفت: «اگر باز فیلم می خواهی بردار» فقط نگاهش کردم. گفت: «میان پناهندگان برو، از آنها عکس بگیر به تو فیلم می دهم و تو نگاتیو عکس هایت را به من بده». انگار متوجه شده بود، عاشق عکاسی هستم. من هم در آن سن و سال و با آن همه علاقه به عکاسی به زبلی این خبرنگار فکر نکردم، همین شد که من از او فیلم می گرفتم و عکاسی می کردم و او نیز، بی زحمت عکس های مرا مخابره می کرد (خنده) البته معامله پایاپایی بود و هر دو ازشرایط لذت می بردیم.
هنوز هم علاقه به دوربین پولاروید با شماست، این را دوربین پولارویدی که اکنون هم همراه دارید می گوید، البته این دوربین پولاروید امروزی است.
عکس های پولاروید صادق ترین عکس ها هستند. مستند ترین عکس ها که هیچ گونه دستکاری تکنیکی نمی شود برآنها اعمال کرد. اصل واقعیت هستند. امکان ایجاد تروکاژ حتی در عکس های آنالوگ وجود دارد، ولی در پولاروید وجود ندارد واین اصل و خالص بودن تصویر برایم زیباست.
فتورمان سازی و انیمیشن نخستین عبور از فضای عکاسی در شما بود، از آنها بگویید؟
دوره راهنمایی تنها دوستم دوربین عکاسی ام بود. سر چهارراه محله ما، سبزی فروش پیری بود. همیشه یعنی در تمام فصل های سال او همانجا می نشست، سبزی می فروخت، تنها روزهای سرد زمستان یک پیت حلبی که آتش در آن برای گرم کردن خود روشن می کرد، فضای روزمرگی زندگی اش را کمی متفاوت می کرد. پیرمردی که قصه روزگار او، قصه نخستین فتورمان من شد. مردی که چهره همیشه حیرانی داشت. همیشه دهانش از حیرانی باز بود. واین سوال و شکل وشمایل و آن عینک خاص بر چهره وی باعث شد، به این فکر بیفتم که با عکاسی به دنیای او نزدیک شده، تا راز این حیرانی اش را دریابم. عکس هایی از او در تمام فصول یک سال در یک محل ثابت با یک کار ثابت، که همیشه حیران بود گرفتم و در مقابلم که گذاشتم نوایی در ذهنم گفت: «این تصاویر را به حرکت در بیاور تا قصه متولد شود.»نخستین انیمیشنی که ساختم هم همان سال بود. مجموعه «علی کوچولو» انگیزه ساخت انیمیشن اولم به نام «کویر» شد. قصه اش تمثیلی از حکایت انسان از خاک است که به خاک برمی گردد، آن هم با تکنیک فیلمبرداری تک فریم، متریال خمیر مجسمه و در قالب تک فریم. همان روزها عضو سینمای جوان کرمانشاه شدم. «آقای فرهمند» مسئول سینمای جوان آن زمان کرمانشاه بود. می دانست هر ازچند گاه با پدرم به تهران می آیم، چند نفر ازهنرجو ها فیلم ساخته بودند. فیلم هایشان را به امانت به من داد تا
در تهران به آقای حسنی از طریق آقای بهاری که آن زمان در سینما جوان تهران ظهور فیلم را انجام می داد تحویل دهم. همراه پدر آنجا رفتیم. فیلم ها را به آقای حسنی که تحویل دادم مشغول به کار شد. او کار می کرد و من خیره به لابراتوار او بودم. یک اتاق کوچک، یک دستگاه وسط آن اتاق که مخصوص ظهور فیلم های سوپر هشت بود. قرقره و غلتک داشت، ... نگاهم را به دستگاه دوخته بودم و سعی می کردم تمام زوایای آن را حفظ کنم. زیاد فرقی با ظهور عکس نداشت، فقط یک قرقره بیشتر داشت و... به خانه که برگشتیم با یک دبه راه افتادم در شهر، عکاسی های شهر را پیدا کرده و داروهای کهنه شان را خریدم. از کتاب «ظهور عکاسی و فیلمبرداری» به نتیجه هایی رسیده بودم، می دانستم وقتی داروهای عکاسی کهنه می شود، اگر آنها را در دمای 50 درجه بجوشانی و چند ماده شیمیایی خاص را به آنها اضافه کنی، دوباره زنده می شود البته با تغییراتی در بعضی رنگ ها. خلاصه اینکه با تعابیر خود از دیده هایم، در لابراتوار آقای حسنی و آن کتاب، کاری کردم که نخستین فیلمی که ظهور کردم، نابود شد. (خنده)
نابود شد! چرا؟
برای اینکه ظهور را یاد بگیرم تصمیم گرفتم یک فیلم بگیرم. طبق طراحی که در ذهن انجام داده بودم، فیلم را گرفتم. وقتی طبق
استدلال هایم فکر می کردم کارظهور تمام شده، آن را در آپارات گذاشتم، تنها کمی از تصویر های سیاه و سبز و زرد و... ظاهر شد. از ظهور خبری نبود، فیلم نابود شده بود. (خنده) به هر حال نخستین تجربه بود. ولی کم کم ظهور را یاد گرفتم.
نخستین فیلمی که ساختید و توانستید آن را ببینید چه بود؟
زیاد طول کشید. دو فیلم اولی که ساختم دزدیده شد! بعد از آن انیمیشن، نخستین فیلم «مسافر شمال» نام داشت. یک فیلم کوتاه 16 میلی متری بود. قصه فیلم زندگی مدنی در تهران از نگاه یک «بز» بود. تهیه کننده «محمد آفریده» بود. روزی که برای ظهور فیلم ها را به لابراتوار ارشاد می بردم، زیر پل رسالت، دو دزد موتورسوار به خیال اینکه پاکتی که در دست دارم، پراز اسکناس است، آن را از دستم زدند. آن روز یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام بود. فیلم دوم «گلاویژ»نام داشت. که در جبران فیلم اول با حمایت استانداری کردستان ساخته شد. تهیه کننده آن هم آقای «آفریده» بود. یکبار دیگر اعتماد کرد، فیلم در شرایط سخت، لب مرز ساخته شد. قصه ای اجتماعی از زندگی دختران مرز نشین کرد که علاقه به تحصیل و سوادآموزی داشتند.
نگاتیوها را برای ظهور تحویل ارشاد دادم. وقت تحویل گفتند: «5 حلقه، بعد از ظهور گم شده است!»این گونه شد که دو فیلم کوتاه اولم به سرمنزل مقصود نرسید.
تا رسیدن به نخستین فیلمی که رنگ پرده سینما را دید، زمان کمی نگذشت. همزمان با روزهای پایانی دانشگاه بود. نخستین فیلم حرفه ای که بعد از 67 فیلم کوتاه با دوربین های هشت و 16 و 35 ساختم « عقل سرخ» نام داشت. به کارگردانی «بهرام توکلی» و تهیه کنندگی رسول ملاقلی پور و پژمان لشگری پور که هیچ وقت اکران نشد.
فیلم «رنگین کمان» نخستین فیلم 35 کوتاه بود که فیلمبرداری کردم. فیلمی ساخته «علی رضا امینی» که این فیلم را خیلی دوستش دارم، زیرا تجربه کار با ابزار سینمای حرفه ای را با آن کسب کردم. آن زمان کار کردن با دوربین 35 خیلی اهمیت داشت. فیلم 35 تعریف استاندارد پرده سینما را داشت. نخستین فیلمی که به عنوان فیلمبردار سینما از من، رنگ پرده سینمای اکران را دید و مردم هم آن را دیدند فیلم «خواب سفید» به کارگردانی «حمید جبلی» بود. حمید جبلی در واقع نخستین کسی بود که به من اعتماد کرد و فیلمبرداری دومین فیلمی را که به عنوان کارگردان در آن حضور داشت به من پیشنهاد داد.
این اعتماد از کجا آمد. چطور آشنا شدید؟
از یک جشنواره فیلم دانشجویی، همان سال ها که دانشجوی کارگردانی سینما بودم. در جشنواره(سومین جشنواره ملی عکس و فیلم وفیلمنامه دانشجویان سراسر کشور) با سه فیلم حضور داشتم، یکی همان فیلم «رنگین کمان» بود، دیگری «ترانه ای برای ارواح کوهستان» فیلمی به کارگردانی بهرام توکلی و سومی فیلمی ساخته خودم بود به نام «کاظم، اعزامی از اردبیل». در آن جشنواره هم جایزه فیلمبرداری را گرفتم و هم جایزه بهترین فیلم را دریافت کردم. بعد از اختتامیه آقای جبلی به من گفت: «دوست داری فیلم بلند کار کنی؟» گفتم: «آرزویم است. ولی جزو انجمن فیلمبرداران سینما نیستم». چند ماه، بعد از آن روز اختتامیه، «جبلی» با من تماس گرفت و قرارملاقاتی در دفتر «مجید حمید مدرسی»(صحرا فیلم) گذاشت. آنجا مذاکرات نخستین فیلم بلند سینمایی ام را انجام دادیم و اگر حمایت های محمود کلاری عزیز نبود نمی شد.
آقای کلاری چه تاثیری در روند کاری شما داشتند؟
آن زمان تا عضوانجمن فیلمبرداران نبودی، نمی شد، در سینمای حرفه ای فعال شوی. می گفتند سابقه وتجربه دستیاری نداری. باید حتماً مشاور داشته باشی. همان روزها از طریق «بهمن قبادی» با آقای «محمود کلاری» صحبت کردم. چند کارم را برایشان ارسال کردم تا ببینند و اگر بشود قبول کنند، مشاورم باشند، ایشان فیلم ها را که دیدند، لطف کردند، یک نامه به این مضمون برای تهیه کننده فیلم نوشتند: «ایشان هم تجربه فیلمسازی وهم فیلمبرداری دارند، سوابقش نیز مستند موجود است، خیالتان راحت باشد» در ادامه نیز حمایت هایشان همراهم بود. دست نوشته ایشان را هنوز دارم. دلم می خواهد، اینجا و دراین مصاحبه رسماً از ایشان تشکر کنم، زیرا بواقع ایشان بزرگترین حمایت را در زندگی حرفه ای از من کردند.
کمی از تجربه های خارج از ایران، جشنواره های برون مرزی و جایزه ها بگویید؟
وقتی بر پرده سینما فیلم «تو» اکران می شود انتهای تجربه همه «فیلم کوتاه» هایی است که ساختی که به آنجا برسی که فیلم بلندی بسازی و بر پرده اکران شود. بعد از شکل گیری این تجربه، ماندگاری روی پرده مهم است و دیگر تجربه اول رنگ می بازد. من با فیلم «خواب سفید» به سینما ورود پیدا کردم، ولی باید ادامه می دادم، به هرحال موانعی در پس آن فیلم وجود داشت که چندین سال با آن موانع کار می کردم.
چه موانعی؟
عضو انجمن فیلمبرداران نبودم، تا سال ها من را به عضویت نمی پذیرفتند.
چرا؟
تعریف آن سال های خودشان را داشتند. می گفتند : «برای امنیت شغلی، ورود نیروی جوان به سینما صلاح نیست، همین فیلمبردارانی که هستند، کار کنند کافی است» این شرایط باعث شد، بعد از «خواب سفید» چند سال بدون مجوز کار کنم و این بدون مجوز بودن باعث شد، با تهیه کننده و کارگردان اثر، به شکلی به اجبار کنار بیایم، یعنی دستمزد یک فیلمبردار «الف»را به من نمی دادند. از آثار خارجی، باید ازفیلم «اسب» شروع کنم. فیلمی به کارگردانی «مهدی امید» - فیلمساز کرد مقیم مسکو- ، بعد از آن، مجموعه کارهایی به عنوان مجری طرح و مدیرفیلمبرداری در کردستان عراق انجام دادم. بعد از سقوط صدام و روی کار آمدن کردها، مردم اسلحه ها را زمین گذاشته و می خواستند حرف هایشان را با سینما بزنند. این شرایط موقعیت خوبی برای فیلمسازان جوان و به اصطلاح «فیلم اولی» ایران مهیا کرد. سینمای ایران تکنیسین های خوبی دارد. آنجا نیاز به تکنیسین بود، تازه داشتند بنیان سینما را می گذاشتند.
ازمن خواستند برای راه اندازی فیلمسازی به آنها کمک کنم. در سلیمانیه عراق چندین ورک شاپ داشتم. از سال 2003 تا 2006 هم در کردستان عراق فعالیت کردم و هم در سینمای ایران حضور داشتم. آن سال ها همتی صورت گرفت که سینما در آن منطقه رشد کند و فیلم های خوبی آنجا تولید شد، از فیلمسازان ما نیز آنجا آمدند وفیلم ساختند. آن روزها تمام سعی ام این بود که فضای مناسب برای فیلمسازهای حداقل «فیلم اولی»های کشورم در آنجا مهیا کنم.
تنها از فیلم «اسب»گفتید. دیگر آثار در سینمای کردستان چه بود؟
«عبور از غبار» به کارگردانی «شوکت امین کرکی» که سال 2006 در چند جشنواره مطرح جایزه ها را به خود اختصاص داد. فیلم بعدی «مثل نرگس بشکفیم»بودکه در آن مجری طرح بودم، دو کارگردان داشت به نام های «مسعود عارف» و «حسین حسن» بعد از آن فیلم «روز بعد» را به کارگردانی «رحیم ذبیحی» تهیه کردم. «زمزمه با باد» فیلم بعدی به کارگردانی «شهرام عامری» بود.
چه فیلمنامه ای تورج اصلانی را جذب می کند؟
از فیلمنامه ای که شکل روایی ارجینالی داشته باشد استقبال بیشتری می کنم تا تکراریکسری کلیشه های عرف. فیلمنامه ای که بوی تصویر و سینما و خیال را می دهد بیشتر ازفیلمنامه ای که حتی اگر نور پرده سینما را خاموش کنید، باز قصه را می فهمید می پسندم.
با این نوع تفکر در انتخاب فیلمنامه درسینمای ایران سالانه چند انتخاب می توانید داشته باشید؟
الان خیلی کم. برای همین علاقه مند به فیلمسازی شده ام. زیرا دوست دارم بخش خیال را تجربه کنم.
جوایز بسیاری از جشنواره های بزرگ وسرشناس دنیا به شما برای فیلمبرداری های آثاری که انجام داده اید اهدا شده است.نخستین جایزه کدام بود و درپی آن از مابقی جوایز و آثار مرتبط آنها کمی بگویید؟
نخستین جایزه جشنواره غیر ایرانی را سال2009 درسیزدهمین جشنواره تالین به عنوان بهترین فیلمبردار آسیا و اروپا دریافت کردم.
جایزه ای که برایم ارزشمند است، زیرا آن زمان دریافتم که دنیای سینمای امروز جهان نه تنها تکنیسین های سینمای ایران را به رسمیت می شناسند بلکه رقیب هم می پندارند. در ادامه جوایز مختلفی دریافت کردم که ازجمله آنها، دریافت جایزه قورباغه برنزی در سال 2012، دریافت جایزه بهترین فیلمبرداری جشنواره بین المللی فیلم بغداد برای «زمزمه با باد» به کارگردانی شهرام عابدی و «بدرود بغداد» ساخته مهدی نادری 2010، دریافت جایزه بهترین فیلمبردار از جشنواره بین المللی فیلم های ایرانی در تورنتو کانادا برای فیلم «بدرود بغداد» ساخته مهدی نادری. بهترین فیلمبرداری شصتمین دوره جشنواره سن سباستین اسپانیا 2012، بهترین فیلمبرداری ششمین دوره آسیا پاسیفیک - استرالیا 2012، بهترین فیلمبرداری بیستمین دوره رقابت های فیلمبرداران جهان در جشنواره پولوس کمریمیچ لهستان 2012، اسکار آسیایی بهترین فیلمبرداری در هفتمین دوره برگزیدگان آسیا کشور هنگ کنگ 2013 و...
گفتید تکنیسین های سینمای ما متبحر هستند و حال یک سوال، آیا سینماگران جوان جایی برای ورود به عرصه سینما دارند.
خلاقیت ها در سینمای مستقل خود را نشان می دهند. وقتی سینمای مستقل ما در حال خشک شدن باشد خلاقیت ها نیز در حاشیه می مانند. میان سینماگران جوان، تکنیسین های نسل تازه خلاقی می بینم، که باز تاکید می کنم چون سینمای مستقل مورد بی توجهی قرار گرفته بود این نسل نیز ناکام ماند. - سینمای ایران صاحب یک پیکره شده است که مغز خوب دارد، قلب خوب دارد ولی دست و پایش هنوز بسته است. نمی تواند بدود یا حتی بخوبی راه برود تا بتواند در رقابتی شرکت کند.
سینمای ایران به مدد جوان های عاشقی که دوستش دارند زنده است، ولی قطع ارتباط بین دو نسل کارکشته و تازه کار در این سینما وجود دارد که به نفع سینما نیست. و در آخر تعارف را کنار می گذارم و به صراحت می گویم که حال سینمای ایران خوب نیست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]
صفحات پیشنهادی
فارس به بهانه حضور 3 فیلم فتنه در جشنواره تورنتو گزارش میدهد جنگ سینمایی غرب با ایران این بار در تورنتو؛ گراه
فارس به بهانه حضور 3 فیلم فتنه در جشنواره تورنتو گزارش میدهدجنگ سینمایی غرب با ایران این بار در تورنتو گراهای غلط به مسئولان سینمایی یا غفلتاین روزها در جشنواره فیلم تورنتو جنگ تمام عیار سینمای غرب با حمایت از فتنه 88 بار دیگر رونق گرفته است جشنوارهای که میتوان از آن به دروامعرفی نامزدهای فیلم کوتاه جشن سینمای ایران
شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۲ نامزدهای شانزدهمین جشن سینمای ایران در بخش فیلم کوتاه معرفی شدند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا روابط عمومی شانزدهمین جشن سینمای ایران ضمن اعلام خبر فوق افزود هیات داوران انجمن فیلم کوتاه پس از پایان کار داوری و شمارش آرا نتایج زیر را اعل«مادر» و «مسافر ایران» در نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب
مادر و مسافر ایران در نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلابدوازدهمین نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب با اکران دو مستند مادر و مسافر ایران و بررسی موضوع شهدای غیرایرانی دفاع مقدس برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از عمارفیلم دوازدهمین نشست فیلمسازان جوان سینمایافتخاری جهانی برای سینمای ایران
افتخاری جهانی برای سینمای ایران شیر طلای بهترین فیلم جشنواره ونیز هم به این فیلم رسید کبوتری که روی شاخه نشسته انعکاس وجود است ساخته روی اندرسون عصر ایران هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم ونیز- پرسابقه ترین جشنواره سینمایی جهان- دیروزبا اهدای جوایز به کار خود پفیلمهای دفاع مقدس سینمای ایران از انگشتان دست کمتر است
فرهنگ و هنر سینمای ایران مدیر عامل سابق بنیاد سینمایی فارابی فیلمهای دفاع مقدس سینمای ایران از انگشتان دست کمتر است سیداحمد میرعلایی مدیر عامل سابق بنیاد سینمایی فارابی معتقد است تعداد فیلم های جنگ و دفاع مقدس ما امروز از تعداد انگشتان دست کمتر است و فیلمسازان این حوزه نگراناعلام نامزدهای فیلم کوتاه شانزدهمین جشن سینمای ایران
اعلام نامزدهای فیلم کوتاه شانزدهمین جشن سینمای ایرانروابط عمومی جشن سینمای ایران اسامی نامزدهای فیلم کوتاه شانزدهمین جشن سینمای ایران را معرفی کرد به گزارش خبرگزاری فارس هیات داوران انجمن فیلم کوتاه پس از پایان کار داوری و شمارش آرا نتایج زیر را اعلام کرد نامزدهای بهترین فیلنامزدهای انیمیشن جشن سینمای ایران معرفی شدند
جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۸ نامزدهای فیلم انیمیشن شانزدهمین جشن سینمای ایران اعلام شدند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا هیات داوران انجمن فیلم سینمای انیمیشن پس از پایان کار داوری و شمارش آرا نتایج زیر را اعلام کردند نامزدهای بهترین تهیه کنندگی فیلم بچه گربه به تنامزدهای انیمیشن جشن سینمای ایران اعلام شدند
جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۸ نامزدهای فیلم انیمیشن شانزدهمین جشن سینمای ایران اعلام شدند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا هیات داوران انجمن فیلم سینمای انیمیشن پس از پایان کار داوری و شمارش آرا نتایج زیر را اعلام کردند نامزدهای بهترین تهیه کنندگی فیلم بچه گربه به تمدیر عکس انجمن سینمای جوانان ایران: در حوزه عکاسی مستند اجتماعی عکاسان جرات عکاسی ندارند
مدیر عکس انجمن سینمای جوانان ایران در حوزه عکاسی مستند اجتماعی عکاسان جرات عکاسی ندارندعکاسی مستند نوعی از عکاسی است که در آن عکاس رخدادهای پیرامون خود را با موضوعات مختلف بیطرفانه واقعیتگرا واقعنما و راستگویانه تهیه و ثبت کند به گزارش خبرگزاری فارس از اراک شاید بتوان گاکران یکی از شاهکارهای سینمایی ایران
اکران یکی از شاهکارهای سینمایی ایران مدیرعامل سازمان سینمایی گفت فیلم پیامبر اعظم ص یکی از شاهکارهای سینمایی ایران به زودی روی پرده سینما میرود خبرگزاری فارس حجتالله ایوبی عصر امروز در مراسم اختتامیه دومین جشنواره بینالمللی فیلم یاس با بیان اینکه زبان سینما زبان پویا و پرتجزئیات جشن مستند سینمای ایران/ اولین دیپلم افتخار موسیقی اهدا میشود
فرهنگ و هنر سینمای ایران جزئیات جشن مستند سینمای ایران اولین دیپلم افتخار موسیقی اهدا میشود مدیر هماهنگی جشن مستند از سلسله جشنهای شانزدهمین جشن سینمای ایران از اهدای اولین دیپلم افتخار موسیقی در جشن مستند که فردا شب در خانه سینما برگزار میشود خبر داد ارد زند مدیر هماهنگینسل جدید باتری؛ جان تازه موشکها و اژدرهای ایرانی +تصویر
آشنایی با جدیدترین دستاورد دفاعی کشور نسل جدید باتری جان تازه موشکها و اژدرهای ایرانی تصویر در هر موشک یا اژدر ایرانی که به هدفی سطحی یا زیرسطحی برخورد می کند میتوان نقش باتریهای تولید متخصصان دفاعی کشورمان را به عنوان سامانهای کوچک اما حساس مشاهده و به آن افتخار کرد باترتوهین جدید بهروز افخمی به سینمای ایران: از رفتار سیرک وار جشنواره ها بدم می آید
توهین جدید بهروز افخمی به سینمای ایران از رفتار سیرک وار جشنواره ها بدم می آید فرهنگ > سینما - تسنیم نوشت بهروز افخمی کارگردان سینما در برنامه رادیویی «سینما معیار» با اشاره به فضای جشنوارهها گفت به طور کلی من از رفتار سیرکواری که در جشنوارگزارش فارس از نشست داوران بینالملل جشنواره یاس سینمای ایران میتواند یک مکتب سینمایی باشد/ دیدگاهمان نسبت به
گزارش فارس از نشست داوران بینالملل جشنواره یاسسینمای ایران میتواند یک مکتب سینمایی باشد دیدگاهمان نسبت به ایران عوض شدنشست داوران بخش بینالملل دومین جشنواره فیلمهای ویدئویی یاس در سایه شگفتزدگی داوران خارجی از حضور در ایران برگزار شد به گزارش خبرنگار سینمایی فارس نشست خبگزارش تصویری - جشن انیمیشن سینمای ایران
جشن انیمیشن سینمای ایران عکس مهدی قاسمی - ایسنا یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ - ۲۲ ۴۷در نشست تخصصی سینمای لهستان عنوان شد سینایی: مردم ما فکر میکردند اوج سینما آثار هیچکاک است/کاردار لهستان: در
در نشست تخصصی سینمای لهستان عنوان شدسینایی مردم ما فکر میکردند اوج سینما آثار هیچکاک است کاردار لهستان در اروپا میدانیم که ایرانیها سینما را دوست دارندکاردار سفارت لهستان با اشاره به سینمای ایران تاکید کرد سینمای لهستانی و سینمای اروپایی در ایران خیلی خوب شناخته میشود و دتصویر واقعی یکی از ستارههای مطرح سینمای ایران
تصویر واقعی یکی از ستارههای مطرح سینمای ایران بازیگری به نام سحر در مرحله پیش تولید به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران فیلم سینمایی بازیگری به نام سحر به کارگردانی ناصر پویش وارد مرحله پیش تولید شد این فیلم قرار است بعد از گرفتن پروانه ساخت مهرماه در تهران-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها