واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: لباس من كو انيشتين؟
نویسنده : اولاد آدم
ابوي ميگويد: جيببر هفتاد ساله هم نشدي كه 42 بار ببرندت زندان و باز هم بيرون باشي و بگويي كه جيببري ميكنم پس هستم!
ميگويم: از كي تا حالا شما براي الگوبرداري روزنامه ايران را دستتان ميگيريد؟ حالا يارو چرا جيببري ميكرده؟
ميگويد: دادن پول ديه! اعتياد! بيكاري! و. . . تازه اسمش جعلي است و هيچوقت رد مال هم نميكند چون پول خرج شده و رفته.
ميگويم: خب اشكالي ندارد. بابك هم رد مال نميكند. بابك هم شناسنامه و مدرك تحصيلياش جعلي است. بابك هم در خارج از كشور هيچ پولي ندارد.
ميگويد: صبر كن ببينم. يعني چه؟ دو ميليارد و ۷۰۹ ميليون دلار را خرج كرده و رفته پي كارش؟ انيشتين هم باشي نميتواني يك فرمول براي سرعت آتش زدن اين پول و تبديلش به دود پيدا كني! محال است!
ميگويم: جعفرزاده ايمنآبادي نماينده مجلس هم حرف شما را زده است. گفته چنين فردي محال است بتواند اين مقدار گردش مالي با اين سطح سواد داشته باشد، برايش لابد مشاور استخدام كرده بودند و... راستي شما نميخواهيد نماينده بشويد. گمانهزنيهاي شما هم خيلي نزديك به نمايندگان است.
ميگويد: در شهر به من پيشنهاداتي شده اما. . .
ميگويم: پدر من. داريم حرف حساب ميزنيم. لطفا ماهواره را خاموش كنيد. كانال را عوض كنيد. اداي آدم مرده را در نياوريد. . .
ميگويد: حواسم يك آن رفت به آدمهاي نوكيسه تحريم دور زن! خب اين بابا در خارج هيچ ندارد، يعني در داخل هم ندارد؟
ميگويم: بابك زنجاني يك كاخ در جماران و يك رستوران و شيرينيپزي در شهرك غرب و زميني در الهيه و هزار تاكسي و يك هتل در كيش و يك محموله نفت كوره و يك ماشين رولز رويس دارد. همين!
ميگويد: ببين اين طلاي سياه به بخت سياه نشاندش. بايد ميرفت دنبال طلاي واقعي تا عاقبت بخير ميشد. نفت فروشي عاقبتش بيپولي و فلاكت و دربهدري است.
ميگويم: طلاي واقعي نداريم كه! حدود 80 درصد طلا و جواهر موجود در بازار را قاچاق با عيار من درآوردي، تشكيل داده كه در يكسال گذشته حدود 30 تا 40 درصد نيز افزايش يافته است. الان اگر بابك دنبال طلا هم رفته بود، پشت ميلهها بود.
ميگويد: يعني الان زندانها پر از قاچاقچيان طلاست؟ با اين همه در دولت تدبير قاچاق اضافهتر شده؟
ميگويم: رئيس اتحاديه توليدكنندگان و صادركنندگان طلا گفته كه كوچكترين قدمي در يك سال گذشته در زمينه جلوگيري از قاچاق برداشته نشده است و بموقع اسامي قاچاقچيان را اعلام ميكند، ديگر نميتواند كوتاه بيايد تا عدهاي به قيمت بدبخت و ذليل شدن صدها كارفرما و دهها هزار كارگر ميلياردر شوند. گفته در اين فضا كه شرايط اقتصادي خوبي نداريم ناچاريم از توليد و اشتغال داخلي حمايت كنيم.
ميگويد: بگم بگم شروع شده انگار. از دولت به ديگران سرايت كرده. آنوقت به من ايراد ميگيري كه چرا از روزنامه دولت الگو برميدارم؟ الكي ميگويند كه شرايط اقتصادي خوبي نداريم! يعني واقعاً نداريم؟
ميگويم: اين تو بميري ديگه آن تو بميري نيست. . . بايد لباس قاچاقچيان را درآورد و ظاهر واقعي شان را به مردم نشان داد.
ميگويد: چقدر زود تو جوزده ميشوي! الان ايني كه گفتي از باب نقادي كه نبود؟ بود؟ يك وقت لباست را در نياورند و مردم سير تا پيازت را ببينند. اصلا طناز را چه به نقادي؟
ميگويم: به ما نيامده حرف بزنيم. آن ماهواره را دوباره روشن كنيد. بگذاريد حرفهاي ما را ديگران بزنند. اينطوري لااقل پوشيدهتر ميمانيم.
ميگويد: حالا به تعادل رسيدي. آن مرد كه تعادل نداشت ديگر رفته است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]