واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به کتاب «نظریه انتقادی؛ از مکتب فرانکفورت تا مکتب پسامدرن»
رسانهها سپر بلا یا عامل تزلزل اجتماع؟/ رویکردهای انتقادی به تلویزیون
امروزه صنایع فرهنگی از رادیو و تلویزیون تا فیلم و رسانههای دیجیتال، موادی تولید میکنند که از طریق آنها افراد در رسانههای معاصر و جوامع ، هویتهای واقعی خود را شکل میدهند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «نظریه انتقادی؛ از مکتب فرانکفورت تا مکتب پسامدرن» مجموعه مقالاتی است که توسط داگلاس کلنر و ترجمه محمدمهدی وحیدی منتشر شده، این مقالات دارای عناوین «نظریه انتقادی»، «رویکردهای انتقادی به تلویزیون: از مکتب فرانکفورت تا مکتب پسامدرن»، «صنایع رسانهای و مطالعات رسانهای/فرهنگی: رابطهای ترکیبی»، «تبلیغات سیاسی و نمایش رسانهای در جنگ علیه عراق: نقدی بر شبکههای سخن پراکنی ایالات متحده» است. داگلاس کلنر، نویسنده این اثر فردی است که در رشته فلسفه دانشگاه کلمبیا و سپس آلمان تحصیل کرده و اکنون در بخش فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه کالیفرنیا مشغول فعالیت هستند. از این نویسنده کتابهایی در حوزه نظریه اجتماعی، سیاست، تاریخ و فرهنگ منتشر شده که یکی از آثار جدیدش مجموعه مقالات نظریه انتقادی است. در بخشی از مقاله «رویکردهای انتقادی به تلویزیون» آمده است که اعضای مکتب فرانکفورت، به منزله قربانیان فاشیسم اروپایی، نخستین تجربه کنندگان روشهای استفاده نازیها از ابزارهای فرهنگ تودهای برای تسلیم شدن در برابر فرهنگ فاشیست و جامعه فاشیستی بودند. اعضای مکتب فرانکفورت در زمان تبعیدشان در ایالات متحده، فهمیدند که فرهنگ رسانهای آمریکایی هم بسیار ایدئولوژیک است و هدف آن ترویج دل بستگی به سرمایه داری آمریکایی است . صنایع فرهنگی تحت کنترل شرکتهای غول آسا، که براساس محدودیتهای تولید انبوه سازمان دهی شده بودند، پشت سرهم محصولاتی بیرون میدادند که در فرهنگ، نظامی به طور کامل تجاری را به وجود میآورد و نیز ارزشها، سبکهای زندگی و نهادهای سرمایه داری را قالب میکرد. آدورنو و هورکهایمر در دیالکتیک و روشنگری، پیدایش تلویزیون را ظهور شکلی جدید از فرهنگ تودهای پیش بینی میکنند که دیدن و شنیدن و روایت و تصویر را در یک نهاد به هم میآمیزد، نهادی که انواع تولید، متون و ادراکات صنعت فرهنگ را تجسم خواهد بخشید. مارکوزه تلویزیون را بخشی از تشکیلات مدیریت و سلطه در جامعهای تک ساحتی میدانست. به گفته او «با کنترل اطلاعات و شیفتگی افراد به ارتباطات جمعی، آگاهی مدیریت محدود شده است. فرد به راستی نمیداند چه اتفاقی میافتد؛ ماشین مقهور کننده سرگرمی و خود سرگرمی ، او و دیگران را در وضعیتی بی هوشی که در آن تمام افکار مضر گرایش به حذف دارند، یکسان میسازد.» مارکوزه در انسان تک ساحتی، با توصیف تلویزیون همچون بخشی از تشکلاتی که کارش تولید فکر و رفتار مورد نیاز برای بازتولید فرهنگی و اجتماعی جوامع سرمایه داری معاصر است، ادعا کرد که پوچی رادیو و تلویوزین تجاری ، تحلیل های او از فرد، و اضمحلال فرهنگ اصیل و عقیده مخالف را تایید میکند. نیل پستمن در کتاب مردن از خوشی نشان میدهد که فرهنگ رسانهای عامه پسند و به ویژه تلویزیون به نیروی اصلی اجتماعی شدن تبدیل شده است و مهارتهای سواد سنتی را برهم میزند و بنابراین تعلیم و تربیت را متزلزل میسازد. مطالعات فرهنگی بریتانیایی با طرح این ادعا که رسانهها سپر بلای گستره وسیعی از مشکلات اجتماعی شدهاند تصویرسازیهای منفی از رسانهها و مصرفگرایی، لذت گرایی جوان و ماتریالیسم افراطی و خشونت رو به رشد را زیرسؤال برد. در نهایت امروزه صنایع فرهنگی، محور اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره ما هستند. رادیو، تلویزیون ، فیلم ، رسانههای دیجیتال و سایر محصولات فرهنگ رسانهای، موادی تولید میکنند که از طریق آنها افراد در رسانههای معاصر و جوامع مصرفی هویتهای واقعی خود را که شامل درک خویشتن تصویر از معنای مرد یا زن بودن، مفهوم طبقه، قومیت و نژاد و ملیت است، شکل میدهند. فرهنگ رسانهای کمک میکند که هم فرد و هم جامعه با تعریف خیر و شر، آرمانهای مثبت و درکشان از کیستی خود، اینکه چه چیزی و چه کسی را باید تهدید و دشمن دانست و در بعضی موارد با ساختن مرزهایی مشخص میان ما و دیگران، نگاهشان را به جهان و عمیق ترین ارزشها شکل دهند. کتاب «نظریه انتقادی» در 130 صفحه، 55000 ریال از سوی انتشارات سروش منتشر شد. انتهای پیام/و
93/05/06 - 09:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]