تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833084344




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دفاتر « انجمن قلم ايران» از ابتدا تا امروز (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دفاتر « انجمن قلم ايران» از ابتدا تا امروز (2)
دفاتر « انجمن قلم ايران» از ابتدا تا امروز (2) نويسنده: محمدرضا سرشار از محمدرضا جوادي ، جوان‌ترين و آخرين عضو موسس انجمن ، خواهش كردم به ستاد اجرايي مراجعه كند و به نمايندگي از ما، ساختمان‌هايي را كه ستاد حاضر است در اختيار انجمن قراردهد ببيند، و يكي را كه مناسب‌تر است، انتخاب كند. او معتقد بود كه محل ساختمان مورد نظر، هر چه به شمال شهر نزديك‌تر باشد، بهتر است. يكي از مهمترين دلايلش براي اين موضوع هم اين بود كه اين امر پرستيژ انجمن را در اذهان بالا مي‌برد. من معتقد بودم كه البته به لحاظ زيبايي و خوش‌آب و هوايي، مناطق شمالي شهر بهتر است اما دوري مسافت و مشكلات ناشي از رفت و آمد سبب مي‌شود كه مراجعه به آن كم باشد.جوادي استدلال مي‌كرد كه به علاوه، ساختمان‌هاي واقع در شمال شهر، معمولاً بزرگ‌تر و داراي معماري‌‌هاي زيباتر و اصيل‌تري هستند و در نتيجه، براي كار انجمن، مناسب‌ترند. مدل مورد نظر او، فضايي به وسعت و زيبايي و آبادي مركز اسلامي فيلمسازي (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) واقع در انتهاي خيابان وليعصر، كمي مانده به ميدان تجريش بود. اما واقعيت چيزي بسيار متفاوت از كار درآمد. ماموران ستاد بعد از نشان دادن يكي دو جاي كاملاً نادلچسب و نامناسب (ظاهراً اين از شگردهايشان بود)- و البته با برخوردي كه بعضاً از آن بوي نوعي تفرعن به مشام مي‌رسيد ، سرانجام محل فعلي انجمن را (واقع در خيابان سيدجمال‌الدين اسدآبادي ، بالاتر از ميدان سيدجمال‌الدين اسدآبادي (كلانتري سابق) ، نبش كوچه 44 ، پلاك 390) به او نشان داده بودند. او هم به مصداق «به مرگ گرفته شده، به تب راضي است» به طور نسبي، اين ساختمان از بقيه به نظرش بهتر رسيده بود.پس از اين انتخاب، من هم ساختمان را ديدم؛ بنايي با نماي آجر بهمني و در جاهايي سنگي، با عمر حداقل چهل و چهل و پنجاه ساله، كه پيش از آن گويا مدتي محل اسكان گروهي از مهاجران جنگ تحميلي بود. كل تاسيسات و حتي رادياتورها و لوله‌هاي روي كار شوفاژ آن از بيخ و بن ناپديد شده بود! لوله‌كشي گاز نداشت، فاقد لوله دودكش بخاري در بعضي اتاق‌ها بود. سقف در چند جا از نظر عايق‌بندي مشكل داشت و آب به آن نفوذ مي‌كرد. آيفون آن درست كار نمي‌كرد. دست‌كم نياز به دو كولر داشت. طبقه همكف عملاً مخروبه و غيرقابل استفاده بود (حتي سيم‌كشي درست و حسابي هم نداشت) و نيم طبقه زيرزمين، بيغوله‌يي بود فاقد آب، برق و همه چيز كه حتي يك توقف چند دقيقه‌يي در آن را هم غيرممكن مي‌كرد. در ورودي حياط مشكل داشت و درست باز و بسته نمي‌شد.حياط هم كه محلي كاملاً متروكه و رها شده به حال خود بود كه حتي يك سنگفرش يا آجرفرش درست و حسابي هم نداشت. ضمن آنكه موزاييك‌هاي كف هر دو طبقه، جرم ده‌ها ساله به خود گرفته بود و نياز به كف‌سايي اساسي با دستگاه داشت. در مجموع، جز طبقه اول آن، كه يكي از كاركنان ستاد اجرايي، با خانواده‌اش در آن سكونت داشت و در حد قابل سكونت شدن موقت، دستي به سر و گوش آن كشيده شده بود، هيچ جاي ساختمان، به آن صورت، به درد استفاده نمي‌خورد. البته زيربناي طبقات همكف و اول، هر يك 220 متر و زيرزمين حدود 130 متر بود. حياط به گمانم 180 متري مي‌شد. ساختمان هم، بر خيابان اصلي بود.جالب اينكه ستاد گفته بود از اين ساختمان، شما فقط يكي از طبقاتش را مي‌توانيد انتخاب كنيد و در اختيار بگيريد كه من گفتم بايد كل آن را به ما واگذار كنيد تا آنكه، نهايتاً بپذيرفتند. مدتي هم طول كشيد تا محل جديدي به شخصي كه در طبقه بالا ساكن بود دادند و او آنجا را تخليه كرد. روز موعود، من - به عنوان نماينده انجمن- به شعبه يك ستاد، واقع در ميدان ونك رفتم و رسيد تحويل ساختمان، همراه با قراردادي كه ما را متعهد مي‌كرد بدون هماهنگي با ستاد، هيچ‌گونه تغيير كاربري يا غير آن در ساختمان انجام ندهيم و به هيچ عنوان هم نبايد تمام يا بخشي از ساختمان را به كسي يا جايي واگذار كنيم امضا كردم و چكي به مبلغ دويست ميليون تومان، بابت تضمين قرارداد، به آنها دادم.1 با همه اين اوصاف- اگر حمل بر ناشكري نشود- جز به خاطر نجات از آن خانه به‌دوشي و بلاتكليفي گذشته، بابت هيچ چيز ديگر اين ساختمان، خوشحال نشدم. به عكس، هميشه در بدو ورود به آنجا، دلم مي‌گرفت و ترجيح مي‌دادم به جاي آن، يك آپارتمان نوساز ولو 100 متري، در يك نقطه مركزي شهر، متعلق به خود انجمن مي‌داشتيم. خاصه آنكه نقشه بنا هم، مناسب يك دفتر اداري نبود‌ و بيشتر براي سكونت - آن هم با سلايق رايج در چهل و چند سال پيش- ساخته شده بود. به هر رو، مختصر اثاثيه انجمن را كه جز يك ميز و صندلي اداري، بقيه، اماني هيات اسلامي هنرمندان بود به محل جديد منتقل كرديم و در آنجا مستقر شديم و به تدريج به رفع بعضي كمبودها و نواقص آن پرداختيم.اما فضاي خالي- هرچند متروكه ، طبقه پايين و حياط و حتي زيرزمين بيغوله، گاه براي ما مساله ايجاد مي‌كرد. مثلاً يك بار يكي از همسايگان كوچه‌ 44 كه پدرش فوت شده بود، حجله‌يي سر كوچه قرار داده بود. بعد هم براي تامين برقش، از ديوار كوتاه حياط انجمن به داخل پريده بود و گستاخانه، شيشه بزرگ پنجره قدي طبقه همكف را شكسته بود و دو شاخه سيم برق حجله پدرش را به پريز برق آنجا زده بود كه حقيقتش، خيلي به ما برخورد و متعاقبش قطع سيم و شكايت به كلانتري و واسطه فرستادن طرف و آمدن و عذرخواهي و التماس و... او. يك بار هم، يكي از اعضا موسس انجمن كه عضو هيات مديره هم بود، درخواست كرد كه مراسم عروسي دختر و پسرش را در طبقه همكف و حياط برگزار كند كه با وجود دشواري زياد «نه» گفتن به چنان همكار زحمتكشي، با آن موافقت نكرديم زيرا مي‌دانستيم كه اين كار بعدها چه تبعات ناخوشايندي ممكن است داشته باشد.اولين جلسه هيات موسس را كه در محل جديد برگزار كرديم (من از بدو تاسيس تا اوايل آبان 85 و آن ماجرايي كه طيفي از هيات موسس به وجود آوردند- و در موقعيتي ديگر، به خواست خدا به آن هم خواهم پرداخت- رئيس منتخب هيات موسس هم بودم)، با كمال تعجب و در عين حال خرسندي، متوجه شدم يكي از اعضاي موسس كه بعد از انتقال دفتر انجمن از راهرو نيستان به محل بعدي، تا آن روز، در هيچ يك از جلسات هيات موسس و هيچ يك از مجامع عمومي ساليانه و ديگر اجتماعات فرعي انجمن شركت نكرده بود، در آن جلسه حضور يافته است.پس از اتمام جلسه، اعضاي موسس را براي بازديد قسمت‌هاي مختلف ساختمان برديم. در پايان، همان عضو موسس كه از قضا صاحب يك انتشاراتي هم بود، مرا در گوشه‌يي گير آورد و درخواست كرد كه طبقه همكف را در اختيار او قرار دهيم تا آن را تبديل به انبار كتاب‌هاي انتشاراتي‌اش كند. به او گفتم كه قبلاً هم عضو موسس ديگري درخواست كرده فقط يك يا دو شب، اجازه برگزاري عروسي دختر و پسرش را در آنجا به او بدهيم، و نداده‌ايم. بنابراين واگذاري دايم آن به عضو موسس ديگري، به طريق اولي ممكن نيست. ضمن آنكه ما براي آن طبقه نقشه‌هايي داريم كه در آينده مي‌خواهيم اجرايش كنيم.چندي بعد، يكي از دوستان شاعر هيات‌مديره كه عضو هيات موسس هم بود، گفت يكي از شاعران شهرستاني عضو انجمن، كه چندي است ساكن تهران شده است، به لحاظ مسكن در مضيقه است و اگر اين مشكلش حل نشود، حتي ممكن است دوباره به شهرشان برگردد. پيشنهاد او اين بود كه زيرزمين را تعميرات اساسي كنيم تا آن شاعر شهرستاني و خانواده‌اش در آن ساكن شوند. در عوض اگر در بعدازظهرها، كاري ، حتي سرايداري ، انجمن باشد، او حاضر است افتخاري، آن را انجام دهد.بعد از چند جلسه بحث، در حاشيه جلسات هيات مديره، بنا شد يكي از اعضاي هيات مديره با آن شاعر شهرستاني عضو صحبت كند و بگويد كه در ازاي اداره امور طبقه پايين، حاضريم براي مدتي معين، زيرزمين را در اختيار او و خانواده‌اش قرار دهيم، زيرا مدتي بود در نظر داشتيم در طبقه پايين، محلي كافه‌مانند، براي ملاقات اعضاي انجمن با دوستان و دوستداران آثارشان، همراه با يك بوفه و احتمالاً اتاقي براي خوابگاه اعضاي شهرستاني عضو كه گاهي به تهران مي‌آيند، آماده كنيم. چنين كاري هم نياز به يك متولي مورد اعتماد داشت كه شبانه‌روز در آنجا حضور داشته باشد.عضو هيات مديره‌يي كه با شاعر شهرستاني مذكور صحبت كرد، به هيات مديره گزارش داد كه وي علاوه بر سكونت- هر چند در قالب شوخي و جدي- پرسيده است: «چقدر حقوق به من مي‌دهيد؟» كه همين موضوع، موجب انصراف هيات مديره از تصميم قبلي‌اش در اين‌باره شد. بعدها ما دور ديوار حياط را نرده آهني كشيديم. لوله‌كشي گاز كرديم. دو كولر جديد به ساختمان افزوديم. سر و ساماني- هر چند نه اساسي- به وضع حياط داديم. آيفون را درست كرديم. چفت و بست بعضي درها را تعمير يا نصب كرديم.دو خط تلفن از بازار آزاد و يك خط تلفن به نرخ دولتي خريديم. يكي از اتاق‌ها را تبديل به كلاس و با چهل صندلي دسته‌دار و يك وايت‌برد، تجهيز كرديم. پذيرايي طبقه اول را به طور كامل قفسه‌بندي و تبديل به كتابخانه كرديم. پشت‌بام را تعمير كرديم. براي پنجره‌هاي طبقه بالا پرده‌هاي تاشو عمودي (لوردراپه) خريديم و نصب كرديم. يك دستگاه كامپيوتر با يك اسكنر و يك پرينتر و ميز كامل آن را خريديم. يكي از ديوارهاي طبقه همكف را با هزينه بالا (چون ساختمان اسكلت فلزي نبود و ديوارهايش حمال بود) برداشتيم و سيم‌كشي‌هاي برق آن قسمت را عوض كرديم و مشغول تبديل آنجا به يك تالار اجتماعات شديم. از شهرداري مجوز تغيير كاربري 70 متر از طبقه همكف را براي تبديل به مغازه گرفتيم و... تا آنكه در مهرماه 1384، من در حالي كه به لطف اعضا همچون دوره‌هاي قبل با كسب بالاترين آرا در مجمع عمومي و نيز انتخابات داخلي چهارمين دوره هيات‌مديره براي چهارمين بار رئيس هيات‌مديره بودم، از اين مسووليت استعفا دادم و كنار نشستم.پس از من، جواني، در واقع با دو راي ديگر اعضاي هيات‌مديره به رياست هيات‌مديره رسيد. وي با همكاري مهندسي كه به گفته خودش «دوست بيست ساله» او است و با صرف مبلغي حدود پنجاه ميليون تومان- كه گفته مي‌شود 30 درصد آن به عنوان حق نظارت به مهندس مذكور پرداخته شده است- كار ناتمام ما در ساخت تالار اجتماعات را به پايان رساند و 50 متر از طبقه همكف را به يك مغازه تبديل كرد. پردازنده مبالغ مذكور هم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود.من به عنوان كسي كه هنوز چك تضمين اجراي كامل و صحيح مفاد قرارداد با ستاد اجرايي به نام او است، در اين مدت به شكل‌هاي مختلف مكرراً به هيات‌مديره و شخص رئيس آن، پيغام و تذكر دادم كه طبق مفاد قرارداد، اصل و نحوه تغييرات ايجاد شده در ساختمان بايد قبلاً به اطلاع و تاييد كتبي ستاد برسد. اما متاسفانه- و با چشم فرو بستن چند تن از اعضاي موسس كه با او نسبت و روابطي دارند بر اين تخلف- به اين تذكرات وقعي نهاده نشد و مغازه مذكور، عصر پنجشنبه 21 تير 86 با رونمايي از كتابي از مهدي شجاعي افتتاح شد؛ بي‌آنكه رسماً به اعضا اطلاع داده شود كه مغازه به چه كسي و براساس چه معيارهايي واگذار شده است.پنج روز بعد هم به عنوان اولين برنامه ملاقات مخاطبان با نويسندگان، برنامه ديدار رئيس هيات‌مديره با مخاطبانش در اين فروشگاه برگزار شد. ضمن آنكه زيرزمين انجمن از حدود يك و نيم سال پيش به رايگان در اختيار منيژه آرمين- يكي از سه بازرس انجمن- گذاشته شده و او آن را تبديل به كارگاه مجسمه‌سازي‌اش كرده است.صرف‌نظر از حواشي كار، اقدام به تبديل بخشي از طبقه همكف ساختمان در اختيار انجمن به مغازه يا آن‌گونه تكميل تالار اجتماعات آن، جدا از مسير خلاف قرارداد با ستاد اجرايي كه طي كرد يك زيان مالي قابل توجه براي انجمن نيز به بار آورد.2 به اين ترتيب كه طبق مقررات ستاد، تغييرات و تعميرات صورت گرفته در ساختمان‌هاي واگذار شده، چنانچه در چارچوب مقررات ستاد و با اطلاع و موافقت قبلي آن انجام گرفته باشد، ستاد موظف است هزينه‌هاي صرف شده را به طرف مقابل (در اينجا انجمن قلم) بپردازد. به عبارت ديگر، اين كارها اگر از مسير قانوني خود صورت گرفته بود، ده‌ها ميليون تومان هزينه آن را ستاد به انجمن مي‌پرداخت. در حالي كه در شكل فعلي، اين مبلغ قابل توجه، عملاً از جيب انجمن رفته است. عامل اين خسارت نيز كسي جز آن بخش از هيات‌مديره كه بر اين كار صحه گذاشته است، نيست.پي‌نوشت‌ها:1- در آن زمان، از آنجا كه هنوز اسامي اعضاي هيات‌مديره منتخب وارد روزنامه رسمي ثبت شركت‌ها نشده بود، ما قانوناً موفق به افتتاح حساب جاري به نام انجمن نشده بوديم و حساب جاري افتتاح شده حسابي مشترك با نام من و دكتر محسن پرويز (خزانه‌دار انجمن) بود. بنابراين، در واقع شخص ما دو نفر- و نه به عنوان نمايندگان انجمن- ضامن رعايت مفاد قرارداد مذكوريم.2- رئيس هيات‌مديره انجمن، همه جا به عنوان يك افتخار مي‌گويد كه با توجه به قيمت متوسط هر متر مغازه در آن منطقه، ما با ساختن اين مغازه 250 ميليون تومان به ارزش ساختمان انجمن افزوده‌ايم. در حالي كه خود مي‌داند اين ساختمان متعلق به ستاد اجرايي فرمان امام است نه انجمن قلم.منبع: http://anjomanghalam.ir/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن