واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سینمای ما- سحر عصرآزاد: رمضان 89 در تلویزیون با تکیه بر مجموعههای چهارگانه شبکهها و حضور کارگردانان و عوامل حرفهای و حسابشده، ماه پر باری بود که میتواند در مقایسه با رمضانهای چند سال اخیر نمره قبولی دریافت کند. واقعیت این است که معمولاً هر سال ماه رمضان از میان مجموعه های چهار شبکه تلویزیون به زحمت یک مجموعه مورد اقبال عمومی و البته نظر مساعد متخصصان قرار میگیرد، اما با کمی اغماض تلویزیون امسال با حضور سینماگران در عرصه تلویزیون و تولید مجموعههائی که دقیقه نودی و صرفاً برای رسیدن به آنتن پخش رمضان نبودند، توانست تا حد زیادی از ماهیت خود دفاع کند. از حیث تنوع هرچند معمولاً هر سال حاکمیت با مجموعههای طنز و یا ماورائی بود، امسال این حیطهها کاملاً مجزا شده بود و با تکیه بر مخاطبان هر شبکه جنس، فضا و حال و هوای مجموعهها با هم فرق میکرد. البته با اشاره به این نکته که با کاهش مجموعههای طنز و ماورائی، به نوعی ملودرامهای اخلاقی و پیامدار حضوری برجسته و پررنگ داشتند که البته مخاطبپسند هم هستند. مجموعه «نون و ریحون» به کارگردانی فرزاد مؤتمن و نویسندگی عباس نعمتی تنها مجموعه طنز این ماه بود که اختصاص به مخاطبان تهرانی داشت و آخرین مجموعهای بود که هر شب روی آنتن میرفت. یک امتیاز مهم مجموعه این بود که تلاشی نشده بود دوری فضا و حال و هوا آن از مناسبات ماه رمضان با چفت و بستهای کمرنگ و بیاساس ایجاد شود. به همین دلیل مجموعه قصه ساده خود را با زاویهای به نسبت تازه به طنز تعریف میکرد و متناسب با همین فضا در همه سطوح از کارگردانی، بازیگری و ... پیش میرفت بدون آنکه تلاش کند طور دیگری بنماید یا نشانی غلط بدهد که خود امتیازی است و مخاطب خاص خودش را داشت. مجموعه «ملکوت» به کارگردانی محمدرضا آهنج و نویسندگی نادر وحید، تکخال ماورائی تلویزیون بود که از شبکه دو به عنوان دومین مجموعه بعد از افطار روی آنتن میرفت. مجموعهای که نمونه تمام و کمالی از بد پیچیده شدن نسخه سریال های ماورائی رمضانی سالهای گذشته بود بدون آنکه بتواند به هویتی مستقل برسد. باز هم برزخ یک حاجی دنیادار که زندگی دوگانه او از پرده بیرون میافتد و فرشته مرگ تبدیل به راهنمای شخصی او میشود تا کارهای دنیائیاش را رتق و فتق کند و حلالیت بگیرد تا روحش به آرامش برسد. واقعیت این است که نه قصه حرفی تازه و مستقل و متفاوت از سلف خود دارد نه تلاشی شده به واسطه نوع کارگردانی، انتخاب بازیگران و ... فضا و حال و هوائی تازه وارد کار شود. ضمن آنکه وجود نمونههای آشنا و موفق مجموعه های ماورائی در گذشته، نقاط ضعف و سهلنگریهای موجود در این مجموعه را برجستهتر میکرد. مجموعه «جراحت» ساخته محمدمهدی عسگرپور و نویسندگی سعید نعمتالله، یک ملودرام خوشساخت و مدیون نگاه سینمائی و حرفهای کارگردانش بود که به عنوان نخستین مجموعه بعد از افطار از شبکه سه پخش میشد. مجموعهای که توانست از ورای پیامهای اخلاقی، دیالوگهائی که گاه به شعار پهلو میزد و تصادفهای گاه و بیگاه و گاه مداوم، مخاطب را به عمق روابط شخصیتها نزدیک کند. حاکمیت این نگاه حرفهای حتی در وجوهی چون موسیقی متن مجموعه هم خودنمائی میکرد که با حضور آریا عظیمی نژاد، موسیقی کاملاً در خدمت حال و هوای داستانی و شخصیتها بود. مجموعه «در مسیر زاینده رود» ساخته حسن فتحی به نویسندگی علیرضا نادری هم قصه ملودرام خود را با پیوند زدن به فوتبال و حاشیه و متن آن، بر بستری جذاب روایت میکرد و از شبکه یک پخش میشد. عوامل جذابیتسازی این مجموعه به محور قرار دادن یک فوتبالیست و مسائلش به عنوان قهرمان قصه ختم نمیشد و از امتیازاتی چون شکل گرفتن بخش اعظم قصه در شهر خاطرهانگیز اصفهان و تکیه بر مهارتهای بازیگرانی که تغییر لهجه داده بودند نیز بهره میبرد. مجموعه این عوامل باعث شد همکاری جدید فتحی و نادری در کنار همه فراز و نشیبهائی که میتواند یک مجموعه مناسبتی داشته باشد، مقبول بیفتد و حتی به گوش مخاطبش برای شنیدن احترام بگذارد. منبع : خبر آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]