واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یك نامزدی طولانی كه به ازدواج منجر شده و حالا كه قرار است این اتفاق مبارك! رخ دهد زخمهای كهنه سر باز میكند و ازدواج دو نفر بهانهای برای اختلاف چند نفر میشود كه هر كدام... زخم یك خاطرهشاید هنوز برای قضاوت كردن درباره سریال جراحت زود باشد از اینرو كه قصه در جریان تعلیقآفرینی به سر برده و همچنان در مرحله معرفی شخصیتها و شناسایی اولیه ساختار قصه است. اما از شمایل ظاهری داستان و بویژه جنس نگارش قصه كه نام سعید نعمتالله را با خود به همراه دارد، میتوان حدس زد كه ماجرا از چه قرار است و دستكم در چه حال و هوایی به سر میبرد. از مجموعه كارهایی كه نعمتالله برای تلویزیون نوشته است بویژه رستگاران و زیر هشت در كنار جراحت و نوع روایت و شخصیتپردازی آن شاید بتوان یك سبك و یا شناسنامه مشخصی برای این نویسنده بازشناسی كرد كه برخی عناصر و مولفههای مشترك آن به مجموعه كارهایش حتی در ژانرهای گوناگون هم یگانگی و یكدستی میدهد و مثلا میتوان به همین واسطه امضاء واحدی را پای همه این آثار تشخیص داد. جراحت نیز مثل كارهای قبلی این نویسنده روایتگر یك رابطه زخم خورده و پر تركی است كه بر مبنای كینه و نفرت و انتقام بنا شده كه در نهایت به پشیمانی و صلح و آشتی منجر میشود و كلیت قصه در یك تحول اخلاقی پرحادثه و پر نكته اخلاقی به تصویر كشیده میشود. اینبار نعمتالله، چالش و مناقشه اصلی را به درون مناسبات خانوادگی میبرد و با ترسیم یك موقعیت تو در تو و پیچیده خانوادگی، گره داستانی را با تعلیق عاطفی میآمیزد تا وجوه بیشتری از این درگیری و كشمكش، برجسته شده و بیرون بزند. به این صورت بهتر میتوان التهاب و هیجان را به روح قصه تزریق كرد و به دنبال آن، شرایط بهتری برای انتقال آموزههای تربیتی و اخلاقی فراهم كرد كه با مناسبتی بودن سریال و حال و هوای قصه نیز سنخیت دارد. این مناقشه بیش از هر چیز روی دو شخصیت اصلی قصه و البته دو طرف دعوا یعنی بزرگ خان (امین تارخ) و كامرانی (محمد عمرانی) میچرخد كه در كنار این دو نیز اسماعیل (علی عمرانی) و هوشی (رامین راستاد) قرار میگیرند كه با یك واسطه و فاصله بیشتری با اصل ماجرا مرتبط میشوند. عمق این زخم كهنه در آنجاست كه نسبت این آدمها دوستی و دشمنی توامان است. كامرانی و بزرگ و اسماعیل از كودكی با هم بزرگ شده و از پادویی در بازار به این موقعیت دست یافتهاند كه حالا برای خود یك بازاری اسم و رسمدار هستند و اتفاقا همین موقعیت و منزلت شغلی است كه حالا موقعیت خانوادگی آنها را در یك كشمكش عاطفی قرار داده و رنگ و بوی آن را بیشتر كرده است. منتها این درگیری و كشمكش در بستر یك روایت پرالتهاب و بالطبع پرتعلیق قرار نگرفته و مخاطب را درگیر خود نمیكند. نعمتالله در زیر هشت نیز همین موقعیت را با داستانی دیگر روایت كرده بود، اما در آنجا ارتباط مخاطب با خط اصلی داستان برقرار شد و قصه كشش لازم را برای پیگیری ماجرا و اساسا باورپذیر بودن موقعیت ایجاد كرده بود. واقعیت این است كه بخشی از این موفقیت به جنس و سطح بازیهای بازیگرانش برمیگشت كه به قصه جان بخشیدند و آن را جذاب كردند، البته نوع روایت و كارگردانی كار را نباید دست كم گرفت، اما جراحت از حیث بازیگری، دچار ضعف بوده و لنگ میزند.اگر شخصیت اصلی داستان را بزرگ خان با بازی امین تارخ قرار دهیم این كاراكتر خیلی دلنشین و تاثیرگذار از آب درنیامده و نمیتواند جایگاه یك قهرمان را داشته باشد كه كلامش نافذ بوده و حضورش به كل داستان، اعتبار ببخشد. درواقع این پرسوناژ و اصلا نوع بازی تارخ در جراحت خیلی شبیه به نقش او در سریال اغماء است و این شباهت حتی به گریم و چهرهپردازی این دو كاراكتر نیز قابل تعمیم است. بازیگران دیگر نیز آنقدر دارای امتیاز خاصی نیستند كه به مركز ثقل قصه تبدیل شوند. درواقع جراحت انگار قهرمان و ضد قهرمان ندارد و ظاهرا قرار بوده همه شخصیتها در یك نمای خاكستری ترسیم شوند. بتازگی اكثر سریالهای تلویزیونی به سمت دعواهای خانوادگی و مناسبات عاطفی مخدوش و آسیبخورده میرود كه همه آنها شبیه به هم شده و گویی مدام از دست یكدیگر و حالا با كمی تفاوت در شخصیتپردازی و داستانكهای اضافه از هم متمایز میشود، اما از حیث معنایی و درام بازتولید هم است و آنچه كه در این بین فراموش میشود، این است كه مخاطب نه با یك سریال كه با مجموعههای مشابهی روبروست كه همه مثل هم و در یك فضای نمایشی هستند. پی رنگهای مشتركی كه در پس داستانهای این سریالها وجود دارد، هم در یك نظام معنایی واحد، قابل بازشناسی است و به همین دلیل قصه را بشدت قابل پیشبینی میكند. یك عنصر مشترك این مجموعهها همین مساله ازدواج است كه به یك موتیف تلویزیونی بدل شده و حتما یك پای هر قصه و داستانی است. درگیری و گره اصلی جراحت نیز در همین مساله و مناسبات پیچیده پیرامون آن شكل میگیرد. یك نامزدی طولانی كه به ازدواج منجر شده و حالا كه قرار است این اتفاق مبارك! رخ دهد زخمهای كهنه سر باز میكند و ازدواج دو نفر بهانهای برای اختلاف چند نفر میشود كه هر كدام از یكسو و به یك شكل و بهانهای با این اتفاق نسبت دارند. از همین الان میتوان حدس زد كه این ازدواج به سرانجام میرسد، اما در این بین شخصیتهای دیگری هم هستند كه باید به هم برسند و كینههای كهنه به دوستی و رفاقتهای تازه بدل شوند. زخمهای كه در این فاصله بر روح و دل افراد وارد میشود نیز بهای حجامتی است كه برای پاكسازی از این كدورتها پرداخت شده است. مطمئن باشید پایان این جراحت، بار دیگر رفاقت و همدلی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 588]