واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او در یكی از دیالوگهایش میگوید: «دخترم بیوه بشه؟ بدون عروسی؟ بدون سر و صدا؟ بیشناسنامه؟ كدوم ثبت و عقد رو خط بزنم؟» یا... همیشه خراشی هست روی صورت احساس صدای تركهایی كه روی شیشه ایجاد میشود، در تیتراژ آغازین سریال جراحت، حس از درون فروریختن و شكستن را به بیننده منتقل میكند. ناگهان تركهایی به شكل تار عنكبوت روی شیشه ایجاد میشود كه حاكی از ضربهای ناگهانی و محكم است. این نگرانی كه از تیتراژ آغازین سریال شروع میشود، تا پایان در تمام شخصیتها موج میزند. چینش فاجعهها به دنبال هم حاصلی جز نگرانی درونی آدمها نخواهد داشت. این فاجعهها از برخورد امیرحافظ با دروازهبان و زندان رفتن او آغاز و با بارداربودن اكرم، مشكل ژنتیك برای بچهدار شدن، خودسوزی انسی، فرار اكرم و امیرحافظ و دستگیرشدن آنان، معلول بودن كودك و سقط آن و... پیگیری میشود. در میان تمام شخصیتها، بزرگخان نگرانترین فرد است و حسی از نگرانی عمیق و دائمی در چهرهاش موج میزند. او نگران است. اما نه نگران اكرم و آینده او، بلكه نگران حرف مردم و آبروداری است. او در یكی از دیالوگهایش میگوید: «دخترم بیوه بشه؟ بدون عروسی؟ بدون سر و صدا؟ بیشناسنامه؟ كدوم ثبت و عقد رو خط بزنم؟» یا «حرف مردم میدونی چیه؟ اسم شوهر توی شناسنامه دخترم، میشه گل، در دهن مردم رو میبنده.» انگار طلاق اكرم در اینجا به موضوعی حاشیهای و بیاهمیت بدل میشود. دغدغه اصلی بزرگ حرف و قضاوت مردم است. این كه اكرم چقدر آسیب روحی و روانی و جسمی میبیند و آیندهاش چه میشود برای پدرش درجه دوم اهمیت را دارد. تمام افراد خانواده معتقدند كه كار خلاف شرع و عرفی اتفاق نیفتاده است، با این حال بیشتر نگران قضاوت دیگران در مورد این موضوع هستند. اگر دیگران قضاوتهای منفی در این مورد داشته باشند، این موضوع برای آنها لكه ننگی میشود. با این كه از نظر خودشان چیزی كه قابل سرزنش باشد رخ نداده است، پس چرا بزرگخان اینقدر نگران است؟ چرا قضاوت دیگران هرچند كه عادلانه و درست هم نباشد، مانند قسمتی از حقیقت برای برخی مردم جامعه با ارزش جلوه میكند؟ چارلز هورتون كولی، جامعهشناس و نظریهپرداز مكتب كنش متقابل نمادین معتقد است آگاهی یك شخص از خودش، بازتاب افكار دیگران درباره اوست. كولی برای روشنساختن خصلت انعكاسی «خود»، آن را با آیینه مقایسه كرده است: همچنان كه سیما، اندام و لباسمان را در آیینه برانداز میكنیم، در ذهن دیگران نیز بهگونهای تخیلی، برداشتی از ظاهر، رفتار، اهداف، كردار، شخصیت و دوستانمان داریم و به صورتهای گوناگون از این برداشت متأثر میشویم. مفهوم «خود آیینهسان» از 3 عنصر اصلی ساخته میشود: «ما به چشم دیگران چگونه میآییم؟»، «داوری آنها درباره ما چیست؟» و سرانجام، «پس از دانستن قضاوت دیگران درباره خودمان چه احساسی برای ما پدید میآید، غرور یا سرشكستگی؟» وی اصطلاح «خود آیینهای» را برای نشاندادن این معنی كه ما در آیینه رفتار دیگران با خودمان، خویشتن را میشناسیم، بهكار میبرد. مفهومی كه ما از «خود» داریم، یعنی این كه چه كسی هستیم و چگونه هستیم؟ این مفهوم، از كنشهای متقابل ما با دیگران بهوجود میآید، بازخوردهایی كه ما از مردم درباره خودمان میگیریم، به ما میفهماند و میقبولاند كه چه كسی و چگونه آدمی هستیم. به همین دلیل بزرگخان میگوید: «تمام كسانی رو كه میشناسیم، برای عروسی دعوت كنید، میخوام پر سر و صدا باشه». او میخواهد قضاوت تمام كسانی كه او را میشناسند، به نفع خودش جلب كند. چرا كه با توجه به نظریه كولی بازتاب قضاوتهای دیگران در مورد او، موجب ارزیابی او از خودش میشود. موضوع قابل توجه دیگر این است كه این اتفاق برای 2 خانواده پیش آمده است. برای خانواده اكرم و خانواده امیرحافظ یك اتفاق مشابه قرار است رخ دهد. فرزندان آنان میخواهند از هم جدا بشوند و كودكشان را سقط كنند. اما میزان پریشانی و نگرانی 2 خانواده به یك اندازه نیست. مادر و پدر اكرم بسیار مضطرب هستند. بزرگخان به مادرش میگوید تا به حال اینقدر دلش نگرفته است. بزرگخان و همسرش، برخوردشان با این اتفاق بسیار احساسی و غیرمنطقی است. اما پدر و مادر امیرحافظ خیلی منطقی در مورد آینده فكر میكنند. آنها مدام میگویند زندگی بدون بچه، این زوج را در آینده خسته میكند. در نتیجه جدایی را تصمیمی بسیار درست و منطقی جلوه میدهند. مادر امیرحافظ از این جدایی خوشحال به نظر میرسد. او پس از تشویق پسرش به طلاق، با خوشحالی خانه را مرتب میكند و با تهیه شام جشنی كوچك تدارك میبیند. این تفاوت در برخورد با یك موضوع واحد از كجا ناشی میشود؟ این دو پدر و مادر هر كدام آیندهای مجزا را تصور میكنند، خانواده اكرم آیندهای نامشخص، مبهم و حتی كمی تاریك برای اكرم میبینند. اما خانواده امیرحافظ در فكر ساختن آیندهای روشن برای او هستند. این نكته نشان از متفاوت بودن جایگاه مرد مطلقه و زن مطلقه در فرهنگ ما ایرانیان دارد. مساوی نبودن هزینههایی كه هریك باید بعد از طلاق در جامعه بدهند، باعث میشود جهتگیری آنان نسبت به موضوع طلاق متفاوت باشد. حتی آنها در مواجهه با بچهدار شدن قبل از ازدواج محضریشان موضع یكسانی ندارند. با این كه بچه هم متعلق به اكرم و هم متعلق به امیرحافظ است، خانواده اكرم این موضوع را بیآبرویی برای خودشان میدانند. ولی خانواده امیرحافظ حساسیت زیادی نسبت به این موضوع نشان نمیدهند. این تفاوتها نشان دهنده وجود كلیشههای جنسیتی در فرهنگ ذهنی آنهاست. همچنین در طول داستان پدر و مادرها به جای دختر و پسر تصمیم میگیرند. 2 خانواده از زمان كودكی اكرم و امیرحافظ تصمیم به ازدواج آنها گرفته بودند. بزرگخان میگوید: «انسی از 10 سالگی روی سر اكرم دست میكشید و میگفت عروس گلم»، بعد از محرم شدن دختر و پسر، 2 خانواده تصمیم گرفتند كه 4 سال صبر كنند: «این 4 سال لازم بود تا از آب و گل در بیان»، 2 خانواده جلسهای بدون حضور عروس و داماد تشكیل میدهند و تصمیم به جداشدن آنها میگیرند. نظر دختر و پسر در مورد این تصمیم پرسیده نمیشود. انسی میگوید: «اونها الان داغ هستند، 10 سال یا حتی 3 سال دیگه سوت و كوری خونه را میفهمند» یا اسماعیل به پسرش میگوید: «همون جوری كه یك روز دل بستن را یاد گرفتی، یك وقتهایی باید دل كندن را یاد بگیری.»شكل ظاهری این خانوادهها «خانواده هستهای» است، اما از نظر كاركرد شبیه به «خانواده گسترده» است. خانواده هستهای تعداد افراد كمی دارد و اعمال قدرت در آن افقی است. امور خانواده با مشورت تمام اعضا انجام میشود. خانواده هستهای مخصوص جوامع شهرنشین است، اما در خانواده گسترده چند خانواده با یكدیگر در یك مكان زندگی میكنند. همچنین در این نوع خانواده هرم قدرت به صورت عمودی است. مسنترین افراد برای تمام اعضای خانواده تصمیم میگیرند. خانواده گسترده در مناطقی كه بافت روستایی دارند رواج دارد. افراط در هر كدام از موارد بررسی شده، منجر به آسیبدیدن كیان خانواده میشود. زیرا هر گاه صلاح كسی را بیشتر از خودش بخواهی، خودش را از دست خواهی داد. چنان كه درك متقابل و آگاهی بین افراد ایجاد شود، این آگاهی منجر به شكوفایی همگان میشود. در آن زمان میتوان لبخند زد و شعر سهراب سپهری را نقض كرد و گفت: ببین! همیشه خراشی نیست، روی صورت احساس.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]