تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816486105




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره‌ مسعود ده‌ نمکی از سریال «اوشین»


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
خاطره‌ مسعود ده‌ نمکی از سریال «اوشین»




ده نمکی گفت: و شهر به‌طور عجیبی خلوت شده بود، دلیلش را از راننده تاکسی پرسیدم و گفت «از دنیا بی‌خبری مثل اینکه، امشب قسمت صدم سریال سال‌های دور از خانه است».فکر کردم این سریال درباره رزمنده‌هایی است که این روزها دور از خانه هستند اما در ادامه حرفش متوجه شدم که این سریال همان سریال اوشین معروف است!





مسعود ده‌نمکی در وبلاگ شخصی خود آورده است: گردان که از نیرو خالی شد به تهران آمدیم تا چند روزی استراحت و دوستان را ترغیب به جبهه رفتن کنیم؛ آن هم زمانی که خبر رسیدن ستون‌های زرهی دشمن مثل روزهای اوّل جنگ به جاده اهواز خرمشهر به گوش رسید.

هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری ایران و جنگ با ناوهای آمریکایی و ورود آمریکایی‌ها به جنگ آخرین نشانه‌های تمام عیار شدن جنگ و مداخله مستقیم آمریکا در جنگ بود؛ اما در تهران و شهرهای بزرگ زندگی همچنان جاری بود. ماشین‌ ما که به تهران رسید شب بود و شهر به‌طور عجیبی خلوت شده بود، دلیلش را از راننده تاکسی پرسیدم و گفت «از دنیا بی‌خبری مثل اینکه، امشب قسمت صدم سریال سال‌های دور از خانه است».

فکر کردم این سریال درباره رزمنده‌هایی است که این روزها دور از خانه هستند اما در ادامه حرفش متوجه شدم که این سریال همان سریال اوشین معروف است! همین «اوشینی» که خیابان‌های تهران رو خلوت کرده بود و مردم برای دیدن سریالش شهر را خلوت می‌کردند حالا دیگر در، جبهه‌ها هم محل بحث شده بود!

پادگان دوکوهه که بودیم بعضی نیروهای وظیفه، اصرار می‌کردند که تلویزیون تبلیغات گردان را در راهرو بگذاریم تا آنها هم سریال اوشین را تماشا کنند.

یک دستگاه تلویزیون متعلق به واحد تبلیغات برای پخش برنامه‌های معارفی مثل سخنرانی‌های آیت‌الله مظاهری یا سایر علما را با ویدئو برای رزمنده‌ها به کار گرفته می‌شد اما این‌، بار ترکیب جدید نیروهای گردان، یعنی اختلاط  بسیجی‌ها با پاسدار وظیفه‌ها که به خاطر کمبود نیروهای داوطلب اجتناب ناپذیر شده بود  نوبر بود و شرایط جدیدی در گردان ایجاد کرده بود.

اختلاف نظر در مورد اینکه آیا پخش این‌جور فیلم‌ها در پادگان مناسب هستند یا نه زیاد بود، اما فرمانده گروهان اجازه داد تا تلویزیون برای نیروها روشن بشود تا هرکس دوست دارد (سریال رو) ببیند.

نکته جالبش اینجا بود که تلویزیون قدیمی گردان به‌طور خودکار گزینشی عمل می‌کرد و صحنه‌هایی که زن در آن بود را سیاه و سفید پخش می‌کرد، اولش همه فکر کردند کسی آنتن تلویزیون را دستکاری می‌کند اما در واقع نقص فنی تلویزیون باعث این اتفاق می‌شد و بعضی وقت‌ها خود به خود رنگ تصویر می‌رفت.

بعدها شنیدم درتهران هم خیلی از آقایان به پخش سریال اوشین از تلویزیون اشکال گرفته بودند اما امام فرموده بود دیدن این سریال اشکالی ندارد، حتی یکی از مسئولان عالی‌رتبه کشور بعدها در خاطراتش نوشته که امام همه قسمت‌های سریال اوشین را می‌دیدند.

در بدو ورود به شهر که برای مرخصی آمده بودیم وقتی خیابان‌های خلوت تهران را دیدم تازه به آن پاسدار وظیفه‌ها حق دادم که چرا اینقدر اصرار می‌کردند برایشان تلویزیون را روشن کنیم.







تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن