تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 4 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818118454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

منتقدان رقيب شما نيستند


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۰:۵ق.ظ)
کيهان: منتقدان رقيب شما نيستند
به گزارش خبرگزاري موج، کيهان نوشت: 1- انسان مؤمن شناسنامه دارد؛ صاحب هويت است. اما اين شناسنامه و هويت فراتر از سجل ثبت احوال يا تحصيلات و کسوت و موقعيت اجتماعي و سياسي فرد است. مؤمن را بايد با ويژگي‌هايي مانند متعبد و منصف بودن شناخت. مؤمن اهل بدعت نيست. دلبخواه خود يا باب طبع اين گروه و آن طيف موضع نمي‌گيرد. جاذبه‌ها و دافعه‌هاي نيرومندي دارد که معارضان با دين نمي‌توانند او را تاب بياورند و او نيز با آنان نرد دوستي نمي‌بازد؛ که مي‌داند «المرء علي دين خليله و قرينه. انسان بر دين دوست و هم‌نشين خود است». مؤمن شناسنامه‌دار- در هر کسوتي که باشد- نمي‌تواند درباره احکام الهي يا حقوق مردم تخفيف بدهد. صحابه بي‌شناسنامه يا شناسنامه گم کرده بودند که روز شوم سقيفه در بحبوحه ماتم رحلت پيامبر اعظم(ص)، بر سر حکم الهي و حق مردم معامله باطل کردند حال آن که اگر حق شخصي آنان بودند اين قدر دست و دلبازي نمي‌کردند. آن روز به خيال اينکه صحابه محترمند، حق که محترم‌تر بود و احترام صحابه نيز از آن بود، مظلوم ماند و خاک به چشم بشريت پاشيده شد.
امير مؤمنان عليه‌السلام هنگامي که مالک اشتر را به امارت مصر مي‌گماشت در آن عهدنامه معروف -نامه 53 نهج‌البلاغه- از جمله او را به انصاف فراخواند و براي آن ملاک قرارداد و ‌فرمود «مالک هواي نفس خود باش و درباره آنچه برتو حلال نيست بر نفس خويش بخل بورز که همانا سخت‌گيري بر نفس، داشتن جانب انصاف در قبال اوست بر سر هر آنچه دوست دارد يا ناگوار مي‌شمارد». اصل انصاف به اين است که آدمي در خوشايند و ناخوشايند امور، زمامدار خود باشد و درباره حرمت و حليت‌هاي الهي برخود سخت بگيرد. علي‌عليه‌السلام همچنين در خطبه 87 ميان عالمان و عالم‌نمايان (داراي شناسنامه جعلي) ملاک قرار داده و فرمودند «بندگان خدا! همانا از محبوب‌ترين بندگان خدا بنده‌اي است که خداوند او را بر نفس خويش ياري کرده، پس جامه حزن و خوف برتن کرده است؛ چراغ هدايت در قلب او روشن است و او خود را براي آن روزي که مانند مهمان بر او نازل خواهد شد آماده کرده است... همانا جامه‌هاي شهوت را از تن درآورده و از همه غم‌ها جز يک غم خالي شده است... همانا خود را ملزم به عدالت ساخته، پس آغاز عدالت او، نفي هوا و هوس از خويش است... اما ديگري عالم خوانده مي‌شود حال آن که نيست. ناداني‌ها را از نادانان و گمراهي‌ها را از گمراهان مي‌گيرد... مي‌گويد در شبهه‌ها (شبهات) مي‌ايستم حال آن که در آن افتاده و مي‌گويد از بدعت‌ها کناره مي‌گيرم در حالي که در آنها غوطه‌ور است. صورت او صورت انسان و قلب او قلب حيوان است. باب هدايت را نمي‌شناسد تا پيروي کند و نه باب نابينايي را که امتناع ورزد. و ذلک ميت الاحياء. اين مرده‌اي است ميان زندگان».
امير مؤمنان(ع) همچنين ملاک ديگري هم درباره اين قبيل خواص ارائه کرده‌اند، آنجا که جماعت مذکور را «امامي براي خود»! و اهل خودرأيي و خود اجتهادي معرفي مي‌کنند. حضرت در خطبه 88 علت هلاکت گروهي از مردم را چنين تبيين مي‌کنند «شگفتا و چرا در شگفت نباشم از خطاي اين فرقه‌ها در اختلاف آنان بر سر حجت‌هاي دين‌شان... يعملون في‌الشبهات و يسيرون في‌الشهوات. در شبه‌ها ]باز نمي‌ايستند و[ عمل مي‌نمايند و در شهوات سير مي‌کنند. معروف در ميان آنها همان است که مي‌پسندند (مي‌شناسند) و منکر همان است که نمي‌پسندند (نمي‌شناسند). در معضلات به نفس خود پناه مي‌برند و محل رجوع آنان در امور مهم به آراء و نظرات خويش است. کأنّ کل امرء منهم امام نفسه. گويا که هر يک از آنها امام و پيشواي خود است. چنين مي‌پندارند که در نظريات خويش به طناب‌هاي محکم چنگ زده و دستاويز محکمي به دست آورده‌اند».
2- رئيس جمهور محترم ديروز در مراسم افتتاح نمايشگاه کتاب، از فرهنگ و نقد و آزادي بيان و مميزي و نيز «شناسنامه» سخن گفتند؛ اينکه منتقدان با شناسنامه حرف بزنند. «در دنياي کتاب بگذاريم آنچه در دل و انديشه وجود دارد، بر روي صفحه کاغذ خودنمايي کند. دولت به دنبال سانسور دولتي نيست... امروز بيشترين نقد در جامعه نسبت به دولت و دولتمردان مي‌شود و من افتخار مي‌کنم که اين دولت شرايطي را به وجود آورده تا همه به راحتي حرف بزنند، نقد کنند و سخن بگويند و گاهي از کاه کوه مي‌سازند. نقد حق مردم و همه گروه‌هاست، چه اقليت و چه اکثريت اما آنچه پسنديده نيست اين است که با پول و بيت‌المال مردم کسي بخواهد دولتي را که منتخب مردم است به جاي نقد، تخريب کند. ما از همه مي‌خواهيم با شناسنامه حرف بزنند و بگويند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند. با نام جناح خود سخن بگويند نه به نام ملت ايران... ]در امر مميزي و نظارت[ بايد تشخيص خوب و بد را به صاحب‌نظران واقعي، انجمن‌ها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنيم و بدانيم هيچ‌کس در مميزي بالاتر از وجدان و افکار عمومي نيست. آنها (افکار عمومي) بهترين مميزان هستند و مي‌دانند که به استقبال چه کتابي بروند و چه کتابي را در گوشه انزوا قرار دهند».
درباره اين سخنان ملاحظاتي وجود دارد. رفتار برخي دولتمردان و از جمله وزارت ارشاد درباره دوگانه «نقد-تخريب» بسيار متناقض است. اين طيف چون همه‌چيز را منحصر در اين مي‌بينند که چه کسي به آنان رأي داده يا حمايت مي‌کند و چه کسي رأي نداده و يا منتقد است، از يک طرف طي 7 ماه گذشته بر منتقدان سياست‌ها و رفتارهاي اجزاي دولت سخت گرفته‌اند که توقيف چند نشريه و توبيخ منتقدان رسانه‌اي و حتي پارلماني از سوي شوراي امنيت ملي (به رياست رئيس‌جمهور) از جمله آنهاست. اما از طرف ديگر برخي مهاجمان به کليت حکومت ديني و احکام الهي را زير پر و بال گرفته و تحت حمايت قرار داده‌اند چرا که مهاجمان براي مصونيت، نقاب حمايت از دولت- هم جناحي بودن!- را بر چهره زده‌اند؛ نظير زشت‌کاري‌هايي که روزنامه‌هاي بهار و آسمان مرتکب شدند و متأسفانه بعد از برخورد با اين نشريات متعرض به ولايت اميرمومنان(ع) و حکم قرآني قصاص، شاهد اعتراض وزير ارشاد و رئيس‌جمهور بوديم. اين طيف با گستاخي رئيس دولت جمهوري اسلامي را به رئيس گروهک التقاطي‌اي تشبيه کرد که حضرت امام(ره) آنها را پدران معنوي سازمان منافقين خواند و فرمود « اگر در دولت موقت بر سر کار مانده بودند سيلي به اسلام و ايران مي‌زدند که تا قرن‌ها سر بلند نمي‌کرد». آنها که صحنه گردان اصلي آشوب خياباني تيرماه 78 بودند با اين قبيل تحرکات دنبال انتقام نرم و با پنبه! از آقاي روحاني هستند که در سخنراني 23 تير 78، آشوبگران را اوباش برانداز و عامل استکبار معرفي کرد و در 25 بهمن 89 ، حرکت همانان را مايه خوشحالي و بهره‌برداري آمريکا و رژيم صهيونيستي برشمرد. اکنون سوال اين است که چرا دولتمردان، آن‌قدر که در برابر انتقاد منتقدان حساسند و آنان را بي‌سواد و پول گرفته و افراطي معرفي مي‌کنند، در برابر تخريبگري جريان افراطي برانداز ساکتند يا بدتر، حمايت از آنان هم مي‌کنند؟ آيا دولتمردان محترم، اين حديث شريف از اميرمومنان را نشنديده‌اند که «الراضي بفعل قوم کالداخل فيه معهم».
حق نقد و امر به معروف و نهي از منکر، ره‌آورد اسلام و قانون اساسي براي مردم و صاحب‌نظران است و آنان اين حق را از دولت نمي‌گيرند، هر چند که گاه و بيگاه نواخته مي‌شوند. به عنوان مثال اکنون عدم توازن در توافق ژنو براي همه آشکار شده اما رئيس‌جمهور محترم «تمام» منتقدان را کم‌سواداني که از جاهاي خاص پول مي‌گيرند و مي‌نويسند، معرفي کرد. اين فراهم‌ آوردن شرايط نقد بود؟ آيا تکريم مقام نقد و ناقد است که بگوييم هر کس رويکردهاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي دولت را نقد مي‌کند، «بايد بگويد از کدام جناح است؟»! در حقيقت رئيس‌جمهور محترم با اين سخن و سخنان مشابهي نظير اينکه مردم در انتخابات سال گذشته به افراط رأي ندادند و به اعتدال رأي دادند، از يک طرف خود را ميزان و فرقان حق و باطل و افراط و اعتدال معرفي مي‌نمايند- که متاسفانه نگران‌کننده است و بوي خودشگفتي و استبداد رأي مي‌دهد- و از طرف ديگر هر چه منتقد است را به «جناح» و دسته و باند مي‌چسبانند و در قالب تنگ جناح و جناح بازي قرار مي‌دهند! آيا دولت مدعي فراجناح بودن نمي‌تواند منتقد فراجناحي داشته باشد؟
آيا با ژست روشنفکرانه و آزادمآبانه منطبق است که اولا همه رقبا را افراطي جا بزنيم و ثانيا تمام منتقدان را رقيب انتخاباتي و حريف جنجالي وانمود کنيم؟! جاي انصاف و تدبير و اعتدال و حکمت در اين موضع‌گيري‌ها کجاست؟! اين سخن، سخن بسيار نيکويي است که سخنوران و نويسندگان با شناسنامه حرف بزنند - و مثلا منافقين ليبرال و خلقي و توده‌اي و چپ‌هاي آمريکايي، خود را معتدل و در صف حاميان دولت جا نزنند- اما مغالطه خواهد بود اگر منظور از شناسنامه را در جناح و حزب و دسته و جنگ‌هاي حيدري- نعمتي برخي سياستمداران و سياست‌بازان منحصر کنيم. معناي اين کار در حقيقت انگ و برچسب زدن به منتقدان براي طفره از مسئوليت شرعي و پاسخگويي قانوني است. اين يعني اينکه منتقد! حرف بزن اما وقتي انتقاد مي‌کني، دهانت را ببند و گرنه بي‌شناسنامه و بي‌سواد و تخريب‌گر وانمود خواهي شد! آيا انبوه علما و مراجع، صاحب‌نظران دانشگاهي و متخصصان امور فرهنگي و اقتصادي و سياسي را مي‌توان در قالب جناح رقيب قرار داد و آنان را فاقد شناسنامه خواند و از آن سو، شيادان هرهري مسلک و متظاهر به حمايت از دولت را شناسنامه‌دار تلقي کرد و ميدان ‌دارد که نعل تازه کنند و به ارزشها و منافع ملي بتازند؟!
اما اينکه «بگذاريم در دنياي کتاب آنچه در دل و انديشه وجود دارد بر روي صفحه کاغذ بيايد» يا «هيچ کس در مميزي بالاتر از وجدان و افکار عمومي نيست]تا آخر بيان آقاي روحاني در اين باب[»، تعجب‌آور است به دو دليل. اولا اين منطق از کجاي قانون يا شرع استدلال و استخراج مي‌شود و اگر چنان باشد پس بايد نعوذبالله آيات متعدد قرآن ‌کريم که ترويج و تجارت ضلالت را با سخت‌ترين لحن‌ها سرزنش مي‌کند، مميزي و حذف کرد! ثانيا در اين صورت چه نيازي است به دستگاه‌هاي عريض و طويل دولت و هزينه‌هايي که به جامعه از قبال اين بوروکراسي تحميل مي‌شود؟ اگر قرار است فرهنگ و اقتصاد و سياست کشور بدون نظارت و مراقبت به حال خود رها شود يا به تعادل آدام اسميتي کذايي برسد - ادعايي که اکنون در خود غرب نيز به سخره گرفته مي‌شود- ديگر چه نيازي به وزارتخانه‌هاي دولتي است؛ دولت را تعطيل کنند و کليدش را تحويل بدهند. کتاب کردن هرچه در دل مي‌گذرد -لابد در حوزه فيلم و هنر و رسانه نيز همين است چرا که به اصطلاح، هنر ارزشي و غيرارزشي نداريم- يعني اينکه بشود براي ترويج مواد مخدر روان‌گردان، فحشا و خيانت، اقسام جنايت و تعرض به حقوق ديگران کار تبليغاتي به اصطلاح فرهنگي کرد! و شانه خالي کردن از مسئوليت مميزي و نظارت فرهنگي با اين ادعا که مردم خود تشخيص مي‌دهند، يعني اينکه از فردا بساط هرچه استاندارد و نظارت بهداشتي بر فروشگاه‌هاي مواد غذايي و رستوران‌ها و قصابي‌هاست را جمع کنيم، مگر اينکه بگويم سلامت روح و فکر و جان مردم از شکم و بدن آنها کم‌اهميت‌تر است! اين منطق‌هاي عجيب و غريب‌ از کجاي کتاب الهي و سنت معصومين عليهم السلام استخراج مي‌شود؟! چگونه است که فيلم «من روحاني هستم» تخطئه مي‌شود چون آقاي وزير ارشاد مي‌گويد «مجوز» ندارد اما محصولات فرهنگي ضددين و ضد جمهوري اسلامي بايد بدون مجوز و نظارت به حراج عمومي گذاشته شود؟!
آقاي روحاني نمي‌تواند روحاني نباشد. روحاني بودن همه حيثيت و هويت و شناسنامه اوست. اصلا دينداري و پايبندي به جمهوري اسلامي، شناسنامه همه آنهاست که خود را با انقلاب اسلامي مي‌شناسانند. اما بايد به لوازم چنين شناسنامه‌اي پايبند بود. و بالاخره اين يک جمله را بايد گفت که مردم از دولت، کار و خدمت مي‌خواهند و نه نظريه‌پردازي و سخنراني.
محمد ايماني













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن