محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826879848
اتفاقی تکاندهنده در تهران + تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۸
روز گذشته اندکی پس از ظهر، همزمان با غرش رعد و برق در آسمان پایتخت و آغاز بارش ناگهانی، پایتختنشینان در خیابانهای خیس تهران نظارهگر سایش قطرههای ریز و تند باران بر سر شهر شدند. در خیابان ولیعصر تهران اما لغزندگی زمین، لذت بارش بهاره را زائل کرد. به گزارش ایسنا، خبرنگار قانون با این مقدمه مینویسد: «عابری جوان و هدفون به گوش و بیحواس ... موتورسیکلتسواری لعنتگویان به این بارش بیمقدمه و عجول برای رسیدن به محل کار ... رسیدن همزمان این دو به تقاطع ... و تصادفی برقآسا که عابر جوان را زیر چرخهای موتور به زمین انداخت. پشت پنجره دفتر روزنامه، چشمهایی که تا لحظاتی قبل بارش قطرهها را دنبال میکردند، حالا نفسبریده به حادثهای که پیش چشمشان رخ داده بود خیره مانده بودند. پسرک تکان نمیخورد. صداها پشت پنجره تکرار میکردند: «تکون نمیخوره ... تکون نمیخوره ...» موتورسیکلتسوار جوان در صحنه مانده بود. گویا اورژانس خبر میکرد و همزمان وحشتزده بالای سر پسرک اینسو و آنسو هم میرفت. لبهایش به تندی تکان میخوردند. عاقبت پسرک تکان خورد، صورتش توی هم مچاله شد. سرش را حرکت داد و با درد بالا آورد. جوی کوچک خون زیر سرش با آب باران راه گرفت. عکاس روزنامه از در دفتر بیرون دوید ... پرده اول ... یک نفر در آب دارد میسپارد جان! اورژانس هنوز نرسیده. عکاس روزنامه بالای سر پسرک ایستاده. دورش را سه چهار نفری گرفتهاند که یکی از آنها همان موتورسیکلتسوار وحشتزده است. دو سه نفر دیگر ایستاده اند و نگاه میکنند. بقیه مردم حتی نمیایستند، نگاهی میاندازند و به سرعت رد میشوند بیآنکه دغدغهای گریبانگیرشان شود. بیشتر از دغدغه، عجله دارند چون حالا باران به شدت تند شده و یک لحظهاش برای خیس شدن از سرتا پا کافی است ... کاری به کار پسرک کمسن و سالی که افتاده کنار جدول خیابان و هر آن ممکن است اتوبوسهای خیابان ولیعصر با یک خطا سرش را له کنند، ندارند. برای نمونه حتی یک ماشین نمیایستد، حتی یک نفر محض کنجکاوی نمیپرسد که این بچه وسط خیابان زیر این باران تند که حالا مثل یک چاله دورش را گرفته چه میکند! اورژانس همچنان نرسیده. پسرک را از ترس آسیب مغزی نمیشود تکان داد، حتی نمیشود اندکی جا به جایش کرد. سرش هنوز خونآلود است. دراز به دراز توی آن چاله آب، زیر بارش سیلآسا افتاده و رفتهرفته بهشدت به لرزه میافتد. مردم میآیند و میروند. حتی کسی برای فیلم گرفتن هم نمیایستد. گویا اتفاقی عادی رخ داده و همه به آن عادت داریم. انگار نه انگار که یک نفر در آب دارد میسپارد جان ... پرده دوم ... 20 دقیقه بعد 20 دقیقه از زمانی که پسرک دراز به دراز کنار خیابان شلوغ ولیعصر افتاده میگذرد که آمبولانس از راه میرسد. برخلاف مردم که به شدت عجله دارند، پزشکان اورژانس به هیچوجه عجله ندارند. خونسردی بارزترین خصیصهای است که از چشمهایشان میخوانی. مصدوم خیس را که حالا از شدت لرز دندانهایش به هم میخورد، روی برانکارد به ماشین انتقال میدهند. از عکاس میخواهند که عکس برندارد، مثل همیشه در جواب دیرکردشان میگویند که به موقع آمدهاند و از تو میپرسند چه نسبتی با مصدوم داری که اینقدر سوال میپرسی. میگویی خبرنگارم و نمیدانی چه سرّی در این جمله است که خنده به لب پزشک مینشاند. با همان خنده میگوید: «چی میخوای بنویسی خانوم؟ میبریمش بیمارستان دیگه ... بفرمایید، داریم میبریمش.» در کشویی آمبولانس را میبندد و پشت در گم میشود. پرده سوم ... 20 دقیقه بعدتر به دفتر برمیگردی و پشت میزت مینشینی تا شرح واقعه را بنویسی اما میشنوی که آمبولانس هنوز ایستاده. سرک میکشی و میبینی که ماشین هنوز همان جاست و در آن بسته. همه میپرسند: «پس چرا نمیرود؟» همه نگران حال پسرک هستند اما آمبولانس گویا خیال حرکت ندارد. معلوم نیست پشت آن در چه خبر است. مینشینی و کمی بعد دوباره بر میخیزی و سرک میکشی و میبینی هنوز همان جاست. کفر همه بالا آمده. بار دیگر پایین میروی، در این فاصله پلیس هم از راه میرسد و جمع خونسرد را تکمیل میکند. در پشت آمبولانس حالا باز است. موتورسیکلتسوار جوان همچنان رنگپریده است و داخل ماشین بالای سر مصدوم نشسته. دو طرفش دو پزشک اورژانس نشستهاند که کارهایی انجام میدهند و همزمان با پلیس صحبت میکنند. یکیشان پایین میآید و با پلیس پچپچ میکند. صورت پسرک پیدا نیست اما بدنش را میبینم که لباسی به تن ندارد. میپرسم حال مصدوم چطور است و پس چرا حرکت نمیکند؟ جواب نمیدهند. دوباره میپرسم. پزشک بیحوصله است: «خانوم چی میخوای؟ من که نمیتونم اینو بذارم اینجا برم.» به موتورسیکلتسوار اشاره میکند و ادامه میدهد: «باید بره کلانتری، نمیشه که بذارم بره، باید تحویلش بدم.» دوباره به سمت پلیس برمیگردد که میپرسم اگر در این فاصله برای مصدوم اتفاقی بیفتد چه؟ آن هم مصدومیکه 20 دقیقه زیر آب باران افتاده بوده و خون از سرش رفته. باز میخندد: «20 دقیقه؟ ... تو آب؟ ... کی گفته؟» بعد خنده اش را میخورد و ژست میگیرد: «خواهرم، اگه من تشخیص بدم علائم حیاتی مریض ضعیفه یا اینقدر بدحاله که باید سریع منتقل بشه مطمئن باش اینجا نمیمونم. این حالش خوبه چیزیش نیست.» در تمام مدتی که کنارش میایستی و حرف میزنی همینها را یک ریز تکرار میکند. عاقبت پس از اینکه چک و چانههایش را با تو و پلیس میزند، میپرد داخل ماشین و میگوید: «برو دیگه خواهر من ... کارتو که کردی، خبرتو که گرفتی، صدا هم که ضبط کردی. برو.» یک بار دیگر در را میبندد و پشت آن گم میشود. پرده چهارم ... من زدم، من به هیچ کس نزدم موتورسیکلت سوار را تحویل پلیس دادهاند. چشمهایش پر از وحشت است. تا لحظه آخر بالای سر مصدوم مانده و با اینکه میتوانسته اما نرفته. دوستش را خبر کرده که تنها نباشد اما چشمهایش پر از ترس است. دوستش برای او که موش آب کشیده شده لباس آورده. حواسش نیست. لباس را برعکس پوشیده است. میپرسم: «خوبی؟» جواب نمیدهد. دوباره میپرسم: «چطور شد که زدی بهش؟» حواسش نیست. میگوید: «آره من زدم.» بعد دست روی سرش میکشد و دنبالش که میروم انگار که بخواهد گریه کند، میگوید: «من نزدم ... من به هیچ کس نزدم ...» اصلا تو حال خودش نیست. میفهمد لباسش را برعکس پوشیده، همان وسط خیابان از تنش درمیآورد و دوباره میپوشد. دستهایش را مدام روی سرش میکشد. تحویل پلیس شده و با اینکه اورژانس گفته حال پسرک خوب است اما او در آستانه سکته قرار دارد! بغض کرده و اصلا نگاهت نمیکند. معلوم نیست در نقطه خالی و بیهدفی که هر چند لحظه به آن زل میزند چه میبیند ... تنهایش میگذارم. پرده آخر ... آسان و بیدردسر به دفتر که برمیگردی و از بالا سرک میکشی، آمبولانس و پلیس و موتورسیکلتسوار، همه رفتهاند. باران بند آمده، اثری هم از حادثهای که کمتر از ساعتی قبل اتفاق افتاده، نیست اما خیابان همان خیابان است و مردم همان مردم ... ماشینها هنوز بوق میزنند و با شتاب از خیابان خیس عبور میکنند. به فرض حتی تحمل لحظهای ایستادن برای عبور یک عابر را ندارند. عابرها بدتر از ماشینها ... با عجله میروند و میآیند، مثل مورچههایی که تند و تند به هم تنه میزنند و از کنار هم رد میشوند و میروند و برمیگردند و هیچ عاملی جز شاید دانهای روی زمین، عامل بازدارنده آنها از این شتاب نخواهد بود. انسانهایی که این روزها آموختهاند اگر آب و دانی دیدند از حرکت بایستند، در غیراین صورت، سر پر دردسر خود را به درد بیشتر نیندازند. مردمیکه در روزهای گذشته برای دریافت اندکی بنزین و ذخیره آن قبل از اعمال گرانیها، در صفهای پمپ بنزین غوغا کردند و تحمل چند ساعت معطلی در صفها را به جان خریدند و تا نیمهشب در جایگاههای دریافت سوخت ماندند، همان مردمی هستند که امروز حتی چند ثانیه نیز برای ایستادن بالای سر جوانی که کنج خیابان به حال مرگ افتاده بود وقت نگذاشتند. در گذشته اگر به فیلم گرفتن میایستادیم و جان کندن همنوع برایمان جذابیت بصری داشت، این روزها حتی درد و جان دادن نیز هیجان خود را برای ما جماعت بیمار از دست داده. دغدغه آب و نان و معیشت و اقتصاد، تنها چیزی است که میتواند ما را ساعتها در کنار هم در صفهایی مانند توزیع سبد کالا نگاه دارد. غیر از این کاری به کار هم نداریم، کاری به کار آنها که مسئولیت به گردن دارند نیز نداریم. ما عجول و بیحوصله شدهایم و آنها خونسرد و پایدار. فرقی نمیکند این مسئولیت، مدیریت یک سازمان باشد یا به وقت رساندن ماشین اورژانس. خونسردی و کتمان، گویا به رمز موفقیت تبدیل شده. میآیند و میمانند و میخندند و میروند، کم مانده سیگاری هم به نرمی بالای سر مریض دود کنند تا خونسردیشان کامل شود. برای مردم هم تا زمانی که برای عزیز خودشان اتفاقی نیفتاده باشد، هیچ چیز مهم نیست. اوج احساس مردم حالا در این خلاصه شده که جلویت را بگیرند و بگویند: «داشتی با اورژانس حرف میزدی؟ پسره حالش خوب بود؟» و تو پوزخند بزنی و بگویی: «خوب بود.» در جواب تو دستها را رو به آسمان بلند میکنند و شکر ایزد میگویند. فکر میکنی؛ تنها کاری که هم آسان است هم بی دردسر.»
انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]
صفحات پیشنهادی
قطعهء از قلم افتاده تهران + تصاویر
قطعهء از قلم افتاده تهران تصاویرﺩﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭی ﺩﻭﺭﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺳﺮﺩﺭ ﻭ کتیبه یکی ﺍﺯ ﺍﺟﺰﺍی ﺍﺻﻠی ﻭﺭﻭﺩیﻫﺎی منازل ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ می ﺭﻓﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻭیژﻩ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎی ﺍﻋیاﻥ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺩﺍﺭﺍی ﺳﺮﺩﺭ ﻣﺠﻠﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎی ﻋﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩﻡ نیز ﺳﺮﺩﺭﻫﺎی ﺳﺎﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻛﺘیبه ﻗﺮﺍﺭ ﻣیﮔﺮﻓﺖ ﻛﺘیبه ﺑﺮﺍیکاشت نگین ۷میلیونی در چشم، دغدغه جدید میلیونرهای تهرانی/تصاویر جدید دفتر ولنجک احمدینژاد در کنار مشایی/راز زن
گزیدهای از اخبار فضای مجازی روز کاشت نگین ۷میلیونی در چشم دغدغه جدید میلیونرهای تهرانی تصاویر جدید دفتر ولنجک احمدینژاد در کنار مشایی راز زنی که یک مرد را مانند سگ میگرداند فاش شد کاشت نگین ۷میلیونی در چشم دغدغه جدید میلیونرهای تهرانی تصاویر جدید دفتر ولنجک احمدینژاد درتصاویر/ رژه روز ارتش در تهران
تصاویر رژه روز ارتش در تهران مراسم رژه روز ارتش با سخنرانی دکتر حسن روحانی صبح امروز جمعه در جوار مرقد بنیانگذار انقلاب اسلامی برگزار شد تاریخ انتشار ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۸ ۴۵واکنش کاربران گاردین به عکسهای دختران تهرانی+ تصاویر
واکنش کاربران گاردین به عکسهای دختران تهرانی تصاویر گاردین مطلبی با عنوان استایل خیابان های تهران منتشر کرده است در این مطلب که حاوی عکس های یک بلاگر ایرانی به نام ا فضلی است چندین تصویر از دختران تهرانی منتشر شده است که از نگاه عکاس این مجموعه با وجود داشتن حجاب شیک پوش|تصاویر| سردرهای فراموششده تهران
|تصاویر| سردرهای فراموششده تهران ﺩﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﺩﻭﺭﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺳﺮﺩﺭ ﻭ ﻛﺘﻴﺒﻪ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺍﺟﺰﺍﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﻭﺭﻭﺩﻱﻫﺎی منازل ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﻋﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺳﺮﺩﺭ ﻣﺠﻠﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﻋﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﺰ ﺳﺮﺩﺭﻫﺎﻱ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻛﺘﻴﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ به گزارش آخانتشار مجموعه تصاویر رزمندگان دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب تهران
انتشار مجموعه تصاویر رزمندگان دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب تهرانمدیر مؤسسه شهید کاظمی از انتشار مجموعه کتابهایی از تصاویر زیبای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب خبر داد و گفت احتمالاً آثار این مؤسسه از سوی سایر ناشران در نمایشگاه کتاب عرضه خواهد شد حمید خلیلی مدیر متصاویر جالب؛ دختران تهرانی، روی هوا، در حال ورزش پارکور
تصاویر جالب دختران تهرانی روی هوا در حال ورزش پارکور پارکور یا هنر جابجایی یا شهرنوردی یک راه نوین برای تعامل با محیط اطراف فقط با استفاده از تواناییهای انسان است داوید بل بنیانگذار پارکور در فرانسه میگوید جنبهٔ فیزیکی پارکور غلبهکردن بر تمامی موانع پیش روست درست مانناز تصاویر نبش قبر یک مبارز تا گوگل در تهران
از تصاویر نبش قبر یک مبارز تا گوگل در تهران نگاهی به اخبار برخی سایت ها و خبرگزاری های داخلی و خارجی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۳ همسر دادن به این افراد برابر است با دلالی زنا جوان قاتل در زندان ازدواج کرد و رضایت اولیای دم را گرفت شغلی که یارانهها ایجاد کرد صداپیشه شخصیت عزیزم ببخشیحضور مجریان شبکه ماهواره ای در تهران+ تصاویر
حضور مجری های ماهواره ای در تهران و ایران می رود به امری عادی بدل شود در حالی که مدتی قبل حضور مجری زن یک شبکه ماهواره ای در ایران جنجال بر انگیز شد حالا در شبکه های اجتماعی عکسی منتشر شده که حکایت از حضور سعید اژدرپور محمد یوسفی مجری شبکه تی وی پرشیا و تیام در نوروز ۹۳ در تهتصاویر از خیابان گوگل در تهران
تصاویر از خیابان گوگل در تهران به گزارش سرویس کشکول جام نیوز کمپانی گوگل دفتری در ایران ندارد اما گویا خیابانی در شهر تهران را توانسته به نام خود کند شرکت بین المللی که دفتری در ایران ندارد اما خیابانی در شهر تهران هم نام آن وجود دارد گوگل یکی از معروف ترین موتور های جستجو دراتفاقی تاسف بار در مسابقات انتخابی تیم ملی کاراته+تصاویر
اتفاقی تاسف بار در مسابقات انتخابی تیم ملی کاراته تصاویر یکی از کاراتهکاهای شرکت کننده مسابقات انتخابی تیم ملی کاراته به شدت آسیب دید و در شرایطی که حتی برای تنفس نیز با مشکل روبهرو شده بود پزشک و آمبولانس در سالن شهید کبکانیان برای انتقال وی به بیمارستان وجود نداشت در حین برگوضعیت تاسف بار کاخهای تاریخی تهران/ از جولان زبالهها تا قطع درختان+تصاویر
وضعیت تاسف بار کاخهای تاریخی تهران از جولان زبالهها تا قطع درختان تصاویربا کم توجهی سازمان میراث فرهنگی نسبت به وضعیت کاخهای تاریخی شهر تهران این آثار تاریخی با مشکلات عدیدهای روبرو شده است به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از شهرخبر با این حال اما هر روز خبرخانه رویایی علی دایی و کریم باقری در تهران + تصاویر
خانه رویایی علی دایی و کریم باقری در تهران تصاویر بالاتر از چهار راه کور نور برج رولکس قرار دارد که علی دایی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس ساکن یکی از پنتهاوسهای همین برج است وارد محله نیاوران میشویم از میدان یاسر به سمت شمال ادامه مسیر میدهیم نزدیک محله جماران به سه راهمجری شبکه ماهواره ای در تهران + تصاویر
مجری شبکه ماهواره ای در تهران تصاویر سعید اژدرپور محمد یوسفی مجری شبکه تی وی پرشیا و تیام را از نگاه دوربین کورش جوان فروردین ماه ۱۳۹۳ ببینید تودی لینک شنبه 30 فروردین 1393اعتراض طلاب تهران به بی حجابی و بدپوششی/ تصاویر
اعتراض طلاب تهران به بی حجابی و بدپوششی تصاویر عکس رسا ۱۳۹۳ ۱ ۳۱ - ۱۹ ۰۳اتفاقی جالب برای خانم گزارشگر+تصاویر
وقتی یکی از بازیکنان تیم بیس بال “رد ساکس” امریکا در حال مصاحبه با خانم گزارشگر شبکه فاکس نیوز بود هیچکدام نمیدانستند که چند لحظه دیگر به یک سوژه جهانی تبدیل خواهند شد وقتی یکی از بازیکنان تیم بیس بال “رد ساکس” امریکا در حال مصاحبه با خانم گزارشگر شبکه فاماجرای خیابان گوگل در تهران!+ تصاویر
ماجرای خیابان گوگل در تهران تصاویر اما خیابان گوگل در تهران قدمتش بسیار بیشتر از این حرف هاست پیش از اینکه لری پیج بنیان گذار گوگل به همراه دوستانش ایده موتور جستجوی وب هوشمند به ذهنشان برسد شرکت بین المللی که دفتری در ایران ندارد اما خیابانی در شهر تهران هم نام آن-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها