واضح آرشیو وب فارسی:الف: بازنمایی زندهگی آدمهای معمولی
بخش تعاملی الف - علی محمدزاده
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۱
اشاره: آنچه در این نوشتار کوتاه قصد بیان آن را داریم، پیام اصلیِ سریال «پایتخت» است. از آنجا که تمرکزمان بر استخراج پیام اساسی این سریال است، از بیان و نقد و بررسیِ نقاط ضعف آن احتراز میکنیم و از نقاط قوت نیز، تنها بر آنهایی تأکید میگذاریم که بهنوعی با پیام اصلیِ سریال در ارتباط هستند. ذکر این نکات از این بابت لازم است که تصور نشود هدف این نوشتار تعریف و تمجید صرف از کار «سیروس مقدم» است. بابت انتشار مطلب در زمانی که قدری از تب و تاب بحث درباره فیلم پایتخت کاسته شده است هم عذرخواهی می کنیم.***چرا «پایتخت ۳» پرمخاطبترین سریال نوروزی میشود؟ این سریال چهچیزی را بازنمایی میکند که میتواند ارتباطی نزدیک و صمیمی با بسیاری از مردم برقرار کند؟ «پایتخت ۳» آینهی چه چیزی است؟قبل از هر چیز باید به این سؤالات پاسخ بگوییم و کلید پاسخ به پرسشهای بالا، در مفهوم «فرهنگ» نهفته است. آنگونه که آنتونی گیدنز میگوید، فرهنگ به معنای «شیوههای زندهگی» اعضای یک جامعه یا گروههای یک جامعه است. فرهنگ شامل نحوهی لباس پوشیدن، آداب و رسوم ازدواج و زندهگی خانوادهگی، الگوهای کار، آیینهای دینی و تفریح و فراغت است(گیدنز ۱۳۸۷: ص ۳۴). از سوی دیگر، این «شیوهی زندهگی» مبتنی بر «معرفت مشترکی» است که افراد جامعه در آن سهیم هستند(افروغ ۱۳۸۷الف: ص ۲۵). معنای سادهی این جملات این است که «فرهنگ» مفهومی است که هم شیوههای اندیشیدن و هم روشهای زندهگی مردم یک جامعه را در بر میگیرد و هویت مردم را شکل میدهد؛ یعنی چیستی و کیستیِ آنها را. این هویت است که مرز میان «ما» و «دیگران» را مشخص میکند و موجب شکلگیری پیوندها، روابط و نزدیکی میان این «ما» میشود. حال، هر آنچه مبتنی بر این هویت باشد و عناصر آن را در خود بنمایاند، به نظر «ما» نزدیک و صمیمی مینماید و پذیرفته میشود. راز دیده شدن سریال «پایتخت»، دقیقاً در هماین نکته نهفته است: «پایتخت» آینهی فرهنگ و هویت ایرانی است. فرهنگ و هویتی که در آن عناصری چون اعتقادات مذهبی، خانواده دوستی، احترام به بزرگترها، گذشت و فداکاری و سایر عناصری که شاخصههای یک فرهنگ یکگرا و جمعگراست مشاهده میشود.اما فراگیر شدن «پایتخت» راز دیگری هم دارد: «پایتخت» زندهگی آدمهای «معمولی» را به تصویر میکشد. این دقیقاً همان نکتهای است که «ریموند ویلیامز» بر آن تأکید میگذراد. ویلیامز فرهنگ را عبارت از «امر معمولی» میداند؛ امر معمولی که مِلک مطلق افراد ممتاز نیست؛ بلکه در برگیرندهی راه و رسمهای زندهگی و اندیشهی آدمهای معمولی است(ادگار ۱۳۸۸: ۴۲۱).در زندهگی نقیِ «معمولی» و خانوادهاش، نه خبری از زرق و برق و تجملات است و نه خبری از افاده فروشیهای آدمهای «خاص». آدمهای سریال پایتخت دغدغهشان بیش از آنکه پیانو و گیتارشان باشد و یا دوستدخترشان که چند روزی است قهر کرده است و با کس دیگری رفیق شده؛ و یا بالا و پایین شدن سهام کارخانه و شرکتشان، در گیرودار حداقل درآمدی برای تأمین مخارج روزمرهشان هستند و فروریختن سقف خانهشان، که دار و ندارشان را برای ساختنش گذاشتهاند، بهقدری افسرده و پریشانشان میکند که تمام زندهگیشان را تحتالشعاع قرار میدهد. «پایتخت» تصویر زندهگی مرفهان و برجِ عاج نشینان نیست؛ داستان زندهگی مردم کوچه و خیابان است. مردم کوچه و خیابان امثالِ «بهبود فریبا» هستند که یا باید در جنگلها و کارخانهها و مزرعهها و کورهها و دهکورهها قربانی شوند و یا باید به نامِ مردمی کردن اقتصاد- بخوانید خصوصیسازی- زائدهی سرمایهداران و قدرتمندان گردند؛ و صدایشان به گوش احدی هم نرسد. «پایتخت» ساخته شده است تا در حد توانش صدای آدمهای معمولی را به گوش «نخبهگان» شمالِ تهران نشین برساند و به سیاسیون شکمسیر از بیتالمال بگوید دنیای واقعی با دنیای دعواهای سیاسی و رسانهای زمین تا آسمان تفاوت دارد! سیاسیونی که صبح و شب در پستوهای خود به تیتر زدن و جنجالسازی علیه یکدیگر مشغولند و دغدغهشان از کسب قدرت و اشغال مناصب سیاسی بیش از آنکه مسئولیت اجتماعی باشد، محقق کردنِ آمال و آلافِ سیاسیشان است.«سیروس مقدم» کوشیده است تا فرهنگ و زندهگی قشری را به تصویر بکشد که با وجود آنکه بخش اعظم «مردم ایران» را تشکیل میدهند، در تعریف هیچیک از طرفین سیاسی نمیگنجند! در منظر سیاسیون، مردم گاهی همان سرمایهداران و قدرتمنداناند؛ گاهی قشر مرفّهِ مفتخوارهی به اصطلاح طبقهی متوسط و گاهی هم اجیر شدهگان سیاسی و ایدئولوژیک!و چه خوب که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پیام «پایتخت» را فهم کند و چنین رویکردی را در برنامهسازی خود لحاظ نماید.منابع برای مطالعهی بیشتر:۱- افروغ، عماد(۱۳۸۷الف)؛ هویت ایرانی و حقوق فرهنگی؛ تهران: سورهی مهر؛ صص ۱۶۶- ۱۶۷.۲- افروغ، عماد(۱۳۸۷ب)؛ حقوق شهروندی و عدالت؛ تهران: سورهی مهر؛ صص ۱۱۵- ۱۲۰.۳- ادگار، آندرو(۱۳۸۸)؛ نظریه پردازان بزرگ فرهنگ؛ ترجمهی میرحسین رئیسزاده؛ ص ۴۲۱.۴- گیدنز، آنتونی(۱۳۸۷)؛ جامعهشناسی؛ ترجمهی حسن چاوشیان؛ تهران: نشر نی؛ ص ۳۴.برای مطالعهی بیشتر دربارهی یکگرایی و جمعگرایی در فرهنگ ایرانی، می توانید کتاب های معرفی شده از دکتر عماد افروغ را ببینید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]