واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
پرهیز از سادهانگاری در«چ»؛نسخه نجات بخش سینما
کارگردان و نویسنده«چ» از میان گزینههایی که برای روایت داستانش دارد نهتنها سادهترین بخش و آن قسمت که مواد خام زیادی دارد را انتخاب نمیکند که اتفاقا بهسراغ بخش سخت و دشواری میرود که پیشتر کمترین سخن از آن بهمیان آمدهاست.
خبرگزاری فارس-کیوان امجدیان : حضور ابراهیم حاتمیکیا در برنامه «راز» هفته گذشته تنها یک حضور معمولی نبود،حاتمی کیا در برنامه «راز» چهارشنبه 20 فروردین درباره وضعیت کنونی سینما،نوع حضور ایران در جشنوارههای جهانی و موارد دیگری از این دست بحثهای مهمی را مطرح کرد. بحثهای مهمی که اگرچه جسته و گریخته در رسانه های مختلف هم منعکس شد اما به قاعدهای مهم هستند که چندنوبت و از زوایای مختلف به آنها نگاه و بررسیشان کرد. یکی از این مباحث پرهیز از حرکت در سادهترین مسیر است. برای تحلیل و بررسی سینما و اینکه چرا فروش اغلب فیلمها دیگر چنگی به دل نمیزند و وضعیت بحرانی دارد و ...انواع و اقسام تحلیلها ارائه شده است.تحلیلهایی که اغلب در انتها به یکی دو مقصر میرسد و اینکه فلانی و فلانی اگر عوض شوند وضع بهتر میشود. مقصرها هم یا مدیران سینمایی هستند یا تهیهکنندگان یا فیلمنامه نویسان و ...اما واقعیت ایناست که متاسفانه به واسطه فراموش شدن برخی اصول سینمای ناب است که سینما به احتضار رفته و نه به خاطر فلان مدیر و بهمان سیاست. یکی از این روحیات مهم که حاتمی کیا هم به آن اشاره کردهاست روحیه پرهیز از انتخاب سادهترین مسیر است.یعنی کارگردان و نویسنده از میان گزینههایی که برای روایت داستانش دارد نهتنها سادهترین بخش و آن قسمت که مواد خام زیادی دارد را انتخاب نمیکند که اتفاقا بهسراغ بخشی میرود که کمترین سخن از آن بهمیان آمدهاست.حاتمیکیا در برنامه «راز» چهارشنبه 20 فروردین درباره وضعیت کنونی سینما و چرایی انتخاب بخش دوروزه مقطع انقلاب از زندگی شهید چمران میگوید : تحقیقاتی که درباره زندگی شهید چمران از تولد تا شهادت او شده مدتی طول کشیده، و این مساله من بود که کدام مقطع را انتخاب کنم، یک مرحله در آمریکا است، مرحله ای دیگر در مصر و یک مرحله در لبنان و مرحله ای هم اوایل انقلاب پیش از جنگ و مرحله ای هم در دوران جنگ و شهادت ایشان بود. اخلاق من این است، دنبال جایی بروم که کمتر درباره آن گفته شده است، مساله جنگ تازگی خود را دارد و حرف های قشنگی هم در آن وجود دارد . اما برای من شاید دغدغه اول نباشد. مقطع آمریکا مورد پسندم نبود با اینکه موضوعات قشنگی داشت اما مورد پسند من نبود و احساس خوبی که بخواهم درباره اش حرف بزنم نداشتم. مقطع مصر که بسیار زیباست و موضوع خانوده در آن مطرح است و یا لبنان. با این احوال احساس کردم مقطع اول انقلاب همان حلقه مفقوده ای است که خیلی درباره ان صحبت نشده است و یا اگر صحبتی هست درباره جنگ است، جنگ آنقدر با قدرت آمد که مساله انقلاب و توابع آن را تحت شعاع قرارداد و ما سریع به سوی بحث جنگ رفتیم و عملا به آن دوران بسیار پر تلاطم و تغییرات لحظه به لحظه و سهم خواهی هایی که بود پرداختیم.این سهم خواهی در فیلم چ نیز مطرح است و هر کس سهم خود را می خواهد، من حس کردم مقطع مهمی است. او ادامه داد: البته شاید خود من هم کمی محافظه کار باشم چون وقتی از من میپرسند چرا اسم فیلم چ است و چمران نیست می گویم، من فقط حرف اول چمران یعنی «چ» را ساختم، و بقیه را جرات نکردم که بسازم انشاالله بقیه بیایند و باقی آن را بسازند. تمامشخصیتچمران را نمی شود در 499 ساعت بیان کرد که البته نمایش یک اتفاق در زمان و مکان محدود کمی در تخصص من است. بهطور کلی موضوع انتخاب سختترین مسیر یا پرهیز از انتخاب دمدستی ترین موضوع و سوژه و حتی نگاه و موضوعاتی از این دست که به آنها اشاره خواهیم کرد مواردی هستند که با وجود سادگی آنها و اینکه بدیهی بهنظر میرسند اما فراموش کردن و انجام ندادن آنها موجب وخامت حال سینما شدهاست. برای مثال فیلمهای دو سه دوره اخیر جشنواره را در نظر بگیرید.چرا بسیاری از فیلمها یا شبیه هم هستند و یا موضوعی مشترک دارند؟ چون اولین چیزهایی که از جامعه اطراف توسط نویسنده و کارگردان دیده میشود در قالب یک روایت داستانی در فیلمنامه و فیلم ظهور مییابد و این نمایش تقریبا در اغلب موارد سادهترین و دم دستی ترین شکل ممکن روایت است که با عنصر تخیل آمیخته شده و حاصلش مجموعه فیلمهای شبیه همی میشود که نهنظر منتقدان را برآورده میکند و نه میتواند گیشه مناسبی برای فیلمها را به دنبال داشته باشد. اگر چه حساس بودن نویسنده و کارگردان به اتفاقات پیرامونش مهم است و باید در کار او لحاظ شود اما اینکه چطور و چه بخشی و از چه نگاهی به این موضوعات نگاه شود و نویسنده و کارگردان نگاه و بخش و مقطعی را انتخاب کنند که مغفول بوده و کمتر به آن پرداخته شدهاست همان موردی است که موضوع بحث ماست. برای مثال حاتمیکیا در«چ»قرار بوده زندگی شهید چمران را بسازد.سادهترین کار این است که روایتی خطی از تولد تا شهادت او را بر اساس منابع موجود بسازد.کار کمی سختتر این بوده که او از زمان ورود شهید چمران به مبارزات تا شهادت را بازگو کند.یا حتی درباره مصر و لبنان یا وضعیت خانواده او فیلم بسازد که البته درباره همه این موارد هم دستمایه به اندازه کافی هست. اما اینکه حاتمیکیا سخت ترین و مغفولترین و ناگفتهترین بخش زندگی شهید چمران را که مقطع انقلاب است انتخاب میکند نشانمیدهد که او به راه ساده و دم دستی و مسیر رفته اعتقادی ندارد.او میداند که مردم منتظر گفتن ناگفتهای در فیلمهای او هستند و همین است که مخاطبان صادقی برای او ساخته است.حاتمیکیا به ذات سینما پی برده است و میداند که حالا دیگر کمترکسی به خاطر فلان سوپراستار و پرده بزرگ و تصویر کارت پستالی به سینما میرود.حالا مردم به دنبال حرفهای ناگفتهاند.حرفهای ناگفته مستتر در اثر که با ساختی هنرمندانه روایت شدهباشد.مسیری که یقینا کار نویسنده و کارگردان را بسیار سختتر و دشوارتر میکند اما تنها نسخه نجات سینما از بستر بیماری است. انتهای پیام / ا
93/01/30 - 10:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]