واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران
نوع بشر با قصه جهان را معنا کرده است/ مردم هلیلرود، مردم قصه و روایتاند
گردآورنده کتاب«مرد رودباری و دختر بازرگان»، قصه را همزاد زبان و تخیل آدمی دانست و افزود: نوع بشر، همواره با قصهها جهان را به شیوه خودش، تفسیر و معنا کرده است. جهان قصهها بیش از اینکه روایتی تخیلی باشد، ساحت رمز و راز و مردم کرانههای هلیلرود که در این مجموعه به آنها پرداخته شده، مردم روایتاند.
منصور علیمرادی، در کتاب«مرد رودباری و دختر بازرگان» به گردآوری افسانههای مردمان کرانههای رود هلیل پرداخته و معتقد است: در اینکه افسانهها به عنوان مهمترین گونه از ادبیات شفاهی میتوانند بیش از دیگر انواع فرهنگ عامه و بیش از هر سند و مدرک تاریخی، ما را به خلقوخو، نگرش و بینش یک قوم و یک ملت رهنمون شوند جای هیچ تردیدی نیست. شاعر مجموعه«لیکوهای رودباری» در گفتگو با خبرنگار مهر، قصه را همزاد زبان و تخیل آدمی دانست و افزود: نوع بشر، همواره با قصهها جهان را به شیوه خودش، تفسیر و معنا کرده است. جهان قصهها بیش از اینکه روایتی تخیلی باشد، ساحت رمز است، جهان رمز و نشانه و راز. علیمرادی در کتاب«مرد رودباری و دختر بازرگان» به گردآوری افسانههای کرانههای هلیلرود پرداخته و معتقد است: گذشته از ساکنان بومی در کرانههای هلیلرود، این ناحیه از دیرباز، محل استقرار اقوام و قبایل متعدی بوده که با خود افسانهها، ترانهها، باورها و آداب و رسومشان را به آنجا آوردهاند. این امتزاج فرهنگی در طول زمان باعث غنای فرهنگ شفاهی منحصر به فردی شده که تقریبا در نواحی دیگر کم سابقه است. شاعر مجموعه«آوازهای عقیم باد» با اشاره به اینکه بر اساس یافتههای جدید باستانشناسی، پیشینه هلیلرود به 7 هزار سال پیش برمیگردد، گفت: شهرهایی که در گجذر زمان بر کرانههای هلیلرود شکل گرفتهاند، همواره چهارراه مبادله و توزیع کالاهایی بودهاند که از هند، یونان، حبشه، زنگبار، چین، مصر و... به این نواحی آورده میشد و به سرزمینهای دیگر میرفت. علیمرادی، مردم هلیلرود را مردم قصه و افسانه دانست و افزود: هر قوم، مهاجر یا مهاجم که به کرانههای هلیلرود نقل مکان کرده با خود قصهها و حکایتها، زبان و گویش و لهجه و باورهای ققومیاش را آورده است، بهطوری که امروزه میتوان میراث این اقوام را در فرهنگ شفاهی حوزه هلیل به عینه شاهد بود. مردم کرانههای هلیلرود، مردم حکایت و روایتاند. در فرهنگ شفاهی جنوب کرمان، پشت هر چیزی، جاندار و بیجان، قصهای شنیدنی وجود دارد. این شاعر و نویسنده با اشاره به اینکه در هلیلرود هم، آرام آرام قصهها از یاد میروند و قصهگویان فراموش میشوند، گفت: تا همین چند سال پیش در بیشتر نواحی جنوب استان کرمان، رسم بود که هر شب به وقت خواب، یکی از اعضای خانواده قصه بگوید. این روزها اما هر روز که میگذرد، قصهای کهن در جایی از آن سرزمین شگفت میمیرد. راویان کهنهکار دیگر قصهگویی را شایسته نمیدانند و بیشتر قصهگویان ماهر مرده یا دچار فراموشی شدهاند. علیمرادی در پاسخ به اینکه در گردآوری کتاب«مرد رودباری و دختر بازرگان»تا چه اندازه به لحن راویان هر قصه وفادار بوده است، گفت: قصههای این مجموعه در هر هفت شهرستان جنوب استان کرمان، یعنی جیرفت، عنبرآباد، رودبار جنوب، فاریاب، قلعه گنج، کهنوج و منوجان ضبط شدهاند. برای دیدن هر قصهگو شهر به شهر و روستا به روستا رفتهام. در بیشتر قصهها که با زبانهای رودباری متداول، کُرتَه و بلوچی روایت شدهاند ضمن برگردان به فارسی کوشیدهام حتیالامکان به لحن راوی خدشهای وارد نشود. همچنین در نحوه روایت بعضی از قصهها، بهویژه مناطق کوهستانی، دست برده نشده است. کتاب «مرد رودباری و دختر بازرگان» از منصور علیمرادی، که به گردآوری افسانههای مردمان کرانههای رود هلیل پرداخته را انتشارات فرهنگ عامه کرمان در 1500 نسخه و به قیمت 14 هزار و 500 تومان منتشرکرده است.
۱۳۹۳/۱/۲۴ - ۱۱:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]