واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
وقتی سرب هم بوی عشق میدهد / درباره نمایش «مرداب روی بام» فرهنگ > تئاتر - «مرداب روی بام» تابلویی رنگارنگ از مردمانی است که در دورانی تلخ تجربه زندگی کردن را پشت سر گذاشتند.
محدثه واعظیپور: «مرداب روی بام» بازگشت رضا گوران به فضایی است که در آن موفقتر بوده است.
دو نمایش متاخر او پیش از «مرداب روی بام»، «هملت» و «جاده طولانی مارپیچ» تجربههایی بودند که با تواناییها و قابلیتهای این کارگردان همخوانی نداشتند. گوران تصویرگر ماهری است، نمایشهایش از قابهایی زیبا و چشم نواز تشکیل شدهاند، هرچند که او دیالوگنویس باهوشی است و لحن شاعرانه بسیاری از دیالوگهایش در یاد میماند، اما نور و تصویر در دنیای او مهم هستند و قصههایش را از طریق نشانهها و نمادهای بصری روایت میکند. در «یرما» رنگ سفید لباس یرما و صحنه سفید نمایش و نیمکتهای ساده، سرخی گوجه فرنگیها و استفاده مکرر از این سرخی در نمایشی که رنج زنانه و عشق نافرجام را مطرح میکرد، مکمل مضمون و فضای اثر بود. در «ابرهای پشت حنجره» که از نظر مضمونی به «مرداب روی بام» نزدیکتر است، سازه آهنی و سرد صحنه و رنگهای مرده لباس جانمایه اثر را که انتقاد از فضای دیکتاتوری و خفقان در اسپانیای زمان لورکا است، بازتاب میداد و در «مرداب روی بام» همان سلیقه و نگاه به پختگی رسیده است. دکور و فضای پر از نقش و طرح اما سیاه و سفید، چاقوهایی که به جای گل کاشته میشوند و رنگ سیاه لباس رزیتا (ستاره پسیانی) پس از مرگ پدرو نمونههایی از این سلیقهاند که برای مخاطب آثار گوران آشنا هستند.
شاید حالا و با دیدن «مرداب روی بام» بتوان کاملا این موضوع را دریافت که گرایش گوران به تئاتر تجربی در «هملت» و تاثیر او از سلیقه و سبک کاری آتیلاپسیانی و محمد چرمشیر در دو نمایش قبلی دستاورد زیادی برای او نداشته، مگر آن که روح تجربهگرای کارگردان را ارضا کرده است.
میتوان درک کرد که هر هنرمند تمایل دارد فضاها و سبکهای متفاوت را تجربه و مضامین و قصههای مختلف را به شکلهایی متنوع مطرح کند و رضا گوران از این قاعده مستثنا نیست، اما در ارزیابی کارنامه او «هملت» و «جاده طولانی مارپیچ» مرتبهای پایین تر از اقتباسهای گوران از آثار لورکا دارند.
او روح انقلابی و اعتراضی آثار لورکا را درست درک میکند، با درونمایه عاشقانه این آثار آشنا است و لحن و سبک نگارش و فضاسازی اثرش در عین حال که به ویژگیهای بومی فرهنگ اسپانیا وفادار است، با فرهنگ و مختصات جامعه ایرانی بیگانه نیست. بنابراین شخصیتها و قصهها در زمان خلق اثر توسط هنرمند متوقف نشده و به زمان حال پیوند خورده، معنایی دوباره مییابند. گوران در «جاده طولانی مارپیچ» نتوانسته بود ظرافت، شیرینی و عمق دو فیلم «پیش از طلوع» و «پیش از غروب» و نمایش زیرکانهای که از روابط عاشقانه داشت را نمایش دهد. فرم غیرخطی روایت ذهن تماشاگری که فیلمها را ندیده و با شخصیتها و سرنوشتشان آشنا نبود آشفته و درک قصه را دشوار میکرد، ضمن این که ساختار «جاده طولانی مارپیچ» اجازه خلاقیت و بازیگوشی در طراحی صحنه و نور را به گوران و طراح صحنهاشنمیداد.
در مقایسه با «هملت» و «جاده طولانی مارپیچ» میتوان دریافت که تقریب ذهنی گوران به اندیشه و جهان بینی لورکا، چقدر در شکل گیری یک نمایش کم نقص، با شخصیتهایی عمیق و ملموس موثر است. این گونه است که «مرداب روی بام» تماشاگرش را درگیر کرده و تحت تاثیر قرار میدهد. گوران راز قصه گویی را میداند، تعلق خاطرش به فرم باعث نمیشود از روایت غافل شود، فرم کمک میکند تا قصهاش را با طراوت بیشتری روایت کند. صحنه اعدام پدرو در «مرداب روی بام» صحنهای مشابه را در «ابرهای پشت حنجره» به ذهن متبادر میکند.
در بخشی از نمایش «ابرهای پشت حنجره» زیر باران پدرو (مهدی پاکدل) با ماریانا (بهنوش طباطبایی) از عشق و رنج دوری میگفت، اعتراف یک عاشق که در آستانه مرگ همچنان وفادار است، اما دیکتاتوری که مانع آزادی و منزلت انسانی است، عشق را هم دریغ میکند.
در «مرداب روی بام» بازهم مرد جوان در فضا و میزانسنی شبیه نمایش قبلی، در آستانه مرگ از روزگار خفقان و دوری گلایه میکند و تن به مرگ میسپارد. گوران چند تصویر را همزمان نمایش میدهد، تصویر مرگ جوان، تصویر رزیتا که با شنیدن خبر آرام میشکند و دو زن (پانته آ پناهیها و بهناز جعفری) که در انتظار فاجعهاند. تصاویری از این دست در نمایشهای گوران کم نیست. صحنه خیالپردازی رزیتا در اتاقش و استفاده از ملافه سفید، حضور آیینه به عنوان یک شخصیت پر تحرک و کنشمند در طول قصه، حتی میزانسن ملاقات پدرو و رزیتا در باغ و وداع آنها کارکرد تازه اشیا و نگاه جدید به موقعیتهارا نشان میدهد که کشف ظرافتهایش برای ببیننده لذتبخش است.
در «ابرهای پشت حنجره» ماریا نا با نوارهای پارچهای که تمثیلی از زنجیر بودند، شکنجه میشدیا در آغاز نمایش «یرما» زن جوان درون لباسی سپید سرتا پا بسته و محصور بود. این نشانهها بدون آن که اغراق آمیز و تصنعی به نظر برسند، مضامین مطرح شده در آثار لورکا را موجز و تصویری بیان میکنند. یکی دیگر از جذابیتهای نمایشهای اقتباسی گوران، حضور پررنگ زنان در این آثار است. زن، عشق و مبارزه برای رهایی وطن عناصر و مولفههایی تکرار شونده و آشنا در آثار لورکا هستند که در نمایشهای گوران تجلی یافتهاند. تنهایی بیپایان شخصیت یرما، طرد شدن او از سوی جامعه و وفاداری او به عشقی ویرانگر، صداقت ماریاناپیندا در عشق و معصومیت او، انتظار رزیتا و پایداریاش بر عشق وجوه مختلف شخصیت زنان را بازتاب میدهد. زنانی که برای مهربانی و عشق ورزیدن آفریده شدهاند اما تقدیر آنان را به سوی نیستی سوق میدهد. توجه به ابعاد متنوع شخصیت زنان در این نمایشها، تصاویری ماندگار از دنیای زنانه با همه رنجها و شادیهایشخلق کرده است. نمیتوان از «مرداب روی بام» سخن گفت و بازی خوب بازیگران را نادیده گرفت، به ویژه بهناز جعفری که در سالهای اخیر حضوری قابل توجه در تئاتر داشته و نقشهایی متفاوت بازی کرده. قدرت او در بازیگری را میشود در «مرداب روی بام» دید، وقتی شخصیت دم دمی، ناآرام و در عین حال دردمندیک زن پا به سن گذاشته را اینچنین باور پذیر و همراه با بیانی درست و حرکاتی مناسب با درونیات شخصیت بازی میکند. «مرداب روی بام» تابلویی رنگارنگ از مردمانی است که در دورانی تلخ تجربه زندگی کردن را پشت سر گذاشتند، عشقهایی که به مسلخ رفتند و زنانی که در سایه قهرمانی مردان، فراموش شدند.
5858
شنبه 23 فروردین 1393 - 11:46:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]