تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815055375




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از «اسلحه مرگبار» تا «مخمصه» / 10 پلیس برتر تاریخ سینما


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: از «اسلحه مرگبار» تا «مخمصه» / 10 پلیس برتر تاریخ سینما فرهنگ > سینما - مارتین ریگز در سری فیلم‌های «اسلحه مرگبار»، جان مکلین در فیلم‌های «جان‌سخت» و... از پلیس‌های به‌یادماندنی دنیای سینما هستند.
مارتین ریگز «اسلحه مرگبار» (1987)


چان وینگ-یان «روابط جهنمی» (2002)


اکسل فولی «پلیس بورلی هیلز» (1984)


مارج گاندرسن «فارگو» (1996)


روبوکاپ «روبوکاپ» (1987)


جان مکلین «جان‌سخت» (1988)


ورجیل تیبز «در گرمای شب» (1967)


کلاریس استارلینگ «سکوت بره‌ها» (1991)


جیمز گوردون سه‌گانه «شوالیه تاریکی» (2012-2005)


وینسنت هانا «مخمصه» (1995)




 
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آن‌ها خوب مبارزه می‌کنند، از پس پست‌ترین ضدقهرمانان برمی‌آیند و به نتیجه دلخواه خود هر چه باشد، می‌رسند.

آنچه می‌خوانید 10 پلیس برتر تاریخ سینما به انتخاب هفته‌نامه بریتانیایی آبزرور است: مارتین ریگز / «اسلحه مرگبار» (1987)
سال 2012 فیلم پلیسی «End of Watch» با بازی جیک جیلنهال و مایکل پنا به خاطر ارائه تصویر واقع‌گرایانه از اداره پلیس لس آنجلس با تحسین روبرو شد، اما آنچه این درام اکشن به کارگردانی دیوید آیر را تا حد زیادی قابل باور کرده، دو همکار پلیس آن است. فیلم از نظر دراماتیک مدیون مارتین ریگز (مل گیبسن)، کهنه‌سرباز جنگ ویتنام در فیلم «اسلحه مرگبار» است که به عنوان همکار راجر موتو (دنی گلاور)، کارآگاه پلیس انتخاب می‌شود. موتو و خانواده‌اش به تدریج جایگزین خانواده‌ای می‌شوند که ریگز به شکلی تراژیک از دست داده است. این دو، بامزه، نترس، دلگرم‌کننده و عملا بهترین زوج پلیس دنیای سینما هستند.         چان وینگ-یان / «روابط جهنمی» (2002)
این فیلم هنگ کنگی که مارتین اسکورسیزی سال 2006 آن را در قالب فیلم «مردگان» بازسازی کرد، درباره دو پلیس است: یک خائن که مخفیانه اطلاعات را در اختیار یک سازمان‌ جنایی مخفی چینی قرار می‌دهد و دیگری کسی که در همان گروه نفوذ کرده و برای پلیس جاسوسی می‌کند. دومی چان وینگ-یان است. او که نقشش را تونی لیونگ به بهترین شکل بازی می‌کند، مسحورکننده است. او 10 سال است خود را در فرهنگ خشونت و جنایت ترایاد غرق و زندگی‌اش را فدای مبارزه با اهریمنان کرده است، اما این خطر هست که خودش یکی از همان‌ آدم‌ها شود. در همان حال که او روز به روز بیشتر دچار بحران هویت می‌شود، خطر به دام افتادنش هم بیشتر می‌شود.   

اکسل فولی / «پلیس بورلی هیلز» (1984)
اکسل فولی، پلیس زبل و آشنا به چم و خم زندگی که اهل دیترویت است، به بورلی هیلز می‌رود تا قاتلان بهترین دوستش را دستگیر کند. او حد اعلای یک پلیس کمدی است. نقش فولی، امضای ادی مورفی شد، نقشی که کسی مانند سیلوستر استالونه می‌توانست به آن شکل یک تراکتور خراب بدهد. خوشبختانه مورفی در این نقش، بسیار سریع و بامزه است و حضورش به طرح داستانی شل و ول فیلم جان می‌دهد.

مارج گاندرسن / «فارگو» (1996)
شخصیت مارج گاندرسن با بازی فرانسس مکدارمند، مثل بقیه پلیس‌ها نیست. او دائم‌الخمر نیست، یک آدم سخت‌کوشِ متلک‌پران هم نیست که قوانین را زیر پا بگذارد و کار خودش را بکند، حتی یک روز به بازنشستگی‌اش نمانده است. در عوض، بزرگ‌ترین مخلوق برادران کوئن یک کمیسر پلیسِ مبادی آداب و باردار است. حتی در پایان فیلم وقتی او با مردی که به اتهام قتل شش نفر بازداشت شده، حرف می‌زند، مثل یک معلم، مودب صحبت می‌کند: «زندگی از یه کم پول مهم‌تره، می‌دونی؟» او عصبانی نیست، فقط ناامید است.

روبوکاپ / «روبوکاپ» (1987)
«روبوکاپ» به کارگردانی پل ورهوفن با الهام از «قاضی درد» و «بلید رانر» ساخته شد. این فیلم یک واکنش طنزآمیز به همه چیزهایی است که برای ژانر پلیسی از نوع محافظه‌کارش، عزیز است. داستان در شهر پر از جرم و جنایت دیترویت روی می‌دهد، جایی که پس از قتل فجیع یک مامور پلیس به نام الکس مورفی، بقایای او برای ساخت یک روبات پلیس مورد استفاده قرار می‌گیرد. روبوکاپ نه تنها در خدمت نگاه فیلم به کاپیتالیسم و مردانگی است، بلکه سرگردانی اگزیستانسیالیستی هویت انسانی را به نمایش می‌گذارد.

جان مکلین / «جان‌سخت» (1988)
هری کثیفِ کلینت ایستوود زمانی نماد یک پلیس با تکیه کلام خاص بود. کسی که می‌توان او را میراث هری کثیف دانست، جان مکلین است، یک پلیس نیویورکی با سر و صورت خونی و بدن کبود که ظاهرا زیرپیراهنی را به لباس رسمی ترجیح می‌دهد. این پلیس تک‌رو و بددهن همیشه جایی که نباید باشد، هست، آن هم در بدترین زمان ممکن، مردی الکلی که رعایت مقامات مافوق را نمی‌کند. با تمام این کلیشه‌ها، این شخصیت با بازی بروس ویلیس، یک پلیس هشیار، بامزه و سرگرم‌کننده است، کسی که کمتر پلیسی از این نظر به پایش می‌رسد. ورجیل تیبز / «در گرمای شب» (1967)
به جرات، ورجیل تیبز به لحاظ فرهنگی، مهم‌ترین کارآگاه این فهرست است. «در گرمای شب» سه سال پس از تصویب قانون حقوق مدنی در ایالات متحده روی پرده رفت. سیدنی پواتیه برای بازی در نقش تیبز، اولین بازیگر مرد سیاه‌پوست شد که اسکار گرفت. تیبز یک کارآگاه زیرک و صریح فیلادلفیایی است که درباره یک قتل در شهری نژادپرست در میسی‌سیپی تحقیق می‌کند. لحظه تعیین‌کننده زمانی است که یک مظنون سفیدپوست به او سیلی می‌زند. در کتابی که «در گرمای شب» از روی آن ساخته شد، تیبز جواب او را با سیلی نمی‌دهد، اما در فیلم این اتفاق می‌افتد.  

کلاریس استارلینگ / «سکوت بره‌ها» (1991)
هانیبال لکتر با بازی آنتونی هاپکینز شاید این فیلم را دزدیده و حتی خورده باشد، اما کلاریس استارلینگ با بازی جودی فاستر مجرای واقعی برای ترس ما بود. او که کارآموز اف‌بی‌آی است (یعنی در اصطلاح پلیس نیست)، برای تحقیق درباره قتل‌های زنجیره‌ای، لکتر (آنتونی هاپکینز) را که یک قاتل زنجیره‌ایِ آدم‌خوار است، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. لکتر هم او را تجزیه و تحلیل می‌کند. در همان حال که کلاریس، نابخردانه سفره دل خود را برای لکتر باز می‌کند، ما نگاهی لایه‌دار به کسی می‌اندازیم که نه تنها سرسخت بلکه عذاب‌دیده هم هست. فاستر استادانه این تلفیق را انجام داده است. او بهترین انتخاب برای نقش کلاریس بود.

جیمز گوردون / سه‌گانه «شوالیه تاریکی» (2012-2005)
کمسیر جیمز گوردون تا پیش از سه‌گانه «شوالیه تاریکی» به کارگردانی کریستوفر نولان، بیشتر رفیق بتمن بود، اما او در این سه‌گانه یک پلیس است که بین آنچه درست است و آنچه ضروری است، تردید دارد. نولان این تنگنای اخلاقی را از یک قصه مصور فرانک میلر وام گرفت که درباره اولین سال خدمت گوردون در شهرفاسد گاتام است. تصویری که گری اولدمن از یک مرد نجیب در دورانی نانجیب ارائه می‌دهد، به این شخصیت عمق بخشیده است. از دید گوردون، نگهبان واقعی شهر گاتام کسی است که چهره خود را پشت نقاب پنهان نکرده باشد.     

وینسنت هانا / «مخمصه» (1995)
در مرکز همیشه سوزان فیلم «مخمصه»، ستوان وینسنت هانا با بازی آل پاچینو را داریم که کارآگاه واحد قتل اداره پلیس لس آنجلس است. تعهد او به کارش زندگی شخصی‌اش را ویران کرده است. هانا با بازی پاچینو نه تنها بسیار سرگرم‌کننده است، بلکه احترام توام با بی‌میلی او به نیل مکالی (رابرت دنیرو)، خلافکار هم سن و سال خودش، زمینه‌ساز یک رویارویی نهایی سنگین و پرتعلیق می‌شود. پاچینو و دنیرو برای اولین بار در یک فیلم مقابل هم نقش‌آفرینی کردند. این تقابل در صحنه به‌یاد‌ماندنی رستوران به اوج می‌رسد، جایی که هانا می‌گوید: «برادر، زمین می‌خوری».                              

5758



پنجشنبه 7 فروردین 1393 - 18:07:18





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن