تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819946860




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

علی شرف پور رسانه تجلی گاه فکر و فلسفه الحادی یا الهی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: علی شرف پور
رسانه تجلی گاه فکر و فلسفه الحادی یا الهی
نظام استکباری مغرب ‌زمین به خوبی «ماهیت سحرآمیز رسانه گفتاری ـ دیداری» را دریافته و از آن به عنوان «تجلی گاه فکر و فلسفه و گرایش و باور خود» به خوبی بهره جسته است.

خبرگزاری فارس: رسانه تجلی گاه فکر و فلسفه الحادی یا الهی


اللّهمّ لاحَولَ لَنا اِلّا بِقُوَّتِک و لا قُوَّةَ لَنا اِلّا بِعَونِک فَاَیِّدنا بِتَوفیقِک و سَدِّدنا بِتَسدیدِک و اَعمِ اَبصارَ قُلوبِنا عَمّا خالَفَ مَحَبَّتَک و لا تَجعَل لِشَئٍ مِن جَوارِحِنا نُفوذاً فی مَعصیَتِک فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِه. در شرایطی که صدای طبل «جنگ نرم» رساتر از همیشه به گوش می ‌رسد و هشدارهای بیست و چند ساله رهبر معظم انقلاب مبنی بر «تهاجم فرهنگی» و «شبیخون فرهنگی» امروزه در لباس «جنگ نرم» جلوه گر شده و بروز و ظهور عینی ‌تر یافته است؛ پاسخ به این پرسش ضروری ‌تر می‌ نماید که: «ماهیت طلایه‌ داری جنگ نرم میان دو جبهه  حق و باطل در جهان معاصر چیست؟» جنگ نرم بی ‌شک در حوزه «اندیشه‌ ها» و «فلسفه ‌ها» و همچنین در حوزه «گرایش ‌ها» و «باورها» است. اما باید توجه داشت که هر اندیشه و فلسفه‌ ای و هر گرایش و باوری شناخته نمی ‌شود مگر به تجلی؛ و تجلی گاه فکر و فلسفه و گرایش و باور جز در دو ساحت «دیدار» و «گفتار» متصور نبوده و دیدار و گفتار در هر سطحی که باشند، به نوبه خود، «رسانه» هستند. طبیعی است امتزاج این دو بال قدرتمند در یک رسانه واحد و فراگیر، قدرتمندترین رسانه را رقم می‌زند؛ رسانه «گفتاری ـ دیداری» یعنی همان «تلویزیون». اگر تا کمی پیش از این سایه سنگین انحصار رسانه ‌ای مغرب‌ زمین، تحت سیطره صهیونیسم، امپراطوری صهیونیستی رسانه را رقم زده بود و هم ‌اکنون نیز تفوّق رسانه ‌ای غربِ مستکبر از دیده‌ ها پنهان نیست؛ دلیل آن را باید در این جستجو کرد که نظام استکباری مغرب ‌زمین به خوبی «ماهیت سحرآمیز رسانه گفتاری ـ دیداری» را دریافته و از آن به عنوان «تجلی گاه فکر و فلسفه و گرایش و باور خود» به خوبی بهره جسته است. فکر و فلسفه ‌ای که الحاد و ماتریالیسم دو رکن رکین آن است و این همان نقطه  «مصاف فلسفه الحادی و مادی‌گرای غرب» با «فلسفه الهی و معناگرای اسلام» می باشد؛ که در این مصاف «خط مقدم در هر دو جبهه، رسانه است» اعم از گفتاری (رادیو)، دیداری (رسانه‌های مکتوب و مجازی) و گفتاری ـ دیداری (تلویزیون). پس جنگ نرم جنگ «فکرها» و «فلسفه ‌ها»ست و طلایه‌ دار این جنگ «رسانه». در «فلسفه ‌های الحادی و ماتریالیستی غرب» ویژگی ‌ای وجود دارد که پیوندی بسیار مستحکم میان این فلسفه با تجلی گاه‌ آن، یعنی رسانه، برقرار می‌کند و آن اینکه «فلسفه‌ های مادی‌گرای بریده از معنا» در ذات خود پای بشر را گرفتار بندهای طبیعت ناسوتی کرده و تصویری از انسان ارائه می‌دهند که از مرزهای «خودِ طبیعیِ محض» بیرون نمی‌رود. بر کسی پوشیده نیست که «فلسفه الهی و معناگرای اسلام»، که در قهقرای بی‌توجهی حاکمان دست ‌نشانده در ممالک اسلامی قرار گرفته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جانی تازه گرفت و خون حیات ‌بخش را در شریان نظام حکومتی و سیاسی اسلام به جریان انداخت. سپس ایران ام‌ القرای جهان اسلام و مهد حکمت و فلسفه الهی شد و به ‌دنبال آن مصافی خانمان‌ سوز و سنگین با صاحبان فلسفه الحادی و مادی‌گرا درگرفت که کسانی جز «زُبَرِ الحَدید» را یارای مقابله با آن نبود و نیست؛ و رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران به مثابه قدرتمندترین رسانه، به خط مقدم این مصاف نرم، ولی بسیار سخت تبدیل شد. قدر مسلم این است که در «فلسفه ‌های الحادی و ماتریالیستی غرب» ویژگی ‌ای وجود دارد که پیوندی بسیار مستحکم میان این فلسفه با تجلی گاه‌ آن، یعنی رسانه، برقرار می‌کند و آن اینکه «فلسفه‌ های مادی‌گرای بریده از معنا» در ذات خود پای بشر را گرفتار بندهای طبیعت ناسوتی کرده و تصویری از انسان ارائه می‌دهند که از مرزهای «خودِ طبیعیِ محض» بیرون نمی‌رود. چه چیز برای بشر محسوس ‌تر از «طبیعت و ماده» و «آثار و جلوه ‌های آن» و برای انسانی که فریفته «خود طبیعی محض» است، چه چیز جذاب ‌تر و لذت‌ بخش ‌تر است از «ارضای نیازهای خود طبیعی محض»، مرتبه ‌ای از وجود که وجه مشترک و ملموس همه انسان ‌هاست و همان چیزی است که «غربِ تعیُّن یافته» جز به آن نمی‌پردازد، و «جلوه‌ های فلسفه مادی‌گرای غرب»، به دلیل همین خصیصه ذاتی خود، چه خوش بر تارک این قوی‌ ترین رسانه، یعنی «قاب تصویر و صدا»، می‌ نشیند. این در حالی است که «فلسفه الهی و معناگرای اسلام» بنا به اقتضائات آن، از عالم «حس و ماده» عبور می‌کند و انسان را با مفاهیمی «مجرد»، «انتزاعی» و در یک کلام «غیر حسی» ـ دست‌کم در وهله اول غیرحسی ‌ـ درگیر می‌کند.  چه سخت است «حسی ‌سازی مفاهیم و معارف غیر مادی و ماورای طبیعی»، و چه کم‌ اند رجالی که در حوزه فرهنگ و رسانه، «معارف الهی فلسفه معناگرای اسلام» را با عمق جان درک کرده و ضرورت نشر این معارف را در تمامی قالب‌ های رسانه ‌ای، به عنوان رسالت الهی بر خود فرض کرده باشند. با همه این اوصاف، مسلم این است ‌که برای ظفرمندی در مصاف میان نظام‌ های معرفت ‌شناسی مذکور (غرب و اسلام)، لازم است «وجه تئوریک فلسفه الهی و معناگرا» به نوعی محسوس و ملموس شود، تا قابلیت قرارگرفتن در «ظرف پست حواس حیوانی»، یعنی همان «قاب تصویر و صدا»، را پیدا کند (البته منظور مصور کردن مفاهیم انتزاعی و مجرد نیست، بلکه مقصود نمایاندن آثار و جلوه ‌های آن مفاهیم به نحوی است که مخاطب از راه دیدار و شنیدار، «وجود موثر مفاهیم انتزاعی در نظام معرفت‌ شناسی اسلام» را دریابد.) برای ظفرمندی در مصاف میان نظام‌ های معرفت ‌شناسی غرب و اسلام، لازم است «وجه تئوریک فلسفه الهی و معناگرا» به نوعی محسوس و ملموس شود، تا قابلیت قرارگرفتن در «ظرف پست حواس حیوانی»، یعنی همان «قاب تصویر و صدا»، را پیدا کند. پس به دلیل ناهمگونی «مفاهیم انتزاعی» با «تصاویر عینی»، مصاف رسانه ‌ای ما با «جلوه ‌های پر مخاطب نظام معرفت ‌شناسی غرب» بسیار سخت است. رسالت خطیر فعالان فرهنگی ـ رسانه ‌ای یک حکومت اسلامی که پیشتاز معرکه جنگ نرم با جهان استکباری غرب است، مستلزم آن است که در این مسیر از بذل هرگونه جهادی دریغ نکنند و در این مضمون تاملی عمیق کنند که: بدون داشتن شناختی صحیح از «حقیقت اسلام»، «حقیقت انسان»، «ذات و ماهیت تمدن غرب» و «ذات و ماهیت تمدن اسلام»، هرگز نخواهند توانست در آسیب ‌شناسی وضعیت جاریِ «خط مقدم معرکه جنگ نرم»، تحلیلی درست به ‌دست دهند و راه ‌هایی برای ارتقاء کیفی ـ محتوایی جهاد نرم فرهنگی پیش پا گذارند. بر این مبنا تحقق اهداف مذکور نیازمند ترسیم یک نقشه راهبردی و فراگیر است که شکل مطلوب آن باید برخاسته از محورهای مطالعاتی زیر باشد: 1) «اسلام شناسی» با این هدف که فهمی عمیق و دقیق از حقیقت اسلام در فرد نهادینه و درونی شود. توضیح اینکه، اسلام ‌شناسی گاه با رویکرد نظری و تئوریک و به منظور شناخت صوری و ظاهری از چیستی اسلام صورت می‌گیرد، آن چنانکه در محافل دانشگاهی مغرب ‌زمین نیز این‌گونه مطالعات در حوزه اسلام وجود دارد؛ اما مطالعات اسلام ‌شناسی گاهی با رویکرد تحقیقی ـ تفقهی، بر مبنای ایمان، با وجه عمل‌گرایانه و به منظور فهم لایه ‌های درونی فرهنگ و آموزه ‌های شریعت قدسیه‌ ی اسلام انجام می‌شود. در این روش محقق با صدق ایمان و تکرار عمل ـ در صورتی که ایمانِ صادق، مستمَر؛ و عمل صالح، مکرر باشد و هیچ‌ یک از چارچوب مطالبات شریعت عدول نکند ـ می‌تواند حقیقت و حقانیت مکتب توحیدی اسلام را از درون و به صورت نهادی‌ شده دریابد. در این مقام محقق فهمی عمیق و دقیق از اسلام را در درون خود نهادینه کرده است و این همان مقام «ایمان روشن‌ بینانه» و «بصیرت در دین و دنیا» است. هر اندیشه و فلسفه‌ ای و هر گرایش و باوری شناخته نمی ‌شود مگر به تجلی؛ و تجلی گاه فکر و فلسفه و گرایش و باور جز در دو ساحت «دیدار» و «گفتار» متصور نبوده و دیدار و گفتار در هر سطحی که باشند، به نوبه خود، «رسانه» هستند. 2) انسان‌شناسی، که باید با هدف بازشناسی زوایا و ابعاد وجودی انسان صورت پذیرد. رهیافت مطالعاتی در این محور باید به گونه‌ای مدیریت شود تا پس از شناسایی ابعاد وجودی انسان، مکانیزم تأثیر و تأثر این ابعاد وجودی بر یکدیگر ـ که مبتنی بر نوامیس ثابت نظام آفرینش است و شاکله وجودی آدمی بر مبنای آن شکل می‌گیرد ـ برای محقق منکشف شود. پیمودن این مسیر، این نتیجه را برای محقق در پی خواهد داشت که برداشتی صحیح از حقیقت وجودی انسان داشته باشد؛ انسانی که می‌تواند در بازه «منتهی الیه بهیمیت» و «نقطه اوج کمال و تعالی انسانی» متغیر باشد. 3) مطالعات منعطف بر بازشناسی ذات و ماهیت تمدن غرب. در این محور مطالعاتی باید مولفه‌ های اصلی در حوزه فکر و فلسفه، که موجب پیدایش تمدن غرب با مختصات کنونی آن شده است، مورد کاوش قرار گیرد تا از رهگذر آن، فهمی نظام‌ مند و عمیق از «ذات و ماهیت تمدن غرب» برای محقق حاصل آید. در این پروسه مطالعاتی، محقق با کشف «مبانی، ارزش‌ها و غایات» تمدن غرب، نگاهی «تحلیلی ـ انتقادی» از فکر و فلسفه مغرب‌ زمین به دست می‌آورد و با تمسک به آنچه در دو حوزه «انسان ‌شناسی» و «اسلام ‌شناسی» فراگرفته، می‌تواند باورها، گرایش‌ ها و در یک کلام «نمود عینی فرهنگ غربی» را در هر شکلی از آن عیارسنجی و تجزیه و تحلیل کند. 4) مطالعات منعطف بر واکاوی «ذات و ماهیت تمدن اسلام» در این محور مطالعاتی نتایج حاصل آمده از سه مرحله قبل با عنوان «مبنای تحلیل وضعیت موجود» به کار گرفته شده و تحلیلی شناخت‌ محور از آسیب‌ ها، چالش‌ ها و خلاء های موجود در نظام ‌های تمدنی ارائه می‌شود. در مقابل ضمن شناسایی شاخصه ‌های «آرمان ‌شهر اسلامی»، مختصات تحقق «تمدن حقیقی اسلام» باید در فرآیند تحقیق استحصال شود؛ تمدنی که در لوای مدیریت انسان‌ های صالح و الهی، زمینه ‌های فرهنگی و اجتماعی را برای بروز استعدادها و ظرفیت‌ های معنوی جامعه انسانی فراهم می‌کند و خود بستری می‌ شود برای فراگیر شدن حکومت حق و عدل در جهان. بی ‌شک دستیابی به این مقام، تحصیل وضعیتی مطلوب و شرایطی آرمانی است و در این مسیر ناگزیر باید تجربیات تاریخی و علمی در حوزه ‌های «هستی‌ شناسی»، «معرفت‌ شناسی» و «انسان‌ شناسی»، آن هم از دیدگاه حکمای متأله و مرشدان وارسته، در کانون توجه محقق باشد تا با تمسک به آن «نقشه راه  واقع ‌بینانه» برای دست ‌یابی به وضعیت آرمانی ترسیم شود. پایان متن/

92/12/12 - 06:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن