محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832188339
روایت صادق طباطبایی از اولین دیدارش با امام
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۸:۱۷
مجله اندیشه پویا در شماره 12 خود به مصاحبه با صادق طباطبایی در کافه شهر کتاب پرداخته است. به گزارش ایسنا، متن کامل این مصاحبه در پی میآید: در صندلیاش جابجا شد، گوشی موبایلش را از داخل جیب کتش درآورد و گذاشت روی میز. لبخندی زد و گفت: «هنوز خیلی حرفها برای گفتن وجود دارد. اگر قرار به مصاحبه نباشد و فضا آزادتر و مناسبتر باشد، اتفاقا گفتنیها خیلی زیباتر و زیادتر هم خواهد شد.» همین جمله کافی بود تا نگاهی به ضبط روی میز بیندازم و دستور بیاید که انگار قرار نیست اینجا ناگفتهای روایت شود. در فاصلهای که قهوه را برایش روی میز گذاشتند و مشغول شیرین کردن قهوهاش بود، در ذهنم سه جلد منتشرشده از خاطراتش را مرور کردم و دنبال نقطهای میگشتم که دست رویش بگذارم و دربارهاش بپرسم تا بیشتر بدانم یا شاید صادق طباطبایی سطور نانوشته را برایم بخواند. میخواستم بدانم که آیا دلیل خاصی داشته که با غروب دولت موقت او هم فعالیت سیاسی و اجرایی را کنار گذاشته بود؟ همین را پرسیدم. قاشق را برداشت و قهوه را هم زد. همانطور که قاشق را توی فنجان میچرخاند نگاهم کرد و گفت: «خیلی توی ذوقم خورده بود. آنچه را سر مهندس بازرگان آمد، اوج جفا به انقلاب دیدم. آن هم در حق شخصیتی واقعا کمنظیر و بیبدیل که در پنجاه شصت سال زندگی اجتماعی، علمی و سیاسیاش یک مورد مبهم ندارد.» به ابروهایش چین داد و سخنش را پی گرفت: «شیوه اداره کشور بعد از دولت موقت با ساز و کار مدیریتی ما سازگار نبود.» تا آمدم حرفی بزنم به حرف آمد که: «میدانی چه چیز دردناک است؟ اینکه همه کارگردانان صحنهسازی علیه مهندس بازرگان، چند سالی بعدتر وقتی که بیمار شد و در بیمارستان بستری بود از او حلالیت طلبیدند.» جرعه اول قهوه را که خورد یادش نرفت که تذکر دهد: «اما از اندیشه سیاسی و تعهد اجتماعی هیچ وقت کنار نکشیدم و هنوز هم به آرمانهایی که داشتیم متعهد هستم.» این را که گفت یاد کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی افتادم و اشاراتی که نشان میداد صادق طباطبایی در دوران جنگ برای ایران اسلحه میخریده. پرسیدم چرا پس از کنار رفتن از سیاست، رفتید به سراغ تهیه اسلحه؟ خندید و گفت: «نه علاقهای به اسلحه دارم و نه تجارت اسلحه کردهام.» و بعد نگاه پرسشگر من را که دید توضیح داد: «گفتم که! نه تجارت اسلحه کردهام و نه دنبال آن بودم. ایران با برخی شرکتهای بینالمللی مشکل پیدا کرده بود و من مامور شدم تا مشکلات را حل کنم.» پرسیدم چه جور مشکلی و با چه شرکتهایی؟ توضیح داد: «مثلا شرکت بل ایتالیا که قبل از انقلاب برای تحویل شانزده هلیکوپتر با ایران قرارداد بسته بود، بعد از انقلاب قرارداد را به هم زده بود. مسئله در حال حل شدن بود که ماجرای گروگانگیری پیش آمد و بنا به تصمیم مشترک کشورهای اروپایی برای تنزل سطوح روابط چندجانبه خود با ایران، مسئله تحویل هلیکوپترها هم متوقف شد. به دلیل آشناییام با برخی مقامات عالیرتبه آلمانی که همدورههای دانشگاهی من بودند، با کمک آنها برای حل مسئله وارد ماجرا شدم. مورد دیگری هم بود که به ماسکهای ضدشیمیایی نیاز داشتیم و به همان دلایل که گفتم به ایران نمیفروختند. توسط برخی دوستان آلمانی از پایگاههای ناتو با برخی شیوهها توانستیم ماسک شیمیایی برای ایران بگیریم. یک معامله هم وزارت دفاع انجام داده بود و کلاه سرش رفته بود و جریان را به من واگذار کردند که حق ایران را بگیرم. من هم در سوییس اقامه دعوا کردم و حق ایران را گرفتم. همه ماجرا همینها بود.» صدای زنگ موبایلش بلند شد، صدا را قطع کرد، فنجان قهوهاش را برداشت و همینطور که میخندید گفت: «من اصلا شم تجاری ندارم، فعالیت اقتصادی هم بلد نیستم.» داشت به فنجان قهوهاش شیر اضافه میکرد که با یک سوال بردمش به روزهای دور. لبخند کمرمقی روی لبش نشست. انگار از صرافت خوردن قهوه افتاد. پرسیدم این روزها دلش بیشتر هوای کدام یک از همراهان و همسفران گذشتهاش را میکند؟ مصطفی چمران؟ داییاش امام موسی صدر؟ سید احمد خمینی؟ یا ... گفت که: «دلم هوای همه آنها را دارد. علی شریعتی، امام موسی صدر، مصطفی چمران، سیداحمد آقا ... و مجموعهای که نزدیک بیست سال با همدیگر در غربت کار کردیم.» به شوق آمده بود تا از گذشته بگوید. از روزگاری که سفارتخانههای ایران گذرنامههایشان را تمدید نمیکرد و خودشان دست به کار شده بودند و گذرنامه صادر میکردند و مهر کنسولگری میزدند. دستش را با هیجان بالا و پایین کرد، آهی کشید و گفت: «هر کس از ایران میآمد و میهمان ما بود، یکی دو روز آخر اقامت، گذرنامهاش را به نوعی کش میرفتیم. او هم با مراجعه به کنسولگری برگ عبور به جای گذرنامه مفقودهاش میگرفت که بتواند به کشور بازگردد. خب! چارهای نداشتیم. برای فعالیتهای سیاسیمان به چند گذرنامه معتبر نیاز داشتیم. مهرهای کنسولگریهای ایران را هم چمران در کارگاه مکانیکیاش درست میکرد.» خندیدم و به شوخی گفتم چه میزبانهای بیمرامی. خنده تلخی کرد. نگاهش روی سقف چرخید و گفت: «مجموعهای بودیم که دست به دست هم دادیم و خودمان را از کورهراهها به انقلاب رساندیم. انقلاب به ثمر رسید و امروز که نگاه میکنم میبینم جز دو سه نفر - دکتر ابراهیم یزدی، دکتر رحمان کارگشا و دکتر بنیصدر - هیچ کس از آن مجموعه باقی نمانده است.» حالا که صحبت از دوستان قدیمش به میان آمده بود، بد ندیدم که درباره صادق قطبزاده هم از او بپرسم. شنیده بودم که چند بار در تلویزیون با پیشوند نام قطبزاده را بر زبان آورده بود. بالاخره آن دو رفیق گرمابه و گلستان بودند. همیشه دوست داشتم روزی روایت صادق طباطبایی را از قطبزاده بشنوم. پرسیدم درست است که قطبزاده قدرتطلب بود؟ خیلی سریع پاسخ داد: «قدرتطلب که فقط او نبود. او 25 سال مبارزه کرده بود و تمام دنیا را برای مبارزه علیه شاه زیر پا گذاشت اما در نهایت در دام تودهایها گرفتار آمد. آنچه سرش آمد نتیجه تدارک تودهایها بود.» پرسیدم چرا تودهایها؟ چرا فکر میکنید منفور تودهایها شده بود؟ گفت: «ریشه در مواضع سیاسی ملیگرایانهاش در دوران نهضت مقاومت ملی و دوران مبارزه علیه استبداد داخلی در آمریکا و اروپا و بالاخره حوادث بعد از انقلاب داشت. صادق وقتی وزیر خارجه شد یک نامه سرگشاده بیست صفحهای خطاب به آندره گرومیکو وزیر خارجه وقت شوروی نوشت. وقتی آن نامه منتشر شد، من سفری به لبنان و سوریه داشتم. عبدالحلیم خدام وزیر خارج سوریه به من گفت: «آیا صادق دیوانه شده؟ این نامه چیست که نوشته؟ با این نامه حکم قتل خودش را به دست روسها داده و بیتردید عوامل شوروی نقشه قتلش را میکشند.» طولی هم نکشید که آن ماجراها پیش آمد.» خب طبیعی بود که بعد از شنیدن این حرف از صادق طباطبایی بپرسم پس برنامه بمبگذاری منزل امام چه میشود؟ سر و صدای عصرگاهی کافیشاپ باعث شد که سرش را جلوتر بیاورد تا راحتتر صدایش را بشنوم: «منظورم این نیست که پاپوش بود. گروهی میخواستند این کار را انجام دهند و فکر کردند که میتوانند از قطبزاده هم استفاده کنند. به او رجوع کردند و دو سه جلسه با آنها گذاشت تا برنامههایشان را بفهمد. درنهایت میخواست مخالفت خود را اعلام کند که دستگیر شد.» دوست داشتم بدانم واکنش او بعد از بازداشت قطبزاده چه بوده. سوالم را پرسیدم. اول نگاهی به موبایلش انداخت که داشت زنگ میخورد و بعد نگاهش را سمت من چرخاند و داستان را تعریف کرد: «وقتی بازداشت شد من آلمان بودم. رادیو ایران را گرفتم و صحبتهای آقای ریشهری را شنیدم. در مغزم نمیگنجید. به ایران برگشتم و نزد امام رفتم. وقی داخل اتاق شدم ایشان اشاره کردند به همان کاناپه آبی در اتاق که رویش بنشینم. به شوخی گفتم من آنجا نمیآیم، میترسم که زیرش بمب باشد. امام هم به شوخی گفتند اگر بمب باشد کار رفیق خودت هست. از امام سوال کردم اشکالی دارد اگر به دیدار قطبزاده بروم. گفتند نه! چه اشکالی؟» و گفت که فردای همان روز با تدارکات و تمهیدات قضایی به دیدن صادق قطبزاده میرود: «لباس عربی سفید تنش بود. داشت روزنامه میخواند. در که باز شد ابتدا سر بلند نکرد. تا نیمههای اتاق که آمدم سر بالا کرد و من را که دید سخت از جا جست و مرا در آغوش گرفت. هر دو حال ملتهبی داشتیم. گفتم صادق این حرفها چیست که درباره تو میزنند؟ گفت این حرفها را ول کن، بیا بشین حرف خودمان را بزنیم. توقعش این بود که بعد از این همه سال سابقه انقلابی وقتی چنین ادعایی علیهش مطرح میشود نزدیکترین دوستانش از او توضیح بخواهند، نه اینکه آنها هم متهمش بدانند.» اینها را که گفت، لحظهای سکوت کرد و سرش را تکان داد که یعنی بگذریم و بگذاریم این حرفها را برای بعد. یک بار به ساعتش نگاه کرد. کافه شلوغتر شده بود و زیادی سر و صدا صحبت را سختتر کرده بود. آخرین محتویات فنجانش را سر کشید. یک جوری که شبیه بیحوصلگی و خستگی بود نگاهم کرد و پرسید: «خب، دیگر چه میخواهی بدانی؟» فکر نکرده پرسیدم راستی شما اولین بار امام را کی و کجا دیدید؟ خندید. گفت: «کودک بودم و با پدرم به حمام رفته بودم و ایشان را دیده بودم. آن اولین دیدارم بود و دیگر هم هیچ وقت ایشان را ندیدم تا وقتی که رفتند نجف و من سال 1348 به عنوان نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا به نجف رفتم و اصرار هم داشتم که بار اول ناشناس و به عنوان یک دانشجوی ایرانی ایشان را ببینم. عصر بود که آقای دعایی مرا تا منزل ایشان همراهی کرد ولی خودش با من نیامد. سلام کردم و نشستم. آقا نگاه دقیقی توی صورتم انداختند و پرسیدند شما آقا صادق هستید یا آقا جواد؟ جواد برادر کوچکترم است.» این خاطره را که تعریف کرد، بلند بلند خندید. دیدم که آدمهای میزهای کناری که بلند حرف زدنشان تا آن لحظه گپ و گفت ما را سخت کرده بود، به ما نگاه میکنند و دستم میآید که خنده صادق طباطبایی انگار خیلی بلند بود. تا در صندلی جابجا شوم و سوال بعدی را بپرسم، صادق طباطبایی خودش رشته سخن را دست گرفت و قصه دانشجویان انقلابی خارج از ایران و گروهها ودستهبندیها و انشعابها را برایم گفت. اینها را به تفصیل در کتاب خاطراتش هم آورده است. میگفت که رژیم به اشتباه تصور میکرد که میان روشنفکران و روحانیت دوگانگی وجود دارد و تلاش داشت روی این دوگانگی سوار شود. همینجا سخنش را قطع کردم. پرسیدم اگر این دوگانگی وجود نداشت، پس چرا امام خمینی قبول نکرد که بعد از مرگ علی شریعتی از واژه «شهید» برای او استفاده کنند؟ صادق طباطبایی لبخندی زد و سری تکان داد، انگار که میخواهد بگوید حواسم باشد و همه جوانب را ببینم. گفت: «روی امام خمینی فشار علیه دکتر شریعتی از جانب چهرههای شاخص و با نفوذ بسیار زیاد بود. هر حرکت حسابناشده یا عاطفی امام مورد بهرهبرداری شدید ساواک هم قرار میگرفت. از سوی دیگر ما میدانستیم که امام به آقای شریعتی علاقمند بودند و آثار زیادی از او را خوانده بودند. عبارتی را هم که ایشان به کار بردند نظر ما را تامین میکرد. ایشان تلگرافی «در فقد دکتر علی شریعتی» نوشتند. این برای ما کافی بود.» میخواستم بدانم که آیا برای تغییر نظر امام برای استفاده از عنوان شهید تلاش کرده بود یا نه. همین را هم پرسیدم و پاسخ شنیدم: «نه! اصلا خود ما دنبال عبارت و عنوان شهید نبودیم. دنبال عزت و احترام بیشتری از سوی جامعه مترقی روحانیت بودیم. عزت و احترامی را که میخواستیم، امام موسی صدر با برگزاری مراسم تدفین و تدارک پرشکوه مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت انجام داد که در واقع یک میتینگ سیاسی با ابهت علیه رژیم پهلوی بود.» سکوت کردم. او هم سکوت کرد. فکر کردم خسته شده و الان است که ساعتش را هم نگاه کند و بپرسد صحبت بس نیست؟ ساعتش را نگاه کرد اما آن جمله را نپرسید. به جایش گفت: «شمارهای که «اندیشه پویا» برای حزب توده درآورد، شماره خوبی بود. خیلی خوب بود.» مشخص بود که زاویه تندی با حزب توده دارد. یک بار هم وسط صحبتهایش از سنگاندازیهای عوامل حزب توده گفته بود. گفت: «بعد از انقلاب وظیفه عوامل زیرزمینی حزب توده این میشود که پیوند میان تکنوکراتهای مسلمان و روحانیت انقلابی را بگسلند و وحدت نیروهای انقلابی را سست کنند. در این راه به شیوههای مختلف هم متوسل میشوند. آقای ریشهری در جلد سوم خاطراتش مینویسد وقتی اوایل سال 62 با موج گسترده بازداشت افراد حزب توده مواجه شدیم از سوی مقامات نظام تماسهایی و توصیههایی داشتیم که مبادا به اینها بیحرمتی شود چرا که به انقلاب خیلی خدمت کردهاند.» صادق طباطبایی سوال بعدی را خودش طرح کرد. پرسید: «میخواهی بدانی خدمت اینها به انقلاب چه بود؟» سر تکان دادم که یعنی بله. و ادامه داد: «نفوذ در اغلب سازمانها و پروندهسازیهای اخلاقی و سیاسی برای مسئولین و حادثهآفرینی و جاسوسی. مثلا یک مورد آن پهن کردن دام و توطئه و تدارک و تحریف اوراق بازجویی برای بهترین خلبانان نیروی هوایی ما و سرانجام تشکیل دادگاه و اعدام به اتهام جاسوسی برای آمریکا بود. مرحوم شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی پیش من گلایه میکرد که اینها میهنپرستترین خلبانهای ما بودند. اصلا در کشوری که تا روزهای قبل از انقلاب، پنجاه هزار مستشار نظامی آمریکا حضور داشتند، جاسوس آمریکا بودن چه معنایی دارد؟ باید دنبال جاسوس شوروی گشت.» باز هم صدایش کمی بلند شده بود. بعد از دو ساعت نشستن و صحبت کردن احساس کردم کمی عصبی شده. یا شاید کمی احساسی. دستانش را دو سه بار چپ و راست و بالا و پایین برد و گفت: «در نتیجه این شیطنتها انقلاب به سمتی رفت که من در جلد چهارم خاطراتم - که به زودی منتشر خواهد شد - به تفصیل و مستند آوردهام.» حالا یواش صحبت میکرد. نه به این دلیل که نمیخواست دور و اطراف صدایش را بشنوند که خسته بود. اولهای صحبت که قصه رفتنش به اروپا برای تحصیل و پیوستن به انجمنهای اسلامی و نضج گرفتن حرکتهای انقلابی را تعریف میکرد سر حال بود و پرانرژی و حالا بعد از دو ساعت گپ زدن و مرور رویدادها و اتفاقات تلخ و شیرین خسته شده بود. ضبط را خاموش کردم. موبایلش را از روی سایلنت خارج کرد. نگاهی به ساعتش انداخت و خواست که برایش یک آژانس خبر کنند. تا آژانس بیاید درباره دو جلد باقی مانده از خاطراتی که در دست انتشار دارد صحبت کردیم و بعد بلند شد و با بچههای گرداننده کافه خداحافظی کرد و رفت. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]
صفحات پیشنهادی
مجوز اجرای دوره عمومی سطح دوحوزه علمیه امام صادق(ع) بروجرد صادر شد
مجوز اجرای دوره عمومی سطح دوحوزه علمیه امام صادق ع بروجرد صادر شد بروجرد - ایرنا - مجوز اجرای دوره عمومی سطح دو در مدرسه علمیه امام صادق ع بروجرد صادر شد به گزارش ایرنا اجرای دوره عمومی سطح دو درمدرسه علمیه امام صادق ع بروجرد بدنبال پیگیریهای امام جمعه این شهرستان صورت گرفتهفرمانده پایگاه بسیج فرهنگیان امام جعفر صادق(ع) در گفتوگو با فارس مطرح کرد بی عدالتی در آموزش و پرورش قبل از ا
فرمانده پایگاه بسیج فرهنگیان امام جعفر صادق ع در گفتوگو با فارس مطرح کردبی عدالتی در آموزش و پرورش قبل از انقلاب فاصله محتوای کتب درسی و نیاز جامعهفرمانده پایگاه بسیج فرهنگیان امام جعفر صادق ع گفت قبل از پیروزی انقلاب امکانات آموزش و پرورش برای مردم همه مناطق کشور به صورت عاولین سفر استانی روحانی به روایت رسانه های خارجی
اولین سفر استانی روحانی به روایت رسانه های خارجی سانه های فارسی زبان خارجی در انعکاس اخبار مربوط به نخستین سفر استانی رییس جمهوری به قول روحانی به تبدیل آبادان و خرمشهر به منطقه آزاد تجاری و حل مشکل کمبود آب آشامیدنی و آلودگی هوا و بیان انتظارات مردم این استان برای عملی شدن وعدهخاطرات نوبخت از چگونگی آشنایی و نخستین دیدارش با امام (ره)
خاطرات نوبخت از چگونگی آشنایی و نخستین دیدارش با امام ره بر همه ما فرض است که احترام یاران امام خمینی ره و پیشکسوتان انقلاب را حفظ کنیم و امروز کسی نباید و نمی تواند امام خمینی ره را از یارانش جدا کند و یاران را هم نمی تواند از ایشان جدا کنند آفتاب محمدباقر نوبخت سخنگوی دولانبارلویی در دانشگاه امام صادق(ع): آقای روحانی! چطور با جیب خالی به سوی مردم سبد کالا پرت میکنید
انبارلویی در دانشگاه امام صادق ع آقای روحانی چطور با جیب خالی به سوی مردم سبد کالا پرت میکنیدسردبیر روزنامه رسالت گفت اگر دولت با کسری برای پرداخت هدفمندی یارانهها و خزانه خالی مواجه است پس چطور هدفمندی یارانهها را ادامه داد و حالا هم 1500 میلیارد تومان سبد کالا به مردم میشش تدبیر امام رضا(ع) در نبرد با مأمون به روایت مقام معظم رهبری
شش تدبیر امام رضا ع در نبرد با مأمون به روایت مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در سال 63 به تحلیل سیاستورزی علیبنموسیالرضا ع پرداختند به گزارش نامه نیوز حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی هجدهم مردادماه سال 1363 در پیامی به کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام شیورش نیروهای آلخلیفه به مسجد امام صادق
یورش نیروهای آلخلیفه به مسجد امام صادقنظامیان آلخلیفه در سومین سال انقلاب بحرین سرکوب انقلابیون و نیز حمله به مساجد را تشدید کردند به گزارش فارس به نقل از شبکه خبری المنار نیروهای امنیتی آل خلیفه ساعاتی پس از اتمام نماز جمعه در مسجد امام صادق ع شهر الدراز به این مسجد یوبا محوریت علی بن جعفر(ع) و آل صادق(ع) دومین همایش امامزادگان استان قم برگزار میشود
با محوریت علی بن جعفر ع و آل صادق ع دومین همایش امامزادگان استان قم برگزار میشوددومین همایش امامزادگان استان قم با محوریت امامزاده علی بن جعفر ع و آل صادق ع در قم برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از قم دومین همایش امامزادگان استان قم با محوریت امامزاده علی بن جعفر ع ودر مسجد دانشگاه امام صادق(ع) برگزار میشود مراسم بزرگداشت آیتالله موحد ابطحی از سوی آیتالله مهدویکنی
در مسجد دانشگاه امام صادق ع برگزار میشودمراسم بزرگداشت آیتالله موحد ابطحی از سوی آیتالله مهدویکنیمجلس بزرگداشت مرحوم آیتالله سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی از سوی رئیس مجلس خبرگان رهبری برگزار میشود به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس مجلس بزرگداشت مرحوم آیتالله سید محمدزندگی در افق انسانیت و کمال عقلی و فطری/ روایتی زیبا از امام علی (ع)
دین و اندیشه به روایت علامه طهرانی زندگی در افق انسانیت و کمال عقلی و فطری روایتی زیبا از امام علی ع علامه آية الله حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى قدس سره در تفسير آياتی از سوره طه گفت آن كاسبى كه صبح دنبال كار مى رود و كار را وسيله روزى مى داند و به آن اعتماد مى كندچهار ذکر قرآنی از امام صادق علیه السلام (کاملا مجرب)
چهار ذکر قرآنی از امام صادق علیه السلام کاملا مجرب وبلاگ > مؤذن جامی محمدهادی - واژه فزع به طورى که راغب گفته به معناى آن گرفتگى و نفرتى است که از منظره اى نفرت آور به انسان دست مى دهد فزع ترس و وحشتى است که تمام قلب انسان را فرا مى گیرد و واقعا هم چهار پدیشیوه مناظره در کلاس امام صادق (ع)
شیوه مناظره در کلاس امام صادق ع به آن اندازه که علما ازآن حضرت حدیث نقل کرده اند ازهیچ یک ازامامان ع نقل نکرده اند وهیچ یک ازاهل آثاروناقلان اخبار به آن اندازه که ازآن حضرت بهره بردند ازدیگران بهره نگرفتند به گزارش نامه نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران شیخ مفید درکتاب ارزشزندگی نامه امام به روایت امام
زندگی نامه امام به روایت امام زندگینامه امام قدس سره به روایت خود معظم له که حجتالاسلام احمد خمینی نوشته است اینگونه آغاز میشود به حسب شناسنامه شماره 2744 تولد 1279 شمسى در خمین اما در واقع 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است به گزارش نامه نیوز به نامام خمینی روز 12 بهمن کجا رفت؟به روایت رهبر انقلاب
امام خمینی روز 12 بهمن کجا رفت به روایت رهبر انقلاب چند رسانهای > صدا - خاطره ی رهبر انقلاب از روز بازگشت امام خمینی به ایران لطفا منتظر بمانید 6424 دانلود لینک را کپی کنید دانلود شنبه 19 بهمن 1392 - 11 30 00آیتالله مهدوی کنی در مراسم سالگرد تأسیس دانشگاه امام صادق(ع): دانشگاه را با وام ۵میلیونی تأسیس کردیم
آیتالله مهدوی کنی در مراسم سالگرد تأسیس دانشگاه امام صادق ع دانشگاه را با وام ۵میلیونی تأسیس کردیم رئیس دانشگاه امام صادق ع با اشاره به سیو دومین سال تأسیس دانشگاه امام صادق ع گفت این دانشگاه را با ۵ میلیون تومان وام تأسیس کردیم به گزارش نامه نیوز به نقل از تسنیم آیتاللفرمانده سپاه امام صادق(ع) مطرح کرد افزایش گرایش دانشجویان به رشتههای مرتبط با فناوری هستهای
فرمانده سپاه امام صادق ع مطرح کردافزایش گرایش دانشجویان به رشتههای مرتبط با فناوری هستهایفرمانده سپاه امام صادق ع استان بوشهر گفت اثر خون شهدای هستهای به گونهای است که اکنون گرایش به سمت رشتههای مرتبط با فناوری هستهای بیشتر شده است به گزارش خبرگزاری فارس از بوشهر فتحااختلاف نظر علی و صادق لاریجانی درباره مطهری به روایت برادر بزرگ تر/ جوادلاریجانی:باولایتی در دوران قطعنامه اخت
اختلاف نظر علی و صادق لاریجانی درباره مطهری به روایت برادر بزرگ تر جوادلاریجانی باولایتی در دوران قطعنامه اختلاف نظر داشتیم به گزارش نامه نیوز جواد لاریجانی در برنامه شناسنامه این هفته در پاسخ به این سوال که برادران لاریجانی چطور امکان طی کردن تحصیلات عالیه را پیدا کردند گفت ب-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها