واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
از عکاسی محمد طبیبیان تا دیوان شعر رنانی/ اقتصاددانانی که نقد سینمایی می نویسند اقتصاد > اقتصاد کلان - فعالیت های فرهنگی اقتصاددانان ایرانی افزایش یافته است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سعید لیلاز به تازگی تحلیلی در مورد تازه ترین اثر ابراهیم حاتمی کیا نوشته است. خوانندگان مطالب این اقتصاددان پیش از این عادت داشتند تنها از لیلاز نقدهایی در مورد موضوعات روز اقتصادی بخوانند. طی سال های گذشته که فضای نفد برای این گروه اقتصاددانان قدری سخت شده بود، آنها حوزه های جدیذی را برای فعالیت پیدا کرده اند. بیژن بیدآباد اقتصادان معروف ایرانی نیز طی سال های گذشته به حوزه عرفان و مطالعات و تحقیقات عرفان وارد شده است. او حتی چهره خود را نیز مانند «مرشدها» تغییر داده است. پیش از این نیز اقتصاددانانی مانند محسن رنانی تحلیل های فرهنگی و سینمایی نوشته بودند. رنانی یکی از مهمترین اقتصاددانان جریان ساز کشور به شمار می آید که دیوان شعر هم دارد. به نظر می رسد لیلاز هم مانند رنانی بزودی فعالیت های فرهنگی انچام دهد.
محمد طبیبیان اقتصاددان سرشنای ایرانی هم طی سال های گذشته به عکاسی پرداخته است. مجموعه عکس هایی که طبیبان به ثبت رسانده در میان محافل اقتصادی شهرت بسیاری پیدا کرده است. اما در میان این گروه اقتصاددانان تحلیل تازه سعید لیلاز بیش از دیگران توجه ها را به سمت خود جلب کرد. او در مورد ابراهیم حاتمی کیا نوشته که او تنها کارگردان ایرانی است که اشکش را در می آورد. در یادداشت لیلاز آمده است:«من از هنر هیچ نمی دانم، بسیار کم فیلم می بینم و بسیار کمتر به سینما می روم. فیلم های سینمایی که طی 20 سال گذشته در سالن سینما دیده ام را با انگشتان دست می توانم شمارش کنم. اما فیلم های ابراهیم حاتمی کیا یک استثناست. چرا؟ درست نمی دانم. شاید به خاطرآنکه نسل ما یقینا با رها کردن نوستالژی رویدادهای دهه 1350 و تا نیمه دهه 1360 خورشیدی خواهیم مرد. فیلم های حاتمی کیا پر از این نوستالژی هاست. یا شاید به خاطر اینکه حاتمی کیا در فیلم هایش همواره یا عمداً سمت مظلوم ماجرا را می گیرد و ما ایرانیان همواره مظلوم گرا بوده ایم. و گرنه احتمالا شیعه نمی شیدیم. یا شاید به خاطر آنکه حاتمی کیا می کوشد -البته تا حد امکان- همه ماجرا را تعریف کند و نه تنها یک سمت آن، آنهم سمت رسمی و حکومتی. این برای من که تاریخ را دوست دارم، رفتاری است هم جذاب و هم شجاعانه. به عنوان یک تماشاگر معمولی که از قضا حوادث سال های انقلاب و از جمله رویدادهای کردستان سال 1358 را حتی الامکان با چشم باز دنبال می کرد و اکنون نیز آن را به خوبی به یاد می آورد، فیلم «چ» تصویر بسیار زنده، با ساخت بسیار حرفه ای از آن رویداد به دست می دهد. تا پیش از ساخت این فیلم به نظر می رسد حاتمی کیا سعی داشت فیلم های خود را براساس فضا یا به اصطلاح سینمایی ها لوکیشن هرچه محدود بسازد. این بار اما او این فشار را بر زمان کوتاهی -حدود دو روز- آورده است. جدایی از این فیلم، آنچه در عالم واقع از شخصیت اصلی فیلم یعنی مصطفی چمران به جا مانده، چنان در هاله ای از عرفان، تبلیغات آتشین یک سویه، پنهانکاری رسمی و حکومتی و نیز ذات مبهم شخصیت چمران غرق و پوشیده است که فیلم اگر می خواست حتی تاحدی به این عالم واقع وفادار باشد، نمی توانست یا نمی خواست تکلیف چمران را برای تماشاگرعادی دراین دو ساعت فیلم وآن دو روز سال 1358 یکسره روشن کند، چنانکه نکرده است. شماری از دوستان در نقد فیلم «چ» می گفتند فیلم شعار دارد. اما واقعیت این است که اولا چمران نیز در ذات خود پربود از این احساسات عرفانی و انقلابی، ثانیا جنگ و انقلاب بدون شعار هیچ کجای عرض جغرافیا و طول تاریخ اصلا سو نمی گیرد. نقد بسیا جزئی که می توانم از این فیلم کنم آن است که ماجرای کردستان 58 البته سه سویه داشت: دو سوی آن را حاتمی کیا به خوبی به تصویر کشید اما سوی سوم یعنی کردهای شورشی الزاما نه آن بودند که از تاریکی مطلق برآیند، در تاریکی مطلب بکشند، و در تاریکی مطلق بگریزند. با این همه عجالتا و تاکنون، حاتمی کیا یگانه فیلمساز ایرانی است که توانسته اشک مرا درآورد. شاید بیش از همه به خاطر اینکه او می کوشد- تاحد امکان- همه ماجرا را تعریف کند و نه فقط نیمه رسمی آن را. و شاید به خاطر اینکه نگاه من و امثال من به جنگ و انقلاب با نگاه کنونی، چه در حکومت و چه نسل جوان فرسنگها فاصله دارد.» پیش از این لیلاز تحلیل مفصلی در مورد اقتصاد فرهنگ ارائه داده بود. او اعتقاد دارد تا زمانی که قدرت خرید مردم افزایش نیابد آنها به حوزه های فرهنگی مانند سینما روی خوشی نشان نمی دهند. در حال حاضر میزان هزینه فرهنگی خانواده ها تنها 2 درصد کل درآمدهای سالیانه آنهاست. به نظر می رسد دوری از فضای نقدهای اقتصادی، اقتصاددانان ایرانی را وارد دورانی تازه کرده باشد. آنها به سبک تحلیلگران جهانی بیش از گذشته به فرهنگ اهمیت می دهند. همانطور که اقتصاددانانی مانند استیکلیتز فرهنگ را زیر بنای توسعه جامعه می دانند، احتمالا اقتصاددانان ایرانی نیز به این فضا نزدیک شده اند. 3535
چهارشنبه 30 بهمن 1392 - 16:27:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]