تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نيت هاى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804875642




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

هیاهوی بسیار برای هیچ


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


هیاهوی بسیار برای هیچ فرهنگ > سینما - زهرا مشتاق

" که چه ؟ " این پرسشی است که درست در پایان فیلم " متروپل " در ذهن نقش می بندد . هیاهوی بسیار برای هیچ . حتا اهمیتی ندارد که سینمای کیمیایی را دوست داشته باشیم یا نه . در هر حال در پایان فیلم دهان آدم باز می ماند که خب ، بعدش ، که چه ؟ نباید گول چهره ها و خبرها را خورد . نباید مبهوت هیچ کس و هیچ اسمی شد . درست مثل داوری پنهان مطبوعات می ماند که باید اسم ها را از مطلب جدا کرد تا داور نداند نوشته غریبه را می خواند یا یک دوست را . و بی حب و بغض اثر را قضاوت کند نه صاحب اثر را .  این یادداشت فقط درباره متروپل است . متروپل که آدم با دیدنش فکر می کند تا به حال هیچ پلیسی اختراع نشده و اساسا چیزی به نام کلانتری و قانون و شکایت وجود ندارد . شهر هرت است و آدم بدها راحت می توانند دخل آدم خوب ها را بیاورند . فیلم با زمین زدن یک اسب شروع می شود . اسب که حیوان نجیبی است و لابد باید تا تهش را بخوانیم که قرار است تمام آدم خوب ها در متروپل لت و پار شوند  و کمی بعدتر سکانس کتک خوردن بهشته در خانه ای که آن همه آدم حی و حاضر دارند کاری انجام می دهند و هیچکس نیست که اصلا بهشته را ببیند و به دادش برسد . آقایان شرخر و ارث رسان !!! با دست پر بیرون می آیند و تماشاگر دلش می لرزد که یا خدا حالا قرار است چه بشود . بعد فصل پول را بردار و برو می رسد . کجا ؟ واقعا خاتون به کجا و اصلا چرا باید فرار کند ؟ شاید من تماشاگر نوعی خیلی کوته بین هستم که فکر می کنم خب زنگ بزن 110 . به همین سادگی . درست است که رشوه گیر و رشوه دهنده آنقدر زیاد شده که گاهی آدم به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد نمی کند ؛ ولی دیگر شهر هرت نیست که . خاتون با هر گذشته ای زن عقدی و رسمی آقای ماندگاری بوده است . معلوم است سال های سال هم به خوبی و خوشی با هم زندگی کرده اند و خاتون برای خودش پادشاهی کرده . حالا باید از چه چیز بگریزد ؟ زندگی قانونی ، فرزند و وارث قانونی . در خود فیلم حتا تاکید می شود خاتون کسی را ندارد ؛ پس خاتون برای چه باید فرار کند ؟ مگر قرار است گذشته اش پیش چه کسی لو برود ؟ خاتون فرش پیچی شده مثلا دزدیده یا دستگیر می شود . و بعد آن تصادف اتفاق می افتد . تماشاگر دهانش از کجا تا کجا باز می ماند که آن فصل طولانی گریز خاتون در آن باران تند یعنی چه ؟ بزرگ نمایی و غلو تا این اندازه ؟ خاتون به در و دیوار می خورد . به کرکره مغازه ها . خودش را با سختی به روی زمین می کشاند تا بلاخره به متروپل برسد . به نظر می رسد متروپل درست در این لحظه کاررد یک مدینه فاضله را پیدا می کند . خواهر خسرو هم قبلا به آن جا پناه آورده . کماکان اینکه آن دو مرد بیلیارد بازهم به آن جا پناه آورده اند . دوستی قدیمی آنها یک پناهگاه است . آن هم در کجا ؟ یک سینمای قدیمی متروکه که حالا دیگر به همه چیز شباهت دارد مگر به سینما . تنها عکس و پوسترهای قدیمی و نگاتیوهای بر زمین ریخته شده است که ردی از سینما را هویدا می کند . بانوی قصه ما ساعت های طولانی می نشیند . بی هیچ اکت و حرکتی . آب قند و چای شیرین نبات زده می خورد و بازهم فشارش بالا نمی آید . در حالی که آن طرف قصه و درست موازی داستان خاتون و بیلیارد بازها ، آدم بدهایی که تصادف خیلی خیلی سختی کرده بودند ، و تماشاگر یک آن نفس راحتی کشیده بود که آخیش از شر آدم بدها هم که راحت شدیم  ؛ به قول دوستان آذری زبان ایکی ثانیه سلامت و تندرستی خود را باز یافته و دوباره پی شکار بو می کشند !!! تماشاگران گرامی انصاف بدهید . چند نفر از کسانی که فیلم را تماشا می کردند با صحنه تصادف که آن همه شدت داشت از مرگ مردهای رباینده مطمئن شدند . و حالا آن آدم ها سر و مر و گنده دنبال خاتون جان می روند . و خاتون هنوز که هنوز است پهن زمین است و هیچ کاری نمی کند . حداقلش این است که عقل سلیم می گوید خاتون خانم یک کم آن طرف تر برود و جایی بین این همه آت و آشغال های سینما قایم شود . نه اینکه صاف بنشیند رو به روی در ورودی و سگ های شکاری اش !!!! اینجاهای فیلم که می رسد آدم به خودش کمی دلداری می دهد که خونسرد باش تماشاگر عزیز . الان هاست که قصه رنگ و بویی دیگر بگیرد و فرازی فرودی ، اتفاقکی بیفتد . مثلا خاتون به یمن مردانگی بیلیارد بازها قرض و بدهی آنها را بدهد و یا حداقل جناب سروان ، سرگرد یا هر کس دیگری که اسمش امید است از راه برسد و ... و بعد ناگهان زن بد قصه که همه شرها زیر سر اوست ، از راه می رسد و آن سکانس عجیب و با عرض معذرت خنده دار شکل می گیرد . بعد هم همه چیز تمام می شود . همین . واقعا قصد یک کارگردان از ساخت یک فیلم چیست ؟ چه اجباری برای ساخت فیلمی است که این همه اما و اگر دارد . فیلمی که حتا بارانش هم تحت کنترل نبوده ، جایی می بارد و جایی دیگر بند می آید . آیا قرار است در رویاهایمان زندگی کنیم ؟ یا برای خود یک اتوپیای غیرواقعی ترسیم نماییم ؟ راستی قرار است با متروپل چه اتفاق عجیب و غریبی بیفتد ؟ من سینماگر نیستم . من سینما را تنها به قدر بضاعت خود دوست می دارم . ولی برای خود معیار و شاخصی دارم . من هربار با دیدن یک فیلم از خود می پرسم اگر این فیلم ساخته نمی شد ، آیا در جهان سینما اتفاقی می افتاد ؟ اکنون این پرسش درباره متروپل است که یک بار دیگر در ذهنم تداعی می شود . فیلمی پرهیاهو ، برای هیچ . شاید به همین دلیل است که جناب سازنده حتا تمایلی برای حضور در نشست و گفت و گو با خبرنگاران پیدا نکرد .   5757



شنبه 19 بهمن 1392 - 15:23:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن