واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نمايش، حق بچههاست!
![](http://images.hamshahrionline.ir/images/position36/2013/12/13-12-26-2516p1.jpg)
«مريم كاظمي»، كارگردان نمايش «غول بزرگ مهربان» در گفتوگو با هفتهنامهي دوچرخه
حالا در اين روزها، يعني ۲۲سال بعد از آن اجرا، «مريم كاظمي»، بازيگر و كارگردان تئاتر و تلويزيون، اين نمايشنامهي فانتزي و حركتي را كه به صورت زنده و عروسكي اجرا ميشود، در «تالار هنر» روي صحنه برده است. بهگفتهي مريم كاظمي، اين نمايش كه تا ۱۳ ديماه روي صحنه خواهد بود، بهخاطر داستان شيرين و كششدارش، قابليتهاي اجرايي فوقالعادهاي دارد و به هركس ايدههاي زيبايي ميدهد. به همين بهانه، پاي صحبتهاي كارگردان و بازيگر اين نمايش مينشينيم.
More با «رولد دال»، بيشتر آشنا شويد.
چه شد كه اين نمايشنامه را براي اجرا انتخاب كرديد؟
مدتي بود كه ميخواستم نمايشي از «ديويد وود» را روي صحنه ببرم و از ميان نمايشنامههايي كه آقاي «حسين فداييحسين» برايم فرستادند، «غول بزرگ مهربان» را بهخاطر داستان شيرين و كششدارش براي اجرا مناسب ديدم. اين نمايشنامه، به شيوهاي نوشته شده كه قابليتهاي اجرايي فوقالعادهاي دارد و به هركس ايدههاي زيبايي ميدهد.
اين نمايشنامه از دو نمايش در دل يكديگر تشكيل شده و در آغاز نمايش، يك جشن تولد برگزار ميشود و ارتباط اوليهي مخاطب هم با همين جشن تولد با نمايش برقرار ميشود.
بله، اين نمايش با يك جشن تولد شروع ميشود و ميهمانهاي دعوت شده در انتظار يك گروه نمايشي هستند تا به اين مناسبت، با نمايشي آنها را سرگرم كنند. وقتي گروه نمايشي نميآيند، آنها تصميم ميگيرند خودشان نمايش «غول بزرگ مهربان» را بازي كنند.
با توجه به اينكه روز تولد هركس براي خانواده و دوستانش مهم است، ايدهي خوبي براي شروع كردن يك نمايش بود. همانطور كه بسياري از والدين يا مربيان آموزشي و تربيتي در خانوادهها يا مراكز نگهداري كودكان بيسرپرست، سعي ميكنند با ترتيبدادن برنامههاي شيرين و سرگرمكننده، روز تولد كودكان و نوجوانان را خاطرهانگيز كنند و به اين وسيله به آنها بگويند كه چهقدر برايشان مهم هستند. اين مسئله در رشد شخصيت استوار كودكان و نوجوانان سهم مهمي دارد.
«غول بزرگ مهربان» كه داستاني از يك فرهنگ غيرايراني است، ميتواند با كودك و نوجوان ايراني ارتباط برقرار ميكند؟ اصولاً فكر ميكنيد بوميسازي داستانهاي خارجي در تئاتر كودك و نوجوان كار درستي است؟
از واژهي بوميسازي، خيلي استفاده ميشود. اگر منظور اين است كه بايد همهچيز را فقط از دريچهي فرهنگ ايراني ببينيم، پس چرا كتابها ترجمه ميشوند؟ چرا فيلمهاي خارجي ميبينيم؟ چرا به كشورهاي ديگر سفر ميكنيم و زبانهاي خارجي ياد ميگيريم؟
اين اتفاقها به اين خاطر ميافتند كه ميخواهيم دامنهي دانستههايمان را گسترش دهيم و ميخواهيم بدانيم ديگران چهطور فكر ميكنند، حرف ميزنند، مينويسند و حتي ميخواهيم اعتقادات اجتماعي آنها را بشناسيم.
به نظر من، وقتي پيچيدگيها و نارساييهايي در متنهاي خارجي براي اجرا وجود دارد كه ممكن است باعث شود تماشاچي درك درستي از موقعيت ايجاد شده بهدست نياورد، حتماً بايد از فرهنگ خودمان كمك بگيريم. در غير اين صورت، فقط ايرانيكردن اثر، چيزي را قابل فهمتر نميكند. در نمايش «غول بزرگ مهربان»، يك موقعيت انساني ايجاد شده، كه براي همه در هرجاي دنيا، تخيلبرانگيز است.
بهعنوان يك مخاطب، شايد انتظار داشتم براي موسيقي متن «غول بزرگ مهربان»، شاهد موسيقي منحصر بهفردي باشم كه مخصوص اين نمايش ساخته شده باشد؛ اما اين نمايش، از موسيقيهاي انتخابي مناسبي بهره ميبرد، كه البته همهي آنها، موسيقيهاي خارجي هستند. چرا براي نمايش موسيقي ساخته نشد؟
شما بهعنوان مخاطب بايد خودتان را به نمايش بسپاريد، مگر اينكه اطلاعاتي از نمايش و نويسندهي آن، «ديويد وود» داشته باشيد؛ كه در اينصورت بايد بگويم اين هم، به نوع اجراي اين نمايش برميگردد.
خودتان اشاره كرديد، اين يك نمايش در دل يك نمايش ديگر است و بچههايي كه در جشن تولد هستند، تصميم ميگيرند يك نمايش اجرا كنند. پس بايد همهچيز از جمله دكور، لباس، متن، موسيقي، نور و امكانات ديگر در حد مقدورات و داشتههاي آنها باشد.
موضوع ديگري كه بايد بهياد داشته باشيد، اين است كه اين نمايشنامه، از يك نويسندهي انگليسي است. چرا اصرار و انتظار داريد همهي كارها ايراني باشد؟ نمايشنامههايي ايراني هم وجود دارد كه با شخصيتها و موقعيتهاي ايراني، اجرا ميشوند؛ مثل «خاله مرجان و خروس» و «به زير پاهات نگاه كن» كه من با همين شرايط روي صحنه برده بودم.
در اين نمايش شاهد كمك گرفتن از بچههاي تماشاگر روي صحنه هستيم، اما بود و نبودشان خيلي مؤثر نبود.
اين خواست خيلي از بچههاست كه به روي صحنه بيايند و به نظرم در حد مقدورات نمايش و با توجه به حضور بدون تمرين آنها، بسيار خوب و خلاقانه ظاهر ميشوند.
عكسالعمل بچهها قابل پيشبيني نيست و من دقيقاً روي همين حساب كرده بودم. آنها مهمانهاي جشن تولد هستند و مثل بقيهي مهمانها وظيفهاي را انجام ميدهند. اگر بچهها نبودند، به محتواي نمايش لطمهاي نميخورد. يعني بدون آنها هم داستان پيش ميرفت، اما بدون حضور آنها، زيباييشناسي ديداري اجرا، كامل نميشد. به نظرم تصوير فعلي نمايش با حضور بچهها، جذابتر است.
ممكن است برخي از مخاطبان دوچرخه، به نمايش و حضور در صحنهي تئاتر علاقهمند باشند. چه توصيهاي براي آنها داريد؟ فكر ميكنيد چه سني براي شروع اين هنر مناسب است؟
ميدانم كه كلاسهاي آموزش نمايش خلاق در بعضي مدارس و مؤسسههاي خصوصي وجود دارد و همينطور كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، بهطور مستمر اين كلاسها را برگزار ميكند. اما به نظرم، بچهها در هر مقطع تحصيلي بايد از مربيان آموزشي و مديران مدارس خود بخواهند كه در كنار كلاسهاي درسهاي فني تعريفشده، كلاس هنر نمايش را هم در برنامهي درسي هفتگيشان برگزار كنند. اين حق بچههاست. شايد مديران، واقعاً همهچيز را ندانند. شما بايد به آنها بگوييد چه ميخواهيد. اگر چيزي را واقعاً بخواهيد، راه دستيابي به آن را پيدا ميكنيد.
همشهري، هفتهنامهي دوچرخهي شمارهي ۷۲۷
عكسها: سيامك زمردي
پنجشنبه 5 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]