تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829574480




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دين در برابر قدرت‌طلبي


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: دين در برابر قدرت‌طلبي
در تاريخ اديان، معمولا دين با سياست در ارتباط بوده و سياست و سياسيون نسبت به دين مردم، حساس و داراي موضع بوده‌اند.


اديان ابراهيمي (يهوديت، مسيحيت و اسلام) نيز از اين حكم كلي مستثنا نبوده اند. هم ظهور مسيح و هم گسترش مسيحيت، هر دو درس هايي درباره نسبت سياست با دين دارد كه مي تواند براي همه آنها كه دغدغه ديني يا دين پژوهي دارند ـ اعم از مسيحي و مسلمان و.... ـ مفيد باشد. بررسي اين موضوع مي تواند مسائل مهمي را براي پژوهشگران در ارتباط با دغدغه ابرقدرت هاي سياسي زمانه ما نسبت به گسترش ديني چون اسلام مطرح كند.

اندكي پيش از تولد مسيح، يك دين ابراهيمي در كنار چند دين يوناني و رومي در غرب آسيا و اروپا جريان داشت. اديان يوناني با اديان ابراهيمي (در آن زمان، صرفا يهوديت) تفاوت مبنايي داشتند چراكه اديان يوناني توحيدي نبودند، بلكه به جاي يك خدا، «خدايان» در آنها حاكم بودند. هر پديده اي خداي مخصوص به خود داشت. از سوي ديگر، خدايان يوناني، چندان موجودات ماوراي طبيعي و روحاني ـ آن گونه كه در اديان ابراهيمي از خداوند يا حتي فرشتگان تصور مي كنيم ـ نبودند. در اديان يوناني، طبيعت، در برگيرنده همه چيز (حتي خدايان) بود. همه چيز درون طبيعت رخ مي داد و خدايان يوناني ويژگي موجودات طبيعي را داشتند؛ مثلا ازدواج مي كردند، فرزند داشتند، گاه بسيار عصباني مي شدند، با يكديگر مبارزه مي كردند و...

در كنار اين اديان، يك دين ابراهيمي وجود داشت كه پيرو حضرت موسي و قائل به يك خداي واحد بود. خداي يهوديت، فراطبيعي و قادر مطلق و بر همه چيز توانا بود. تصوير خداي يهودي، نزد ما مسلمانان، بسيار قابل فهم تر از تصوير خدايان يوناني است، اما همين خداي دين يهود (يهوه) (و البته نه خداي موسي، به اعتقاد ما مسلمانان) يك تفاوت مهم با خداي اسلام (و نيز مسيحيت) دارد. يهوديت ابتدا، يعني در زمان نبوت موسي(ع) در ميان يك قوم (بني اسرائيل) ظهور كرد. به همين دليل، خصوصيت قومي در اين دين ماندگار و يهوديت مبدل به دين يك قوم و فقط همان يك قوم، شد. ادعاي اديان الهي اين است كه رستگاري را براي انسان هاي پيرو خود به ارمغان مي آورند، اما ادعاي دين يهوديت اين است كه رستگاري را صرفا براي قوم بني اسرائيل به ارمغان مي آورد. در يهوديت انسان ها مساوي نيستند، بلكه بني اسرائيل جايگاه خاصي دارند. يهوديت از معدود ادياني است كه تبليغ ديني ندارد، چراكه انسان هاي ديگري كه به لحاظ نسب خانوادگي، بني اسرائيل به حساب نمي آيند، نمي توانند يهودي شوند. بنابراين، يهوديت، دين يك قوم است يا به عبارت ديگر، صرفا يك دين نيست، بلكه دين به علاوه قوميت است.

همين تصوير قوميتي از دين يهود، منجر شد كه يهوديان تصور كنند، خداوند، هر چند خالق همه چيز است، ولي در ميان همه انسان ها، عنايت خاصي به بني اسرائيل دارد و براي آنها جايگاه خاصي قائل است. خدايي كه اين قوم را از بين دريا عبور داده تا از ظلم فرعون رهايي يابند، همواره منجي آنها در مقابل خطراتي است كه پيش روي اين قوم خواهد بود. يكي از نتايج چنين باوري، اين بود كه خداوند اين قوم را تحت سلطه حكومت هاي غيريهودي مسلط رها نخواهد كرد و يهوديان زير سلطه كفر نخواهند رفت و در نهايت، منجي اين قوم ظهور خواهد كرد و آنها را به برتري و شرف سياسي خواهد رساند. بنابراين كمي پيش از تولد مسيح تقريبا اغلب يهوديان، قائل به اين بودند كه در آخر الزمان زندگي مي كنند و وقت وعده الهي براي ظهور منجي رسيده است بنابراين يهوديان منتظر ظهور منجي خود بودند. منجي يهوديان براساس آموزه هاي تورات، مشياه (Meshiah) نام داشت.

ولادت مسيح و ظهور مسيحيت

با ولادت مسيح، انتظار مي رفت يهوديان از اين اتفاق استقبال و منجي خود را در وجود او پيدا كنند اما اين اتفاق براي اغلب يهوديان نيفتاد. عده اندكي از يهوديان، عيسي بن مريم را در چارچوب دين مسيح پذيرفتند كه از رهبران آنها مي توان پطرس حواري و يعقوب را نام برد. اين دسته از پيروان مسيح، عيسي بن مريم را پيامبري از پيامبران خدا مي دانستند و تعاليم او را در ادامه تعاليم موسي پذيرفتند.

استقبال از مسيح، در ميان اغلب يهوديان چنين نبود، بلكه اغلب او را منكر شدند و نهايتا ـ برمبناي باور مسيحيان ـ او را به صليب كشيدند. مخالفت با عيسي بن مريم از سوي يهوديان علل مختلفي داشت، اما يكي از مهم ترين علت ها، تعاليم فراقوميتي عيسي بود. خداي عيسي، برخلاف خدايي كه يهوديان براي خود ساخته بودند، براي بني اسرائيل نسبت به ديگر اقوام، تمايز و شرافت خاصي قائل نبود بلكه خداي عيسي، خدايي براي همه بشريت بود و هر كسي با هر نژاد و قوميتي مي توانست به او ايمان آورد و رستگار باشد.

اين يكي از مهم ترين علت هايي بود كه ساختار قوميتي دين يهود و روحانيون يهودي، آن را نمي پذيرفتند و به مخالفت با آن برخاستند. آموزه هاي فراقوميتي مسيح، پايه هاي قدرت روحانيت و ساختار طبقاتي ديني زمان خود را به لرزه انداخت و اين ساختار ديني، با فشار بر قدرت سياسي، منادي مساوات بين انسان ها را از جامعه حذف كردند. بنابراين رابطه دين و سياست در ابتداي ظهور مسيح، به اتحاد دين قديمي با ساختار سياسي، عليه دين نوظهور با آموزه هاي انساني تر منجر شد.

حمايت سياسي از مسيحيت

در قرن چهارم، در امپراتوري روم، پادشاهي به قدرت رسيد كه نامش در تاريخ اديان ماندگار شد. قسطنطين، پادشاهي بود كه پس از اين كه امپراتوري روم در زمان پدرانش دچار واگرايي و انشقاق شد، به مبارزه با رقبا برخاست و پس از پيروزي در جنگ با آنها مجددا يكدستي و يكپارچگي را به روم بازگرداند. يكي از معضلاتي كه قسطنطين با آنها در سلطنت مواجه بود، مساله تنوع ديني در گستره امپراتوري اش بود. يهوديان، پيروان اديان يوناني و رومي و مسيحيان، در اين قلمرو زندگي مي كردند. تعداد مسيحيان، هرچند در بين طبقات فقير جامعه رو به فزوني بود، اما مسيحيان هنوز به ساختار قدرت نفوذ نكرده بودند و به همين دليل در معرض ستم و حتي شكنجه از سوي صاحبان قدرت ـ كه پيرو اديان ديگري بودند ـ قرار داشتند.

قسطنطين از فراگير شدن مسيحيت بين فقرا و اكثريت جامعه و نيز آموزه هاي فراقوميتي مسيحيت، بهترين استفاده را برد و با اعلام اين كه خودش و همسرش، مسيحي شده اند، مسيحيت را دين رسمي امپراتوري اعلام كرد. مورخان به دلايل متفاوت، علت مسيحي شدن او را بيشتر انگيزه سياسي مي دانند تا دغدغه ديني اما دو نكته شايان توجه اينجاست: اولا كمكي كه مسيحت به سياست كرد كه عبارت بود از بازگرداندن يكپارچگي و آرامش در قلمرو پادشاهي قسطنطين و فروكش كردن نزاع هاي ديني و ثانيا كمكي كه سياست به مسيحيت كرد كه عبارت بود از ميدان دادن به مسيحيان تا دين خود را آشكارا اعلام كنند و به دليل عقايدشان در معرض شكنجه قرار نگيرند و نيز كليسا هاي مسيحي بتوانند با برخورداري از حمايت سياسي، پر رونق تر از قبل به تبليغ مسيحيت بپردازند.

مساله آريوس

گويا حمايت قسطنطين از مسيحيت و رسمي شدن اين دين در سراسر امپراتوري، مرهمي موقت براي بازگرداندن يكپارچگي به درون امپراتوري بود چراكه مسيحيان در پي برخورداري از حمايت سياسي و داغ شدن مباحث ديني و كلامي، به دسته هاي كلامي مختلف تقسيم شدند و نزاع كلامي بين آنها، مجددا تشويش و چند دستگي را به درون گستره پادشاهي بازگرداند.

مهم ترين جدل كلامي، بر سر تفسير مسيحيان، از تولد عيسي مسيح و جايگاه او در ساختار اعتقادات مسيحي رخ داد. عده اي از مسيحيان (از جمله كشيش الكساندر و نيز آتاناسيوس) بر اساس نوع خاص تولد عيسي بن مريم، به او جايگاه خدايي بخشيدند. براساس باور آنها، مسيح، نه يك بشر، بلكه پسر خدا بود. اگر مسيح يك انسان بود، مي بايست از يك پدر و مادر همچون ساير انسان ها متولد مي شد اما اكنون كه او بدون نياز به پدر، متولد شده، پس داراي شاني الهي است و انسان نيست. براساس ديدگاه اين عده از كشيشان، عيسي مسيح نه صرفا يك پيامبر و نه يك بنده درستكار، بلكه خداست كه تجسم يافته و شكل زميني و انساني پيدا كرده است.

در مقابل اين عده از مسيحيان، ديدگاه ديگري وجود داشت كه به باورهايي كه بعدها در قرآن درباره مسيح مطرح شد، بسيار نزديك تر بود. متكلم پيشرو اين ديدگاه، آريوس نام داشت. براساس ديدگاه آريوس، تولد مسيح، معجزه اي الهي است كه به واسطه فرشته الهي، روح القدس انجام گرفته، ولي مسيح نه پسر خداست نه خود خدا، بلكه بنده اوست و خداوند او را شايسته پيامبري دانسته است. پس عيسي فقط يكي از پيامبران خدا، در ميان ديگر انبيا است.

قسطنطين، نزاع بين حاميان آريوس و حاميان الكساندر را خطري براي پادشاهي خود دانست و لازم ديد ابتدا از آنها بخواهد به اين نزاع پايان دهند و موجب تفرقه بين مردم نشوند و وقتي در اين كار توفيق نيافت، آنها را دعوت به برگزاري شورايي در حضور خود كرد تا با تصميمي واحد، به اين دعواها خاتمه دهند. سال 325 ميلادي اين شورا به دعوت قسطنطين تشكيل شد (شوراي نيقيه). طرفداران آريوس بموقع به اين شورا نرسيدند و بدون حضور آنها، شورا به نتيجه گيري رسيد، عيسي بن مريم در شوراي نيقيه، پسر، خدا ناميده شد. خداوند، عيسي و نيز روح القدس، هر سه داراي يك رتبه شدند و هيچ يك شأن والاتري نسبت به ديگري نداشت. حاميان اين شورا نمي پذيرفتند قائل به سه خدا هستند، بلكه مدعي بودند اينها يك خدايند كه سه تجلي دارند. آريوس و حاميان پس از رسيدن به محل شورا و مطلع شدن از نتيجه آن بسيار عصباني شدند و با آن به مخالفت برخاستند، ولي نتيجه اين شورا مورد حمايت قدرت سياسي قرار گرفت.

به اين ترتيب، همان مساله اي كه زمان ظهور مسيح بر سر حاميان او آمد و قدرت سياسي و نيز روحانيت يهودي آن زمان، دين نوظهور را در نطفه سركوب كردند، بر سر عده اي حاميان مسيح، در قرن چهارم آمد و اين دسته از هواداران آموزه هاي عيسي نيز از طريق قدرت سياسي اي كه اتفاقا خود را حامي مسيح مي دانست، سركوب شدند. مقايسه اين دو رويداد نشان مي دهد كه قدرت طلبان، براي حفظ موقعيت سلطه خود و نيز گسترش آن، نسبت به دين حساسيت ويژه اي قائل هستند و هرگاه جهتگيري ديني را مخالف منافع خود ببينند، به سركوب برخي باورها و جهت دهي باورهاي ديني مي پردازند؛ مساله اي كه حتي امروز در جاي جاي جهان قرن بيست و يكمي برقرار است. اين واقعيت، برخي فيلسوفان معاصر را بر آن داشته است تا «قدرت» را به عنوان موضوعي مهم و محوري در مطالعات اجتماعي و ديني مورد توجه قرار دهند.

ساعد عالمي / جام جم

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن