تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820227485




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چه سياستي در قبال عربستان اتخاذ كنيم ؟


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: چه سياستي در قبال عربستان اتخاذ كنيم ؟


«فردهاليدي»استادوكارشناس طرازاول مسائل خاورميانه و به ويژه خاورميانه عربي،در تقريظي كه به كتاب «معماي سعودي» نوشته است، چنين اظهار مي‌كند: «در ميان كشورهاي جهان احتمالا تنها تبت است كه به ناشناختگي عربستان است. كشوري با15 ميليون جمعيت كه به تنهايي يك چهارم منابع شناخته ‌شده نفت دنيارادراختيارداردودو مقدس ‌ترين شهر مسلمانان درآن واقع است». فردهاليدي سال هاست كه رخ در نقاب خاك كشيده وسخن اوبه سال 2005 بازمي‌گردد.واقعيت اين است كه عربستان هنوزهم كشوري ناشناخته و اسرارآميز است.تحولات اقتصادي واجتماعي ونوسازي وسيع اين كشور نتوانسته است چهره حتي نيمه واقعي اين كشور را نشان دهد.

اين ناشناخته‌ بودن، نظام سياسي آن را نيز شامل مي‌شود.نظامي كه عميقا سنتي،قبيله‌اي وخانوادگي و باگرايش شديد نجدي است و عملا قابل مقايسه با هيچيك از نظامي‌هاي عربي و منطقه‌اي و حتي خليج فارسي نيست.حال مسئله اين است كه ما با چنين كشور و نظامي همسايه هستيم.

اما مسئله تنها همسايگي نيست. اين كشور داراي امكانات بالقوه و بالفعل فراواني است كه با منافع و مصالح ما و متحدان ما و آينده ما اصطكاك فراواني دارد. اين اصطكاك پيوسته وجود داشته و خواهد داشت. آغاز اين اصطكاك به سال‌هاي دهه 60 قرن گذشته باز مي‌گردد. يعني دوراني كه با كمك و طراحي معمار عربستان جديد، ملك فيصل،اين كشور به صحنه آمد و توانست سياست داخلي و خارجي خويش راتعريف كند،اماهيچگاه دراين دوران پر فراز ونشيب،اين اصطكاك تابدين حدعميق،همه جانبه وتاثيرگذار نبوده است.

اگر چه درحال حاضروخصوصا پس ازانتخابات رياست جمهوري اين مشكل عمدتا و بلكه كلا از جانب آنها است.هم اكنون سئوال اين است كه در قبال آنان چه سياستي بايد اتخاذ كنيم؟ تلاش مي شود به اختصار نكاتي را يادآوري شود.

1-عربستان به عنوان يك كشور، ويژگي‌هاي متعدد منحصر به فردي دارد. از جمله آنها وجود دو ركن سياسي و ديني است. چنين نيست كه نظام ديني صرفا در خدمت نظام حاكم باشد و يا نظام حاكم بتواند فراتر از چارچوب عملا تعيين‌شده به پيش برود و در قلمرو نظام ديگر دخالت كند. مي‌توان گفت اين دو ركن عملا مستقل و در عين حال مكمل يكديگرند و در تمامي موارد و با حفظ حدود خود، به يكديگر كمك مي‌كنند.اين بدين معنا نيست كه افراد و شخصيت‌هاي متعلق به اين دو ركن در خفا يا به طور علني از يكديگر انتقاد نمي‌كنند.

چنين مواردي كم نيست و در محافل خصوصي حتي شكل سخره و استهزاء به خود مي‌گيرد، اما نكته اين است كه اينان به خوبي مي‌دانند بدون كمك يكديگر نمي‌توانند به حيات خود ادامه دهند و تجربه عملي آنها نيز چنين مي‌گويد.[1]

عبدالعزيز پس از تصرف مكه و مدينه و استقرار نسبي اش در دهه 20 قرن گذشته با كمك همين عالمان طرفدار و همفكرش بود كه توانست بر شورشيان افراطي وهابي غلبه كند.

ملك فيصل و شاهزادگان هوادارش نيز با كمك عالمان وهابي بود كه توانستند ملك سعود را خلع و فيصل را جانشين او سازند و كشور را از بحراني سخت و كشنده نجات دهند. فيصل با كمك همين عالمان بود كه توانست در برابر موج توفنده ناصريسم مقاومت كند و باز با كمك همين عالمان بود كه توانست جامعه سنتي و قبيله‌اي سعودي را با زندگي نوين و تمدن جديد و فرآورده‌هايش آشنا كند و نظام آموزشي جديدي متناسب با شرايط سعودي بوجود آورد. همين عالمان بودند كه موجب نجات سعودي از ضربه مهلك اشغال مسجدالحرام در 1979 شدند و هم اينان بودند كه انسجام جامعه را در برابر هجوم صدام در 1990 حفظ كردند و باز هم اينان بودند كه به رژيم كمك كردند تا فشارهاي سهمگين پس از حادثه 11 سپتامبر را تحمل كند.

حتي بيان فهرستي كمك‌هاي نظام ديني به نظام سياسي عربستان به طول مي‌انجامد. اين توان بدان لحاظ است كه نظام ديني هم در ذات خود و هم در تلقي مردمان عادي، نهادي كم و بيش مستقل است.

اگر چه در اينجا، سعه و ضيق اين استقلال، متناسب با شرايط خارجي و شخصيت‌هاي موثر اين نهاد و شخص مفتي تغيير مي‌كند، اما به هرحال وجود دارد و عمل مي‌كند. از اين لحاظ كشور سعودي كم و بيش همانند كشورهاي اروپايي قرون وسطي است. در آن زمان دو ركن كليسا و دولت مستقل بودند، اگر چه رابطه تنگاتنگي داشتند و به يكديگر كمك مي‌كردند.

2-رابطه اين دو نهاد با يكديگر عميقا متاثر از مصالح سياسي و تجربيات تاريخي و نيز مباني ديني و كلامي است. نظام سياسي، وهابيت را به منزله ايدئولوژي حاكم پذيرفته است و مي‌داند اين به مثابه شيشه عمر او است و چنانكه گفتيم تجربيات مختلف هم آن را تاييد كرده است.

از طرف ديگر، نهاد ديني هم كه مبتني بر فقه حنبلي و اهل حديث است، جايگاه «حاكم بما هو حاكم» را به رسميت مي‌شناسد و آن را ارج مي‌نهد. آنچه اهميت دارد، عنوان و موقعيت حاكم است و نه بيشتر. مهم نيست كه او عادل باشد يا ظالم، مؤمن باشد يا فاسق، صلاحيت ‌دار باشد و يا بدون صلاحيت.

مهمتر اينكه نه تنها او را به رسميت مي‌شناسد و واجب الاطاعه مي داند بلكه هر گونه اقدامي را كه به تضعيف او منجر شود، بر نمي‌تابد و در برابرش مي‌ايستد. پشتيباني نظام ديني از نظام حاكم به مراتب موثرتر از حمايت ارتش و پليس و نهادهاي امنيتي آن است.

اين به اين معني است كه طرفين با دلايلي معتبر و قانع‌كننده يكديگر را پذيرفته و به رسميت شناخته‌اند و به همين دليل رابطه اين دو عموما پايدار و تكميل‌كننده است.

اين جريان موجب شد كه ملاحظات ديني و مذهبي و وهابي در سياست خارجي سعودي عميقا لحاظ شود. همچنانكه سياست ديني اين كشور هم ، چه در داخل و چه در خارج، عملا در پي حفظ منافع و مصالح نظام حاكم و دفاع از آن بوده است. اعم از آنكه در بين كشورهاي اسلامي و جماعت مسلمانان باشد يا در بين جهان سوميان، غيرمسلمانان يا غربيان.

3-رويكرد سياست خارجي سعودي - چنانكه در مقاله «آمريكا، عربستان تهاجمي شده را تا كجا تحمل مي‌كند» آمد - تا چندي پيش عميقا محافظه ‌كارانه بود و با هدف آرام كردن وضعيت موجود و فرار از مشكلات و پيچيدگي‌هايش، عمدتا از طريق بذل و بخشش. بيان دلايل اتخاذ چنين رويكردي به طول مي‌انجامد، اما چنين واقعيتي وجود داشت. اين واقعيت هم اكنون در حال دگرگوني است و حتي مي‌توان گفت دگرگون شده است. مهمترين عامل اين دگرگوني تغيير نسل رهبران اين كشور است.

نسل قبلي، فرزندان بي واسطه عبدالعزيز بودند. آنها فرزندان صحرا بودند و فرهنگ صحرا ( صحرا در مفهوم نجدي آن) زمينه تربيتي آنها را تشكيل مي‌داد. اما نسل كنوني موثردر سياست سعودي، عليرغم آنكه جوان نيست، اما در شرايط ديگري زيسته و رشد يافته است كه مهمترينش ثروت و رفاه و امكانات مادي بيكران بوده است.

آنان صحرا و خشونت و فقر و گرسنگي آن را نديده اندو در سال‌هاي جواني عمدتا در خارج از كشور وبيشتر در اروپا و آمريكا بوده‌‌اند.دلارهاي نفتي از اواخر دهه 40 قرن بيستم سرازير شد، اما اين ثروت در آن ايام تنها به خاندان سلطنتي اختصاص داشت و نسل دوم در همين سال ها متولد شده است.

اينان آنچنانكه از شرح احوالشان بر مي‌آيد،در خارج از كشور بيشتر در پي تفريح و لذت بوده‌اند تا كسب علم و معرفت و آن هم به گونه‌اي بيش از حد اسراف آميز. لذا هنوزهم فكر مي‌كنند همانگونه كه با پول بي‌حساب قادر به فراهم آوردن شرايطي بودند كه مي‌خواستند، قادر خواهند بود با همين پول، شرايط سياسي را متناسب با آرزوهاي خود تغيير دهند.واقعيت اين است پادشاهان و نسل اول قدرت بدستان سعودي، هيچگاه چنين نبودند؛ از فيصل و خالد گرفته تا فهد و عبدالله و نايف و سلطان. اگرچه عبدالله هنوزهم زنده است، اما او را زنده نگاه داشته‌اند. گويا او طي شبانه ‌روز تنها يك ساعت و بعضا بيش از اين مدت هشيار است. هم‌اكنون قدرت در دست «بندر بن سلطان» و همفكرانش است.

4-اين تغيير نسل سياستگذاران، تا حدودي همزمان است با تغيير رويكرد وهابيت و نظام ديني اين كشور. ايدئولوژي‌ وهابي از داستان اشغال مسجدالحرام به بعد، تحولات فراواني داشته است.

مهمترين اين تحولات، نتيجه پيدايش «افغان العرب» در دهه 80 درافغانستان بود. در اين دوره به دليل مجاورت، كساني كه از عربستان به افغانستان آمده بودند، همچون بن لادن، زمينه فكري و ديني وهابي داشتند و ديگراني كه از ساير نقاط خاورميانه و شمال آفريقا آمده بودند، همچون ايمن الظواهري، زمينه فكري‌شان نظريه «سيد قطب» مبني بر «جهان اسلامي و جهان جاهلي» بود.

ايدئولوژي جديدي خلق شد كه عملا به ايدئولوژي القاعده تبديل شد.اين ايدئولوژي پس از اشغال كويت كه عملا مهمترين ضربه به نظام ايدئولوژيك انقلابيون اهل سنت بود، به بلوغ ‌رسيد و به ايدئولوژي برانداز تبديل شد كه حتي با عموم نظام‌هاي عربي و حتي سعودي تعارض داشت.در مقابل اين جريان، وهابيت رسمي كه مجلس افتاء و مقامات ديني سعودي آن را نمايندگي مي كردند، خود را آماده و مجهز ساخت و در كنار نظام سياسي قرار گرفت. ضربه 11 سپتامبر، به محبوبيت افكار بن لادن در بين اعراب و سعوديان منجر شد تا آنجا كه 90 درصد سعودي‌ها هوادار بن لادن شدند. اين جريان به درگيري فيزيكي وهابيت برانداز و نظام حاكم سعودي در نخستين سال هاي هاي پس از 11 دسامبر 2001 انجاميد. وهابيت رسمي كه به طور ضمني مورد هجوم قرار گرفته بود، با تمامي امكانات به حمايت از رژيم برخاست.سقوط صدام و پي آمدهايش، هم نظام ديني و هم نظام سياسي را رنجانيد و ترسانيد. البته در آن هنگام اعراب و سعودي‌ها تحت فشار سنگين دولت بوش بودند كه خواهان اصلاحات وسيع سياسي، اجتماعي، آموزشي ، حتي در حوزه آموزش‌هاي ديني بود.

لذا هر دو در حالتي انفعالي قرار داشتند. اين جريان‌ها يك بار ديگر اين دو نظام را به يكديگر نزديكتر كرد.بوش در دوره دوم رياستش، سياستي متعادل تر در پيش گرفت و سعوديان نفسي به راحت كشيدند. از آن پس طرفين در پي تفاهم و همكاري بودند.

مهمترين زمينه همكاري، نگراني مشترك از گسترش نفوذ ايران بود كه پس از جنگ 33 روزه حزب الله و نيز مقاومت 22 روزه حماس، به اوج خود رسيد.آمدن اوباما براي سعوديان حامل دو پيام مثبت و منفي بود.

بدان لحاظ كه سياست تهديد و فشار بوش جهت آزادي بيشتر جامعه و تغيير ساختارها كنار گذاشته مي‌شد، مثبت بود، اما آنان پيوسته به دمكرات ها با ترديد و سوءظن مي نگريستند. مطلوب آنها پيوسته محافظه كاران بوده‌اند.

5-جنگ 33روزه و حتي جنگ 22روزه حماس براي نظام ديني سعودي غير قابل تحمل بود. در جنگ 33 روزه ،گروهي از شيعيان كه مورد حمايت ايران بودند به پيروزي رسيدند و در جنگ 22روزه، علت اصلي پيروزي، حمايت بي دريغ‌ ايران بود. افكار عمومي در قلمرو مسلمان‌نشين و خصوصاً در جهان عرب نيزچنين باوري داشت و اين غير قابل پذيرش بود.متعاقب اين جريان، انبوهي كتاب و جزوه و مقاله در مذمت شيعيان و ايران توليد و بازتوليد شد و اقدامات عملي به مراتب بيشتري در كل جهان مسلمان صورت گرفت.

هدف اصلي، متهم ساختن شيعه به بدعت و نفاق وكفر و شرك و ارتداد بود و در كنار آن، برانگيختن حماسه و غيرت ديني اهل سنت جهت دفاع از اسلام در برابر نفوذ اعتقادات شيعي.البته چنين اقداماتي پيوسته وجود داشته است. يكي از رسالت‌هاي نظام ديني سعودي از همان سالهاي نخستين، مقابله فكري و اعتقادي با مكتب تشيع بوده است. اين جريان حتي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نيز وجود داشته است و البته پس از آن شدت و حدت بيشتري يافت. طي سه دهه گذشته متناسب با شرايط ايران و آنچه خود خطر نفوذ ايرانش مي‌دانستند، جريان مذكور نوسان مي‌يافت و البته هر روز مجهزتر و سازمان‌يافته ‌تر مي‌گشت و البته طي ساليان اخير به اوج خود رسيد.

اين سلسله اقدامات، نتيجه بخش بود و حتي قبل از آغاز تحولات ناشي از بهار عربي، بخش مهمي از افكار عمومي اسلامي و عربي، به ايران و تشيع با ديده ترديد مي نگريست. اين ترديددرمحافل مذهبي وسياسي شديدتروعميق‌تربود.

اين نكات با مراجعه به مقالات و خصوصاً نظراتي كه توسط خوانندگان ارائه مي‌شد ، به خوبي بدست مي‌آيد،مضافاً كه لحن گزارش‌ها و مباحث مطروحه دررسانه‌هاي گروهي وسايت‌هاي مختلف خبري وسياسي و ديني به ويژه ماهواره‌ها،چنين بود.

ادامه دارد

پي نويس:

1. نگارنده بارها شاهد انتقاد تند مقامات سياسي سعودي از جمله شخص «سعود الفيصل»، از عالمان ديني سعودي بوده است كه البته همگي آنها در ملاقات‌ها و محافل خصوصي بود. آقاي «بن عيسي» وزير خارجه اسبق مراكش كه به هنگام مأموريتم در اين كشور، سمت مذكور را به عهده داشت، مدتها سفير كشورش در امريكا بود و بدين علت از دوستان نزديك بندر بن سلطان به شمار مي‌آمد. به همين علت، بندر در زادگاه بن عيسي، شهر «الاصيله»، مركز فرهنگي بزرگي ساخت. او بارها نظرات منفي بندر را نسبت به عالمان ديني‌شان باز مي‌گفت و اينكه چگونه با تمسخر از آنان در مجالس خصوصي ياد مي‌كرد.



چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن