تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826354864




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نوشتن جنوني است كه به من نيروي زنده‌ ماندن مي‌دهد/ ناچارم كه ناشر بمانم


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نوشتن جنوني است كه به من نيروي زنده‌ ماندن مي‌دهد/ ناچارم كه ناشر بمانم
يوسف عليخاني در نشست بيست و پنجم عصر تجربه گفت: نوشتن براي من نوعي ديوانگي و جنون است كه به من نيروي ماندن مي‌دهد. من مي‌نويسم تا زنده‌بمانم. اگر وضع كشورم درست و همه چيز به قاعده بود بايد به جاي اين صحبت‌ها در گوشه‌اي مشغول نوشتن مي‌بودم. اما مجبور شدم به ناشر شدن و الان هم مجبورم به ماندن.

به گزارش خبرنگار مهر، بيست و پنجمين نشست عصر تجربه عصر روز يكشنبه اول دي ماه با حضور يوسف عليخاني نويسنده و مدير نشر آموت در سراي داستان بنياد ادبيات داستاني برگزار شد.

در اين نشست عليخاني در سخناني با اشاره به روستاي محل زادگاه خود گفت: من در سال 54 در روستاي ميلك رودبار الموت متولد شدم و پس از كلاس دوم ابتدايي بود كه در سال 61 با خانواده‌ام آمدم قزوين و در سال 72 به تهران رفتم و در دانشگاه تهران رشته ادبيات عرب را خواندم و پس از آن نوبت به سربازي رسيد و ازدواج و به خودم كه آمدم ديديم بيست سالي است كه در تهران زندگي مي‌كنم، از اين منظر تهراني هستم اما زاده تهران و اهل تهران نيستم.

وي ادامه داد: داستان اولم را در سال 73 در روزنامه ولايت قزوين منتشر كردم و داستان دومم را هفته بعدش در روزنامه حديث قزوين به چاپ سپردم و پس از آن هم آثارم در نشريه‌هايي مثل ادبيات داستاني كه خانم راضيه تجار از مسئولانش بود منتشر شد.

عليخاني افزود: نسل نويسندگاني مانند من نسلي بود كه اسير بازي‌ها فرمي در نوشتن شد و ما قرباني اين ماجرا شديم. فكر مي‌كرديم هر چه بايد در قالب داستان گفته شود تا به حال گفته شده و ديگر بايد به كمك زبان و بازي با آن برخي مفاهيم را دوباره بيان كنيم. همين تفكر بود كه منجر مي‌شد من سال‌ها در مجلات مختلفي داستان داشته باشم اما جرات نداشتم از خودم كتابي مستقل منتشر كنم. حسم مي‌گفت قصه‌هايي كه مي‌نويسم براي من نيستند. البته موقعيت و زمان را هم بايد در نظر گرفت. به قول مدير نشر نگاه در آن زمان انتشار خبر در دست چاپ بودن كتابي در مجله‌اي مانند آدينه منجر به اين مي‌شد كه با دفتر نشر 200 تماس تلفني گرفته شود و الان با اين همه خبر و شيوه ارتباط و تبليغ تازه شمارگان كتاب 1100 نسخه است.

مدير نشر آموت در ادامه با اشاره به سه نويسنده و رزونامه‌نگاري كه به او براي انتشار نخستين اثر داستاني‌اش در قالب كتاب كمك رساندند، گفت: فرخنده آقايي براي من معلمي و مادري كرد. احمد غلامي در كنار دارا بودن كسوت استادي من در روزنامه‌نگاري، لطف كرد و براي انتشار نخستين اثر من در نشر افق كاري كرد و ديگري هم شهرام رحيميان كه لطف زيادي به من داشت. من امروز بيشتر از 10 كتاب منتشر شده دارم اما اگر از من سوال كنند مي‌گويم تنها كتاب‌هاي من تنها همين سه‌گانه من است.

عليخاني افزود: كتاب اولم را نشر مركز با عنوان نسل سوم داستان‌نويسان امروز منتشر كرد كه خلاصه‌اي از 3600 صفحه گفتگوي من با نويسندگان ايران بود كه در قالب اثري با 320 صفحه حجم منتشر شد. نويسندگاني كه حسرت صحبت با برخي از آنها مانند بيژن نجدي هميشه بر دل من ماند. اين كارها را الان جزو ديوانه‌بازي‌هايم مي‌دانم. كتاب بعدي‌ام كه به تازگي به چاپ سوم رسيده عنوانش «عزيز و نگار» بود. من 28 سالم بود كه قصه عزيز و نگار را ديدم و تا كنون هم 14 روايت شفاهي و 5 روايت مكتوب از آن پيدا كرده‌ام و الان كه به آن نگاه مي‌كنم متوجه مي‌شوم تمام بازي‌هاي فرمي كه امروز داعيه دارش هستيم در اين قصه‌ها و در 400 سال قبل به كار گرفته شده است. اين به نظر من يعني بي‌تفاوتي هميشگي ما به داشته‌هاي خودمان.

نوينسده تقدير شده در جايزه جلال‌آل احمدادامه داد: وقتي مجموعه داستان «قدم به خير مادربزرگ من بود» منتشر شد به اندازه‌اي از آن استقبال به عمل آمد كه باور كردني نبود. اين كتاب از نظر خودم نوعي دهاتي نويسي افراطي در خودش داشت ولي افرادي ماند محمد‌علي سپانلو، عبدالعلي دستغيب، حسن محمودي، بلقيس سليماني و...درباه‌اش نوشتند. بعد از آن رسيدم به مجموعه داستان «اژدهاكشان» كه خيلي‌ها گفتند اصلا قصه نيست. ولي همين كتاب بود كه در جايزه ادبي جلال‌آل احمد شايسته تقدير شد. اين جايزه را كه گرفتم فشار‌ها و طعنه‌ها شروع شد كه رفته‌اي و جايزه‌ دولتي گرفته‌اي. اما درست سه‌روز بعد گفتند اين كتاب نامزد جايزه ادبي هوشنگ گلشيري هم شده و همين مساله شد كه خيلي از نقدها فروكش كرد و من هم جرات پيدا كردم كه به سراغ مجموعه داستان «عروس بيد» بروم و در آن به زباني برسم كه نه ديلمي است و نه فارسي و تنها متعلق به خودم است.

عليخاني همچنين با اشاره به انتشار مجموعه‌اي از گفتگوهايش با نويسندگان جوان ايران و نويسندگان افغان و نيز نويسندگان عامه پسند ادامه داد: امروز باور دارم كه اگر به خواننده آثار نسرين ثامني آثار داستاني فلانري اوكانر را بدهم به او خيانت كرده‌ام چون از خواندن زده مي‌شود و برعكس اين هم صادق است. بايد دست مخاطب را گرفت و نگاهش داشت. بايد رفته رفته به سمت جدي خواندن هدايتش كرد. اين حرف من تنها نيست. حرف خيلي از مردمي است كه در نمايشگاه‌هاي استاني ديدمشان و گفتند كه سال‌هاست از خواندن كارهاي جدي ترساندندشان. من آروز داشتم 5 اثر مانند كتاب «سهم من» پرينوش صنيعي داشتم و ديگر هيچ كتابي منتشر نمي‌كردم؛ كتابي كه در ايران به آن اهميتي ندادند اما وقتي به زبان ايتاليايي ترجمه شد برنده جايزه ادبي بوكاچو شد و تا الان هشت چاپ خورده و هر چاپش هم نزديك به 12 هزار نسخه شمارگان دارد.

وي ادامه داد: من هميشه به فهيمه رحيمي احترام گذاشته‌ام اما هيچ‌وقت نفهميدمش. يادم هست در سال 66 در مدرسه و بر سر نوبت گرفتن براي خواندن كتاب «گلي در شوره‌زار» نسرين ثامني دعوايمان مي‌شد و بعد از آن هم در ايام روزنامه‌نگاي‌ام به نويسنده‌اي مانند نازي صفوي توهين زيادي كردم اما وقتي كتاب دالان بهشتش را در دست گرفت تا تمامش نكردم آن را زمين نگذاشتم و حتي با بخش‌هايي از آن گريه كردم و بعدش هم به نويسنده زنگ زدم و خودم را معرفي كردم و او در نهايت حاضر شد درباه كاهايش با من گفتگويي انجام دهد. منظورم از اين حرف اين است كه امروز به من هم فحش‌هاي زيادي مي‌دهند بي‌آنكه كارهاي من را خوانده باشند و من در حيرتم در ادبيات با شماگان هزار نسخه چرا بايد به جاي خوشحالي از بودن و حركت كردن يك نفر، ناراحت بود و حتي حسرت خورد.

وي با انتقاد از اين موضوع كه گفته مي‌شود مردم ما كتابخوان نيستند اظهار كرد: پارسال در ايام نمايشگاه‌هاي كتاب استاني، در شهر بندرعباس بيشترين فروش را داشتم و امسال كمترين فروشم در شهركرد و اروميه بود كه معادل فروش سال گذشته‌ام در بندرعباس بود. من باور دارم كه خواننده‌ها هستند كه كتاب و ناشر را معرفي مي‌كنند. من كتاب‌هايي دارم با بولتن‌هاي قطور از اخبار و نقدهايي كه از آنها در جرايد منتشر شده و هنوز بعد از چهار سال از چاپ 600 نسخه‌اش فروش نرفته و آثاري كه تنها با دو يا سه خبر درباره‌شان در رسانه‌ها به راحتي فروش رفته‌اند.

عليخاني افزود: من به ادبيات خوب اعتقاد دارم. خيلي‌ها در اين كشور آمدند و نوشتند و صدا كردند و باقي‌نماندند و خيلي‌ها در شهرستان‌ها هستند كه اصلا ديده نشدند. من چرا بايد امروز در اينجا با شما صحبت كنم؟ اگر وضع كشورم درست و همه چيز به قاعده بود بايد به جاي اين صحبت‌ها در گوشه‌اي مشغول نوشتن مي‌بودم. اما مجبور شدم به ناشر شدن و الان هم مجبورم به ماندن و اگر روزي گرفتاري‌هاي مالي امروزم و بدهي‌هايم صاف شود دوباره فرار مي‌كنم به كنجي و تنها مي‌نويسم. نوشتن براي من نوعي ديوانگي و جنون است كه به من نيروي ماندن مي‌دهد. من مي‌نويسم تا زنده‌بمانم و خدا را شاهد مي‌گيرم كه اين اصلا شعار نيست.

وي در پايان گفت: شخصيت اصلي همه داستان‌هاي من خودم هستم. هميشه نارحت بوده‌ام كه چرا هيچ معلمي نداشتم و خوشحالم كه توانستم مردمم را بشناسم. من تجربه 20 كار را دارم. از كارگري در چلوكبابي تا فعله گري و چوپ بري و از همه هم با افتخار ياد مي‌كنم اما باور دارم تا قصه نويس نباشي چيزي نمي‌تواند قصه‌نويست كند.

كد خبر: 2200936

تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۱۰/۲ - ۱۰:۴۸

دوشنبه 2 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن