تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برتر از هر کار نیکی، کاری هست تا جاییکه مرد در راه خدا کشته شود، پس چون در راه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843402275




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رمان دوشنبه نقد شد؛ طرفِ داستان شهري رفتن خطر دارد


واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: رمان دوشنبه نقد شد؛ طرفِ داستان شهري رفتن خطر دارد
نثر «دوشنبه»، نثر يك داستان‌نويس نيست. اين اثر يك وبلاگ‌نويس است. متن اثر بايد يك تشخص داشته باشد كه من از درون به خود بگويم من دارم ادبيات مي‌خوانم. اين نثر ادبيات و وجهه انتقادي ندارد. رمان دوشنبه نقد شد؛ طرفِ داستان شهري رفتن خطر دارد
ايلنا: مراسم رونمايي و نقد و بررسي رمان «دوشنبه» نوشته آراز بارسقيان، 30 آذر با حضور شهلا زرلكي، مجتبي گلستاني، محمدحسن شهسواري، سينا دادخواه، آيت دولتشاه، كيهان بهمني و كاوه فولادي‌نسب در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد.

به گزارش ايلنا، بارسقيان گفت: اولين كسي كه مي‌خواهم از او تشكر كنم، كاغذ است. چون ساعت‌ها با او در كتابفروشي‌ مي‌نشستم و آن‌قدر دو تايي تخيل مي‌كرديم تا صندلي‌ها به هوا مي‌رفتند. همين‌ها هم بود كه تبديل به داستان مي‌شد و كاغذ به من مي‌گفت اين داستان چرت و پرت است. پس دوباره از نو شروع مي‌كردم.

سپس زرلكي گفت:‌ مارك و برچسبي كه به اين كتاب مي‌خورد، داستان شهري است. امروزه نوشتن چنين داستان‌هايي، روي خط خطر راه رفتن است، چون تبديل به همان حكايت داستان‌هاي آپارتماني شده است كه زماني انگ مي‌زدند و مي‌گفتند فلان اثر، آپارتماني است. چنين حالتي دارد امروز تكرار مي‌شود. مسئله اين تكرار و يك جور از روي دست هم نوشتن است كه دارد به ادبيات داستاني معاصر ما ضربه مي‌زند. مسئله، سوژه خلاقيت و آن چيزي است كه من به آن انديشه مي‌‌گويم و امروز در داستان‌نويسي ما بسيار كم است. در مقوله شعر از آنِ شاعرانه صحبت مي‌كنند. فكر مي‌كنم در داستان‌ هم بتوانيم از اين «آن» صحبت كنيم. وقتي آغاز و شروع كتاب «دوشنبه» را خواندم، توقعم از آن بالا رفت و با يك شروع باشكوه مواجه شدم، اما هرچه كار جلوتر رفت، دچار افت شد.

شهلا زرلكي ادامه داد:‌ اينكه مي‌گويم طرفِ داستان شهري رفتن خطر دارد، براي اين است كه زندگي شهري، كلاً ملال و خستگي و تكرار اين دو است. اين تكرار در كار آقاي بارسقيان بعد از شروع باشكوهش زياد وجود دارد و باعث افت اثر مي‌شود. وقتي از شروع كتاب فاصله مي‌گيريم، مرتب منتظريم كه آيا اتفاقي مي‌افتد يا خير و وقتي اتفاقي نمي‌افتد، خسته مي‌شويم. داستان «دوشنبه» مي‌توانست جذاب‌تر باشد.

به گفته وي؛ اغلب داستان‌هاي شهري كه امروز نوشته مي‌شوند، هم در خيابان كريم‌خان، ولي‌عصر و انقلاب مي‌گذرند و گويي تهران جايي ديگري جز اين چند خيابان و ميدان ندارد. چندي پيش اثر يك خانم نويسنده را خواندم كه آن هم دقيقاً همين شرايط داشت و در محدوده همين چند خيابان قرار داشت.

او گفت: اثر خوبي كه در اين زمينه خواندم «يوسف‌آباد خيابان سي و سوم» سينا دادخواه بود و بعد از آن اثر قابل توجه ديگري در اين زمينه نديدم. در نمونه‌هاي خارجي هم مي‌توان به شهر پاريس در آثار پاتريك موديانو اشاره كرد. البته پاريس ديگر خودش تبديل به يك شخصيت داستاني شده است.

وي گفت: آغاز «دوشنبه» خيلي باشكوه است و گويي نويسنده هم متوجه اين شكوه شده است كه آن در پايان‌بندي كار هم آورده است. اين امتياز كمي نيست چون يكي از مشكلاتي كه امروز سينما و ادبيات، پايان‌بندي كارهاست كه «دوشنبه» از اين منظر عالي است. يعني كتاب با شروع صفحات نيمه دومش، دوباره قدرت مي‌گيرد و متن كشش پيدا مي‌كند، اما يك نكته ديگر اين است كه به نظرم لازم نبود تا اين حد در مورد ارجاعات كتاب تاكيد شود كه فلان مطلب ترجمه‌ام از فلان مطلب است يا آن‌يكي مطلب را از اين كتاب آورده‌ام.

مجتبي گلستاني هم گفت: قرار است نويسنده در اين اثر، روزمرگي را بازنمايي كند، اما خودش دچار چيزي شده كه قرار است بازنمايي كند. اگر «يكشنبه» در جستجوي هويت بود، «دوشنبه» دچار بي‌هويتي است.

به گفته او؛ در روزگاري كه كتاب، زياد به چاپ مي‌رسد اميدواريم دوباره شاهد بازگشت نشان چشمه روي كتاب‌ها باشيم. با وجود همه انتقاداتي كه به چشمه داريم، همچنان دوست داريم به عرصه نشر بازگردد، اما درباره كار آراز بارسقيان، بايد بگويم كه يك نويسنده بالفطره است؛ همان‌طور كه يك قاتل مي‌تواند قاتل بالفطره باشد، اما اين كافي نيست. آراز بارسقيان در «يكشنبه» تثبيت شد و بايد بيشتر تلاش مي‌كرد و همان مسير را ادامه مي‌داد. اما درباره رمان‌ «دوشنبه» نكته‌هايي وجود دارد كه نمي‌توانم بگويم من را مايوس مي‌كنند، ولي بايد بگويم كه نويسنده اثر، آن گام بلندي را كه بايد بعد از «يكشنبه» برمي‌داشت، برنداشته است.

وي افزود: سئوالي كه مي‌خواهم در اين برنامه مطرح كنم، اين است كه اساسا رمان شهري چيست؟ آيا با زدن يك برچسب شهري به يك اثر داستاني، تبديل به داستاني شهري مي‌شود. اصولا در رمان‌هايي كه به عنوان رمان شهري شناخته مي‌شوند، يك تعامل بين ذهن يا آن‌چه كه فيلسوفان به آن سوژه مي‌گويند با يك كلان‌شهر يعني ابژه وجود دارد، اما به نظرم چنين تعاملي در «دوشنبه» وجود ندارد. شهر و نوشتن درباره شهر، در قرن بيستم، براي فهم و بازتوليد زندگي ناپايدار شهري بود كه فرد، آن حس گمشدگي را به شخصي‌ترين شكل و راديكال‌ترين حالت آزادي در نوشته‌اش بازنمايي مي‌كرد.

اين منتقد در ادامه گفت: داستان‌هاي شهري دو مولفه دارند؛ يكي تنهايي انسان مدرن و ديگري نبود همبستگي اجتماعي. اوج حضور اين دو مولفه را مي‌توان در آثار ريچارد رورتي ببينيم. زيمل چنين چيزي را به فال نيك مي‌گيرد و مي‌گويد اين رويكردهاي داستان شهري،‌ يك آزادي را براي فرد به ارمغان مي‌آورد. من دوباره پرسشم را مطرح مي‌كنم كه آيا با‌ آوردن چند اسم و خيابان، اثر نام داستان شهري را مي‌گيرد يا خير؟ پاسخ من، بي‌ترديد منفي است و رمان آراز بارسقيان هم دچار اين مساله و توهم رمان شهري بودن است.

گلستاني گفت: مي‌خواهم واژه‌هاي تندي را به كار بگيرم تا جزم‌انديشانه فكر نكنيم كه با دو برچسب، يك رمان شهري خواهيم داشت. «يكشنبه» رماني بود كه تنهايي انسان مدرن را در كنار هويت مسيحي شخصيت اصلي به عنوان يك اقليت را نشان مي‌داد و بحران هويتي انساني را با آن حالت ابزوردي كه در شهر تهران زندگي مي‌كند، به بكتي‌‌ترين شكل خودش نمايش مي‌دهد و به تئاتري‌ترين شكل توصيف مي‌كند. اما چنين اتفاقي در رمان «دوشنبه» رخ نداده است. اگر قرار است نويسنده، روزمرگي را بازنمايي كند، خودش دچار چيزي شده كه قرار است بازنمايي كند. اگر «يكشنبه» در جستجوي هويت بود، «دوشنبه» دچار بي‌هويتي است. نبودن پي‌رنگ و روايت، باعث نوعي آشفتگي در اين رمان شده است.

وي در بخش ديگري از سخنانش گفت: رمان «دوشنبه» مجموعه‌اي از خرده‌روايت‌هايي است كه 19 ساعت از زندگي يك فرد را در بر مي‌گيرد. بي‌پي‌رنگ بودن داستان، في‌نفسه ايرادي ندارد، اما موجب شده تا در اين رمان مولف‌محوري را ببينيم. من به شدت با حضور مولف در اثرش مخالفم. طبق مواضع يونگ و فرويد دباره اثر هنري، مسائل مطرح شده در اثر، وقتي كه غيرشخصي باشند، مخاطب پيدا مي‌كنند. ولي وقتي كه مسائل شخصي مي‌شوند، ديگر احتياجي به مخاطب ندارد. بارسقيان در اين اثر به سمت اتوبيوگرافي‌نويسي رفته است. به نظرم نوعي توهم به نام مولف به عنوان پديدآورنده نهايي متن در اين رمان وجود دارد و اين موضوع، خودش را بيشتر در صفحات پاياني كتاب نشان مي‌دهد چون ارجاعات زيادي در متن وجود دارد كه اين‌جاي متن ارجاع است از فلان اثر و ترجمه و آن‌جا ارجاع ديگري است از اثري ديگر. يعني مولف اشاره مي‌كند كه من صاحب اثر هستم و تفسير شما به عنوان مخاطب، بايد مطابق اين ارجاعات باشد.

اين منتقد ادامه داد: اما مي‌خواهم به خرده‌روايت‌هاي اين رمان بپردازم و بگويم كه هر كدام مي‌توانند يك رمان موفق باشند. ببينيد، داستان‌نويس قرار است مانند ديگران نبيند. ساده است اگر من بگويم اين صندلي‌ها، اين‌جا وجود دارند، اما يك داستان‌نويس همين مسئله را با يك ديد هنري مي‌گويد و داستان‌نويس، اگر ابژه، ارزش روايي نداشته باشد، به آن ارزش روايي مي‌دهد. صرف بازنمايي كردن روزمرگي، به دچار شدن به همان روزمرگي و بازتوليدش منجر خواهد شد. مگر سارتر، بكت، يونسكو و... چه كار مي‌كردند؟ آن‌ها هم روزمرگي را روايت مي‌كردند، اما نه‌ اينكه در دامش بيفتند و خودشان در متن دچار تكرار روزمرگي شوند.

گلستاني گفت: به آراز بارسقيان مي‌گويم كه نثر «دوشنبه»، نثر يك داستان‌نويس نيست. اين اثر يك وبلاگ‌نويس است. متن اثر بايد يك تشخص داشته باشد كه من از درون به خود بگويم من دارم ادبيات مي‌خوانم. اين نثر ادبيات ندارد. نكته ديگر هم اين‌كه اين رمان وجهه انتقادي ندارد.

در ادامه برخي از نويسندگان و مترجمان حاضر در جلسه نيز به بيان نظرات و انتقادات خود پرداختند.

يکشنبه 1 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن