تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه گناهان گذشته كسى كه از روى ايمان و براى رسيدن به ثواب الهى معتكف شود، آمرزي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804462429




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عراقي‌ها دنبال معاوضه تندگويان بودند


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: عراقي‌ها دنبال معاوضه تندگويان بودند
روزنامه شرق نوشت: فاطمه تندگويان، خواهر شهيد تندگويان، وزيرنفت دولت شهيدرجايي است. شهيد تندگويان در ابتداي جنگ در حين سركشي به مناطق جنگي، اسير شد و در زندان‌هاي رژيم بعث بر اثر شكنجه زياد به شهادت رسيد و پيكرش بعد از سال‌ها، 29 آذر 1370 وارد ايران شد. با خواهر شهيد تندگويان در يك روز سرد پاييزي در محل بنياد نيكوكاري رايحه كه از سال 84 مديرعاملي آن را بر عهده دارد، به گفت‌وگو نشستيم. مرور خاطرات بارها اشك به چشمش آورد اما جلو اشك‌هايش را گرفت.

‌شهيد تندگويان از چه سالي وارد فعاليت سياسي شد؟

از آنجا كه مغازه‌ پدرم روبه‌روي مجلس شوراي ملي قديم در خيابان بهارستان بود، پدرم از زمان دكترمصدق و آيت‌الله كاشاني در جريان‌هاي سياسي حضور داشت. البته گرايش ايشان به دكترمصدق نزديك‌تر بود. در سال‌هاي بعد رساله امام همراه چند عكس در خانه بود و ما آن را در فضايي كه در باغچه درست كرده بوديم، نگهداري مي‌كرديم. در چنين فضايي بالطبع بچه‌ها هم سياسي رشد پيدا مي‌كنند و نسبت به مسايل جامعه حساس هستند. به اين دليل ما هيچ‌گاه از سياست، جدايي و فاصله نداشتيم و جواد هم از ابتدا در جريان اين مسايل بود. بعدها هم كه در سال 47 وارد دانشگاه شد، اين مساله جدي‌تر شد.

‌ كدام دانشگاه؟

در آن زمان كنكور دانشگاه‌ها به‌صورت مجزا برگزار مي‌شد و جواد هم در پنج‌دانشگاه صنعتي‌شريف، فني تهران، دانشگاه شيراز، بورسيه بانك مركزي و دانشگاه نفت آبادان قبول شد. جواد با پيشينه و سطح مطالعه‌اي كه داشت به دانشگاه نفت آبادان رفت و در كتابخانه و انجمن‌اسلامي دانشگاه نقش فعال پيدا كرده بود. درواقع فعاليت سياسي او در كتابخانه به نوعي بازنگري در منابع مطالعاتي آنجا بود. جلسات سخنراني مستمري هم براي علامه‌جعفري، دكتر شريعتي و استاد فرشچيان و افراد ديگر مي‌گذاشت. كتاب «چهار زندان انسان» مجموعه سخنراني‌هاي دكتر شريعتي در دانشكده نفت آبادان است و همين بچه‌ها نوار را پياده و بعدها كتابش كردند. يكي از جرم‌هاي جواد، مشاركتش در اين كار بود. دستگيري‌ او اواخر سال 51 بود و تا آخر52 در زندان ساواك تهران (شهرباني) بود. ما هفت‌ماه از او خبري نداشتيم، سال 51 در زندان آيت‌الله منتظري را هم ملاقات كرده بودند و صداي دكتر شريعتي را هم از سلول كناري شنيده بود. در اين دوره آقاي هاشمي هم زندان بود. همبندي‌هايش هم آقاي پور‌نجاتي، مرحوم دكتر اسدي‌لاري، همسر خانم دستغيب و مهندس بهزاد نبوي بودند. آقاي نبوي در تمام سال‌هاي انقلاب به دليل حس مسووليتي كه نسبت به جواد داشتند به ديدن پدر و مادرم مي‌آمدند و با خانواده ما ارتباط داشتند، در جريان «اعتصاب نماز» هم جواد نقش عمده‌اي داشت كه موجب شده بود مجدد به كميته ساواك منتقل شود. آنجا آنها را وارونه آويزان كرده بودند.

‌ در اين مدت ارتباطي با فعالان سياسي نداشتند؟

جواد به‌طوركلي با هيچ گروه سياسي ارتباط خاصي نداشت، بيشتر كار سازماندهي دانشجويي داشت. يك تشكل كارگري را در همان جريان پارس‌الكتريك راه انداخت. بهمن 57 عضو كميته استقبال از امام بود. جواد كاملا به زبان انگليسي و عربي مسلط بود. ارادت خاصي به مهندس بازرگان و دكتر سحابي داشت. درواقع جواد يك فرد چندبعدي بود. از يك‌سو كتاب‌هاي دكتر شريعتي، مطهري، علامه‌جعفري و علامه‌طباطبايي را با دقت مطالعه و پيگيري مي‌كرد از آن‌سو هم تسلط به ديدگاه‌هاي دكتر سحابي و مهندس بازرگان و متون خارجي داشت؛ مي‌خواند و نقد مي‌زد. از يك‌سو هم با جريان‌هاي روشنفكري فعاليت مي‌كرد. شما مي‌بينيد كه جواد در جريان حسينيه ارشاد نقش كليدي و فعال داشت و تكيه‌گاهي براي دكتر شريعتي و جريان فكري او در آبادان بود و آن را اشاعه مي‌داد. از يك‌سو هم با جريان كارگري و توده مردم با جريان مسجدي و تيپ‌هاي كاملا مذهبي و سنتي همراه بود به همين دليل در خاني‌آباد، جواد مانند يك نگين انگشتري است و همه قبولش دارند.

‌درباره فعاليت‌هاي شهيدتندگويان از شهريور سال 57 به بعد براي ما بگوييد؟

بعد از انقلاب زماني كه قرار شد يك نيروي شوراي كارگري و مهندسين تشكيل شود و يك‌نفر مديرعامل شود همه در «پارس الكتريك» به جواد راي دادند. بعد به دعوت مهندس معين‌فر كه آن زمان رييس شركت نفت بودند، وارد شركت نفت شد. مهندس به خاطر تحصيلات و تخصص جواد در زمينه نفت و پالايش نفت او را به مديرعاملي مناطق نفت‌خيز منصوب كرد. در جريان پاك‌سازي‌ها، با خانواده برخي افراد خيلي بد برخورد شده بود، جواد حكم اين افراد را مجددا فعال كرد كه از لحاظ حقوقي محكوم نشوند و حتي اگر اخراج شده‌اند به هر حال حقوقشان برقرار باشد. نگاهش همواره يك نگاه رافت اسلامي و يك نگاه انساني بود و متوجه بود كه اگر اين فرد مجرم است خانواده‌اش كه مجرم نبوده‌اند و به‌هرحال مزاياي شغلي براي يك عمر آنها بوده و نمي‌شود كه به‌يكباره از آن محروم شوند.

در جريان وزير نفت شدن جواد، يك اختلاف جدي بين بني‌صدر و شهيد رجايي رخ داد. وزارت نفت در زمره وزارتخانه‌هاي حساس به شمار مي‌رفت. آن زمان سه‌نفر نامزد وزارت نفت بودند مهندس سادات، مهندس بوشهري و جواد. شهيدرجايي و شهيدبهشتي با آنها مصاحبه كردند، اين مصاحبه در سه لايه توسط بني‌صدر، شهيد بهشتي و شهيد رجايي انجام مي‌شد. هر سه گزينه از لحاظ وزن تخصصي در يك سطح بودند اما به دليل سابقه زندان و انقلابي، جواد بالاتر بود. در نهايت شهيد رجايي و شهيد بهشتي روي جواد به توافق رسيدند و او با وجود اينكه از لحاظ سني از هر دو گزينه ديگر وزارت كوچك‌تر بود وزير نفت شد. بعد از انتخابش به‌عنوان وزير نفت به آبادان رفت. حكم وزارتش را در شهريور گرفت و همان زمان هم جنگ شروع شد. جواد مي‌گفت جبهه، پالايشگاه است و پالايشگاه، جبهه و تفاوت و فاصله‌اي بين اين دو نبايد باشد. جواد يك تيزبيني و هوشمندي‌اي داشت. خدا شاهد است كه از چند ماه پيش از آغاز جنگ، يعني زماني‌كه در آبادان مديرعامل مناطق نفت خيز بود مي‌گفت كه من مي‌بينم آرايش‌هاي نظامي‌اي دارد آن سمت شط ايجاد مي‌شود. مي‌گفت اين افراد در حال آماده‌سازي هستند و يك تحركات نظامي دارند، مي‌گفت من اينها را به مسوولان وقت گزارش مي‌دادم و زماني كه جنگ شروع شد مي‌گفت اين موضوع قابل پيش‌بيني بود.

‌چطور اسير شد؟

از ماهشهر با من تماس گرفت، حدود 40 دقيقه وقت داشت. وضعيت آنجا و پيشروي كه دشمن كرده را براي من شرح مي‌داد، سفارش‌هايي در مورد همسرش، بچه‌ها و مادرم داشت. اين آخرين صحبت ما بود و رفت. در فرودگاه گفته بودند كه با هواپيما نمي‌شود رفت و قرار شد كه با ماشين بروند. در ماشين‌هاي پشتي، مهندس معين‌فر، مهندس سحابي و دكتر منافي و چند‌نفر ديگر بودند چند‌نفر با لباس سربازهاي ايراني كه بينشان فارسي‌زبان هم بود، ايست مي‌دهند و اسلحه‌هاي خود را درمي‌آورند و شليك مي‌كنند كه موجب بلندشدن خاك و متوجه‌شدن ماشين‌هاي پشتي مي‌شود و همين باعث مي‌شود كه ماشين‌هاي بعدي دور بزنند. اما جواد، مهندس بوشهري و آقاي يحيوي به همراه يك راننده و محافظ كه در اين ماشين بودند دستگير مي‌شوند.

‌دوران اسارت با خانواده ارتباطي داشتند؟

ما تا يك ماه پس از دستگيري جواد اطلاعي از او نداشتيم. خانواده اصلا فكر نمي‌كردند يك وزير را اسير كنند و مدت زيادي نگه دارند. به درازا كه كشيده شد مساله سخت شد. شايد آنها در همان هفته اول راضي به معاوضه بودند.

‌چه كساني را گرفته بودند كه آنها راضي به معاوضه بودند؟

تعداد زيادي خلبان و افراد دانه‌درشت داشتيم كه آنها راضي به معاوضه بودند.

شما در آن زمان ارتباطي با دفتر امام يا رييس‌جمهوري نداشتيد تا از آنها بخواهيد اين مشكل حل شود؟

نه، ما اصلا چنين ارتباطي نداشتيم و جمع منسجمي هم براي پيگيري اين مسايل وجود نداشت. حتي ارتباط ما با مسوولان شركت نفت هم اينگونه نبود. جنگ شرايط بحراني زيادي ايجاد كرده بود. زماني هم كه جواد اسير شد، شرايط درهم‌تنيده بود. بعد از آن هم جريان بني‌صدر و مشكلاتي كه در جبهه‌ها داشتيم و عدم انسجام به مسايل قبلي، اضافه شد.

‌در دوران اسارت هيچ ارتباطي بين شما و شهيد تندگويان وجود نداشت؟

چند ماه كه از اين موضوع گذشت از كميته انقلاب اسلامي با ما تماس گرفتند و گفتند يك فيلم از جواد به دست آمده كه الان موجود است و مي‌توانيد ببينيد. من، مادرم و خانم برادرم رفتيم. يك فيلم مستند از جواد بود كه در آن اوركت به تن داشت، درحالي كه جواد با كت رفته بود. در باز مي‌شود و جواد داخل مي‌آيد با يك چهره تكيده و لاغر، به‌طوري كه گونه‌هايش بيرون زده بود، چشمانش گود رفته بود و معلوم بود كه خيلي شكنجه شده است (مربوط به يك ماه اول اسارت بود). بعدتر يك نامه از جواد آمد كه من محمدجواد تندگويان، وزير نفت جمهوري اسلامي ايران اسير جنگ در عراق هستم؛ تاريخ اين نامه هم در خاطرم نيست اما نامه موجود است. جواد مي‌خواست در همين دو خط نامه نشان دهد كه كار عراقي‌ها غيرقانوني است. به اين دليل كه او اسير جنگي نيست كه در ميدان جنگ به اسارت گرفته شده باشد بلكه اسير جنگي شده است كه آنها راه انداخته‌اند. اين نامه مربوط به سال 59 بود. از سال 61 تا 68 هيچ نامه‌اي نداريم. سال 65 مجدد خبر شكنجه‌هايش به ما رسيد.

‌ تا سال 68 هيچ ارتباطي نداشتيد؟

سال 68 اسراي كويتي در زندان جواد را ديده‌بودند و خبر زنده‌بودنش را دادند كه پدرم و خانم برادرم رفتند كويت كه حضوري اين خبر را بشنوند. شواهد و علايمي كه گفته بودند با جواد تطبيق مي‌كرد كه نشان مي‌داد جواد زنده است. يكي ديگر از اسراي ايراني كه آزاد شده بود جواد را در درمانگاه ديده بود. سال 69 كه اسرا آزاد شدند، طارق عزيز هم كه براي يك سري مذاكرات مي‌آمد، گفته بود كه در بين اين اسرا هست. همه منتظر آمدنش بوديم كه طارق عزيز آمده و گفت چنين چيزي نيست و او خودش را كشته، گويا در آخرين شكنجه‌ها زماني كه اسرا داشتند آزاد مي‌شدند جواد به شهادت رسيده بود.

‌ يعني ايشان تا آزادي اسرا زنده بودند، چرا آزادشان نكرده بودند؟

فكر مي‌كنم به اين دليل بود كه مي‌خواستند در ازاي او امتياز بگيرند.

‌ آقاي ابوترابي هم جزو آخرين اسرا بودند كه آزاد شدند، هيچ خبري ندادند؟

خير، آنها اصلا مطلع هم نبودند. اما آقاي بوشهري كه آمدند، گفتند من از آنها درباره جواد پرسيدم و آنها گفتند كه آقاي تندگويان هستند و بعد از شما‌ها مي‌آيند كه عملا صورت نگرفت. شكنجه آخرش نشان مي‌داد دنده‌ها وجمجمه‌اش شكسته و چانه او هم شكستگي داشت، در نهايت هم مشخص بود كه خفه‌اش كرده‌اند و استخوان گردن خرد شده بود.

‌اينطور مي‌شود گفت كه آقا جواد را نگه داشته بودند تا با ايران معامله كنند؟

البته نه خانواده و نه خانم برادرم راضي نبودند كه در ازاي جواد معامله‌اي صورت بگيرد كه يك ننگ يا تحميل بر نظام را سبب شود. ما فكر مي‌كرديم كه جواد مانند تمام كساني‌كه شهيد شدند يك شهروند است و دليلي بر اين‌كار نيست، خانواده يك انتظار بيش از حد را نداشتند، يك‌بار هم كه ملاقاتي را با مقام‌معظم‌رهبري داشتيم من با ايشان صحبت كردم و حضورا به ايشان عرض كردم در حال حاضر كه جنگ تمام شده اسرا آمده‌اند و عراق در اين وضعيت است چرا اقدام جدي براي جواد نمي‌شود. ايشان فرمودند كه صدام يك حيله‌گر است و به هيچ‌يك از حرف‌هايش نمي‌توان اعتماد كرد و از راه‌هاي مختلفي اقدام شده اما نتيجه نگرفته‌ايم. قطعا ايشان مطمئن بودند كه اين اقدامات انجام‌شده ولي نتيجه‌اي نداشته است.

‌در دولت آقاي هاشمي و آقاي ولايتي كه در آن زمان وزير خارجه بودند مذاكراتي با دولت عراق نشد؟

خانم برادرم در اين زمينه خيلي فعاليت كردند و راه‌هاي مختلفي در پيش گرفتند اما به نتيجه‌اي نرسيدند. آنها جواد را مانند يك گنج قيمتي در اختيار داشتند و مي‌خواستند در ازاي جواد يك معامله كلان كنند. جواد هم فرد جسوري بود كه تا آخرين لحظه هيچ اطلاعاتي به آنها نداده بود.

‌چطور متوجه شده بودند كه آقا جواد وزير نفت است؟

بلافاصله زماني كه اسير شد و آنها را چشم‌بسته به‌همراه 300-400‌نفر اسير ديگر در يك حوضچه تانك قرار داده بودند. زماني كه فرمانده‌شان مي‌آيد دستور مي‌دهد كه اسيران را به تير ببندند. شروع به كشتن اسرا مي‌كنند كه پس از شليك چند گلوله جواد به آقاي بوشهري مي‌گويد، بهروز (صداي يكديگر را مي‌شنيدند چون يكديگر را صدا مي‌كردند تا متوجه شوند زنده هستند) مثل اينكه همه را دارند مي‌كشند بيا خودمان را معرفي كنيم تا اينان فكر كنند در اين جمع چنين كساني هم وجود دارند. آقاي بوشهري مي‌گويند پس بگذار من خودم را معرفي كنم كه بلافاصله جواد دستش را بالا مي‌برد و مي‌گويد من وزير نفت دولت جمهوري اسلامي هستم. اين موضوع را كه بيان مي‌كند بلافاصله دستور به توقف تيراندازي داده مي‌شود و همه اسرا را سوار مي‌كنند و به جاي ديگري مي‌برند كه عامل نجات 300-400 سرباز مي‌شود.

‌ كي متوجه شديد كه ايشان شهيد شده‌اند؟

اگر ما آماده نمي‌شديم همه مي‌مرديم و به‌يكباره سكته مي‌كرديم. براي هركدام از ما به‌نوعي اين ظرفيت ايجاد شده بود. در نهايت پدرم به عراق رفتند كه پيكر جواد را بررسي و دريافت كنند. اين‌بار پدرم به عشق زيارت اباعبدالله، اين راه را طي كرد. اين موضوع مربوط به سال 70 بود كه در آنجا با آقاي دكتر اعتمادي و آقاي دكترتوفيقي در پزشكي‌قانوني و چند‌نفر از نيروهاي امنيتي همراه شدند. ابتدا پيكر ديگري را داده بودند كه با جواد تطبيق پيدا نمي‌كرد و چون ديدند كار مجدد دارد به صليب‌سرخ مي‌كشد پيكر جواد را تحويل دادند و همان‌جا كالبدشكافي و تكه‌برداري از مفاصل شده بود كه بر اساس آزمايشات و تازگي‌اي كه جسد داشت نشان مي‌داد اواخر 69 و اوايل 70 جواد به شهادت رسيده است. احتمالا شهادت جواد سال 69 بوده است و به دليل شكنجه فجيع به شهادت رسيده بود. درنهايت هم براي اينكه كبودي‌ها را پنهان كنند ماده‌اي را در رگ‌ها تزريق كرده بودند. با اين حال توانسته بودند شرايط شكنجه را از روي علايم باليني جسد متوجه شوند.

‌بهترين برخوردي كه با شما در طول اسارت شهيد تندگويان تا به امروز شده است چه بود؟

بهترين برخورد يكي حضور بلافاصله شهيد رجايي در منزل پدرم براي دلجويي بود و ديگري دعوتي كه امام بلافاصله از ما كردند و ما به حضور ايشان رفتيم و دلداري كه امام به خانواده دادند و پيش‌بيني‌اي هم كردند و گفتند در حال حاضر وزير نفت ما در دست آنان اسير است و چه‌بسا كه سالم بازنگردد و شهيد شود.

‌ انتظاراتي كه از دولت داشتيد تا چه اندازه برآورده شد؟

جواد تنها وزيري است كه در جبهه اسير شده است و اسيري است كه طولاني‌ترين مدت اسارت را داشته است. در بالاترين شأن نظام بوده و بيشترين اطلاعات را داشته كه مي‌توانسته يك خطر و تهديد فوق‌العاده براي نظام محسوب شود. به‌عنوان يك قهرمان ملي است اين الگو بعد از رنج و مرارت‌هاي بسيار و پيگيري‌هاي ما در دوجا درج شد كه يكي روز اسارتش بود كه در تقويم جمهوري اسلامي نوشته شد و شورايعالي انقلاب فرهنگي در زمان آقاي خاتمي اين موضوع را تصويب كرد كه بعد حذف شد و ديگر اينكه آقاي حداد عادل هم پيگيري كرد و شرح حال جواد را به‌عنوان يك قهرمان ملي در كتاب فارسي دوم راهنمايي قرار داد. در زمان دولت آقاي احمدي‌نژاد «محمد الدوره» به‌عنوان يك جوان فلسطيني جاي جواد را گرفت و نام جواد حذف شد. ما پيگيري كرديم اما به جايي نرسيد، ما به هيچ عنوان نمي‌خواهيم كه عكس جواد روي ديوارها نصب شود و نام جواد دايما ابزار تبليغاتي شود. براي ما اين مهم است كه به‌عنوان يك مشي فكري، مشي‌اي كه قابل تسري به نسل جديد باشد، اين الگو شناخته و ماندگار شود.

‌تصويري كه در رسانه‌هاي رسمي از شهيد تندگويان منتشر مي‌شود چقدر با واقعيت او تطابق دارد؟

اين كليشه تفاوتي فاحش با واقعيت جواد دارد. نمي‌توانم بگويم تفاوت 180 درجه‌اي دارد، اما تفاوتي فاحش دارد، جواد يك بچه فعال پرتحرك بذله‌گو، اجتماعي و روشنفكر خوش‌لباس، تصور كنيد كه عكسش در مجلس كنار شهيد رجايي با شلوار جين است كه من برايش از آمريكا آورده بودم با يك بلوز چهارخانه كه دكمه بالاي يقه‌اش باز است و محاسن تراشيده و سبيل و عكسش موجود است با همين كيفيت در آن مجلس حضور يافته و پذيرفته شده است و راي‌اعتماد گرفته است نيامده تغيير چهره دهد و ظاهر‌سازي كند. حتي قرار بود سريالي در موردش ساخته شود كه وقتي متن سريال را خوانديم به‌شدت معترض شديم. مردم شخصيت دارند ما نمي‌توانيم مردم را با خيالبافي پيش ببريم. بخش اعظم اين سريال خيالبافي و غيرواقعي بود قسمت شريعتي‌اش را هم حذف كرده بودند و گفته بودند تمام خاطرات مربوط به دكتر شريعتي‌اش بايد حذف شود. ساده زيستي‌هايش را به‌خاطر اينكه ممكن است مقايسه شود بايد حذف مي‌شد. در ارتباط با زمينه‌هاي فكري هم نبايد خيلي گفت‌وگو شود. اين سريال يك زمينه‌هايي داشت كه با زندگي حقيقي جواد سازگاري داشت و حقيقت جواد را بازگو مي‌كرد و يك جنبه‌هايي هم داشت كه كاملا خيالبافي بود. فشار ما به صداوسيما و مهندس ضرغامي باعث شد كه سريال در قسمت 13 متوقف شود. زماني هم كه آن را نشان دادند چندسال بود كه از ساختش گذشته بود و بابت ساخت اين سريال هم اعتباري كه در نظر گرفته بودند، قابل‌توجه بود.

پنجشنبه 28 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن