تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829134762




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

لبخند بچه‌ها، لذت بخش‌تر از هر تقديري


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: لبخند بچه‌ها، لذت بخش‌تر از هر تقديري


وي از كودكي علاقه خود را به رنگ‌ها نشان داد و به‌گفته خودش از كودكي با خط‌خطي كردن ديوار همسايه‌ها كشيدن نقاشي انتزاعي را تمرين مي‌كرد؛ همان روزها كه روي ديوارهاي كاهگلي همسايه‌ها با گچ خط مي‌كشيد و مي‌گفت: «سر اين خط را بگير و بيا.» او در دانشكده هنرهاي زيباي تهران درس خواند و سال ۱۳۳۸ در رشته هنرهاي تجسمي دانش‌آموخته شد. كلانتري در مراكز هنري ازجمله دانشكده هنرهاي زيباي تهران و كالج هنري كودكان در كاليفرنيا كار كرده و مدتي مدير كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در تهران بوده است. حضورش در حافظه چند نسل كودكان ايران با تصويرسازي‌هاي كتاب‌هاي درسي دوره دبستان جاودانه شد؛ حسنك كجايي؟، تصميم كبري و... .كلانتري از سال ۱۳۵۳ با شروع نقاشي‌هاي كاهگلي دوره‌اي تازه را در زندگي هنري خود آغاز كرد و به اين ترتيب به چهره‌اي شاخص و ماندگار در نقاشي نوستالژيك ايران تبديل شد؛ راهي كه تا امروز با افتخار آن را ادامه داده است؛ نقاشي‌هايش علاوه بر اقبال عمومي داخلي، در مجموعه‌هاي معتبر بين‌المللي نظير سازمان ملل متحد (مقر نايروبي) يادمان صلح در كنار نقاشان ده‌ها كشور در پارك اوكلند آمريكا و... به يادگار است. در همين راستاست كه چند كتاب از مجموعه آثارش به زيورطبع آراسته و ٢٣ مهرماه پارسال كتاب شناختنامه استاد با نام «اين شاخه مال من است» راهي بازار نشر شد. نوشتن از هنرمندي چون پرويز كلانتري در نيمه دوم ٨٢ سالگي به هيچ وجه آسان نيست؛ به‌ويژه آنكه در اين مقدمه بسيار فشرده، آنچه جا مانده اخلاق‌گرايي و نگاه مثبت و تعالي‌جوي استاد نقاش است كه در اين روزگار كمياب است. گفت‌وگوي ما به وادي‌هاي مختلف سرك كشيده است.

* در ابتدا از نمايشگاه «شبانه‌ها» كه اين روزها در نگارخانه بوم برپاست بفرماييد.

در فضاي اصلي بوم برگزيده دوره‌هاي مختلف كاري من به نمايش درآمده كه مديران محترم بوم آنها را در سال‌هاي متمادي خريده و جمع‌آوري كرده‌اند. من هميشه سعي كرده‌ام نقاشي نوگرا باشم و مخاطب آثارم را بيشتر جوانان روشنفكر بين ۲۰ تا ۳۰ سال مي‌دانم و سعي مي‌كنم آثارم را با آنها كوك كنم و واكنش آنها درباره آثارم برايم بسيار اهميت دارد. بنابراين با سن بالايي كه دارم سعي مي‌كنم همسو با جوانان حركت كنم. من هميشه به شكل پراكنده كار كرده‌ام و هر بار سرنوشت به يك دليل مرا به سمتي كشانده است. به‌دليل آنكه در رشته‌هاي مجسمه‌سازي و معماري در دانشگاه‌ها طراحي تدريس مي‌كردم، دانشجويان را به ارگ بم مي‌برديم. از آنجا شيفته معماري‌هاي كويري شدم و آثار كاهگلي را آغاز كردم و چشم‌اندازهاي معماري مناطقي چون كاشان، ابيانه، يزد و ارگ بم را نقاشي كردم.

* تم گلايه را پيش‌تر در تك اثرتان در حراج تهران هم ديده بوديم؛ آنجا كه ‌ بناهاي كهن گويي گم شده‌اند.

بله. در دومين حراج تهران كه در هتل آزادي برگزار شد، تابلو نقاشي من با عنوان «شهر من گم شده است» با رقم خوبي به فروش رفت؛ يعني آنكه بازگوينده يك دردجمعي بود. اين تابلو روايت مردي سالخورده است كه اندكي دچار فراموشي شده و شهرش را نمي‌شناسد؛ شهري كه به‌شدت دستخوش ساخت‌وساز است. اين يك انشا نيست بلكه بهانه‌اي است در ساختارشكني كه يك نقاش 82ساله آن را روايت مي‌كند و من نشانه‌هاي مخدوش شهرم را كه به‌خاطر مي‌آورم، نقاشي كرده‌ام. واقعيت اين است كه شهر من واقعا گم شده و من ديگر آن را نمي‌شناسم. در شبي كه همه خواب بوديم بساز و بفروش‌ها به جان شهر افتادند، درخت‌ها را بريدند و جايش تيرآهن كاشتند. ساختمان‌ها هيچ ربطي به هم ندارند، حادثه‌اي رخ داده و شهر دچار دگرگوني و سردرگمي عجيبي شده است... در اين ميانه يادمان رفته ايران فقط تهران نيست؛ سرزميني با فرهنگ و اقوام متفاوت است اما هنگامي كه به ادبيات داستاني كودكان نگاه مي‌كنم انگار همه داستان‌ها را براي كودكان تهران مي‌نويسند. از همين رو من به‌شدت به عناصر بومي وفادارم. هنگامي كه در سوئيس زندگي مي‌كردم صاحبخانه‌ام از من خواست كنار درياچه لمان بروم و نقاشي كنم. من يك روز از صبح كنار درياچه بودم و بعد از ظهر دست خالي به خانه برگشتم و آن صحنه‌ها برايم حكم يك كارت‌پستال قشنگ را داشت و نتوانستم با آن ارتباط برقرار كنم. من همچنان نقاش سرزمين‌هاي خاك‌آلود مملكت خودم هستم. يكي از دوستان اسپانيايي من كه بارها به ايران سفر كرده، در مورد ايران گفت: ايران براي اروپايي‌ها يك علامت سؤال بزرگ است. آنها فكر مي‌كنند ايران فقط كشور نفت و لباس سياه است درصورتي كه ايران يك دنياي رنگارنگ و پر از سليقه‌هاي گوناگون است. «شهر ايراني» را بر همين اساس و براي پاسخ به همين شبهه‌ها در سازمان ملل كشيدم. دفتر اسكان بشر سازمان ملل در آفريقا به من كه تنها نقاشي بودم كه به معماري هم نگاه كرده، پيشنهاد داد موضوع شهر ايراني از نگاه نقاش ايراني را روي يكي از ديوارهاي اين سازمان به اندازه 4متر نقاشي كنم. من بعد از چندبار سفر به شهر قزوين و جمع‌آوري پيشينه تاريخي اين شهر توانستم نقاشي‌اي به ابعاد 3 متر در يك متر و نيم به شيوه كاهگلي روي ديوار پياده كنم كه توسط خانم آنا تيبا چوگا، از مهم‌ترين مديران سازمان ملل، افتتاح شد. من در آن مراسم در پاسخ به سؤال اين خانم كه پرسيد شهر ايراني چگونه شهري است؟ گفتم شهر ايراني جايي است كه پشت هر پنجره آن شاعري نشسته است. منظور من از شاعر فردوسي و سعدي نبود بلكه آن راننده كاميوني بود كه «سرنوشت را نمي‌توان از سر نوشت» را پشت ماشين خود نوشته است. اكنون معتقدم شهر اين مردمان شعرپيشه گم شده است. همه از هم دور افتاده و از هم بي‌خبريم.

* اين همان اشاره‌اي است كه هم در افتتاحيه بوم هم در سخنراني‌تان در شهر كتاب مركزي درباره قبيله شدن جامعه ايراني به‌خصوص جامعه هنري تذكر داده‌ايد.

اين سال‌ها يكي از ويژگي‌هاي ايراني بودن، ارتباط نداشتن فعاليت‌هاي گوناگون هنري با هم و قبيله‌اي عمل كردن آنهاست. بگذاريد از اهل هنر مثال بياورم؛ اهل موسيقي، شاعران، نقاشان و نويسندگان جدا از يكديگرند. جدايي اين قشرها برايم عجيب است كه در اين سال‌ها بسيار بيشتر هم شده. هنگامي كه به ديدن آثار موندريان نقاش قرن بيستم در پاريس رفته بودم، عكس‌هايي از جمع هنرمندان كنار هم نظرم را جلب كرد. چه خوب است هنرمندان در زمينه‌هاي مختلف با هم درارتباط هستند اما در ايران هيچ پاتوقي وجود ندارد كه من با همپاي اهل موسيقي خود صحبت كنم و به‌نظر من اين موضوع يك مشكل جدي است. برايم عجيب است كه معماران پيوندي با شاعران ندارند و در قبيله خودشان نفس مي‌كشند. من براي نزديك‌شدن و بازآشنايي اين قبايل هنري طرحي ويژه دارم كه آن را تقديم شوراي شهر تهران كرده‌ام.

* منظورتان همان طرح يادمان شهري براي هنرمندان است؟

دقيقا. اين طرح عبارت از بنايي يادبود است كه براي شكل آن معماران تصميم مي‌گيرند اما در ادامه‌اش اتمسفر و فضايي پيرامون اين بنا پديد مي‌آيد كه به ايجاد يك پاتوق فرهنگي هنري براي تهران مي‌انجامد؛پاتوق هنري‌اي كه ديروز تهران بسيار داشت و امروز ديگر نشاني از آنها نيست؛ پاتوقي كه هنرمندان در آن حاضر مي‌شوند و مردم مي‌توانند با آنها درباره آثارشان گفت‌وگو كنند. بازارچه‌هاي فروش آثار هنري، كتابفروشي و... مي‌تواند اين راسته هنري را تكميل كند، تهران شايسته چنين راسته و چنين طرحي است، از اين رهگذر قبيله‌هاي هنري ما كه از هم بي‌خبرند با هم ديدارهايي تازه مي‌كنند و مردم فرصت ديدار هنرمندانشان را مي‌يابند و آيندگان به همشهري بودن با نام آوران عرصه‌هاي مختلف افتخار مي‌كنند. اين طرح را به دكتر احمد مسجدجامعي، رئيس شوراي شهر تهران ارائه دادم و آن را چندي پيش با نخبگان هنري كشور در ميان گذاشتم. حالا بسيار اميدوارم با اجراي آن بتوان اقدامي نمادين در راستاي گراميداشت مقام هنرمند و پيوند دادن و گرد هم آمدن جامعه هنري و دوستداران هنر به عمل آورد.

* خانه‌هاي كاهگلي و روستايي و معماري‌هاي كويري ازجمله امضاهاي جهاني‌شده شما در نقاشي ايران است. آيا مي‌توان دلبستگي شما به اين مضامين را در زادگاهتان در طالقان و نوع بافت زندگي در اين منطقه دانست؟

وقتي من كار نقاشي كتاب‌هاي درسي را شروع كردم، به اين نتيجه رسيدم كه بايد در كتاب‌هاي درسي به فراخور موضوع، نشانه‌هايي از فضا و محيط ايراني ارائه دهم. روي اين اصل سفرهاي زيادي به طالقان مي‌كردم و به نقاشي در اين منطقه مي‌پرداختم. دليل سفرم به طالقان اين بود كه از نزديك شكل و شمايل بچه‌هاي روستايي يا لباس‌هايي را كه مي‌پوشيدند يا كارهايي كه مي‌كردند( مثل علف‌چيني يا خرمن‌چيني) را ببينم تا بتوانم به نقاشي كردن اين مضامين در كتاب‌هاي درسي بپردازم. آنها كه نقاشي‌هاي من را در كتاب‌هاي درسي سال‌ها پيش به‌خاطر دارند، به خوبي مي‌توانند متوجه اين نكته شوند كه نقاشي درس «حسنك كجايي؟» دقيقا همان بچه‌اي است كه در طالقان ديده بودم. بنابراين طالقان در عرصه نقاشي به من كمك زيادي كرد تا بتوانم به مدد سبك و سياق خود و استفاده از المان‌هاي ايراني در كتاب‌هاي درسي به ارائه اثر بپردازم.

* به نقاشي كتاب‌هاي درسي اشاره كرديد. اين سال‌ها تصاوير كتاب‌هاي درسي را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

سال پيش در فرهنگسراي ارسباران نمونه‌هايي از كارهايم را در كتاب‌هاي درسي به تماشا گذاشتند كه خودش يك جور ارزيابي ديروز و امروز بود. همين چند وقت پيش هم در دوسالانه تصويرگري از من تقدير شد اما به‌طور كلي در سرزميني زندگي مي‌كنيم كه هيچ نسلي نتوانسته تجربه‌خودش را به نسل‌هاي بعد منتقل سازد. متأسفانه كاري كه من و ديگر همكارانم در زمينه تصاوير كتاب‌هاي درسي انجام داديم هيچ‌وقت چندان مورد توجه واقع نشد. من سال 1960براي گذراندن يك دوره مطالعاتي در اين زمينه همراه چند هنرمند ديگر به آمريكا سفر كرديم. وقتي به ايران برگشتيم به فعاليت در اين زمينه پرداختيم و كارهاي زيادي انجام داديم. نخستين نكته‌اي كه در اين سفر مطالعاتي آموختيم اين بود كه تصاوير در كتاب‌هاي درسي بايد در نهايت خوشرويي طراحي شوند. درحالي‌كه امروز شايد ديگر اين مولفه رعايت نشود. در تصويرگري كتاب‌هاي درسي 2 نكته براي من وجود داشته است؛ نخست اينكه واقعيت اين بود كه مردم و شهرها و آن نواحي كه در تصويرگري اين كتاب‌ها نقش كردم دچار فقر هستند، نكته ديگر توجه به بعد آموزشي اين كتاب‌ها بود، زيرا كتاب درسي مي‌خواهد آموزش دهد كه استفاده از مسواك، حوله، دستشويي و... چگونه بايد باشد.

* و اين نقاشي‌ها را بسيار ساده كشيديد، گويا اين ساده كردن‌ها براي درك بيشتر طيف‌هاي گسترده‌تر كودكان بود.

بايد مخاطب را شناخت و بنا به اين شناخت اثر خلق كرد. من از همان ابتدا متوجه شدم بايد طرح را به شكلي ساده كنم كه براي جامعه و براساس ذهنيت فرهنگي كه از خود دارد، قابل فهم باشد. به اين ترتيب تلاش كردم آن مفهوم اصلي را در ساده‌ترين شكل طراحي بيان كنم كه بعدها همين نكته در نقاشي‌هايم بسيار به كارم آمد، يعني نقاشي‌هايي كه براي كتاب‌هاي داستاني بچه‌ها مي‌كشيدم در ساده‌ترين حالت بود و به اين ترتيب اين كتاب‌ها توانست تأثيرگذار باشد. خاطرم هست در سفري كه چند سال پيش به كازرون داشتم، زنگ مدرسه‌اي خورده بود و كتاب جغرافي در دست چند دانش‌آموز بود. دوستم به بچه‌هاي مدرسه گفت: مي‌دانيد نقاشي‌هاي اين كتاب را اين آقا ـ يعني من‌ـ كشيده است؟ در نگاه اين بچه‌ها تحسيني بود كه براي من از هر تقديري لذت‌بخش‌تر بود.

دوشنبه 25 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن