محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
دکتر عرفان فدایی وکیل پایه یک دادگستری
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1802697681
گپ‌وگفت فارس با آيت‌الله سيد‌جمال‌الدين دين‌پرور/2ماجراي تأسيس بنياد نهج‌البلاغه/ خاطراتي از همدرسي با رهبر انقلاب/ به هندوستان ممنوع‌الورودم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گپ‌وگفت فارس با آيت‌الله سيد‌جمال‌الدين دين‌پرور/2ماجراي تأسيس بنياد نهج‌البلاغه/ خاطراتي از همدرسي با رهبر انقلاب/ به هندوستان ممنوع‌الورودم
مؤسس بنياد بين‌المللي نهج‌البلاغه مي‌گويد كه ماجراي تأسيس اين بنياد به خاطرات علامه اميني و نگارش الغدير باز مي‌گردد؛ از اميرالمؤمنين(ع) خواستم يك كاري هم دست ما بدهد كه نتيجه‌اش تأسيس بنياد شد.
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه خبرگزاري فارس، از كودكي در تب و تاب درس دين و علم بودن تا تلمذ در محضر اساتيدي چون آيت‌الله بروجردي، مرحوم امام و علامه طباطبايي روحيه بزرگي را مي‌طلبد.
هم‌كلاس رهبر معظم انقلاب اسلامي، خاطرات بسياري از ايشان و امام راحل دارد، وي مي‌گويد كه در منزل امام راحل با مقام معظم رهبري بوده كه ايشان بهشان گفته «من اشبحك مني؟» همينطور در ابتداي انقلاب با هم كار رسانه‌اي هم مي‌كرديم.
آيت‌الله سيد جمال‌الدين دين‌پرور از تأسيس بنياد نهج‌البلاغه مي‌گويد و اينكه براي راه اندازي دكتري نهج‌البلاغه و پذيرش دانشجوي نهج‌البلاغه در ديگر دانشگاه‌ها بسيار تلاش كرده است.
مدير بنياد بين‌المللي نهج‌البلاغه از اهميت ابزار هنر مي‌گويد و اينكه هنر بايد در خدمت انسان باشد و بنابراين در موسيقي و ديگر هنرها بايد رعايت ارزش‌ها را بكنيم. وي سريال حضرت يوسف (ع) و مختار را مي‌پسند و خيلي اهل سينما رفتن نيست.
آيت‌الله دين پروري نزديك به يك سال نيز در هند زندگي كرده است و به فعاليت تبليغي اسلامي در آنجا پرداخته اما بعد از مدتي بدانجا ممنوع الوورد شده است، وي غذاي هندي نمي‌خورده و در همان هند نيز با خانواده‌اش به طبخ غذاي ايراني پرداخته است.
وي كه پيشتر به عنوان مسئول آموزش عقيدتي سياسي سپاه پاسداران نيز فعال بوده به ورزش هم خيلي اهميت مي‌دهد البته از نوع پياده روي و كوه نوردي.
آيت‌الله دين‌پرور آبان سال گذشته و در هشتمين نشست از سلسله نشست‌هاي مفاخر شميران تجليل شد.
بخش دوم گپ‌وگفت با آيت‌الله دين پرور را در ادامه مي‌خوانيم:
*استاد بفرماييد در حوزه دانشگاهي هم فعاليتي داشتيد؟
-همانطور كه پبشتر گفتم خود من تحصيلاتم حوزوي بوده منتها در دانشگاه نهج‌البلاغه و علوم اسلامي تدريس كردم.
ماجراي تأليف الغدير علامه اميني و تأسيس بنياد نهج‌البلاغه
*از خود بنياد نهج‌البلاغه بگوييد. كي كارتان را شروع كرديد و چطور؟
-اين هم داستان جالبي دارد كه ما تقريباً همان اوايل طلبگي دو جلسه با علامه اميني ملاقات داشتيم ايشان منزل ما آمدند، دو ـ سه نفر بوديم چند ساعت درباره الغدير صحبت كردند و اينكه چرا ايشان به فكر تأليف الغدير افتادند، وي گفت كه ما سال‌ها در نجف درس مي‌خوانديم و درس مي‌داديم يك روز حرم حضرت امير رفتند و به ايشان گفتند كه ما سال‌ها خدمت شما هستيم و درس مي‌خوانيم و درس مي‌دهيم، خودتان يك كاري دست ما دهيد، اين عين عبارت علامه است گفتند از حرم كه بيرون آمدند فكر تأليف الغدير در ذهنشان افتاد كه دنبالش رفتند .
همانجا من هم گفتم كه چه خوب است حضرت امير (ع) هم يك كاري دست ما دهند كه ضروري و زياد باشد منتها كاري كه اولويت دارد را ما نيت كرديم و شايد از اين قضيه ده ـ پانزده سال گذشت كه ما تهران آمديم و خانواده قم نمي‌توانستند بمانند من در اتاق تنها نشسته بودم و دفترچه‌اي دستم بود و نوشتم «بنياد نهج‌البلاغه» بدون هيچ فكر و مشورتي اين را كه نوشتم و رفتم دنبال كار و شهيد مطهري و شهيد بهشتي هم همكاري كردند و امام خميني (ره) در كنگره نهج‌البلاغه براي ما پيام دادند.
*اين براي چه سالي مي‌شود؟
-تقريباً از سال 50 شروع كرديم.
دستاوردهاي بنياد نهج‌البلاغه
*از آن سال مهمترين كاري كه اين بنياد انجام داده چه بوده است؟
-ما تا به حال 140 كتاب، نشريه، جزوه و تحقيق منتشر كرديم، 16 كنگره بين‌المللي و داخلي درباره نهج‌البلاغه برگزار و اين دو ـ سه سال اخير هم ما دو كار انجام داديم در دانشگاه يكي رشته نهج‌البلاغه را در مقطع فوق ليسانس به تصويب وزارت علوم رسانديم كه الان همه دانشگاه‌ها مي‌توانند اين رشته را بگذارند دانشگاه پيام نور، حديث و دانشگاه يزد و اصفهان دانشجوي نهج‌البلاغه مي‌گيرد و بعد هم از پارسال ما خودمان دانشجوي دكتري به عنوان پژوهشگر نهج‌البلاغه مي‌گيريم.
بنابراين واقعاً با كمك حضرت امير (ع) ما اين كار را به نتيجه رسانديم با اينكه در تصويب دانشگاهي خيلي موانع زياد بود ما پيگيري كرديم و قطعاً يك عده دانشگاه‌ها با ما همكاري كردند و اين خيلي خوب بود و بهرحال اين داستاني دارد كه ما دانشگاه رفتيم و اينكار را رها نكرديم.
مدرك گرايي نبايد باعث زيرپا گذاشتن ارزش‌ها شود
ما از سال 70 از سوي مقام معظم رهبري هند رفتيم و ده ماهي آنجا مستقر بوديم و بعد هم يكي از علماي شيعي هند نزد ما آمد و گفت كه من دكتراي نهج‌البلاغه از انگلستان بودم ما تعجب كرديم كه چطور اينكار را كرده و درخواست كرديم كه پايان نامه‌اش را بگيريم. متوجه شديم كه از آوردن پايان نامه طفره مي‌رود از او پرسيديم كه چرا متن پايان نامه‌اش را نمي‌آورد؟ او گفت كه به درد شما نمي‌خورد، چرا كه در آن دانشگاه انگلستان كه مي‌خواسته مدرك دكتري بگيرد استاد دانشگاه به او گفته كه اگر مي‌خواهي من دكتري‌ات را تصويب كنم بايد اين پايان نامه طوري باشد كه درباره نهج‌البلاغه و حضرت امير (ع) تشكيك كني يعني يك عالم شيعي ضد نهج‌البلاغه پايان نامه نوشته ببينيد اين كشورهاي غربي ضديت و كينه‌شان با اسلام و ائمه تا اين حد است دانشگاه نبايد غرض ورزي داشته باشد و به تحريف مباحث بپردازد او هم طوري نهج‌البلاغه را نوشته بود كه سرشار از دروغ بود.
پس مدرك گرايي كه مي‌گويند به اين علت بد است، اين خطر بزرگي است ما نمي‌گوييم مدرك نگيرند چرا بگيرند ولي مدرك گرا نباشند كه حقيقت را فداي مدرك كنند بنابراين من گفتم كه انگلستان هم اين غرض ورزي را دارد كشوري كه اساس كارش بر استعمار و حقه بازي و دروغ است حتي دانشگاهش هم اينطور است كه وقتي بخواهد مدرك دكتري نهج‌البلاغه بدهد اينطور هم كار مي‌خواهد، اين كار بايد در ايران صورت گيرد، بنابراين ما ايران آمديم شروع به كار كرديم در دوران رياست جمهوري حجت‌الاسلام خاتمي وزارت علوم رفتيم كه موافقت نشد بعد وزير علوم، آقاي صالحي در آن زمان در دانشگاه نماز جمعه ايشان را ديدم و مبحث را مطرح كردم و ايشان همين فردايش حكم مجوز پژوهشگاه نهج‌البلاغه را دادند تا اينكه ما دو سال پيش باز پيگيري كرديم و مجوز دانشجوي دكتري را گرفتيم.
*استقبال هم شده؟
-بله ما از بين حدود هشتاد نفر، دوازده دانشجوي دكتري اكنون داريم.
در هند هم كار نهج‌البلاغه كرديم
*پس الان فرموديد در اين سي ـ چهل سال اخير ديگر صرف كار نهج‌البلاغه انجام مي دهيد؟
-در اين سال‌ها من مسئول در سپاه هم بودم حتي وقتي از سوي مقام معظم رهبري به هند رفتيم به ايشان گفتم كه ما بنياد نهج‌البلاغه داريم اگر شما آيت‌الله خزعلي را به عنوان نماينده مي‌گذاريد اينجا من بروم كه ايشان هم پذيرفتند ما هم با آقاي خزعلي ارتباط داشتيم در خود هند هم كار نهج‌البلاغه مي‌كرديم.
*چه خوب آنجا چكار مي‌كرديد؟
-ما مباحث را آنجا به هندي و اردو ترجمه و با پست به مراكز ارسال مي‌كرديم.
حدود يك سالي هند بوديم اما الان ممنوع الورود هستيم
*تعداد مسلمانان آنجا چقدر بود؟
-اگر پاكستان و بنگلادش از هند جدا نمي‌شدند هند اسلامي مي‌شد، اين هم باز ترفند استعمار انگلستان است كه اينها را جدا كرد، آنجا تازه مسلمانان خيلي زياد هستند.
*چه مدت آنجا بوديد؟
-من با خانواده ده ماهي آنجا بوديم دولت هند براي ويزاي ما دردسرهايي ايجاد كرد باز دو - سه ماه رفتيم و الان هم كه به هند ممنوع‌الورود هستيم.
*چرا؟
-چون ما كارهايي براي شيعيان كرديم كه در طول تاريخ بي سابقه بود، پيشتر شيعه هم آنجا سلطنت و حكومت داشته ما مقدمه بانشر آن را دوباره فراهم مي‌كرديم كه فوري ارتباط خود را با ما قطع كردند.
*مردمشان چطور بودند؟ به فرهنگ ايراني نزديك هستند يا خير؟
-زبان فارسي و فرهنگ ايراني در يك فخامت و عظمتي آنجا هست، شخصيت‌هاي علمي كه مي‌خواستند آنجا پُز فرهنگي بدهند چند كلمه فارسي صحبت مي‌كردند!
زبان هندي ياد گرفتم
*شما هم زبان آنها را ياد گرفته بوديد؟
-بله ياد مي‌گرفتيم و صحبت مي‌كرديم، البته اين زبان شصت درصد اردو و باقي فارسي و عربي است.
غذايمان را خودمان در هند تهيه مي‌كرديم
*غذاي هندي هم مي‌خورديد؟
-خير ما به طور كلي زندگيمان را خودمان تأمين مي‌كرديم حتي نان هم خودمان مي‌پختيم.
*يعني غذاي ايراني اصلاً طبخ نمي‌شد؟
-نه ديگر ما نمي‌خورديم و خودكفا بوديم چون آنها بيشتر كافر و هندو بودند چيزي از غذايشان نمي‌خورديم
*اين بت پرستي و گاو پرستي و عرفان‌هايشان هم عجيب است...
-خيلي عجيب بود اينها انواع و اقسام داشتند، بهرحال اينها همه چيز مي‌پرستند ما هم اينها را مي‌ديديم و تلاش داشتيم در راستاي اهداف خود گام برداريم.
*علاوه بر آنجا جاي ديگر هم زندگي كرده بوديد؟
-نه به عنوان نمايندگي فقط هند بوديم آنجا شيعه هم زياد داشت منتها دولت هند آمار رسمي نمي‌دهد نزديك 16 تا 60 ميليون نفر اكنون هستند.
*البته جمعيت هم خيلي زياد است..
-بله
*آنجا هم با لباس روحانيت بوديد؟
-بله
*فرموديد بچگي زبان فرانسه ياد گرفتيد الان هم يادتان هست يا نه؟
-نه ديگر همان الفبا و چند جمله ياد گرفتم اخوي زبان فرانسه را ادامه داد اما ما ديگر زبان عربي و انگليسي ياد گرفتيم.
كار متفرقه اصلاً قبول نمي‌كنم!
*الان چه كار مي‌كنيد علاوه بر كار بنياد بفرماييد كه يك روز كاملتان را چطور مي گذرانيد؟
-فعلاً كه تمام كارها، جلسات و سمينارها درباره نهج البلاغه و حضرت امير (ع) است كار متفرقه اصلاً قبول نمي‌كنم چون اين كاري است كه زمان زيادي از ما مي‌برد، نوشته‌ها و تأليفاتم مربوط به نهج‌البلاغه است در شميران و مسجد اعظم هم مشغول هستم.
*الان منزل هم همان شميران است؟
-بله
مورد انتقاد خانواده قرار دارم
*ساعات مطالعه‌تان نسبت به زماني كه طلبه بوديد و تحصيل مي‌كرديد كمتر نشده؟
-خانواده كه اعتقاد دارند بيشتر شده با اينكه گرفتاري اجتماعي، سياسي و فرهنگي هم هست اما در منزل بيشتر مورد انتقاد خانواده هستم.
*پس كار را منزل هم مي‌بريد؟
-بله بيشتر كارها منزل است اينجا بيشتر كارهاي ستادي و ارتباطي و جلسات انجام مي‌شود، بخشي از كار را ولي منزل مي‌برم.
*روزهاي تعطيل و تفريح و گردش...
-البته خب كمتر موفق مي‌شويم تفريح و گردش برويم به قدري مشكلات زياد است ولي گاهي هم خانواده با بچه‌ها ميروند آنها هم سختشان است كه تنها بدون من بروند من هم خيلي وقتم گرفته مي‌شود منزل بستگان گاهي سعي مي‌كنيم، برويم.
*فرموديد از فرزندانتان كه يك پسرتان قم هستند؟
-بله محسن پسرم كه معمم است در قم زندگي مي‌كند و يك پسرم هم مشهد است.
*پس پسرانتان دور هستند ؟
-بله
*استاد با اينترنت و رايانه رابطه‌تان چطور است؟
-دوستان بيشتر من خودم كمتر با رايانه ارتباط دارم، بهرحال مستقيم كار نمي‌كنم بقيه به من گزارش مي‌دهند البته دوره‌هايش را گذرانده‌ام اما باز به كتاب بيشتر علاقه دارم، كارهايم محصول فكر خودم است بنابراين عمده كار من توليد فكري است.
شرح نهج‌البلاغه را كه مي‌نويسم بسياري كتاب مطالعه مي‌كنم ولي عمده كار باز محصول فكر خودم است كه فكر مي‌كنم از كلمات امام چه چيز استفاده مي‌شود گاهي راجع به يك كلمه امام غير از اينكه به نهج البلاغه مراجعه كلي فكر مي‌كنم خيلي چيزها در اثر اين مطالعه در درونم كشف مي‌شود.
پياده روي و كوه نوردي را دوست دارم
*ورزش هم مي‌كنيد؟
-پياده روي بله، من از همان نوجواني و بچگي پياده روي زياد مي‌كردم الان هم همينطور تا آنجا كه بتوانم با آن كه خيابان‌ها شلوغ است ولي تا بتوانم پياده مي‌روم گاهي كوه هم مي‌روم ما در شميران در پس قلعه پدرانمان يك ملكي داشتند كه البته خراب شده ولي خب من خيلي آنجا مي‌روم هر زمان كه فرصت كنم و مشكلي نداشته باشم به آنجا سر مي‌زنم.
*پدر و مادر در قيد حيات هستند؟
-خير هر دو فوت كردند، حدود بيست سالي مي‌شود.
من و مقام معظم رهبري از دوران طلبگي با هم آشنا بوديم
*خدا رحمت كند. الان با مقام معظم رهبري هم ارتباط داريد؟
-بله خوشبختانه ايشان به ما لطف دارند چون از دوران طلبگي با هم بوديم.
*يعني هم كلاس بوديد؟
-بله آقازاده آيت‌الله حائري يزدي در مدرسه عشق‌علي درس مي‌گفتند كه ما درس ايشان مي‌رفتيم ساعت ده صبح مقام معظم رهبري و آقاي هاشمي رفنسجاني هم مي‌آمدند و ما در اين درس شركت مي‌كرديم يك جلسه‌اي هم ايشان دوشنبه‌ها دارند كه نيمه خصوصي است و گه گاهي تشكيل مي‌شود گاهي زنگ مي‌زنند من هم مي‌روم گاهي هم در مجالس علمي و مباحثي كه دعوت مي‌كنند حضور مي‌يابم.
خاطراتي از مقام معظم رهبري
*خاطره اي هم از ايشان داريد؟
-بله يك زمان منزل امام در دوران حياتشان بوديم ايشان هم آمدند كه در آن دوران رييس جمهور بودند و به من گفتند «ما اشبحك مني» يعني چقدر تو شبيه من هستي؟ خودشان هم اشتباه كرده بودند(با خنده)
در دوران انقلاب و تأسيس روزنامه جمهوري اسلامي يك زمان شهيد بهشتي با من تماس گرفتند كه يك عده دوستان مي‌خواهند روزنامه‌اي تأسيس كنند و مي‌خواهند نزد شما بيايند كه با آنها همكاري كنيد آنها منزل ما آمدند و يك عده از دوستان حجت‌الاسلام كاظم بجنوردي و اينها، ما هم صحبت كرديم و مشورت داديم كار كه نهايي شد مقام معظم رهبري منزل ما آمدند به آنها هم گزارش كار داديم و من چند مقاله داشتم كه در روزنامه جمهوري منتشر كرديم.
*پس كار رسانه‌اي هم داشتيد؟
-بله اوايل انقلاب در مجلات و روزنامه‌ها زياد مطلب ارائه كردم.
هميشه به ادبيات علاقه داشتم/ جلال آل احمد و شريعتي مي‌خواندم
*اهل ادبيات و شعر هم هستيد؟
-اهل خواندن هستم هميشه ادبيات را دوست داشتم اوايل طلبگي اشعار لامارتين كه به فارسي ترجمه شده بود حتي داستان‌هايي كه آن زمان بود نظير شوهر آهو خانوم را خيلي مي‌خواندم براي كار نويسندگي و ادبيات معاصر جلال آل احمد و دكتر شريعتي مي‌خواندم.
*الان وضعيت شعر و ادبيات را چطور مي‌بينيد؟
-خب تا حدودي آشنا هستم مخصوصاً نوشته‌هايي كه درباره نهج‌البلاغه و معارف سنگين است كه اينها با شعر و ادبيات تلطيف مي‌شود و اين مسائل پيچيده ديني و علمي را ادبي مي‌كند.
*به موسيقي علاقه داريد؟
-متأسفانه خير.
*اصلا! الان بحث‌هاي خيلي جنجالي براي تك خاني زنان مطرح شده...
-بله در طول انقلاب اسلامي جسته و گريخته مسائلي بود كه سعي مي‌كردند اينها را وارد كنند اين خلاف شئونات زن است كه او را به عنوان كاري كه ديگران لذت ببرند و ابزاري براي خوش گذراني استفاده كنند، اين خلاف شأن زنان است.
برخي ابزارهاي هنر خلاف شأن زن است
*اگر از بعد هنري به آن نگاه كنيم چطور؟
-بله ولي هنر بايد در خدمت انسان باشد اينكه مردان بنشينند و خوش گذراني كنند، هنر نيست، البته اگر زنان در جلساتي براي خودشان با محدوديت‌هايي حسابشان جداست ولي متأسفانه اينها در جامعه آشوب ايجاد مي‌كند و مراكز فساد مي‌شود يعني متأسفانه اين كساني كه دنبال اين كار هستند حسن نيت ندارند آدم‌هاي شروري هستند كه مي‌خواهند از هر چيزي به نفع حيوانيت استفاده كنند اين خلاف شأن زن است.
جاي موسيقي عرفاني و هنري در جامعه خالي است
ما در تاريخ زناني داريم چه در ابعاد علمي يا عرفاني و حتي برخي علما راجع به مسأله موسيقي فيض كاشاني مسائلي دارد كه وادي ديگر است اگر اينها بيايد در تالار رودكي سمت ديگري مي‌رود كه ديگر نمي‌توان كنترلش كرد اين است كه من معتقدم الان نياز به يك موسيقي هنري و عرفاني داريم كه جاي آن خالي است حال نه همه ولي بيشترين كساني كه اهل موسيقي هستند در اين حال و هوا عرفاني نيستند بايد يك موسيقي به وجود بيايد چون موسيقي يكي از بخش‌هاي علم رياضي است اين خيلي مهم است چون نت‌ها را نگاه مي‌كنيم اين مي‌رساند كه كجا مي‌توان در انسان اثر مثبت و منفي گذاشت و در اين زمينه خيلي كار كم شده است.
در زمان ابوريحان بيروني كه او استاد اين حوزه بوده است، حاكم زمانش به او مي‌گويد كه براي من بزنيد او مي‌گويد من فلسفه مي‌دانم اما اهل موسيقي نيستم با اين حال مجبور مي‌شود كه بزند، او دو چوب را به هم مي‌بندد و شروع به زدن مي‌كند تمام اين درباريان شروع به گريه كردن مي‌كنند اين فن موسيقي است بعد دوباره چوب‌ها را طوري مي‌زند كه همه مي‌خندند و در نهايت همه را با موسيقي‌اش خواب مي‌كند و مي‌رود. اين از نظر علمي هم ثابت شده كه در بدن انسان يك رگ‌هايي است كه اگر تحت تأثير قرار بگيرد باعث سكته و مريضي و گرفتاري و خيلي چيزهاي ديگر مي‌شود لذا در يك آمار مي‌ديدم كه موسيقي دان‌هاي بزرگ دنيا عمرشان به شصت سال هم نرسيده است.
بنابراين اينكه اين دستگاه دست چه كساني بيافتد، در دست افراد مؤمن باشد يا خير خيلي مهم است.
موسيقي چاقوي تيز دوبر است
*الان خب خيلي موسيقي‌هاي غربي در ذهن افراد تأثير مي گذارد...
-بله بسياري از اينها افراد را به فساد و گرفتاري مي‌كشاند و اعصاب جوانان را خراب مي‌كند بنابراين درباره موسيقي بايد خيلي با احتياط باشيم اينطور مثل آب خوردن كار نكنيم ، موسيقي شش دستگاه دارد بيات ترك، اصفهان، شور و ... اينها هر كدام اثر خوب و بد مي‌گذارد بايد اينها را شناسايي كنيم.
موسيقي مثل يك چاقوي تيز دوبر است اگر همينطوري استفاده كنيم قتل عام مي‌كند هر چه چاقو تيزتر باشد بايد علم استفاده از آن را بهتر بدانيم پس موسيقي كه چنين آثار عظيم و دوطرفه دارد بايد با دقت و با احتياط در اوج از اخلاق و اعتقاد باشد كه اين آهنگشان هم مؤثر شود چون آهنگ ساز مثل شاعر مي‌ماند و براساس انگيزه‌اش آهنگ مي‌سازد اگر انگيزه عرفاني الهي داشته باشد يك جوري مي‌شود اگر كسي موسيقي پاپ بزند جاي ديگر همه را مي‌برد بنابراين بايد بر اين موسيقي خيلي كار شود و نشده است!
كارهاي تلويزيوني نياز به تجديدنظر دارد
*الان در حوزه فرهنگي فكر مي‌كنيد مهمترين دغدغه‌اي كه بايد وجود داشته باشد -از صدا و سيما تا موسيقي - در چه حوزه‌اي بايد است؟
-در همه اين حوزه‌ها الان نياز شديد داريم در مسأله فيلم و سينما و تلويزيون كساني كه اين وسايل را درست كردند نيت خير نداشتند براي جنبه‌هاي فساد و گناه درست كردند آنها مبدعش بودند حال ما داريم به اين سمت و سوي خود را مي‌كشيم كه كار دشواري است تلويزيون برنامه‌اش اين است كه بايد دائم متحول باشد صحنه‌ها لحظه به لحظه عوض شود و جاذب و جالب شود، بايد كار در اين زمينه صورت گيرد، بنابراين من خيلي به دوستان تلويزيون مي‌گويم كه شما دعاي كميل مي‌گذاريد فرض كنيد يك ساعت اين برنامه طول مي‌كشد، خب اين خوب است و عده‌اي علاقه‌مند هستند اما عصرها كساني كه پاي تلويزيون مي‌آيند حوصله ندارند كه يك ساعت پاي تلوزيون دعاي كميل گوش دهند بايد يك دعاي كميلي تلويزيوني درست كنيد يعني دو جمله از اين دعا را بگيريد و ببريد در صحنه‌ها و فرازهاي مختلف و اينها را بگوييد.
بنابراين اگر آمار بگيرند آن كساني كه پاي تلويزيون يك ساعت مي‌نشينند چند درصد هستند، جامعه نياز به يك دعاي كميل يك رب تا بيست دقيقه‌اي دارد كه از اين دعا در آن چهار كلمه باشد و اين هنرنمايي و صحنه سازي مي‌خواهد تا مخاطب منتظر اين برنامه بماند كه متأسفانه نشده اما خود من را كه تلويزيون دعوت مي‌كنند مي‌گويند كه شما بايد مثلاً ده جلسه بياييد همينطور من مي‌گويم كه چرا ما بايد اين كار را بكنيم اين جلسات كه من مي‌آيم، هزار نوع كار مي‌برد صحنه‌هاي مختلف لازم دارد درصورتي كه بايد يك جمله گفته و فرازهاي مختلف پخش شود وگرنه راديو براي يك سخنراني صرف كافي است!
الان در سينما هم واقعا اين مشكلات است اينها كه در تلويزيون مي‌آيند و درباره سينما صحبت مي‌كنند يك چيزهايي مي‌گويند آخر حرفشان هم اين است كه چرا اجازه نمي‌دهيد در سينما ما آزاد باشيم ؟بهرحال اينكه يك زني بيايد در سينما مثل غرب با قيافه آزاد خيلي راحت است و مردم هم خوششان مي‌آيد اما بخواهيم كاري كنيم كه سالم باشد، سخت است محدوديت و ممنوعيت دارد، هر كسي با هر لباسي نمي‌تواند بيايد ولي از آن طرف هم كار مهمي است مثل برخي فيلم‌ها چون حضرت يوسف (ع) خيلي زحمت كشيده شده حتي براي خود هنرپيشه‌ها خيلي زحمت برده منتها خيلي‌ها مي‌خواهند فوري يك كاري ارائه كنند و پولش را بگيرند خوب اين نمي‌شود.
حضرت يوسف و مختار را مي‌پسندم
*شما خودتان هم فيلم مي‌بينيد؟
-اخبار مي‌بينم و برخي از صحنه‌هاي فيلم‌هايي مثل حضرت يوسف و مختار ولي بقيه فيلم‌ها را نه، سينما هم نمي‌روم.
*با توجه به كارتان در بنياد مي‌دانم ارادتتان به حضرت علي (ع) زياد است اما درباره ماه محرم چند نكته را بفرماييد؟
-بله بالاخره ما هم مقيد هستيم كه حتماً يك جا براي سخنراني‌ها برويم برايمان فرقي نمي‌كند كه كجا باشد هر جا كه از ما دعوت كنند و اين مسأله براي رشد و حيات جامعه بسيار مهم است درباره عزاداري هم ما در شميران روزهاي عاشورا دسته سر بند مي‌رويم آنجا سينه زني مي‌شود، دسته جديد درست كرديم و يك پرچم ساده و يك آقايي كه دكلمه مي‌خواند و شعارهاي مهيجي دارد، اينها را مي‌خواند و بقيه هم تكرار مي كردند در دوران طاغوت تحولي را همين هيئت در منطقه ايجاد كرده بود بنابراين ما هم هرجا مي‌رويم سعي مي‌كنيم مردم آن جا را با هدف اصلي از قيام كربلا آشنا كنيم.
*استاد چقدر كتاب‌هاي قديمي داريد؟
-كتاب كه زياد دارم در همين كتابخانه بنياد و منزل اينها براي پدربزرگم بوده و بسيار قديمي است حتي نسخه چاپي ولي مثلاً چاپ فخر رازي است كه از روي اينها تجديد چاپ شده است.
*خودتان اينها را جمع آوري كرديد؟
-بله براي پدرمادرم و پدر پدرم است كه ما نگه داشتيم كتاب‌هاي استاد فلسفي و كتاب فلسفه اسفار و اشارات و تنبيهات اين كتاب‌ها هم داستاني دارد كه سوخته بوده و ما هم دوباره بازسازي كرديم. در سال هاي 59، 60 منزلمان را منافقين آتش زدند منزل ما عين الدوله بود ما آن شب شميران منزل كسي بوديم و بعد به ما خبر دادند كه منزلمان آتش گرفته از خانه زبانه آتش بيرون مي‌آمد كه حتي چارچوب‌هاي آهني هم آتش گرفته بود بنابراين همه كتاب ها سوخت ولي برخي را توانستيم بازسازي كنيم.
*ازاينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد بسيار سپاسگزاريم. انشاءالله كه سالم باشيد.
-من هم از شما ممنون.
انتهاي پيام/ك
جمعه 22 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها