تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز، به اندك ساختن آرى امّا دست سوى اين و آن دراز كردن هرگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820318745




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت و گو با زنداني كه پسرش هم از داشتن او شرمسار است


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: گفت و گو با زنداني كه پسرش هم از داشتن او شرمسار است
يقينا يكي از آشناترين جملات در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر و محرك اين است كه شخص به محض استفاده از آن، ديگر نميتواند مصرف اين مواد را ترك كند. تنها سه بار مصرف مقدار بسيار اندكي از كرك، اعتياد به آن را حتمي خواهد كرد و پس از اين زمان بسيار كوتاه، شخص را به شدت به خود نيازمند و وابسته ميكند.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

وقتي به كراك اعتياد پيدا كرد ديگر هيچ چيز برايش مهم نبود، زن و زندگي برايش شده بودند مايه دردسر. اوايل از شكم زن و بچه‌اش مي‌زد تا براي تهيه كراك پول داشته باشد و بعد كم كم وسايل خانه شدند راهي براي به دست آوردن پول مواد. اما وسايل خانه آنقدر زياد نبودند كه بتواند مدت زيادي هزينه موادش را جور كند به ناچار دست به فروش مواد مخدر زد تا شايد بتواند با پول آن هزينه خريد مواد خودش را به دست آورد. تنها چيزي كه برايش اهميت نداشت، زن و دو پسرش بودند. رستم بر خلاف اسمش هيكلي نحيف و لاغر دارد. چهره تكيده اش سنش را ده سال بيشتر نشان مي دهد، رستم مي‌گويد به علت همراه داشتن يك گرم كراك به زندان افتاده است.

در مورد خانواده ات صحبت كن.

من دو خواهر و سه برادر دارم. پدرم آهنگر ساختمان بود. يك روز از اسكلت خانه دو طبقه‌اي كه براي مردم مي‌ساخت، افتاد و مرد. بعد از آن هر كدام از برادرها مجبور شد با مشغول شدن به كاري، نان خانواده را درآورد. به زحمت جهيزيه خواهرها را درست كرديم و به خانه شوهر فرستاديم. من برادر كوچك هستم. آخرين بچه‌اي كه ازدواج كردم ولي قبل از ازدواجم، مادرم هم از دنيا رفت. او آرزو داشت عروسي مرا هم ببيند ولي بيچاره نمي‌دانست كه من به وضعي دچار خواهم شد كه اگر زنده بود آرزو
مي‌كرد كه بهتر بود زنده نباشد و اعتياد و درماندگي من و فرار خواهرها و برادرهايم از من را نبيند.

بعد از ازدواج زندگي‌ات چطور بود؟

زندگي ما با دست خالي شروع شد. در بازار تهران، پيك موتوري بودم. كارم سخت بود. بايد چك‌ها، پول‌ها و امانت‌هاي مردم را مي‌رساندم و مواظبشان بودم. يك بار كيفم را در يك تصادف ساختگي زدند كه ده ميليون تومان پول داخل آن بود. پول‌ها را از بانك دريافت كرده بودم، مال يك طلافروش بود.

بعد از آن اعتماد خيلي‌ها نسبت به من از بين رفت و چند روزي هم در زندان ماندم تا بي گناهي‌ام ثابت شد. بعد از اين اتفاق ديگر به من كار نمي‌دادند. مدتي باربر موسسات باربري بودم و اثاثيه منازل را حمل مي‌كردم. به پيشنهاد يكي از دوستانم، براي كار بهتر و درآمد بيشتر، ترياك مصرف مي‌كردم تا بدنم به خاطر كار زياد درد نكند. وقتي همسرم فهميد معتاد شده‌ام كه ديگر كار از كار گذشته بود.

برخورد همسرت بعد از اينكه فهميد معتاد شده‌اي، چه بود؟‌

پسر دوم‌مان تازه به دنيا آمده بود كه همسرم متوجه اعتياد من شد. بچه‌ها را برداشت و يك سال به خانه پدرش رفت تا طلاقش دهم يا ترك كنم ولي اعتياد من بيشتر شد. همسرم بعد از چند وقت به خاطر بچه‌ها برگشت ولي آن موقع من به كراك معتاد شده بودم و وضعيتم بدتر از قبل شده بود.

همسرت طلاق نگرفته است؟

نه، اما تقاضاي طلاق غيابي كرده و به احتمال زياد به زودي طلاق مي‌گيرد. دادگاه هم به دليل اعتياد من با طلاق موافقت كرده است و حضانت پسرهاي 10 و 3 ساله‌ام را هم به همسرم خواهد داد.

چه حكمي برايت صادر شده است؟

سه ماه حبس و يك ميليون تومان جريمه.

بعد از اينكه معتاد شدي، باز هم مي‌توانستي كار كني؟

فقط يكي دو ماه اول بعد از اعتيادم را خوب كار مي‌كردم. بعد، كم كم هر چه در مي‌آوردم بابت مواد به باد مي‌دادم. تا اينكه مجبور به فروش وسايل خانه دور از چشم زن و بچه‌هايم شدم. اما وسايل خانه‌ام آنقدر زياد نبود كه خرج موادم را براي مدت زيادي تامين كند، به همين دليل به ناچار دست به فروش مواد زدم.

خانواده‌ات براي آزادي تو تلاشي نمي كنند؟

نه، خانواده‌ام مي‌گويند در زندان بمان تا آدم شوي. انگار از خدا همين را مي‌خواستند كه به گوشه زندان بيفتم و از شر من خلاص شوند. البته من هم حق را به آنها مي‌دهم. من چيزي جز شرمساري برايشان نداشتم. پسرم خجالت مي‌كشيد در مدرسه بگويد پدر دارد.

بزرگترين آرزويت چيست؟

آرزو مي‌كنم همسرم مرا ببخشد و من هم اين غيرت را داشته باشم كه بعد از آزادي براي هميشه اعتياد را كنار بگذارم تا زحمات و سختي‌هايي را كه همسر و فرزندانم كشيد‌ه‌اند، جبران كنم. فقط همين. براي خودم آرزويي ندارم.

اينجا وقتت را چگونه مي گذراني؟

تحت درمان متادون هستم. گاهي باشگاه هم مي‌روم و ورزش مي‌كنم تا زودتر سم اعتياد از بدنم خارج شود و سالم شوم. همسرم را خيلي دوست دارم. نمي‌خواهم طلاق بگيرد ولي موادمخدر، زندگي‌مان را ‌لرزاند و با يك اشتباه، چند‌سابقه براي خودم درست كردم. اگر دوستان ناباب نداشتم، با همان درآمد بخور و نمير قبلي، زندگي شيريني داشتيم. حالا ديگر راه بازگشتي برايم نمانده است. همسرم ديگر نمي‌خواهد قيافه مرا ببيند، البته حق هم دارد.

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن