واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شعر ناب عمراني از خطر كردنهاي زباني تا واژهسازيهاي بينظير
آگاهي و دانش خليل عمراني از «ادبيات» به مثابه يك پشتوانه فكري و زباني به وي اين فرصت را داده است تا با اعتماد و شجاعت در زبان و هنجارهاي آن دخل و تصرّف كند.
به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات فارس، دقيقا يك سال از درگذشت شاعر متعهد و انقلابي كشورمان كه سهم پررنگي در تربيت نسل جديدي از شاعران جوان كشورمان، دارد ميگذرد. تقريبا يك سال پيش در روزهاي سرد آذر سال 1391 خليل عمراني از جمع شاعران معاصر پركشيد و جاي خاليش را ميان جلسات ادبي و شاعران نسل مرواريد گذاشت و رفت. اين شاعر نقش به سزايي در شعر و ادبيات معاصر داشت و اشعار او از وجوه مختلف ميتواند مورد بررسي قرار گيرد و شاعران و منتقدان بسياري دست به قلم شدهاند و درباره او نوشتهاند.
آنچه كه در ادامه ميآيد يكي از يادداشتهاي مصطفي عليپور از شاعران و منتقدان كشورمان است كه در زمان حيات عمراني درباره شعر او نوشته شده است. اين يادداشت كه سالها پيش در مجله شعر حوزه هنري منتشر شده بود و درباره گزيده اشعار عمراني است، به شرح زير است:
گزيده ادبيات معاصر (1140)، 51 غزل از سرودههاي خليل عمراني تا سال 1380 را در بردارد. عمراني يكي از پركارترين شاعران دهه هفتاد است. كه به مدد نگاه غنايي و آشنايي خوب با ظرفيتهاي غزل، آثار نسبتاً قابل قبولي عرضه كرده است. تركيب دغدغههاي فردي با انگيزههاي ديني و اعتقادي به آثار او شكلي ايدئولوژيك داده است. نمادهاي تاريخي / مذهبي مثل غدير، كوفه، سقيفه و... اين شكل را آشكارتر و مجسمتر كرده است.
**ذهن و زبان عمراني از شعار دور است
شاعران ايدئولوژيك، عموماً به اقتضاي زباني كه برميگزينند دچار نوعي شعارگرايي و روزمرّگي زباني ميشوند. اتفاق ناگواري كه ذهن و زبان عمراني، دست كم در اين مجموعه از آن دور بوده است. ذهنيت شاعر (عمراني) به هر مضموني شناسنامه تغزلي ميدهد. عشق در هر رنگي كه جلوه كند يك ذات بيشتر ندارد. «با بهترين بهانه براي فردا» ماندن، نوشتن و به انتظار چشم به دوردست دوختن، سرمايه شگفت عشقي است كه عمراني در اين برگزيده شعر به تماشا نهاده است. اما آنچه بيش از ذات عاطفي و غنايي شعرهاي او اهميّت دارد، كوششهاي شاعر در حوزه زبان و توسعهِ ظرفيتهاي زباني نوع غزل است.
**واژه سازيهاي كم سابقه عمراني
آگاهي و دانش شاعر از «ادبيات» به مثابه يك پشتوانهِ فكري و زباني به وي اين فرصت را داده است تا با اعتماد و شجاعت در زبان و هنجارهاي آن دخل و تصرّف كند. بيشترين تلاش او در اين حوزه، واژهسازي است، كه دست كم در غزل معاصر اگر پيشينه داشته باشد، كمسابقه است و البته شگردهاي ديگر كه به اختصار در پي ميآيد، پارهاي با توفيق و بخشي بيتوفيق:
1- واژهسازي: غزل ترانه، شبزاد، آتش آباد (ص 40)، غريب آواز (52) شب سايه (68)، شقايق عذار (53) و... تلاش عمراني در واژهسازي همه گاه با موفقيّت همراه نيست، قاعدهِ درست اين است كه اجزاي واژههاي تركيبي يا بايد تناسب معنايي داشته باشند و يا تناسب تضاد. اما در اين دو واژه «خليل آواز» (ص 52) و «دلبلال» (ص 60) اين قاعده حاكم نيست. رابطه ميان «خليل»، (ابراهيم خليل) و «آواز»، و رابطه «دل» و «بلال» گُنگ و ناآشنا است.
2 - واجآرايي:
نگاهم گاه گاهي تا گره ميخورد با موج نگاهت گرم
پُر از فانوس برميگشت از تأثير اقيانوس ايجازت
3- مكاشفههاي زباني (ص 39):
تصوير «تشويشي كه پايان داد بالم را»: پايانپذيري بال ابهام زباني شاعرانه است.
ص 12: لمس تمام هر چه، در يك لحظه، در يك چيز
4- بهرهگيري زيبايي شناختي از حروف در آغاز شعر با كاركردي تازه و متفاوت كه گاه باعث نوعي غافلگيري داستاني در ساختمان شعر غير روايي ميشود:
«اما نميداني چه اندوه غريبي بود...»
كابوس من آغوش بدفرجام سيبي بود (ص12)(1)
از آن سپس كه درختي براي انسان زيست
بهار در نفس روشن درختان زيست (ص 8)
كه نوعي ورود آركائيسم حروفي به زبان غزل امروز نيز هست و اين تجربه تازهاي است.
**عمراني از بيدل تاثير پذيرفته است
5- تأثير از زبان بيدل دهلوي، كه در شعرهاي عمراني به دو صورت اتفاق ميافتد:
الف - تأثير از شگرد «وابستههاي عددي» بيدل. مثل؛ يك چشمه باران، يك باغ قرآن، يك مزرعه مهرباني (ص 59) كه از روي نمونههاي؛ صد دشت مجنون، صد كوه فرهاد، يك لب نمك، يك سطر اشك و... از بيدل ساخته شدهاند.
ب - تأثير از كلّيت، آميزش سوررئاليسم و انديشه وحدت وجودي شعر بيدل و برخي از شاعران مكتب هندي، كه اگر عادت زباني عمراني شود، آفت زبان او خواهد شد:
سبزتر ميرويد احساسات دريا در عطش
باغهاي موج مخصوص تماشا در عطش (ص 57)
ج) بسامد بالاي حضور آينه در غزلهاي عمراني، بيترديد يادآور «آينه»هاي شعر بيدل است. «آينه» و كاركردهاي وحدت وجودي آن مثل «حيرت(2» در آثار بيدل اين واژه را تقريباً مِلك خصوصي او كرده است. استفاده از «آينه» بدون تغيير نقش بيدلي آن، ميتواند شبهه تأثيرپذيري از ذهن و زبان بيدل را پررنگ نمايد. عمراني در اين گزيده شعر، بيش از سي بار از «آينه» - اگرچه با تغيير كاركرد در چند مورد - سود برده است. اما ذات اين همه آينه، همان ذات هميشگي تاريخي است، زلال، روشن و صميمي... و اين يعني تكرار مضمون.
**حركت به سمت شعر ناب
6- خطر كردنهاي زباني، مثل جمع بستن ضمير مبهم «ديگر» با نشانه جمع«ها» (ص 48)
چيزي نمانده است به زيبايي / پايان گرفته گريهِ ديگرها
ديگرها «به جاي ديگران» آمده است كه نادرست و نازيبا مينمايد.
و قرار دادن نشانه«ترين» پس از اسم مولانا (ص 51):
چه سازي ميزند دست غزل در مايهِ مستي/ كه مولاناترين امشب به شور و حال ميآيم
اگرچه خود مولانا از اين شيوه تركيبهاي واژگاني زيبايي فراهم آورده است همچون «آهوتر» و «آهنتر»(3) و... «مولاناترين» در زبان عمراني كاركرد چندان موجهي ندارد.
و بالاخره، حركت خليل عمراني به سمت شعر ناب را نيز ميتوان در پارهاي غزلهاي اين گزيده شعر، به ويژه در «سفر» و «پشت آه» ديد.
پي نوشتها:
1- اخوان ثالث يكي از شعرهاي روايياش را اين گونه آغاز كرده است:
اما نميداني چه شبهايي سحر كردم/ بيآن كه يك دم مهربان باشند با هم پلكهاي من...
2- بيدل ميگويد: حيرت آهنگم كه ميفهمد زبان راز من
گوش بر آيينه نه تا بشنوي آواز من
3- از مولوي است:
وقت لطف اي شمع جان مانند مومي نرم و رام
وقت ناز از آهن پولاد، تو آهنتري
«كليات شمس ج 6»
عشق داوود شود آهن از او نرم شود/ شير آهو شود آن جا و از او، آهوتر (كليات شمس ج 3)
انتهاي پيام/و
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]