واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ادبيات ضد جنگ در ايران و غرب(2)بخش اول ، بخش دوم :
در دوره ي پس از پايان جنگ دوم تا به امروز شاهد دو جريان عمده ي فرهنگي و هنري در غرب هستيم:1- ادبيات صلح : اين ادبيات بر ويرانه هاي ادبيات صلح قرن نوزدهم بنا شد و ماهيت انساني و اخلاق گرايانه ي خود را پي گرفت.مسيحيت و آيين هاي اصيل ديني با آن همچنان ممزوج بودند؛ گرچه با شيوع سکولاريسم بسياري نويسنده گان سکولار نيز به اين جريان پيوستند و جنگ را امري غير اخلاقي به صورت قرار دادي دانستند؛اما همچنان ادبيات صلح در غرب ماهيتي کليسايي و عرفاني دارد که در آن مفاهيمي چون عدالت ،حقوق انسان،ستم ستيزي و...به چشم مي خورد. 2- ادبيات سلطه:در اين ادبيات که در دو بلوک ،ادامه يافت، روح جنگجويي با بلوک ديگر ترويج شد و از دل همين ادبيات آرنولد ها ،رمبو ها و ... پديد آمدند که علاوه بر هدف اوليه ي خو د يعني برتري جويي ،تاثير منفي زيادي در ايجاد رفتار هاي خشن و خطر آفرين در نوجانان و جوانان داشتند.....پس از فروپاشي بلوک شرق،ادبيات سلطه نيش تيز خود را متوجه جهان اسلام ساخت.گلادياتوريسم نويني با لعاب ضديت با تروريسم در پي توجيه جنگ ها و کشتار ها-البته به منظور ايجاد دموکراسي !- پا به عرصه ي شعر رمان و سينما گذاشت.از سوي ديگر بخشي از مسيحيت و صهيونيسم ادبي جنگجو هم به ياري اين جريان آمد و دوباره جنگ هاي دادگرانه ي صليبي تئوريزه و دراماتيزه شدند...و البته يهودي هاي آواره و صهيونيست ها ي مظلوم مثل هميشه کاراکتر هاي داستاني اين آثار ادبي بودند که بايد براي آنان حس دراماتيک مخاطبين شعله ور و اشک آنان در مي آمد. ادبيات ايران، ادبيات صلح يا جنگدر سراسر ادبيات ايران که تحت تاثير آموزه هاي ديني و عرفان اسلامي و يا حد اقل تصوف است،جنگ و خون ريزي همواره قبيح شمرده شده است .گرچه هميشه گروهي از شاعران مداح بوده اند که به توصيف جنگ هاي پادشاهان مشغول شده اند اما اينان در کليت جريان ادبي تاريخ ايران زمين جايي در خور تامل به دست نياورده اند.شاعران و نويسنده گان معروفي چون مولوي ، سعدي ، حافظ و بيهقي و ... همواره به آرامش و صلح اهميت داده و آن را ستوده اند و جنگ را کار شياطين دانسته اند.ناصر خسرو که به مناطق مسيحي نشين سفر کرده در سفرنامه ي خود از اين که مسيحيان در سايه ي حکومت مسلمان در آرامش به سر مي برند به خود مي بالد و بي هيچ کينه اي از سرزمين هاي غير مسلمان توصيفاتي ارايه مي دهد.شايد کليت ادبي تاريخ گذشته ي ايران در همين بيت خلاصه شده باشد که:آرامش دو گيتي تفسير اين دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا ( حافظ) در نيمه ي دوم قرن اخير يکي از بزرگ ترين جنگ هاي تاريخ معاصر جهان و ايران به وقوع پيوست که تاثيرات زيادي بر ادبيات ايران گذاشت و به پيدايش «ادبيات دفاع مقدس » انجاميد. ادبيات دفاع مقدس ايران تفاوت هاي زيادي با ديگر جريانات ادبي جنگي جهان دارد که ريشه آن در تفاوت بنيادين جنگ ايران و عراق است.اين تفاوت ها از اين قرارند:شاعران و نويسنده گان معروفي چون مولوي ، سعدي ، حافظ و بيهقي و ... همواره به آرامش و صلح اهميت داده و آن را ستوده اند و جنگ را کار شياطين دانسته اند1- در اين جنگ مردم ايران نوع متفاوتي از رويکرد به جنگ را به نمايش گذاشتند که در طول تاريخ جنگ هاي جهان بي سابقه است.دور از انصاف است که به اين واقعيت اذعان نداشته باشيم که اين جنگ از سوي ايران يک جنگ کاملا دفاعي بود.با هر منطق به اين حادثه نگاه کنيم حق را به مردم ايران خواهيم داد..طبق جهاني ترين تئوري ها و انديشه ها دفاع از خويشتن امري است موجه و درخود ادبيات ضد جنگ غرب نيز قابل توجيه است. 2- اين دفاع از سوي مردم صورت گرفت و نه ارتش هاي ميليتاريست و مزدور.اين امر در تاريخ جنگ هاي بزرگ معاصر بي سابقه است.اين حقيقت ديگري است که بايد به آن اعتراف کرد.حقيقتي که حتي در جنگ دوم جهاني وجود نداشت و آنچه که تحت عنوان دفاع هاي مردمي در شوروي در برابر آلمان ها وجود داشت چندان امر روشني نيست و به نظر مي رسد که مسئله اي حزبي و توده اي بوده است تا يک حرکت مردمي.اما در ايران يک دفاع ديني و ملي مطرح بود و با در نظر گرفتن ارتباط محکمي که بين دين و مليت در ايران وجود دارد،عمومي بودن اين دفاع قابل باور است. با در نظر گرفتن اين شاخصه ها مي توان صادقانه تر ادبيات دفاع مقدس را مورد بررسي قرار داد.از ابتداي پيدايش ادبيات دفاع مقدس رويکرد هاي متفاوتي نسبت به اين ادبيات بروز يافت.اين رويکردها بدين قرارند: 1- رويکرد حماسي: اين رويکرد طبيعتا در دوران جنگ مي بايد که وجود مي داشت.تحريک بيشتر مدم به حضور در جبهه ها ،کاستن از بار شديد استرس جنگ با روحيه دادن به مردم و...بخشي از اهداف سيستم تبليغاتي هر يک از طرفين جنگ است.در ايران بيان جلوه هاي ايثار و شهادت طلبي و نشان دادن مقام شهدا و جهادگران و پيوند دادن اين جنگ با حما سه ها ي صدر اسلام و حماسه ي عاشورا از مهم ترين محور هاي اين نگرش حماسي بود. 2- نگرش ضد جنگ روشنفکري: اين نگرش بيشتر توسط عناصر ليبرال و التقاطي و نيز پس مانده هاي فرهنگي رژيم طاغوت و بيشتر با استفاده از رسانه هاي غرب از همان آغازين روز هاي جنگ پي گرفته شد.در شرايطي که منطقا مي بايست همه ي نيرو ها براي دفاع در برابر دشمني که بي ملاحظه وارد خاک کشور شده بود سينه سپر مي کردند ،عده اي که از همه ي ترکش هاي جنگ در امان بودند ناباورانه بدون توجه به اين واقعيت به تقليد از ادبيات صلح غرب پرداختند و در برابر دفاع مردم ايران و نظام اسلامي موضع گرفتند.
3- نگرش پايداري:اين نگرش به ويژه پس از جنگ و توسط نيروهاي فرهنگي زمان جنگ پي گرفته شد.در اين نگرش علاوه بر اين که حماسه ي صورت گرفته در دوران دفاع مقدس حضوري پر رنگ داشت؛نسبت به واقعيات تلخ جنگ نيز رو يکردي واکاوانه ايجاد شد.اينکه چرا جنگ در گرفت؟چرا جنگيديم؟چگونه مي توان از جنگ هاي ديگر پيشگيري کرد؟چه کساني در جنگ رويکرد خائنانه به ملت داشتند؟چگونه مي توان در جنگ هاي ديگري که اتفاق خواهد افتاد پيروز تر بود؟و...اين ها سؤالاتي بودند که در ادبيات پايداري بايستي به آن ها پاسخ داده شود.خلاصه اينکه اين ادبيات علاوه بر بعد حماسي و تقدير از اين بعد جنگ به تلخي ها (بعد تراژيک)نيز توجه و عنايت دارد و در ضمن مشروعيت دفاع را هرگز نه تنها زير سؤال نمي برد بلکه بر آن تاکيد دارد. علاوه بر اين در مقايسه ي اين رويکردهاي مختلف به نکات جالب توجهي مي توان رسيد.اگر مقايسه اي داشته باشيم بين ادبيات ضد جنگ رو شنفکري ايران و غرب متوجه نکات تاسف باري مي شويم/از جمله:1- ماهيت سکولاريستي و ضد ديني ادبيات ضد جنگ روشنفکري ايران...اما ماهيت ديني و اخلاق گرايانه ي نمونه ي غربي2- ماهيت ضد سلطه ي ادبيات ضد جنگ در غرب و پيوند ادبيات ضد جنگ روشنفکري ايران با جريان سلطه و رسانه هاي آن. دکتر رضا شيباني اصل - تبريز تنظيم:بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 848]