تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1814732533
سینمایی با نازلترین تماشاچی
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سينمايي با نازلترين تماشاچي
«سينما يا براي نازلترين بخش تماشاچي فيلم ميسازد يا اصولاً براي مخاطب فيلم نميسازد؛ حالا يا براي جشنوارهها يا براي دولت» سميه عليپور: مدير مسئول نشريه "دنياي تصوير" سينماي ايران را مهمترين دستاورد انقلاب اسلامي در حوزه فرهنگ و هنر ميداند و معتقد است مديريت برخي مديران غير سينمايي به مهندسي و ساختار سينماي ايران ضربههاي جدي وارد کرده است. علي معلم از جمله سينماگراني است که سالها در جايگاههاي مختلف سينماي ايران را از نزديک دنبال کرده و در برخي امور آن مسئوليت داشته است. رياست انجمن نويسندگان و منتقدان سينمايي، حضور در هيئت مديره خانه سينما و تهيهکنندگي از کارهايي است که وي انجام داده است. او در گفتگويي مشروح معضلات و مشکلات موجود در سينماي ايران را ريشهيابي و سير آن را در سالهاي مختلف بررسي ميکند. در سالهاي 55 و 56 سينماي ايران دچار افت شديد کمي و کيفي در زمينه توليد آثار شده بود. سينماي پس از انقلاب را تا چه حد متاثر از اين ضعف سينماي آن سالها ميدانيد؟ ـ علي معلم: زمان انقلاب سينماي ايران دوران بحران را طي ميکرد. اين بحران از سالهاي 55 و 56 شروع شده بود که بخش عمده آن مربوط به اقتصاد سينما بود. در نتيجه همين بحران توليد سينما کاهش يافت. در سالهاي 56 و 57 بخش عمده جريان اصلي سينماي ايران به بنبست خورده بود. تغييراتي که پس از انقلاب رخ داد ناشي از تغييرات اقشار مختلف اجتماعي بود و از همين رو سينماي ايران نيز بايد با تحولاتي مواجه ميشد. همان نسلي که موتور محرک انقلاب بود پيش از انقلاب يا پشت درهاي سينماي تجاري بودند يا اگر در جريان اصلي سينما کار ميکرد نميتوانست فليمهاي دلخواه خود را بسازد. درست مانند آنچه اين روزها در سينما ديده ميشود. اين روزها هم کارگردانان کمتر ميتوانند در فضايي که شکل آبرومند سينما است فيلم بسازند و اغلب فيلم تلويزيوني يا محصولات سينماي بدنه توليد ميکنند. بنابراين ميتوان چنين در نظر گرفت که در آن دوره راه براي فيلمسازان براي توليد فيلمهاي مورد علاقهشان باز شد. البته در سالهاي اول انقلاب اغلب توليدات سينما کارهايي با نگاه سطحي و رو به موضوعهاي اجتماعي بود. در اين ميان کارگرداناني که نگاه مستقلتر داشتند، چطور فعاليت خود را آغاز کردند؟ ـ جريان اصلي سينما در سالهاي اوليه انقلاب تلاش کرد فيلمهايي در حال و هواي اين رويداد سياسي با موضوع ساواک و خانها بسازد. در آن زمان 60 درصد جمعيت ايران روستايي بود و فيلمهايي درباره ظلم خان و ساواک و به طور کلي مضاميني که مربوط به نقد دوره گذشته بود، عمده توليدات سينما را تشکيل ميداد. البته مشخص بود اين سينما چندان عمري ندارد، من آن دوره را دوران کش و قوس ميدانم که خيلي زود طي شد. در آن زمان سالن سينما هم وجود نداشت، سينماها آتش گرفته يا در اختيار بنياد شهيد و امور مستضعفان قرار گرفته بود و اقدامي براي راهاندازي مجدد انجام نشد. در آن وضعيت سالنها فيلمهايي را اکران ميکردند که يا زمان شاه امکان اکران نداشت يا در آن دوره با جرح و تعديل به نمايش درآمده بود. از جمله "گوزنها" مسعود کيميايي، "بنبست" يا تعدادي فيلمهاي انقلابي مانند "نبرد الجزيره"، "زد" و "حکومت نظامي". پس از اين زمان بود که جريان جديد سينماي ايران شکل گرفت. شکلگيري اين جريان به چه شکل بود؟ ـ پس از سالهاي 59 تا 60 که هنوز تکليف سينما چندان مشخص نشده بود، با تشکيل بنياد سينمايي فارابي حرکت مجدد سينما توسط نهادي که مسئوليت راهبردي سينما را بر عهده داشت و از آن آنارشي اوليه انقلاب فاصله گرفته بود آغاز شد. گروه فيلم و سريال تلويزيون وارد سينما شدند و اين فعاليت تا سالهاي 69 و 70 ادامه داشت. سند دهه 60 را ميتوان به نام اين گروه زد. در آن دوره اتفاقهايي مثبت براي سينماي ما رخ داد. يک نسل فيلمسازي وارد کار شدند، نسلي که عمدتاً سابقه کار داشتند، از جمله کيانوش عياري و مجيد قاريزاده. به طور طبيعي مديران در جهت رشد سينماي آن دوره نقشي مهم داشتند، نيروهاي انقلابي که تا قبل از 57 پشت درهاي سينما بودند وارد عرصه شدند و حاصل کار آنان فيلمهايي سالم و شاخص است که آن دوره ساخته شد. اين تعداد فيلم شاخص در دورهاي ساخته شد که نظارت جدي روي سينما بود. اينها در تضاد با هم نيستند؟ ـ اگر آن دوران را فرصتي براي تحکيم سينما تصور کنيم نظارتها به منزله ضرورت بوده تا آثار با حواشي اجتماعي و سياسي برخورد نکند. اين شرايط نيز دو دليل داشت، يکي حضور پررنگ سرمايهگذار دولتي و ديگري نبود اعتماد کامل به سينما، بر همين اساس کنترل و مراقبت زيادي متوجه سينما بود. اگر به آن دوره برگرديم ميبينيم که حتي برخي بازيگران فيلمها از سوي فارابي تعيين ميشدند. بخش فرهنگي فارابي در آن مقطع حتي در مورد اينکه فيلمها را چه کساني بسازند اظهار نظر ميکردند. در دوره دوم پس از يورشي که به سمت ارشاد و موجب عزل مديرانش شد، با کنترلي قويتر مواجه ميشويم. البته تاثير دوره انوار و بهشتي با عزل آنان به پايان نرسيد. آن جريان جرياني بسيار تاثيرگذار بود که تا امروز هم ميتوان تاثير آن را در سينما مشاهده کرد. سينماي دهه 60 را تا چه حد موفق ميدانيد؟ ـ نبايد در قضاوت بيانصافي کرد، اتفاقاتي در آن دوره رخ داد که نتيجه خوبي داشت و ورود نيروهاي جديد را سبب شد. اين تغييرات موجب شد سينماي ايران پوسته عوض کند. بخشي از اين جريان حاصل مديريتي بود که موجب شد بچههاي خوشفکري وارد سينما شوند. اگر دقت کنيم ميبينيم آنان آدمهاي موثري براي سينماي ايران هستند. اما براي پي بردن به دليل افول بعضي از اين سينماگران ميتوان به اين مسئله توجه کرد که بعداً با اين افراد حتي از سوي مديران دوره اول چگونه برخورد شد. آيا وقتي که اينها به بلوغ فکري رسيدند به حال خود رها شدند يا همچنان تحت کنترل بودند؟ در دوره اول اگر مزيتي هست به شکل مديريت بازنميگردد و از همين رو اين مئسله که گفته ميشود در آن دوره به دليل نظارت بالا فيلمهاي خوبي توليد شده، پايه و اساس ندارد. در آن زمان به خاطر انرژي که در جريان روشنفکري و هنرمندان وجود داشت فيلمهايي قابل توجه ساخته شد. هنرمنداني که تا قبل از انقلاب نميتوانستند کارهايي که دوست دارند انجام بدهند و دايره سوژهها برايشان بسته بود، پس از انقلاب با فضايي باز مواجه شدند. اخيراً گفتگوهايي با فيلمسازاني که در آن دوره کارهاي موفق ساختهاند داشتم و تمام آنان به اين مسئله اشاره ميکنند که آن زمان مسئله پول اهميت چنداني براي افراد نداشت و همه تلاش ميکردند تا به بهترين شکل کار خود را انجام دهند. اتحاد آنان ريشه در فضاي جنگ و انقلاب داشت. اگر حسني در آن دوره هست فقط حسن مديران و فيلمسازان نيست بلکه حسن فضا و آن تلقي اجتماعي هم هست، برخلاف الان که فقط بيزنس کامل در سينما جريان دارد و کمتر به هنر فکر ميشود. برخي معتقدند ادامه يافتن جريان نظارتهاي جدي بر سينما مشکلات عمده براي آن به همراه داشته است. ـ مديران سينمايي دهه 60 ميگويند قصد داشتند در پايان آن دوره که مربوط به سالهاي 71 و 72 مي شود، نقش بنياد سينمايي فارابي را در زمينه توليد کمرنگ کنند و دليل آنها نيز براي اين کار جدي شدن حضور بخش خصوصي در سينما بود که به تعبير آنان ميتوانست مستقلانه عمل کند. آنان همچنين اعتقاد داشتند بايد کنترل را از سينما برداشت و حمايتها را کليتر کرد تا سينما مسيرش را ادامه دهد. اما با در هم ريزي مديريتي که آن دوره اتفاق افتاد، آن سياست مسير خود را ادامه نداد و مديراني وارد سينما شدند و هر کس که آمد مطابق سليقه و نظر خود و بدون توجه به تجربه مديران قبلي کار را ادامه داد. در بعضي دورهها اختراعات را از نو اختراع کرديم، در حالي که به عنوان مثال در دورهاي آن سينماي کنترلي امتحان شده و نتيجه خوبي از آن حاصل نشده بود؛ نوعي سينماي تهييجي انقلابينما که نتيجه هم نداشت. به هر حال فيلمسازان در آن دوره سعي کرده بودند صادقانه با انقلاب برخورد کنند. در اولين دوره جشنواره فيلم فجر چهار پنج فيلم روي پرده رفت که هر پنج فيلم بسيار مهم و هشداردهنده بود. "مرگ يزدگرد" بهرام بيضايي، "حاجي واشنگتن" علي حاتمي، "اشباح" رضا ميرلوحي و "خط قرمز" مسعود کيميايي. غير از "اشباح" هيچکدام اجازه اکران عمومي نيافتند، به نظر من فيلمهاي خوب و صادقانهاي بودند. پس در جمعبندي سينماي دهه 60 ميتوان اينچنين گفت که سينماگران با انقلاب کنار آمدند و توانستند زمينه ادامه حيات آن را فراهم کنند. ـ به اعتقاد من بدنه سينما با انقلاب برخورد خوبي کرد، انقلاب را پذيرفت و ميخواست کار خود را انجام بدهد. شايد بخشي از سينماگران قبل از انقلاب در دهه 60 در مقطعي حذف شدند که تصور ميکنم اين تصميم درست نبوده است. البته ورود انرژيهاي جديد به سينما و فيلمهاي تازه اتفاقي اجتنابناپذير بود. من انقلاب ايران را انقلاب رسانهاي ميدانم و به همين دليل است که حاصل آن "سينما" شده است. هيچ هنر ديگري پس از انقلاب رشد قابل توجه نداشته است. پيام انقلاب ايران را رسانهها ميرسانند. انقلاب ايران انقلاب راديوها و اعلاميهها بود. انقلابي بود که آمدن رهبرش به صورت مستقيم از تلويزيون پخش شد. اين انقلاب سوار بر رسانه بود و به همين دليل به ناچار محصولش سينما شد. به همين خاطر سينما مهمترين دستاورد انقلاب در حوزههاي فرهنگي به نسبت تئاتر و ادبيات است. از همين رو بخشي از سينماي دهه 60 محصول ديدگاه مديرانش بود و بخشي ناشي از فضاي اجتماعي و شور انقلابي که 25 سال از سينماي ايران گرفته شده بود. انتظار ميرفت در دهه 70 سينما به ثبات برسد، ورود عزتالله ضرغامي به معاونت سينمايي اولين گام در زمينه ورود افراد خارج از سينما به اين مجموعه بود و به نظر ميرسد همين اتفاقها مانع به ثبات رسيدن سينما در اين دهه شد. حاصل اين جريانها و ورود افراد غير سينمايي را به سينما چطور ارزيابي ميکنيد؟ ـ مشکل از همين جا شروع شد. اگر طيف اول مديران سينما و حتي وجوه شخصيتي خودشان را در نظر بگيريم با حلقهاي از معماران مواجه ميشويم. من اعتقاد دارم سينماي ايران توسط مهندسين اداره شده و نتيجه خوبي نداشته، زيرا همين افراد مهندسي و هندسه کار را به خوبي رعايت نکردند. سينما در سه دوره توسط مهندسين اداره شده است. مهندسين اوليه تمايلات هنري بيشتري داشتند. آنان گروهي بودند که قبل از انقلاب و دورههاي دانشجويي تئاتر اجرا ميکردند. مثلاً محمدعلي نجفي که اولين مدير سينمايي بود، فيلمسازي ميکرد. اينها صبغه هنري بيشتري داشتند و اين در مديريت فرهنگي هنري آنان نمود پيدا کرد. يکي از ويژگيهايي که مدير فرهنگي بايد داشته باشد علاقمندي به هنر است. نميتوان يک مدير را بدون سابقه در اين عرصه وارد هنر کرد زيرا مديريت فرهنگي و هنري پيچيده است، مديريت افکار است و فقط دستور صادر کردن نيست. در دهه 60 نحوه رفتار مديران با سينماگران متفاوت بود. آنها با آقاي مهرجويي به گونه ديگري برخورد ميکردند و البته به همين روش کنترل را هم در دست داشتند. اتفاقي که در دهه 70 سينما رخ داد، ورود آدمهايي مانند مهندس ضرغامي بود. ورود آنها به سينما بنا به ماموريتي بود که در جهت کنترل سينما قرار ميگرفت و نتيجه آن را تا امروز هم ميبينيم. در حالي که در سالهاي 68 تا 72 سينما بيشترين ميزان بيننده را داشت، پس از ورود مديران جديد با ريزش مخاطب مواجه شد که من آن را حاصل کنترل جدي هنرمندان ميدانم. مديران آن مقطع به جاي آنکه فيلمساز را در مقام هنرمند ببينند به او کار سفارش ميدادند. البته هنوز هم اين نگاه در مديريت فرهنگي ما هست. مديريت هنري خطي ناپيدا است که حاصل آن را ميتوان آثار دانست، اين در حالي است که بر اساس يک مديريت درست بايد سينماگر با سلايق خود در چارچوبي که وجود دارد کار کند. در ارزيابي کلي سينماي دهه 70 و دو جريان متفاوت آن را چطور ميبينيد؟ ـ به نظر من همان رويکردي که در اوايل دهه 70 وجود داشت در ادامه تحولات سياسي دوم خرداد را به همراه آورد. سينما تا سالهاي 70 و 71 دوران بلوغي را طي کرد و فيلمسازاني معرفي شدند، فيلمسازاني که با انقلاب و جنگ آمدند و نظراتشان دلسوزانه بود و فيلمهايي ساختند که مردم براي ديدن آنها صف ميکشيدند. در اين مقطع سينما نياز داشت که اين پدر، پدري کند و نقش فرمانده را نداشته باشد اما برخلاف اين انتظارات مديريت اين دوره به سمت فرماندهي افکار ميرود. آن مديريت پنهان که لازمه سينماي ما بوده هيچگاه اعمال نشده است. بعد از دوره اول که دوره آزمون و خطا بوده همواره مديريت، مديريت روشن و معلوم بوده است. و شما اين را آسيب سينماي ما ميدانيد؟ ـ واقعيت اين است که هيچگاه مديريت فرهنگي ما نيامده که ساختار سينمايي را درست کند، آمده يا جمعش کند يا پهن. در مقطعي مسئوليت مديران اين بوده که بساط سينما را جمع کنند و گروهي به عنوان جمعکننده آمدند و زماني گروهي آمدند تا اين بساط را پهن کنند. هميشه وقتي جمع کردند بيهوده جمع کردند و وقتي پهن کردند بيهوده اين کار را انجام دادند. هيچکدام اينها ساختار نداشتهاند. اشکالي که متوجه دوره اول ميشود همين به وجود نياوردن ساختار است. ساختارها شکلي بودند، مثلاً خانه سينما به صورت شکلي به وجود آمد و دليل اينکه تاکنون هم نميتوان اين بچه را از دايهاش جدا کرد همين ايجاد نادرست و شکلي آن است و بسته به هيئت مديره کارکردهاي مختلف پيدا ميکند، زماني نقش يک صنف را بازي ميکند و زماني نقش اداره دوم ارشاد را و بعضي وقتها هم تبديل به يک کافه ميشود. نهادهاي صنفي و فکري در سينماي ايران هيچگاه با برخورد ساختاري مواجه نشد. اين وضعيت را به همه دورههاي سينماي ايران بسط ميدهيد؟ ـ بله، حتي در زمان دوم خرداد با تحولي که در عرصه سياسي اتفاق افتاد و آقاي سيفالله داد که يکي از مديران شريف سينمايي و معدود مديران آگاه به اين حوزه بودند، سکان سينما را در دست گرفت نتوانست ساختار مناسبي براي سينماي ايران به وجود آورد، زيرا همواره بخشهاي ديگر خارج از سينما به سينما فشار ميآوردند. ممکن است برخي بگويند در آن دوره آزاديها بيشتر بوده اما به اعتقاد من مسئله آزادي نيست، مسئله اين است که در دو دهه زيرساختهاي سينماي ايران درست نشده بود. تاثيرات نبود اين ساختار را چه چيزي ميدانيد؟ ـ فيلمهاي نازلي که اين روزها در سينماي ايران ساخته ميشود حاصل همين خلاء است. چه کساني در دوره اول سينماي پس از انقلاب به فکر سالنسازي بودند. يکي از گناههاي آن دوره گرفتن ويدئو از سينما بود. يکي از زمينههاي بروز بعد مادي سينماي ايران نمايش خانگي بود که در آن دوره انکار شد. فايده آن چه بود؟ اين بود که سينماي ايران نتوانست به قالبي مستقل برسد. مديران فقط اطاعت امر کردند و تعدادي فيلم ساختند که هيچکدام از اين فيلمهاي "بفرموده" جزو کارهاي مهم قرار نگرفتند. در حالي که امروز به سينماي علي حاتمي سينماي ملي ميگويند، در زمان حيات او براي فيلمسازي سختيهاي زيادي متحمل ميشد. متاسفانه چيزي که براي آن در سينما اتفاقي نيفتاده هماني است که حتماً بايد رخ ميداد و آن هم به وجود آوردن يک ساختار صنعتي و تحول در زيرساختها بود که امروز سينماي ايران را به مشکل انداخته است. سينماي ضعيف اين روزها حاصل همين نگاه است. وقتي کمک دولتي از اين سينما برداشته ميشود، به سمت کمديهاي نازل ميرود و وقتي کمک دولتي هست به سمت فيلمهاي سفارشي که در اکران موفقيتي به دست نميآورد. در دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني کمترين ميزان توجه به سينما شد. در دوره خاتمي توجهي به سالنسازي نشد و الان هم اينکه دو سالن ساخته شده است، دردي از سينماي ايران دوا نميکند. صنعت نمايش در ايران به طور کلي تعطيل است. صنعت نمايش بايد به سمت جريان بخش خصوصي برود تا رشد کند. بعد از انقلاب صنعت نمايش متوقف شد. سينماهاي دولتي که در اختيار حوزه هنري است صنعت نمايش نميسازد. سالنهايي که شهرداري ساخته نميتواند تاثير مثبتي بر سينما بگذارد. زيرا مديريت آن دولتي است. اين را همه اقتصاددانان ميگويند که دولت هيچگاه مدير خوبي در هيچ بخش نبوده است. وضعيت فعلي سينما را چطور ميبينيد؟ ـ مديريت سينما در حال حاضر سينما را در دو بخش ميبيند، يکي سينماي دولتي و ديگري سينماي دست پائين. سينماي دولتي شامل مجموعه آثاري است که دولت هزينه ساخت و اکران آن را ميدهد، همانند فيلم "فرزند خاک" و "آتش سبز" و کارهايي از اين دست. گروه ديگر نيز مجموعه فيلمهاي مرسوم همانند "چهارچنگولي" و "دلشکسته" است. اين دو خط از گذشته خطوط اصلي سينماي ايران بوده که هيچگاه ساختار ديگري نيافته است. در دوران قبل از انقلاب نيز همين مضامين را مشاهده ميکرديم. زيرا هيچ ساختار ديگري به وجود نيامد که به خودش واگذار شود و ببيند گروه مخاطبان متنوع است. سينماي ايران سينمايي بدون توجه به مخاطب است و هيچگاه بحث مخاطب جدي نبوده است. سينماي ايران نميداند براي کي فيلم نميسازد. جرياني که ميتوانست تبديل به يک ساز و کار فرهنگي شود در ايران هيچگاه شکل نگرفت. سينماي ايران چون بازار درستي ندارد براي بازار جشنوارهها فيلم ميسازد. سينما يا براي نازلترين بخش تماشاچي فيلم ميسازد يا اصولاً براي مخاطب فيلم نميسازد حالا يا براي جشنوارهها يا براي دولت. هر دو اينها از يک نوع هستند. فيلمي که ساخته شده و با تلاش بسيار و حمايتهاي گسترده نهايتاً 40 ميليون تومان فروخته يعني 20 هزار نفر تماشاچي داشته است. از سوي ديگر فيلمي هم که نسل جوان ساخته همين تعداد تماشاگر را در جشنوارههاي خارجي دارد. اينها پانسيونرهاي جشنواره هستند يا داخلي يا خارجي. آنچه سينماي ملي ايران نام گرفته هرگز داراي ساختار و برنامه نشد و هنوز در مسير سفارشيسازي به دو الگو فيلمسازي ميکنند؛ يا براي سالنهاي از کار افتاده در ايران که هيچ مشتري متفاوتي در آن نميرود يا براي جشنوارههاي خارجي. گفتگو از سميه عليپورخبرگزاري مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]
صفحات پیشنهادی
سینمایی با نازلترین تماشاچی
سینمایی با نازلترین تماشاچی-سينمايي با نازلترين تماشاچي«سينما يا براي نازلترين بخش تماشاچي فيلم ميسازد يا اصولاً براي مخاطب فيلم نميسازد؛ حالا يا براي ...
سینمایی با نازلترین تماشاچی-سينمايي با نازلترين تماشاچي«سينما يا براي نازلترين بخش تماشاچي فيلم ميسازد يا اصولاً براي مخاطب فيلم نميسازد؛ حالا يا براي ...
«آتش سبز» در خانه هنرمندان روي پرده ميرود
سینمایی با نازلترین تماشاچی رياست انجمن نويسندگان و منتقدان سينمايي، حضور در هيئت مديره خانه سينما و ... در آن زمان به خاطر انرژي که در جريان روشنفکري و ...
سینمایی با نازلترین تماشاچی رياست انجمن نويسندگان و منتقدان سينمايي، حضور در هيئت مديره خانه سينما و ... در آن زمان به خاطر انرژي که در جريان روشنفکري و ...
تشکیل چهار معاونت جدید در بنیاد سینمایی فارابی
سینمایی با نازلترین تماشاچی پس از سالهاي 59 تا 60 که هنوز تکليف سينما چندان مشخص نشده بود، با تشکيل بنياد سينمايي فارابي حرکت مجدد سينما توسط نهادي ...
سینمایی با نازلترین تماشاچی پس از سالهاي 59 تا 60 که هنوز تکليف سينما چندان مشخص نشده بود، با تشکيل بنياد سينمايي فارابي حرکت مجدد سينما توسط نهادي ...
مديران تلويزيوني بايد كارهاي متنوع سفارش دهند
سینمایی با نازلترین تماشاچی گروه فيلم و سريال تلويزيون وارد سينما شدند و اين فعاليت تا سالهاي 69 و 70 ادامه ... آنان همچنين اعتقاد داشتند بايد کنترل را از سينما ...
سینمایی با نازلترین تماشاچی گروه فيلم و سريال تلويزيون وارد سينما شدند و اين فعاليت تا سالهاي 69 و 70 ادامه ... آنان همچنين اعتقاد داشتند بايد کنترل را از سينما ...
سينماي ايران شريف و سالم است
جام جم آنلاين: وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، سينماي ايران را در مقايسه با سينماي جهان، سينمايي شريف، پاک و سالم خواند و گفت: بايد از .... سینمایی با نازلترین تماشاچی ...
جام جم آنلاين: وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، سينماي ايران را در مقايسه با سينماي جهان، سينمايي شريف، پاک و سالم خواند و گفت: بايد از .... سینمایی با نازلترین تماشاچی ...
مدیر شدن به شما نمیسازد
سینمایی با نازلترین تماشاچی در دوره اول اگر مزيتي هست به شکل مديريت بازنميگردد و از همين رو اين مئسله که ... براي اين کار جدي شدن حضور بخش خصوصي در سينما ...
سینمایی با نازلترین تماشاچی در دوره اول اگر مزيتي هست به شکل مديريت بازنميگردد و از همين رو اين مئسله که ... براي اين کار جدي شدن حضور بخش خصوصي در سينما ...
آتیلا پسیانی در یک گفتگوی پر از سه نقطه با رضا کیانیان!
آتیلا پسیانی در یک گفتگوی پر از سه نقطه با رضا کیانیان!-ولی ناگهان ... بقیه از نازلترین آثار سینمایی است. ... همین باعث اقبال تماشاچی به سالنهای نمایش میشود.
آتیلا پسیانی در یک گفتگوی پر از سه نقطه با رضا کیانیان!-ولی ناگهان ... بقیه از نازلترین آثار سینمایی است. ... همین باعث اقبال تماشاچی به سالنهای نمایش میشود.
یکی من، دو تا تو
حال اگر با اغماض دست به مقایسهای ساده بزنیم و مخاطب سینما را در تحلیلی اقتصادی، مصرف ... غفلت از پر رنگ بودن نقش عامل روانی در رفتار تماشاچی سینما خطای بزرگی است. ... این اتفاق از شاهکارهای سینمای دنیا، برای مثال پدرخوانده، تا نازلترین و ...
حال اگر با اغماض دست به مقایسهای ساده بزنیم و مخاطب سینما را در تحلیلی اقتصادی، مصرف ... غفلت از پر رنگ بودن نقش عامل روانی در رفتار تماشاچی سینما خطای بزرگی است. ... این اتفاق از شاهکارهای سینمای دنیا، برای مثال پدرخوانده، تا نازلترین و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها