واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-دوشنبهاي كه گذشت روز جهانيگل بود. سپهري شاعر دوران معاصر ما از كساني است كه توانسته در سلوك خود با طبيعت، پيوند برقرار كند و از اين طريق معشوقههاي غزل فارسي را كه جانفزاييشان در ظاهر محدود به خط و خال و چشم و ابرو ميشد به سمت طبيعت سوق دهد تا عناصر حيات بخش زندگي مثل آب، درخت، گياهان و گلها در شعرش روحفزا باشند. او توانست از طريق طبيعت خود را با بيكرانگي كل مرتبط كند. ميگويد: ... من پر از نورم و شن/ و پر از دار و درخت/ پرم از راه از پل از رود از موج/ پرم از سايه برگي در آب... . اين نوشتار يك بررسي نمادشناسانه بر شعر سهراب سپهري است كه از منظر حضور نمادين برخي از صور خيال كه در عالم واقع، مابهازاي آنها را گل ميناميم، مروري به برخي از شعرهاي سهراب كرده است. نيلوفر گلي كه بيشترين تاثيرگذاري و كاربرد را در شعر سپهري دارد، نيلوفر است. نيلوفر از گلهايي است كه بهعلت ويژگيهاي خاص خود در طبيعت باعث شده است كه خصوصاً در دين بودا، نمادين به حساب آيد، البته نميتوان قدمت و تاثيرگذاري نيلوفر را محدود به بودا كرد زيرا در اسطورههاي ايراني داريوش در يك دستش عصاي شهرياري دارد و در دست ديگرش گل نيلوفر آبي. (اسطوره در اشعار سهراب سپهري ص134) و يا در اساطير كهن هندي، نيلوفر نشانه بزرگ آفرينش بوده است.(اسطوره در اشعارسهراب سپهري ص133) براي اين گل با توجه به ويژگيهاي خاصاش اعتقاداتي نيز ايجاد شده است. اگرچه نيلوفر هر روز با طلوع خورشيد باز و با غروب آن بسته ميشود ولي صاحب برهان ميآورد كه: وقتي اين گل بسته ميشود، پرندهاي داخل آن ميرود و صبح در هنگام باز شدن پرنده از آن بيرون ميپرد بدون اينكه هيچ آسيبي ببيند.(اسطوره در اشعار سهراب سپهري ص134) نيلوفر عموماً نماد عارفي است كه توانسته خود را از پستيها و آلودگيهاي مادي رها كند، بدون آنكه وجود پاكش در اين رهايي آغشته به كثافتها شده باشد زيرا نيلوفر هم از مرداب سر بيرون ميكشد، بدون اينكه ذرهاي گلبرگهايش با لجنها آلوده شده باشد. اين گل وقتي خود را از لجنزار بيرون ميكشد ميتواند سهمش را از آفتاب بگيرد و شكوفا شود و اين همانند نتيجه دريافتهاي يك عارف پس از رسيدن به منبع حقيقت است. در شعر نيلوفر، سپهري براي نخستين بار بهطور مستقيم به اين گل اشاره ميكند كه شايد بتوانيم بگوييم كه اين شعر آغازگر دوره آشنايي او با بوديسم است. از مرز خواب ميگذشتم سايه تاريك يك نيلوفر روي همه اين ويرانهها فرو افتاده بود... . در اينجا نيلوفر نماد شكوفايي و بيداري است كه مژده رهايي از انديشه سود و زيان زندگي را به شاعر ميدهد. و بعد سپهري در مسير عرفان، رهرويي ميشود كه با شناختهاي اصيل از پستيها رها ميشود. سهراب سپهري سنگيني عصر جديد را ميفهمد و راه رهايي از آن و غرق نشدن را در پيوستن به عرفان ميداند: كار ما شايد اين است كه ميان گل نيلوفر و قرن پي آواز حقيقت باشيم. گل نيلوفر رمز عرفان است و چون روي آب مرداب ميماند اما خيس نميشود رمز انقطاع است. او در اين بخش آخر از شعر صداي پاي آب ميخواهد بگويد كه شايد ما در اين عصر معراج پولاد و اصطكاك فلزات بايد حداقل بهدنبال نشانهاي از حقيقت باشيم. (نگاهي به سپهري 117) شقايق يا لاله يكي ديگر از گلهايي كه بسيار در شعر او به كار رفته است گل شقايق (لاله) است. لاله، گلي سرخ رنگ به شكل جام است. و در عربي شقائق و شقائق النعمان ناميده ميشود. نعمان در عربي به معني خون است. (مقدمه الادب، السامي فيالاسامي) اين گل چنان در نظر شاعران پر اهميت است كه اگر چه شاعري در محيط خشك و بياباني زندگي ميكرد ولي انواع لالهها را ميشناخت. مثلاً در اين شعر... روي شنها هم، نقشهاي سم اسبان سواران ظريفي است كه صبح، به سرتپه معراج شقايق رفتند... شقايق در اينجا رمز پيامبران و اولياست. و سر تپهاي كه پيامبران در آن به معراج ميروند همان وادي عرفان آنهاست. شبدر سپهري از گل شبدر هم در شعرهايش سخن ميگويد. گل شبدر در زبان تركي همان يونجه است و چون خوراك ستوران است ارج و بهايي ندارد ولي سپهري، با ديد كلگرايي كه دارد و نظام آفرينش را نظام احسن ميداند، تلاش ميكند كه نشان دهد در يك مجموعه جزءها با هم تفاوتي ندارند و ميگويد: گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد؟ گل سرخ گل سرخ خصوصاً از نوع هفت گلبرگي آن، اشاره به هفت جهت فضا، هفت روز هفته، هفت مرحله كمال و.. دارد. سپهري با بهره از اين همه معناي پيچيده در گل سرخ ميگويد: كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ/ كار ما شايد اين است / كه در افسون گل سرخ شناور باشيم. گل سرخ رمز كمال است. و از اينرو به هر چيز كامل و متعالي از قبيل دل، بهشت و معشوق دلالت ميكند. اگرچه مثالهاي اندكي از شعر سپهري در اينجا آورده شد اما با توضيحات داده شده به راحتي ميتوان دريافت، با وجود اينكه او در منطقهاي خشك زندگي ميكرد ولي گلها را از ابعاد گوناگونشان ميشناخت و با هدف بيان موضوعاتي عالي آن را در شعر خود بيان ميكرد. منابع: اسطوره در اشعار سهراب سپهري (پايان نامه)- سميه حسنزاده – مازندران 86-85 بدايع سهراب سپهري (پايان نامه)- پيمان عباسي- دانشگاه رازي- دي 1384 رمز گشايي عناصر طبيعت در ديوان سپهري(پايان نامه) –ميترا جلالي- دانشگاه آزاد دزفول 1381 فرهنگ اساطير و داستانوارهها در ادب فارسي. محمد جعفر ياحقي. تهران.فرهنگ معاصر.1386 نگاهي به سپهري- سيروس شميسا- مرواريد 1372
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1461]