تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813242586




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه های جروشا ابوت به بابالنگ دراز


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نامه های جروشا ابوت به بابالنگ دراز
بابالنگ دراز
24 سپتامبر در اولین نامه جروشا پس از توضیحاتی درباره مسافرتش با قطار و هیجانی که از دیدن دانشکده دارد نوشته: «نامه نوشتن به کسی که انسان ندیده و نمی شناسد کمی مضحک است، اصلا برای من نامه نوشتن عجیب و غریب است من کسی را نداشتم که برایش نامه بنویسم بنابراین اگر نامه های من درجه یک نیست امیدوارم ببخشید ... من همه عمر تنها بوده ام، ناگهان یک نفر پیدا شده که نسبت به من و سرنوشت آینده من اظهار علاقه کرده است، لذا من تمام این تابستان راجع به شما فکر کرده ام. احساس می کنم خانواده ای پیدا کرده ام ... حالا نمی دانم شما را چه خطاب کنم، چون اطلاعی از شما ندارم. ولی آنچه مسلم است شما پاهای درازی دارید و من تصمیم گرفته ام، شما را بابالنگ دراز خطاب کنم، امیدوارم به شما برنخورد، این شوخی بین ما دو نفر خواهد بود و به مادام لیپت هم نخواهیم گفت ...»
بابا لنگ دراز
1 اکتبر «بابالنگ دراز عزیز، من عاشق دانشکده هستم و بیش از همه عاشق شما که مرا به دانشکده فرستادید، آنقدر خوشحالم که از شدت هیجان خوابم نمی برد. شما نمی دانید اینجا با پرورشگاه «ژان گریر» چقدر فرق دارد. دلم برای دخترانی که نمی توانند به این دانشکده بیایند می سوزد...» همین الان سالی ماک براید سرش را کرد توی اتاق و گفت: «آنقدر دلم برای مامان و پاپا تنگ شده که دارم دق می کنم، تو چطور؟ من هم تبسمی کردم و گفتم: چاره چیست باید ساخت. دلتنگی خانوادگی از آن بیماری هاست که من اقلاً در برابر آن مصونیت دارم! مگر دل کسی هم برای دارالایتام و مادام لیپت تنگ می شود؟»
بابا لنگ دراز
10 اکتبر جروشا از اتفاقاتی که گاه در کلاس درس پیش می آمد نوشته و اینکه وقتی راجع به موضوعی صحبت می شود که او نمی داند، سکوت می کند و بعد به کمک دائره المعارف درباره آن موضوع اطلاعات به دست می آورد ... سپس درباره دکوراسیون اتاقش و خرید اثاثیه اتاق توضیح داده و نوشته: «شما نمی دانید خرید کردن برای من چقدر خوشایند است که شخصاً یک پنج دلاری بدهم و بقیه اش را پس بگیرم. برای اینکه من هیچ وقت بیش از چند سنت پول نداشته ام. آه بابا جونم! من قدر این ماهانه را خوب می دانم» آنگاه شرح مختصری از دروسی که در دانشکده می خوانند ارائه داده است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1806]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن