واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نمادی از پایداری
آنچه تئاتر را زیبا و كنشمند و متعالی جلوه میدهد، گوناگونی نگرهها و رویكردهای متفاوت به انسان و هستی است كه همه آنها بهلحاظ پسزمینههای فلسفی، زیباییشناختی، جامعهشناختی، روانشناختی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی خاصی كه دارند حامل و حاوی دنیاهای كوچك نوینی هستند كه با مشاهده آنها روی صحنه، انسان امروزین تكههای گمشدهای از معنای جهان و انسان را دوباره بازمییابد. حتی اگر آنچه میبیند و با حقیقتهای ذهن خودش محك میزند مطابق با معیارهای ذهنی و عاطفیاش هم نباشد، باز هنگام خروج از سالن نمایش روانی كنشمند دارد كه پیجوی «چرا»یی رخدادههای روی صحنه است و اگر اجراها خارجی باشند، كنجكاوی او بیشتر خواهد بود.از این رو، برای آشنایی با رویكردهای كارگردانها و نویسندگان خارجی جشنواره امسال رواست حداقل بهگونهای اجمالی به یك نمایش از نمایشهای خارجی بپردازیم؛ نمایش«ننهدلاور» اثر «برتولت برشت» به كارگردانی «كلاوس پایمن» از آلمان.نمایش «ننهدلاور» اثر «برتولت برشت» و به كارگردانی «كلاوس پایمن» از آلمان، بهوضعیت پیرزنی دورهگرد میپردازد كه همه كار و زندگیاش را یك گاری حاوی اجناس متفرقه تشكیل میدهد.او با 2 پسر و یك دخترش در شرایط جنگی از طریق فروش اجناس امرار معاش میكند و طی جنگ پسرانش و متعاقباً دخترش را نیز از دست میدهد.«ننه دلاور» بهعنوان «نماد»ی از تحمل و پایداری همچنان زندگی را پی میگیرد و در چرخه زندگی از میان موقعیتهای دهشتناك، كمیك، تراژیك و اغلب متناقض میگذرد و در هر مرحله چیزی و كسی را از دست میدهد.اوبا وجودی آكنده از رنج و مصائب جنگ بهدلیل تحمل زیادش در نهایت تنهایی گام در درون حماسههای زندگی میگذارد.بازی بسیار زیبا، نفسگیر و پرانرژی«كارمن مایا آنتونی» در نقش «ننه دلاور» بهعنوان الگویی درخشان در خاطرهها میماند.باید گفت همه بازیگران نمایش بهطور نسبی خوب بازی میكنند، بازی «كریستینا درشلر» به نقش دختر «ننه دلاور» و «اورسولا هوفنر تابوری» در نقش زن بیبند و بار نیز بهنوبه خود گیرا و قابل اعتناست.اجرای نمایش «ننه دلاور» به كارگردانی «كلاوس پایمن» دارای ویژگیهای خاصی است كه در آن، بخشی از شیوه «فاصلهگذاری» برتولت برشت در اجرا از طریق روبهرویی چهره، بدن و نگاه پرسوناژها به تماشاگران داخل سالن شكل میگیرد؛ بخشی هم به محتوای خود دیالوگ ها برمیگردد كه در آنها نوعی ذهنیت آگاهانه همواره ناظر بر وقایع است و بهاغلب دیالوگ ها وجوهی تحلیلی میبخشد.ضمناً «كلاوس پایمن» در موقعیتهای عاطفی از وانمودههای حسی همذاتپندارانه اجتناب میورزد؛ حتی در سختترین و ناگوارترین حالات، نشانی از مویه یا فریاد «ننه دلاور» نیست.در عوض، از حالت و فیگور كه نمایش بودن واقعیات را به اثبات میرساند، بهره گرفته شده و این نگاه دقیقتری به مضمون فاصلهگذاری «برتولت برشت» است.این را هم باید افزود كه اینجا روایتی در كار نیست تا راوی بین تماشاگران ، بازیگران و موضوع نمایش، فاصله ذهنی و عاطفی بیندازد.از این رو، شیوه فاصلهگذاری در «غرق نشدن بازیگر در نقش» جلوه پیدا كرده است.ضمناً اشعاری كه بین موقعیتها خوانده میشود، تماماً خطاب به تماشاگران است و نوعی هشدار ذهنی و در عین حال، عملاً ترفندی برای ایجاد فاصله ذهنی و عاطفی موقت و نیز ایجاد فرصت ذهنی برای ارزیابی نظری «بوده»ها و «شده»های نمایش است.در طراحی زیبای صحنه هم با بالا بردن و كمی شیب دادن به سن و نیز دایرهای و چرخهای كردن حوادث، نوعی ترفند فاصلهگذاری انجام شده است كه همزمان به چرخهای و دورهای بودن خود زندگی هم اشاره دارد.میزانسها زیبا و با اندازهگیری و دقت شكلدهی شدهاند و تماشاگر حركت و جای هر بازیگری را همانطور كه ارائه شده در حد كمال میبیند.نور نیز همانند عوامل دیگر نمایش مثل چهرهپردازی و لباس و... به نمایش، كلیتی متجانس، ساختارمند و سنخیتدار بخشیده است.شاخه شكوفهداری كه در آغاز نمایش از آسمان روی صحنه میافتد و نیز نهالی كه در پایان فرومیافتد و دیگر شكوفهای ندارد، اما دل زمین را میشكافد تا بروید – همگی نشانههای دلالتگر و تلویحی شرایط زندگی خود «ننهدلاور» هستند.ناگفته نماند كه از نور سبز و بنفش برای فاصلهگذاری و شكلدهی به دو موقعیت مكانی متفاوت نیز استفاده شده است.موسیقی هم در نهایت زیبایی، اشعار برشت را همراهی میكند تا به صورت نتیجهگیریهای مقطعی، اجرای نمایش را با حفظ فاصلههایی پیش ببرد. شیوه فاصلهگذاری در چهرهپردازی هم رعایت شده است.ریش سرجوخهها و بخشی از صورت نظامیان با رنگآمیزی مشخص شده تا ما به یاد داشته باشیم آنچه میبینیم با خود واقعیت فاصله دارد و در كل یك نمایش است.«كلاوس پایمن» به واقعیت بها میدهد و هرگز موقعیت یا حادثهای را به صورت فرضی و ذهنی به نمایش درنمیآورد تا صحنه را خلاصه كند.او باران را میباراند و واقعیترین پندارههای بدیهی و عینی را هم نشان میدهد، فقط اجازه نمیدهد بازیگران كاملا درگیر و معطوف به آنها شوند، زیرا قرار است گزارشی عینی و نمایشی به تماشاگر داده شود تا اندیشمندانه به قضاوت وتحلیل بنشیند.نمایشنامه پرمحتوا، موجز و غایتمند «برتولت برشت» با دیالوگهای كوتاه و اغلب كنایی، تلویحی و گاه پارادوكسیكال، به طور نوبتی به ذهن و عواطف تماشاگر تلنگر میزند و فرصت كافی را برای كارگردان هوشمندی همچون «كلاوس پایمن» فراهم میآورد تا به جزئیات بپردازد.رویه گاری ننه دلاور در زمان جنگ سفید است و هنگام صلح به رنگ سیاه درمیآید. این ترفند به خاطر آن نیست كه جنگ چیز مطلوبی است، زیرا نمایش اساسا ضدجنگ است.سیاهبودن رویه گاری بیانگر این حقیقت است كه صلح هم برای آدمهای فقیر و ندار چیزی جز مرگ و تیره بختی به همراه ندارد.نمایش «ننه دلاور» به كارگردانی «كلاوس پایمن» یكی از زیباترین اجراهای جشنواره امسال محسوب میشود و در همه حوزههای كارگردانی، متن، بازیگری، طراحی صحنه، نور، چهرهپردازی، موسیقی و كاربری ابزار صحنهای نمایشی زیبا و به یادماندنی است.این نمایش گرچه به شیوه فاصلهگذاری نظر دارد، اما به علت اجتناب از سادگی بیش از حد و تاكید زیاد بر طراحی صحنه، میزانسن، بازیگری، نور و موسیقی از گیرایی مضاعفی برخوردار است و این ثابت میكند كه آثار «برتولت برشت» از لحاظ زیباییشناختی حاوی و حامل قابلیتها و ویژگیهای بیبدیلی هستند. منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 640]