واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: الخاندرو آمنابار در "دیگران" با تکیه بر وجوه روایی و تصویری سعی کرده بسیاری از کلیشههای نخنماشده فیلمهای ترسناک را احیا کند و با طراحی گرهگشایی جابجایی بین دنیای ارواح و زندگان مخاطب را به بازخوانی فیلم و کلیشههای آشنا فراخواند. به گزارش خبرنگار مهر، "دیگران" نقطه قوت خود را از نوع رویکرد به سینما و وحشت آفرینی می گیرد. فیلم از آن دسته آثار ترسناک است که مقدمات طرح داستانی آن بر اساس ویژگی هایی چیده می شود که از خانه کلیدی فیلم ترسیم می شود. خانه ای مرموز که ساکنان عجیب دارد و هر خدمتکاری که برای کار به آنجا می رود، ماندگار نمی شود. فیلم با این مقدمات وارد داستان زندگی گریس و فرزندانش می شود و از همین جاست که نوع روایت، انتخاب زاویه دید و تصویری که نویسنده / فیلمساز از این خانواده خاص ارائه می دهد، کمک بسیاری در ترسیم چهره ای واقعی و ملموس از ارواح می کند. برخلاف فیلم های اینچنینی که همیشه مخاطب به تحمیل فیلمساز در زاویه و جبهه زندگان قرار دارد (بنا بر ملاحاظاتی که همواره دنیای ارواح مخوف و ناشناخته و دست نیافتنی ترسیم می شود)، آمنابار در "دیگران" این فرصت را به مخاطبش می دهد که تجربه همراهی با ارواح را پیدا کند. فیلم با توجه به این وجه تا نزدیک به گره گشایی پایانی همراهی مخاطب را با گریس (نیکول کیدمن) و فرزندانش قرار می دهد که در واقع ارواح فیلم هستند و در فصل گره گشایی تازه از این برگ برنده خود استفاده می کند. فیلم برای فضاسازی رئال از زندگی و دنیای ارواح از سویه روایت کمکی خاص و بهینه می گیرد. وقتی از ابتدای فیلم همراهی مخاطب با گروه ارواح قرار می گیرد و در عین حال سعی می شود چهره ای عام و باورپذیر از آنها ارائه شود، این وجه با کمک گرفتن از زاویه دید و وجوه تصویری و فضاسازی حاصل شده است. فیلمساز برای مدخل قصه و معرفی کاراکترها از همان تعریف عام فیلم های ترسناک استفاده کرده که این بار به گونه ای زیرپوستی افراد و ساکنین خانه را خاص و متفاوت می کند. خانه ای که تعاریف اولیه آن و ورود خدمتکارهای جدید، ورودی خوبی برای سرک کشیدن به زوایای پنهان این خانواده است. مادری که با دو فرزند دختر و پسرش زندگی مرموزی را می گذارند و حساسیت های خاصی دارد که هر خدمتکاری تاب آن را نمی آورد. طراحی یکسری کنش و واکنش خاص در رابطه بین گریس و فرزندانش و دیالوگ های نمادینی که بین آنها رد و بدل می شود، خود به خود فیلم را واجد زیرلایه ای می کند که علاوه بر این وجه در گره گشایی هم کارکرد پیدا می کند، هنگامی که در سکانس احضار روح تعاریف اولیه قصه و جای زندگان و ارواح عوض می شود. در چنین موقعیتی است که کدگذاری های فیلم مفهوم و تعبیر خاص خود را پیدا می کنند و بدل به کلیدهایی برای بازخوانی فیلم از انتها به ابتدا می شوند. اینگونه است که می توان از "دیگران" به عنوان فیلم نمونه ای نام برد که با تغییر تعاریف قصه در گره گشایی، در واقع تعاریف اولیه را کلاً نقض نمی کند، بلکه از مخاطب می خواهد زاویه دید خود به فیلم را تنها کمی تغییر دهد. چیزی به اندازه تغییر زاویه صندلی که منجر به بازنگری در اصولی می شود که فیلم برپایه آنها بنا شده است. آموزه های دین مسیح که تکیه گاه و نقطه قوت اصلی فیلم است. در واقع آمنابار آموزه های دین مسیح را به نوعی در چالش با حقیقت زندگی قرار می دهد و از اینجاست که هر بیننده ای به فراخور دانسته ها و اعتقادات خود بهره ای ورای دیدن یک فیلم ترسناک صرف از فیلم "دیگران" می برد. فیلم بر مبنای تعبیر و تصویر مسیحیت از دوران برزخ بنا شده و تصویری رئال که فیلمساز از این برزخ ارائه می دهد بیش از هر چیز نزدیکی آن به سرگردانی بشر در دنیای حاضر و بازتاب مستقیم اعمال بشری در وضعیت حاکم در این برزخ مادی را برجسته می کند. فیلمساز کوشیده تعابیر متعصبانه و دُگم از مسیحیت را در قالب شخصیت خشک و عاری از احساس گریس متمرکز کند. زنی که تنها نیاز کودکان خود را خواندن چندباره کتاب مقدس و تکرار محض بخش هایی می داند که به جنبه تنبیه و مجازات اعمال منفی می پردازد و به این ترتیب چهره ای خشن و نامأنوس از دین در ذهن کودکان شکل می دهد. تصویری که با سرکشی های دختربچه و انفعال پسربچه برجسته می شود. در چنین موقعیتی که مادر راه ورود هر تفکری جز آنچه خود به کودکان ارائه می دهد را سد کرده، این وجه به گونه ای نمادین با زندانی کردن کودکان پشت اتاق هایی با پرده هایی ضخیم برجسته می شود. بیماری حساسیت به نور کودکان به نوعی ساخته ذهن مادر است که نور و روشنی برای او به منزله به چالش کشیده شدن افکار و عقایدش و متزلزل شدن اصولی است که به خاطر پایبندی به آنها در چنین برزخی به سر می برد. سویه خطرناک دیگر حقیقت برای گریس فاش شدن چگونگی حضور او و کودکانش در این موقعیت است. وقتی حقیقت گویای خفه کردن دو کودک از سوی گریس است که از فشار اصول و عقاید خشک برون فکنی کرده، پس حقیقت باید پشت پرده های ضخیم مسکوت بماند. فیلمساز با طراحی کنش های نمادین خاص برای گریس که در جهت همین مفهوم پیش می رود، حرکت می کند. کلیدهای متعددی که گریس همواره همراه دارد و با رفتن به هر اتاق با وسواسی خاص در اتاق دیگر را قفل می کند، چراغ کم نوری که همیشه در دست دارد تا نور را از فرزندانش دور نگه دارد و آن سکانس کلیدی که گریس در جستجوی حضور مزاحمی در خانه، در اتاقی تنها می ماند و با پیکره های سفیدی که در واقع پارچه های سفیدی هستند که روی وسایل خانه کشیده شده، تنها می ماند. نوعی رویارویی با ناشناخته ها که سرگردانی و ترس گریس را به تصویر خود او در آینه پیوند می زند. پاسخی که او از رویارویی با خود باید دریافت کند. همانطور که اشاره شد سکانس گره گشایی احضار روح با چرخش کلیدی که به همراه دارد و تعاریف قصه را عوض می کند به نوعی پیوند دنیای زندگان و ارواح به گونه ای وارونه است. در واقع نوع پرداخت تصویری و روایی فیلمساز است که از دنیای زندگان تصویری ترسناک و نگران کننده و در واقع تهدید کننده دنیای ارواح ارائه می دهد که کلیشه زدائی از چنین پرداختی ـ به گونه ای عکس ـ در سینمای وحشت است. در چنین وضعیتی آنچه آرامش را به برزخ ارواح هدیه می کند ترک خانه از سوی زندگان و بازگشت به وضعیت هر چند نامتعادل دوران گذار است که این بار گریس با رو به رو شدن با حقیقت طی می کند و امکان تجربه آن را به فرزندانش هم می دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 620]