واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - امیر قادری این ستونی است که قرار است در ایام جشنواره بر اساس ده فرمان زیر حرکت کند و پیش برود: تا جایی که شد، سعی میکنیم از فیلمها خوشمان بیاید. فرقی بین عیار 14 و ملک سلیمان و مثلا صندلی خالی نیست. در لحظه ورود به سالن، ماییم و پرده سفید سینما. طبعا دلمان میخواهد فیلم خوب ببینیم تا فیلم بد. خلوص شرط اول است و ریا و دروغ خط قرمز. به همین دلیل فیلم بد و احمقانهای که از ته دل و با صدق و صفا ساخته شده باشد، ترجیح دارد به فیلم ظاهرا تیزهوشانهای که ضریب هوشی ما را دست کم میگیرد و فکر میکند میتواند با بازیهای مضمونی و روایی و فنی مرعوبمان کند. اعلام کردهایم که به عنوان منتقد در جشنواره فجر حاضر شدهایم. صاحبان فیلمها هم در سالن سینمای مطبوعات با علم به همین موضوع محصولشان را برای ما نمایش میدهند. از این جا به بعد اختیار کامل داریم تا درباره فیلمها همان طوری حرف بزنیم که فکر میکنیم. این روزها کارگردانهای ایرانی کمترین انتظارشان این است که از فیلمشان به عنوان یک شاهکار تعریف کنیم. جز این اگر باشد، کمتر از این اگر از فیلمشان تعریف کنیم، آن وقت میشویم منتقدان نان به نرخ روز خور رشوه گیر بیسوادی که فیلمها را خوب نمیبینیم و مولوی سرمان نمیشود و مشکل شخصی با سوژه فیلم یا سازندگاناش داریم. این قانون بهخصوص به خودمان مربوط است. باید جنبهاش را داشته باشیم. پوستمان به اندازه کافی باید کلفت باشد. سینما برای سینما. این جا بیش از هر چیز خود سینما مهم است. ما که مورخ و منجم و منبتکار و ریاضیدان و فیلسوف نیستیم. پس در حوزهای که ادعایش را داریم، یعنی سینما اظهار نظر میکنیم. اعتقاد داریم این را اگر خوب بفهمیم، بقیه چیزها به اندازهای که لازم است، خودش سر و کلهاش پیدا میشود. پس با سینما به عنوان سینما طرف میشویم. این ستون جای عشاق سینماست. این جا باید رنگ و بوی زمانه را بدهد. باید معلوم شود که این ستون را در چه شرایط زمانی و مکانی داریم مینویسیم. این یک قانون کلی است. هر کدام از قانونهای دیگر این مرامنامه، به نوعی و به نحوی در رعایت این قانون موثرند. همه چیز به همه چیز مربوط است. این نکته باید رعایت شود. حد و مرزی وجود ندارد. شاید این جا صحبت از یک قهرمان فوتبال شد یا یک قانون فیزیک کوانتوم، یا یک اصطلاح بازاری یا اشارهای اجتماعی و سیاسی. میتوان از هر جایی به جای دیگری رسید و میشود از هر چیزی مثال آورد. در دنیایی زندگی میکنیم که نمیشود چیزها را به همین سادگی از هم جدا کرد، و اصلا چرا باید جدا کنیم؟ طرز تلقیها و دستهبندیها و چارچوبهای قدیمی این جا وجود ندارند. فیلم هنری و بازاری نداریم. جدی و عامهپسند هم همین طور. تنها تقسیم بندی ممکن و موثر، همان تقسیمبندی میان فیلم خوب و فیلم بد است. همان طور که بین فیلمهای گیشهای، فیلمفارسی یافت میشود، آثار جدی و مستقل و متعلق به اردوی سینمای روشنفکرانه هم فیلمفارسی دارند. شاید پیشکسوتها فیلم بد بسازند و جوانهای پر سر و صدا فیلم خوب، یا که برعکس. از درون ابتذال ممکن است هنر ناب بیرون بیاید و از چیزی که ظاهر هنر خالص و والا را دارد، مزخرف. این ستون باید خوانده شود. اگر کسی به آن توجهی نکند، بازی را باختهایم. اگر قرار باشد به بقیه ایرادی بگیریم، اول باید خودمان خواندنی و دوست داشتنی و بامزه و قابل قبول باشیم. رطب خورده منع رطب کی کند. و بالاخره این که کاش میشد این یک ستون دو طرفه باشد. یعنی همان قدر که من مینوشتم و اظهار نظر میکردم، شما هم میتوانستید. اما این محدودیت رسانهای است. اتفاقی که در یک سایت اینترنتی میافتد و در یک روزنامه نه. این جا متاسفانه بیشتر مجبورید بخوانید و به قول رضا مارمولک، این بد روزگار است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]