واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رسالت و ولايت
مبدا اسلام ذات اقدس الهي است و خداوند هستي خالص است و حقيقت ناب, نه جهل علمي در حرم امن الهي راه دارد، نه جهالت عملي را آنجا باري است و نه سهو و نسيان و عصيان را آنجا راهي .1 اگر خدا حق محض است و جهل و سهو و نسيان در آن بارگاه راه ندارد, اسلام هم كه دين الهي است 2 از طرف خداي خالص دين خالص و محض نازل ميشود اگر خدا نور محض است كه 3 و اسلام هم از ناحيه ذات اقدس اله است كه آنچه از خداي سبحان به عنوان اسلام تجلي ميكند ،نور خواهد بود، چه اينكه درباره قرآن كريم آمده است 4 و درباره عترت طاهرين عليهم الصلاه` و عليهم السلام هم وارد شده است كه اينها نور واحدند.
اسلام ناب آن است كه در حرم او جهل، سهو، نسيان، خطا، خطيئه، خرافات راه نداشته باشد. اگر ديني -- معاذ الله --- آلوده با جهل بود، با خطا و خطيئه همراه بود ،اين اسلام ناب نيست و ذات اقدس اله ما را به دين خالص فرا خوانده است كه 5 خالصاً و مانند آن. چون خودش خالص محض است و ديني كه از او نازل شده است خالص محض است، از ما هم اخلاص طلب كردند؛ يعني از ما اسلام ناب خواستند.
اسلام چون منزه از خطا و سهو و نسيان و خرافه و امثال اينهاست، خالص است. مسلمان چون منزه از هوا و هوس و ريا و سمعه است ،اين خالص است. اگر كسي اسلام او آميخته با تسامح و تساهل بود، آميخته با خرافات بود، آميخته با هوس و هوا بود، آميخته با ريا و سمعه بود، اين اسلام ناب نيست، اسلامي نيست كه از طرف خداي سبحان آمده باشد.
بنابراين اگر ما خواستيم مسلمان خالص باشيم هم در عرب توحيد بايد اخلاص را رعايت كنيم كه معرفت الهي, آغاز دينداري است و كمال معرفت او, تصديق و توحيد اوست و كمال توحيد، اخلاص اوست. اخلاص در توحيد آن است كه صفات را زائد بر ذات ندانيم عين ذات بدانيم، هستي را محدود نكنيم خدا را هستي نامتناهي بدانيم در حرم ذات اقدس اله نه نقصي راه داشته باشد و نه عيبي و نه كثرتي، قهراً مسئله تثليث و مسئله تثنيه آنها كه گفتند 6 آنها كه گفتند 7 اينها توحيد خالص ندارند ؛چون توحيد خالص ندارند، اسلام خالص و اسلام ناب ندارند و موحد خالص هم نخواهند بود و مسلم راستين هم نيستند.
ذات اقدس اله براي اينكه ما را به اسلام ناب آشنا كند ،خود را معرفي كرد كه حق محض است، كتاب خودش را معرفي كرد كه حق صرف است؛ فرمود: اين كتاب 8 اولياي خود را وجود مبارك حضرت ختمي نبوت را، وجود مبارك پيامبر اسلام عليه و علي آله آلاف التحيه والثنا و همچنين اهل بيت عصمت و طهارت را معرفي كرده است كه اينها انسانهاي كاملاند. انسان كامل معصوم اين معلم فرشتههاست. اگر فرشتهها از گزند خطا و آسيب خطيئه مصوناند، اگر از آفت جهل و افت جهالت معصوماند، معلم اينها كه انسان كامل است ،يقيناً از اين خطا و خطيئه و خطرها و آفتها و افتها مصون است و اگر خداي سبحان درباره تعليم اسما به فرشتگان فرمود: 9 منظور قضيه شخصي نيست؛ منظور شخص حضرت آدم نيست؛ منظور مقام منيع آدميت است؛ يعني انسان كامل مقام والاي انسانيت. اين معلم فرشتههاست و اين مقام والا را به صورت انبيا و مرسلين و به صورت ائمه هداي مهديين به ما معرفي كرده است .اينها ميشوند مسلمانان خالص، اسلام ناب در اختيار اينهاست كه نه اهل ظلمپذيرياند، نه اهل ظلم كردن كه 10 نه در برابر ستم ستمگران آرام مينشينند، نه در برابر عصيان تبهكاران ساكتاند؛ نه در برابر جهل خرافات و خرافتزدگان آراماند؛ اينها دوار به طباند؛ اينها طب را در هر جايي كه لازم باشد، به كار ميبرند؛ مردم را دعوت ميكنند به بهداشت، به درمان جهل و جهالت. پس خدا خالص محض است؛ چون حق صرف است، قرآن خالص محض است؛ چون 11 انبيا و انسانهاي كامل خالصاند ؛چون معلم ملائكهاند و ملائكه 12 هستند، آنجا خرافات و جهل نيست، آنجا تعليمش تعليم ناب است. معلمان آنها هم معلمان ناب.
در نشئه طبيعت خداي سبحان از همه ما دينداري خالصانه را خواسته است، فرمود خالصاً دين را بپذيريد و خدا را عبادت كنيد. مردان الهي مخصوصاً اولياي الهي بالاخص اهل بيت عصمت و طهارت عليهم الصلاه و عليهم السلام مخلصاند كه در همه موارد چيزي كه از هوا و هوس سهمي برده باشد، از ريا و سمعه طرفي بسته باشد از حرم امن اينها دور است, اينها ميشوند .13 در بين مخلصين كه كم نيستند خداي سبحان عدهاي را برچين ميكند اينها ميشوند مجتبي، اينها ميشوند مصطفي، اينها ميشوند معتام، اينها ميشوند مختار، كه اينها به عنوان مخلصاند كه . اهل بيت عصمت و طهارت كه داراي مقام منيع ولايتاند، اينها جزء مخلصيناند؛ يعني خداي سبحان اينها را براي خود به عنوان عبد محض انتخاب كرده است. در بيانات نوراني سيد الاولياء و الاصفياء اميرالموحدين عليبنابيطالب عليه افضل صلوات المصلين چنين آمده است كه وقتي پيامبر را معرفي ميكند ،ميفرمايد: .14 اعتيام يعني اختيار و انتخاب، يعني ذات اقدس اله، وجود مبارك پيامبرعليه و علي آله آلاف التحيه و الثنا را اختيار كرده است كه حقايق خود را به دست او شرح كند و او شارح حقايق الهي است.
از اينجا روشن ميشود كه جنبه بشري وجود مبارك پيامبر سهمي در وحييابي ندارد ؛فرمود: "انما انا بشر مثلكم> اما 15 يا 16 و مانند آن. آن جنبه بشري كه ديگران هم آن را دارند "يأكل الطعام ويمشي في الاسواق>17 و مانند آن است، آن جنبه ملكوتي او تابع محض است. وقتي انسان كاملي به مقام فنا ميرسد، حرف براي آن باقي است نه براي فاني؛ اگر وجود مبارك رسول گرامي وحي را در حال فنا يافت، اگر به مقام فنا رسيد شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]