واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مأموران پليس، محل قرار عرضهكنندههاي عمده قرصهاي اكس را پيدا كردهاند اما فعلا قرار نيست حمله كنند؛ فقط ميخواهند بفهمند كه آن داخل چه خبر است تصوير جلسه را دارند اما صدا ندارند، پس يكي از تك تيراندازها، با تفنگ دوربينداري، ميكروفوني را شليك ميكند. ميكروفون از لاي پرههاي هواكش كوچك خانه رد ميشود و در ديوار اتاق جا خوش ميكند... اين يكي از صحنههاي جذاب اولين قسمت سريال پليسي جديد فخيمزاده، يعني «بيصدا فرياد كن» بود؛ صحنهاي كه آدم را به ياد سكانسهاي خوش ساخت «خواب و بيدار»، ساخته موفق و پربيننده فخيمزاده مياندازد. «حس سوم» - ساخته قبلي او - نتوانست به اندازه «خواب و بيدار» بتركاند ولي انگار اين دفعه همه چيز آماده است تا ششمين سريال او در اين 12 سال، باز هم خيليها را چهارشنبهشبها پاي تلويزيون بكشاند. «باز هم قرص اكس»؛ اين شايد اولين جملهاي باشد كه بعد از ديدن اولين قسمت بيصدا فرياد كن، از دهانتان خارج بشود و دستتان ناخودآگاه به سمت دكمه تغيير كانال كنترل تلويزيون برود ولي اگر بدانيد مهدي فخيمزاده اين سريال را ساخته، خاطره خوبي كه از ناتاشا و اصغر كپكاش در ذهنتان مانده، احتمالا جلوي تغيير كانال را خواهد گرفت. با اينكه تلويزيون در اين چند سال بارها با ساخت سريالهاي ضعيفي مثل «فصل زرد»، «جزيره ايكس» و «ما چند نفر» سراغ مواد روانگردان رفته ولي اين بار پاي مهدي فخيمزاده در ميان است كه نشان داده حداقل در ساخت سريالهاي پليسي در تلويزيون، براي خودش صاحب سبك است. فريبا کوثري هم كه در اين سريال يكي از نقشهاي اصلي را برعهده دارد، به همين نكته اشاره ميكند؛ «بعضي وقتها تماشاگر نه به خاطر نام بازيگر که به خاطر کارگردان سراغ يک کار ميرود. خيلي از کارگردانهاي سينمايي که وارد تلويزيون شدند مثل حسن فتحي، داوود ميرباقري يا داريوش فرهنگ همين شرايط را داشتند؛ مخاطب جذب اسم آنها ميشد چون نامشان يک وزنه است. در «بي صدا فرياد کن» هم قطعا همين اتفاق ميافتد و آقاي فخيمزاده به تنهايي ميتواند تماشاگر را به ديدن کار ترغيب کند». اما خود فخيمزاده از دلزدگي مخاطبان از موضوع قرصهاي اكس خبر داشته و تلاش کرده از زاويهاي ديگر به اين موضوع بپردازد؛ «زماني كه شروع به تحقيقات در زمينه قرصهاي اكس كردم، متوجه شدم كه مصرف اين قرصها در جامعه ما خيلي گسترش پيدا كرده و به حالت خزندهاي در حال پيشرفت است. معمولا اين طوري است كه اگر چيزي در بازار شيوع پيدا كند، به دليل استقبال، مدل تقلبي آن با هزينه كمتر هم روانه بازار ميشود. من هم دقيقاً روي همين موضوع دست گذاشتهام؛ چراكه قرصهاي تقلبي ظرف يك تا 5 ساعت فرد را ميكشد؛ به همين دليل هشدار درباره اين قرصها، برايم اهميت دوچنداني پيدا كرد. در هر حال، بين فرانسويها ضربالمثلي شايع است که ميگويد: همه چيز گفته شده و هيچ چيز نويي وجود ندارد. اين نشان ميدهد که موضوع اصلي، چگونه گفتن است». منظم باشيد، لطفاً! مهدي فخيمزاده به سختگيري مشهور است؛ براي همين خيلي از بازيگرها از بازي جلوي دوربين فخيمزاده كمي تا قسمتي ميترسند ولي انگار خيلي هم از اين خبرها نيست؛ حداقل به فريبا كوثري كه در پشت صحنه اين سريال بد نگذشته است؛ «هميشه شنيده بودم که آقاي فخيمزاده برخي مواقع سر کار، تندي ميکنند ولي من نديدم اين مسئله اتفاق بيفتد. يکي از ويژگيهاي اصلي اين کارگردان «آنتايم» بودناش است. او سر کار بسيار منظم است و اين نظم را به بازيگر هم ياد ميدهد؛ يعني هر زماني که اعلام ميشد کار قرار است کليد بخورد، بدون حتي يک دقيقه تاخير اين اتفاق ميافتاد». ليلا برخورداري هم كه ديگر به پاي ثابت سريالهاي فخيمزاده تبديل شده، حسابي تعريف استادش را ميكند؛ «ويژگي کار با فخيمزاده، اين است که حداقل وقتي بازيگر در کار او حاضر ميشود، ميداند چيزي که به عنوان نتيجه کار به دست ميآيد، رضايتبخش است. بهطور کلي، کار با اين کارگردان مسئلهاي سهل و ممتنع است؛ اگر بداني از تو به عنوان بازيگر چه ميخواهد و چه انتظاراتي دارد، مطمئنا همه چيز خوب است ولي اگر نتواني آن خواستهها را برآورده کني، قطعا کارت مشکل ميشود». مرد همهكاره اين بار يك وظيفه جديد هم به 2 كار هميشگي فخيمزاده در سريالها و فيلمهايش - يعني بازيگري و كارگرداني - اضافه شد؛ تهيهكنندگي؛ اتفاقي كه ممكن است به ضرر سريال تمام شود. البته اين مجموعه، ابتدا به تهيهکنندگي محمد مسعود جلوي دوربين رفت اما پس از مدت زمان کوتاهي، او از اين کار انصراف داد و بعد از آن فخيمزاده، خود تهيه پروژه را در دست گرفت. خود او در اين باره ميگويد: «چيزي حدود 100 دقيقه از کار با حضور محمد مسعود توليد شد ولي بنا به دلايلي که به خودشان ارتباط پيدا ميکند، اعلام انصراف کردند و چون در آن شرايط کسي نميتوانست از بيرون وارد کار شود، به پيشنهاد مسئولان تلويزيون، خودم وارد کار شدم. البته به رغم ميل باطنيام اين کار را کردم چون مدتها بود که از تهيهکنندگي فاصله گرفته بودم». فكر ميكنيد فخيمزاده توانسته از پس اين همه كار در هنگام ساخت يك سريال پليسي بر بيايد و يك خواب و بيدار جديد به دنيا بياورد يا اين اتفاق به پاشنه آشيل مجموعه تبديل خواهد شد؟ نمكي غلام ميشود اين بار فخيمزاده، علاوه بر كارگرداني، يك نقش خوب هم براي خودش كنار گذاشته است. طبيعي هم هست؛ بينندگان بيشتر از فخيمزاده كارگردان، فخيمزاده بازيگر را دوست دارند و خاطره بازي او در نقش نمكي در مسافران مهتاب، به اين سادگيها از ذهن مردم پاك نخواهد شد. حرفهاي فخيمزاده و چهرههاي ديگر اين سريال را درباره نقشهايشان بخوانيد. فخيمزاده: «شخصيت غلام با ديگر شخصيتهايم در 2 مجموعه «حس سوم» و «خواب و بيدار» کاملا متفاوت است. آنها هيچ ربطي به هم ندارند؛ شايد تنها شباهتشان اين باشد که همگي اين شخصيتها، جنوب شهري هستند. غلام يک تبعيدي است که ناخواسته درگير ماجراي پيچيدهاي ميشود. او آدم شارلاتاني است که سالها در زندان بوده و حالا که برگشته، وارد بازي خطرناکي ميشود». فرهاد قائميان: «نقش سرهنگ اميري براي خودم خيلي متفاوت بود؛ البته نه از لحاظ نوع نقش بلکه به خاطر حضور آقاي فخيمزاده». فريبا کوثري : «دستمان براي کار خيلي باز نيست؛ چه براي انتخاب نقش، چه از نظر نوع نقشي که نوشته ميشود. ويژگي نقش آذر اين بود که در ايران ما از اين دست زنها کم نداريم؛ زنهايي که همسرانشان به هر دليلي به زندان افتاده و پايشان ايستادهاند و سعي ميکنند کيان خانواده را هرطور که شده، حفظ کنند. آذر هم يکي از همين زنهاست؛ کسي که بايد با کار بيرون از خانه، زندگياش را حفظ کند. در هر حال، من نزديک به 6 يا 7 سال است که به ايران برگشتهام. در اين مدت، بيشتر در کارهاي تاريخي بازي کردهام و کمتر در مجموعهها يا فيلمهايي با موضوع معاصر حاضر شدهام؛ هرچند در کارهاي معاصر، بازيگرهاي زن از بعضي جهات محدوديت دارند، ولي در کار فخيمزاده، اين اتفاق نيفتاد براي اينکه نقش، خوب نوشته شده بود». ليلا برخورداري: «مونا همسرش را فوقالعاده دوست دارد. اين دختر به همسرش بسيار وابسته است؛يعني ميتواند هر ناملايمتي را قبول کند غير از اينکه ببيند همسرش آزار ميبيند. در ادامه ماجرا، به خاطر مسائلي که بين پدر (محمد صادقي) و همسرش پيش ميآيد متوجه ميشود که پدر، نقشه قتل همسرش را دارد. همين جاست که تصميم ميگيرد مقابل پدرش بايستد و زندگياش را نجات دهد. او از کودکي در خانهاي بزرگ شده که تمام خلافهاي پدرش را ديده ولي با وجود اين، سکوت ميکند. مونا زندگي و عشق خودش را دارد؛ وقتي به جايي ميرسد که پاي همسرش به قضيه باز ميشود، همهچيز را زير پا ميگذارد؛ حتي پدرش را».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]