محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844863142
ميخواستيم «جهان سبز» را بسازيم
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دوست داشتيم هم با بيژن بيرنگ و هم با مسعود رسام دو كارگردان خانه سبز حرف بزنيم ولي هر دو در خارج از كشور بودند. قطع اميد كرده بوديم كه در آخرين لحظات مسعود رسام از سفر برگشت و اين گپ ممكن شد. همان زمان كه «خانه سبز» از شبكه2 پخش ميشد، شايعه شد كه قرار بوده سريال ادامه پيدا كند ولي به دلايلي نصفه نيمه رها شد و انگار يكجورهايي خودتان سر و تهاش را هم آورديد. نه، اين حرفها را آن موقع هم ميشنيدم اما اصلا اينطوري نبود. راستش من و بيژن بيرنگ هميشه دوست داشتيم كارهايمان در اوج تمام شود. يك لحظهاي رسيد كه حس كرديم سريال در اوج خودش است و ما همه حرفهايمان را زدهايم. براي همين ديگر چيزي براي گفتن نبود و اگر ميخواستيم بعد از 21قسمت باز هم ادامه دهيم، آن وقت حرفهاي تكراري يا خستهكننده ميبايست تحويل مردم ميداديم. شايد همين در اوج تمام شدن بود كه به اين شايعه دامن زد و همه فكر كردند اينها كه كارشان گرفته، چرا يكدفعه سريال را ول كردند؟! و با ايده افتادن خانه در طرح كار را تمام كرديد. به هر حال يكجوري بايد قصه تمام ميشد ولي بيشتر دلمان ميخواست حرفهايي كه تا آن روز در محدوده خانوادهها گفته ميشدند را به سمت اجتماع بياوريم براي همين، بلافاصله پشت سرش شروع به ساخت «سرزمين سبز» كرديم. حتي در ذهنمان بود كه اين فضا را بعدها گستردهتر كنيم و سري «جهانسبز» را هم بسازيم؛ يعني از شهرهاي ايران شروع كنيم و بعد به جاهاي مختلف دنيا برويم. اصلا ايده «خانه سبز» از كجا آمد؟ سريال «همسران» جرقه اصلي خانه سبز را زد چون مديران شبكه از اين ايده خوششان آمده بود كه 2 خانواده با هم ماجراهاي ملموس و روزمرهاي داشته باشند. به ما پيشنهاد دادند سري دوم «همسران» را بسازيم ولي ما گفتيم همسران ديگر حرفي ندارد؛ مگر 2 تا خانواده چقدر با هم تعامل دارند؟ به هر حال از يك جايي به تكرار ميافتد، تا اينكه ايده آقاي بيرنگ را كه «خانه سبز را بسازيم» بررسي كرديم و ديديم خيلي خوب است و اين بار چند تا خانواده را درگير كرديم و وارد جامعه بزرگتر شديم. جد بزرگوار را از همان جا وارد «خانه سبز» كرديد؟ اصلا دليل حضور رامبد جوان در خانه سبز هم همين بود. او كه در همسران در يك قسمت نقش جد بزرگوار را بازي كرده بود، برايمان يك جرقه شد. گفتيم اين شخصيت را گسترش دهيم و حتي از عمد، شباهت ميان رامبد جوان و جد بزرگ را حفظ كرديم تا اين ايده به شكلي خودش را نشان دهد. چه ايدهاي؟ «جد بزرگوار» را شبيه نوه خانواده – يعني فريد و با بازي خود او – انتخاب كرديم تا رابطه نسلها را كامل كنيم. در خانه سبز ، ما 3 نسل داشتيم؛ نسل اول پدربزرگ و مادربزرگ، نسل دوم پدر و مادر و نسل سوم فريد و همسرش. همزماني در توليد و پخش سريال، اين فرصت را به شما ميداد كه مدام واكنشهاي مردم را ببينيد. آيا نظرات ديگران روي ساخت قسمتهاي بعدي اثر ميگذاشت؟ بيتاثير نبود. بعضي وقتها خودمان هم منتظر بوديم ببينيم ديگران چه نظري دارند و آيا قرار گرفتن جد بزرگوار و فريد روبهروي هم، جواب داده است يا نه؟ حتي ديوانهبازيهاي فريد هم كه به شكل كاريكاتورگونهاي ترسيم ميشد، براي مردم جالب بود. خب، آن موقع كسي انتظار نداشت پسر يك وكيل اين كارها را بكند و مثلا صداهاي نامفهوم از خودش دربياورد؛ چيزي كه آنموقع حتي در شيوه نگارش فيلمنامهها هم مرسوم نبود. از ديگر بازيگران بگوييد؛ مثلا خسرو شكيبايي. اصلا چطور شد او را به عنوان بازيگر شخصيت رضا صباحي انتخاب كرديد؟ شكيبايي يك فرصت مناسب براي ما در خانهسبز بود. اول از همه به او فكر نكرده بوديم؛ يعني مثل همسران، دنبال شخصيتهاي تلويزيوني بوديم تا اينكه يك روز، ملك جهان خزاعي – طراح صحنه و لباس گروه – به ما گفت چرا سراغ خسرو شكيبايي نميرويد؟ من گفتم «آخه اون سينمايي كار ميكنه، فكر نكنم بياد تلويزيون». ولي ايشان گفتند كه چند شب پيش با شكيبايي صحبت ميكردم و خيلي از كار همسران شما خوشاش آمده بود و ميگفت دوست دارد با شما همكاري كند. همان لحظه بيژن (بيرنگ) زنگ زد به خسرو و گفت اگر فرصت دارد بيايد پيش ما. او هم آمد. جالب است كه خودمان هم فكر نميكرديم خسرو اينقدر مشتاق باشد. ميگفت هنوز خاطره «محلهبروبيا» را در ذهن دارد و چهره اكبر عبدي و آتيلا پسياني و حميد جبلي را در آن برنامه خيلي دوست دارد. آرش نادي را چطورپيدا كرديد؟ يك مهدكودك به ما معرفي كرده بودند كه رفتيم از بين بچههايش بازيگر انتخاب كنيم. آرش را در ميان بچههاي كلاس آمادگي انتخاب كرديم. او انتخاب اولمان بود. بعدها با او در «سرزمين سبز» هم بوديم. الان كجاست؟ بعد از «سرزمين سبز» خانوادهاش خيلي تمايل به بازيگري او نداشتند. البته حق هم داشتند؛ ما زمان زيادي را از آنها ميگرفتيم، او هم كلاس دوم دبستان را ميخواند و به درسش لطمه ميخورد. خود من هم اگر بچهام در اين شرايط ميخواست درس بخواند، قبول نميكردم. تا چند سال قبل ازش خبر داشتيم. حالا تبديل به جوان 20 سالهاي شده و خبري ازش ندارم ولي ميدانم كه وارد دنياي بازيگري نشده است. الان كه تكرار خانه سبز را ميبينيد، چه حسي داريد؟ حس عجيبي است. از آن موقع بيشتر راضيام. وقتي ميبينم چيزي ساختهايم كه بعد از 11 سال هنوز جذاب است، حس ميكنم كارمان را درست انجام دادهايم. آنموقع چون در گير و دار پخش سريال بوديم، خيلي بهاش توجه نميكردم و فقط تعريف و تمجيدها را به ديده تعارف قبول ميكردم ولي الان ميبينم كه اگر واقعا حرفي براي گفتن داشته باشيم، هيچوقت از بين نميرويم و كهنه نميشويم. حتي از خيلي حرفهاي سريال، الان هم ميتوانيم استفاده كنيم. آن موقع هم خانه سبز خيلي مورد توجه قرار گرفته بود. بله، همه ميگفتند كارتان خوب است ولي من زياد اهميت نميدادم و ميگفتم مگر ديگران غير از اين ميسازند كه كار ما اينقدر به چشم ميآيد. ولي حالا ميفهمام كه چه كار خوبي كرديم بعد از قسمت 21 كار را تمام كرديم. يادم هست چندي پيش، يكي از نشريات سينمايي در نظرسنجياش خواسته بود منتقدان اسم 10 تا سريال خوب بعد از انقلاب را بنويسند. جالب بود كه خيليها به «خانه سبز» اشاره كرده بودند. الان كه سريال پخش ميشود، مفهوم آن انتخابها را ميفهمم. خيليها الان ميگويند چرا نيستي؟ چرا كار نميكني؟ و من ميگويم هستيم، من و بيرنگ هستيم ولي جاي خودمان هستيم. چرا فكر ميكنيد يك اتفاق آنقدر بايد ادامه پيدا كند كه حال مردم را به هم بزند؟ ما هر وقت كاري را شروع ميكرديم، ميدانستيم كه كارمان درست است. هر وقت دست روي كاري گذاشتيم، خطا نميكرديم؛ از «محله برو بيا» با حضور اكبر عبدي، حميد جبلي، حسين پناهي، رضا رويگري و آتيلا پسياني كه الان همهشان نامهاي گندهاي هستند، بگيريد تا «سيب خنده»، «مجيد دلبندم»، «دنياي شيرين دريا» و «قطار ابدي». ما هيچوقت نگفتهايم كه يوسف تيموري، رضا عطاران يا مجيد صالحي را ما كشف كردهايم؛ اين را گفتهايم كه ما آنها را بجا انتخاب كردهايم و فهميدهايم هر كدامشان به درد چه كاري ميخورند. اگر بخواهيد به آن روزها برگرديد، چه لحظاتي بيشتر جلوي چشمتان ميآيد و خاطرهانگيزتر است؟ شايد لحظاتي كه جمعيت، هر روز جلوي لوكيشن جمع ميشدند و ما را مورد محبت خودشان قرار ميدادند، لذتبخشترين و به يادماندنيترين لحظات بود. درست است كه آنها گاهي مزاحم فيلمبرداري ما ميشدند و كار را كند ميكردند ولي باور كنيد روزي نبود كسي با دستهگل و شيريني يا كارت پستال جلوي ساختمان لوكيشن نباشد؛ مخصوصا روز بعد از پخش سريال ـ يعني پنجشنبهها ـ انگار كه همه تحتتأثير سريال باشند؛ ميآمدند آنجا و از همه بيشتر سراغ خسرو شكيبايي را ميگرفتند. ايشان هم با محبت به همه امضا ميداد و عكس يادگاري ميگرفت. به نظرم اين سريال براي خسرو هم يكي از بهيادماندنيترين كارهاي زندگياش باشد. ايده نريشن و صداي روي تصوير هم به خاطر صداي خود شكيبايي بود يا از همان اول چنين چيزي در ذهنتان بود؟ از اول قرارمان اين بود كه يك راوي داشته باشيم و خلأ قصه با آن پر شود. اينطوري خيلي از زيادهگوييها و سكانسهاي اضافي حذف ميشد. وقتي كه شكيبايي انتخاب شد، اين ايده قوت بيشتري گرفت؛ مثلا در يك قسمت، وقتي مادر نامهاي كه علي از مدرسه آورده است را ميخواند، يك چيز در نامه هست كه او را غمگين ميكند. در اينجا مادر با نگاهش نشان ميدهد كه نامه تاثيرگذار بوده است. وقتي علي كوچولو ميپرسد مامان چيز ناراحتكنندهاي در نامه هست و مادر انكار ميكند، علي تندي ميپرسد پس چرا روي تصاوير آهنگ غمگين گذاشته شده و شخصيت راوي يعني شكيبايي، با توضيح اين اتفاق سعي ميكند جواب علي را بدهد. اين رفت و برگشت به درون و بيرون قصه را هر دويمان (من و بيرنگ) دوست داشتيم و دلمان ميخواست بهاش شكل طنزآميزي بدهيم. حتي بعضي جاها راوي با شخصيتهاي قصه بحث ميكند و كار به دعوا ميكشد. بله، اين همان فضاي طنزآميزي بود كه آن زمان خيلي گرفت و همه خوششان آمد؛ هرچند صداي شكيبايي خودش مثل جادو كار را بهتر پيش ميبرد و اثر خودش را ميكرد. شايد اگر كسي جدا از آدمهاي قصه راوي بود، اين اتفاق خوب نميافتاد. اگر بخواهيد يكي از قسمتهاي سريال را به عنوان يادگاري در ذهنتان نگه داريد، كدام قسمت را انتخاب ميكنيد؟ همه قسمتها را دوست دارم چون براي همهشان زحمت كشيدهام ولي شايد قسمت «مهمان سبز» را كه زندگي رزمنده جانبازي است، بيشتر نگه دارم؛ شايد به خاطر اينكه در همان زمان، مردم خيلي از اين قسمت خوششان آمد و مورد توجه قرار گرفت. اين قسمت به طور عجيبي از دل كمدي و طنز به سمت تراژدي رفت... خيليها انتظار داشتند وقتي ميخواهيم از دفاع مقدس و جانباز حرف بزنيم، بايد مستقيمگويي كنيم، اما خانه سبز متعلق به همه ما ايرانيهاست و جنگ هم هيچكس را بينصيب از اين تاثيرها نگذاشته بود. اين قسمت كه با بازي خوب حبيب رضايي گرفته شد، يكجور اداي دين ما به جانبازان و فرهنگ دفاع مقدس بود. در واقع اتفاقي كه بين رضا به عنوان وكيل و محمد به عنوان جانباز رخ داد، روي همه ما تاثير گذاشت. يادم هست فرداي آن روز چقدر تلفن داشتيم و جانبازان و خانوادههاي شهداي زيادي از ما تقدير كردند. ما با پخش اين قسمت، خودمان هم غافلگير شده بوديم و تا مدتها آن را حس ميكرديم. محمد كه از لحاظ فيزيكي ديگر در داستان حضور ندارد، هنوز در درون ما زنده است. سرزمين سبز قرار است از شبكه 2 پخش شود، فكر ميكنيد چقدر ما را به آن فضاي خانه سبز ببرد؟ نميدانم، بايد منتظر پخش آن باشيم. به نظر خودم تاثيرش را هنوز حفظ كرده است. اين كار 9 سال پيش ساخته شده اما حرفهايش هنوز تازه است. چرا همان زمان بعد از خانه سبز پخش نشد؟ قرار بود اين كار 26 قسمت باشد ولي ما تا قسمت سيزدهم را ضبط كرديم و بعد قصه ناتمام ماند چون شبكه بودجه نداشت و كار پرزحمت و پرهزينهاي هم بود. خودمان هم فكر نميكرديم كه كار يكدفعه ناتمام بماند و بعد هم گرد فراموشي آن را گرفت تا اينكه از سال گذشته، با پيشنهاد دوباره به مدير شبكه 2 قرار شد كارهاي ناتمام آن را انجام دهيم و آماده پخشاش كنيم. ناتمام از جهت بازيگري؟ نه، چون هر قسمت يك موضوع دارد و در همان قسمت هم تمام ميشود، ما 13 قسمت را كامل ضبط كردهايم ولي تدوين و موسيقي و تيتراژ آن مانده بود كه ناتمام ماند. كمي از جزئيات آن هم برايمان ميگوييد. درواقع ما اينبار دور ايران سفر كرديم و بازيگراني چون خسرو شكيبايي، رامبد جوان، بيتا فرهي، رضا عطاران و بهروز بقايي و كلي آدم ديگر با ما بودند. اينها از جنوب ايران شروع به سفر ميكردند ولي وقتي سفر جنوب تمام شد و 13 قسمت كامل شد، كار به خاطر هزينه زيادش متوقف شد. قرار ما بر اين بود كه بعد بياييم شمال و غرب و شرق را هم بگيريم كه نشد. فكر ميكنيد مخاطب از سرزمين سبز استقبال كند؟ اگر خانه سبز را دوست داشته باشيد، با ديدن قسمت اول و دوم سرزمين سبز حتما دوباره مشتري آن ميشويد. به نظر خودمان كار حرفي براي گفتن دارد و بازيها هم كه خيلي خوب است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14948]
صفحات پیشنهادی
ميخواستيم «جهان سبز» را بسازيم
ميخواستيم «جهان سبز» را بسازيم. دوست داشتيم هم با بيژن بيرنگ و هم با مسعود رسام دو كارگردان خانه سبز حرف بزنيم ولي هر دو در خارج از كشور بودند. قطع اميد كرده ...
ميخواستيم «جهان سبز» را بسازيم. دوست داشتيم هم با بيژن بيرنگ و هم با مسعود رسام دو كارگردان خانه سبز حرف بزنيم ولي هر دو در خارج از كشور بودند. قطع اميد كرده ...
كمال تبريزي پس از نمايش «صندلي سبز»
كمال تبريزي پس از نمايش «صندلي سبز» ... دربارهي نوع تمريني كه در كشور ما براي رسيدن به دموكراسي انجام ميشود، بسازيم. ... از آنجا كه ميخواستيم فيلم با زاويه طنزآميز و انتقادي به مقولهي انتخابات ... بهويژه با رقابتي كه در كانالهاي متفاوت تلويزيوني در سراسر جهان وجود دارند، اين خواسته درمديران تلويزيوني بيشتر ديده ميشود. ...
كمال تبريزي پس از نمايش «صندلي سبز» ... دربارهي نوع تمريني كه در كشور ما براي رسيدن به دموكراسي انجام ميشود، بسازيم. ... از آنجا كه ميخواستيم فيلم با زاويه طنزآميز و انتقادي به مقولهي انتخابات ... بهويژه با رقابتي كه در كانالهاي متفاوت تلويزيوني در سراسر جهان وجود دارند، اين خواسته درمديران تلويزيوني بيشتر ديده ميشود. ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمتين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. ... مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند، تبديل كنند به يك ... سايت ها و شبكه هاي ماهواره اي حامي فتنه سبز، سال گذشته تلاش بسياري كردند تا در سالروز ..... ميخواستيم زود بزرگ شويم. ...
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمتين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. ... مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند، تبديل كنند به يك ... سايت ها و شبكه هاي ماهواره اي حامي فتنه سبز، سال گذشته تلاش بسياري كردند تا در سالروز ..... ميخواستيم زود بزرگ شويم. ...
یک فیلم کاملا دلهرهآور
ما با پرده سبز و آبي سر و کار داشتيم که برايم کمي تازگي داشت. دقيقا همين حس ... همه ما ميخواستيم فيلمي بسازيم که کاملا واقعي به نظر برسد. .... منبع : سينماي جهان ...
ما با پرده سبز و آبي سر و کار داشتيم که برايم کمي تازگي داشت. دقيقا همين حس ... همه ما ميخواستيم فيلمي بسازيم که کاملا واقعي به نظر برسد. .... منبع : سينماي جهان ...
مفهوم شناسي دکترين مهدويت
مثلاً، وقتي درخت سبز شد، باران را به خودش جذب ميكند. ... مالرو در قرن پيش گفت، در قرن بيست و يكم، جهان به جهت اين نَفْسِ ابليسزده، يا از بين ميرود و يا جهان ديني خواهد شد. ... ديني است، ولي فرض بگيريد كه ما الان به اين نتيجه ميرسيم كه يك دانشگاه مهدويت يا دانشگاه مجازي بسازيم. .... ميخواستيم مفهوم دكترين مهدويت را بازشناسي كنيم. ...
مثلاً، وقتي درخت سبز شد، باران را به خودش جذب ميكند. ... مالرو در قرن پيش گفت، در قرن بيست و يكم، جهان به جهت اين نَفْسِ ابليسزده، يا از بين ميرود و يا جهان ديني خواهد شد. ... ديني است، ولي فرض بگيريد كه ما الان به اين نتيجه ميرسيم كه يك دانشگاه مهدويت يا دانشگاه مجازي بسازيم. .... ميخواستيم مفهوم دكترين مهدويت را بازشناسي كنيم. ...
چه کسی جادوی این جعبه را بلد است
... تفاوت هایش اگرچه با گذشته خود بسیار است، اما هنوز با دنیا و جهان اطراف خود فاصله دارد. ... صدرعاملی گفته است؛ می خواستیم کارگردانی باتجربه انتخاب کنیم و با سابقه .... را به تلویزیون تحمیل می کند و باید کاری در حد و اندازه این استانداردها بسازیم. ... «مختارنامه» را پیش می برد و حاتمی کیا که پس از «خاک سرخ»، «حلقه سبز» را می ...
... تفاوت هایش اگرچه با گذشته خود بسیار است، اما هنوز با دنیا و جهان اطراف خود فاصله دارد. ... صدرعاملی گفته است؛ می خواستیم کارگردانی باتجربه انتخاب کنیم و با سابقه .... را به تلویزیون تحمیل می کند و باید کاری در حد و اندازه این استانداردها بسازیم. ... «مختارنامه» را پیش می برد و حاتمی کیا که پس از «خاک سرخ»، «حلقه سبز» را می ...
پس من كي شهيد مي شم خدا ؟
بچه هاي گروه تخريب گفتند چه فكري قرار نبود كه ما فكر كنيم فكرامون را وقتي كه ميخواستيم به جبهه بياييم كرده ايم ديگر چيزي ... بي نياز از هرچه درين جهان است . ... ها دل تاريك و چشمان خواب آلود و گنگ مانرا آيينه اي بسازيم تا آن نور به خاموشي دل مان ... در سر ستون، بسيجي كمرش را با چقبه محكم گره زده پيشاني بندها سرخ و سبز پلاك ها را ...
بچه هاي گروه تخريب گفتند چه فكري قرار نبود كه ما فكر كنيم فكرامون را وقتي كه ميخواستيم به جبهه بياييم كرده ايم ديگر چيزي ... بي نياز از هرچه درين جهان است . ... ها دل تاريك و چشمان خواب آلود و گنگ مانرا آيينه اي بسازيم تا آن نور به خاموشي دل مان ... در سر ستون، بسيجي كمرش را با چقبه محكم گره زده پيشاني بندها سرخ و سبز پلاك ها را ...
گفتگو با داریوش فرهنگ( بخش پایانی)
این نوع سریال ها كه لازمه كانال های مختلف تلویزیونی در سراسر جهان است اگر پرداخت .... می خواستیم تقریبا همه جور آدمی از اقشار مختلف جامعه در قصه هایمان داشته باشیم و ... هر دو با هم، وقتی قرار شد داستان واقعی بسازیم یعنی با آدم ها و محیط واقعی روبه رو ... بی قواره كه مثل قارچ سبز شده دنبال یك وجب جا بگردد تا سرش را روی بالین بگذارد. ...
این نوع سریال ها كه لازمه كانال های مختلف تلویزیونی در سراسر جهان است اگر پرداخت .... می خواستیم تقریبا همه جور آدمی از اقشار مختلف جامعه در قصه هایمان داشته باشیم و ... هر دو با هم، وقتی قرار شد داستان واقعی بسازیم یعنی با آدم ها و محیط واقعی روبه رو ... بی قواره كه مثل قارچ سبز شده دنبال یك وجب جا بگردد تا سرش را روی بالین بگذارد. ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها