واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: يک فيلم کاملا دلهرهآور
مارک والبرگ در فيلم «مکس پاين» نقش کاراکتر مرکزي يعني مکس پاين را بازي ميکند. مکس در اين درام دلهرهآور کُميک استريپي يک ضدقهرمان تنها و منزوي ست. او يک پليس کهنهکار، وظيفهشناس و سختگير است که براي خودش ماموريت مهم و خطيري در نظر گرفته است؛ انتقام گرفتن از کساني که مسئول قتل و عام بيرحمانه خانواده و دوست و همکار صميمياش هستند. تلاش مکس براي گرفتن انتقام، وي راهيِ سفري کابوسگونه به درون يک دنياي زيرزميني سياه و تاريک با کاراکترهايي عجيب و غريب ميکند که پاياني براي آن نميتوان متصور شد. در دل اين سفر پر رمز و راز، مکس مجبور به مبارزه با دشمناني ميشود که در دنيايي ماوراءِطبيعي حضور دارند و در همين حال با يک خيانت غيرقابل تصور و باورنکرني رو به رو ميشود. او که چيزي براي از دست دادن ندارد، دليلي براي تبعيت از قانون نميبيند. در طول اين سفر، وي درباره يک سري جنايت ديگر هم تحقيق ميکند که ميتواند او را به اطلاعات جديدي در رابطه با قتل همسر و فرزندش برساند. آيا مکس ميتواند بر دشمنان واقعي و فراواقعي خود غلبه کرده و حقيقت گمشده را کشف کند؟ ? چه عاملي باعث شد تا بازي در نقش يک ضد قهرمان را قبول کني؟ و اصلا از بازي در کدام از بخشهاي فيلم بيشتر لذت بردي؟? خيلي ساده، علتش اين بود که مرا دعوت به بازي در اين فيلم کردند. (ميخندد) من تازه نقش يک دانشمند را در فيلم «اتفاق» اِم نايت شيامالان بازي کرده بودم. در «استخوانهاي دوستداشتني» هم در نقش يک کارمند معمولي ظاهر شدهام. احساس ميکردم زمان آن فرا رسيده که برگردم و در نقشي ظاهر شوم که کاملا برازنده من است و ميتواند لذت و هيجان خاصي را برايم به همراه داشته باشد. مکس پاين چنين نقشي بود، کاراکتري که شباهتي به چند شخصيتي که در چندسال اخير بازي کرده بودم نداشت.? مکس پاين ويژگيهاي خاص و منحصربفرد خودش را دارد و کاراکتر ويژهاي ست. اينطور به نظر ميرسد که بازي در نقش آدم بد ماجرا را دوست داري، آن هم در فيلمي که حال و هوايي فانتزي و کُميک استريپي دارد. بازي در چنين نقشي چه حس و حالي دارد؟? ايده کلي در ارتباط با اين کاراکتر خيلي جذاب و لذتبخش بود، ولي واقعيت اين است که من هم ديگر آن جوان سالهاي گذشته نيستم و سنام بالا رفته است. هزينه توليد فيلم کمي بالا بود و اين کمي مرا اذيت ميکرد. نبايد کاري ميکردم که فيلمبرداري صحنهها به برداشتهاي مجدد و متعدد کشيده شود. ما با پرده سبز و آبي سر و کار داشتيم که برايم کمي تازگي داشت. دقيقا همين حس و حال را نسبت به طنابها و حرکات بدلکاري داشتم. وقتي کار توليد فيلم شروع شد، اول از همه تمام صحنههاي اکشن آن را فيلمبرداري کرديم. اما از شوخي گذشته، بايد خودم را با آن صحنههاي اکشن و پربرخورد و پر از درگيري هماهنگ ميکردم و در کنار بقيه بازيگران جوان، آن کارهاي فيزيکي و اکشن را انجام ميدادم. کار ما در پرده سوم ماجرا خيلي سخت و دشوار شد، زيرا صحنهها کاملا هيجانانگيز بود و همه ما را هيجان زده و ديوانه کرده بود. اين صحنهها از آن دسته صحنههايي بود که هرکسي در دنياي سينما رويا و آرزوي بازي در آنها را دارد.?کار کردن با جان مور، کارگردان فيلم، چطور بود؟? جان فيلمساز خاصي ست. وقتي که چيزي را ميخواهد و دست روي چيزي ميگذارد بايد آن را حتما انجام دهد و از شما هم ميخواهد تا آن را به بهترين شکل ممکن اجرا کنيد. در عين حال او دقيقا ميداند که سر صحنهها چه ميخواهد و در جست و جوي چه چيزي ست. همه ما ميخواستيم فيلمي بسازيم که کاملا واقعي به نظر برسد. به همين دليل همه سعي و تلاشمان را کرديم تا حد امکان به حرف جان گوش دهيم.? کاراکتري که در اين فيلم داري از بقيه نقشهايت سياهتر است. در اين باره صحبت ميکني؟? به هرحال هميشه که نميتوان نقش آدمهاي خوب را بازي کرد. البته نقش من در اين فيلم يک نقش منفي نيست. در واقع او يک ضدقهرمان است که انتقام را حق خودش ميداند و در اين راه دست به هرکاري ميزند تا به هدفش برسد.? آيا هيچ ارتباطي بين وينسنت چيس که نقش آکوامَن را بازي کرد با تو که نقش مکس پاين را بازي کردي وجود دارد؟? نه، اما اين احتمال وجود دارد که سازندگان فيلم از من بخواهند تا در قسمت بعدي اين فيلم بازي کنم. در قسمت دوم «مکس پاين» نقش اين کاراکتر ضدفهرمان را کريس بريجز بازي خواهد کرد. قبل از اين در اين رابطه با سازندگان فيلم صحبت کردهايم و مسئله خاصي در اين باره وجود ندارد. فکر ميکنم وينسنت انتخاب مناسبي براي ايفاي نقش مکس نباشد. مسئله اصلي هميشه انتخاب گزينه درست است. من و کريس درباره کاراکتر مکس صحبتهاي زيادي کرديم. هردوي ما از دنياي موسيقي به دنياي سينما آمدهايم و زبان يکديگر را خيلي خوب ميفهميم. بازي در نقش مکس، حکم يک سفر طولاني را دارد و مردم دوست دارند تا روي پرده سينما آدمهايي راببيينندکه زمين ميخورند و دوباره بلند ميشوند. مکس وارد يک مکان تاريک و سياه ميشود و تلاش ميکند تا با کشف حقايق تبديل به آدمي کاملا مثبت و منطقي شود.
? در صحنهاي کريس اودانل را مضروب ميکني و در اواخر فيلم او کاملا زخمي و خونآلود است. چه ارتباطي ميان اين دو صحنه وجود دارد؟ ? خُب، اين فيلم قرار بود به شکلي ساخته شود که تماشاگران بالاي سيزده سال بتوانند به تماشايش بروند. به همين خاطر نميشد بعد از مورد هدف قرار دادن يک کاراکتر، او را خونآلود ببينيم که از بدنش خون فوران ميکند. ولي وقتي در صحنههاي بعدي زخم را روي بدن او ببينيم، همه چيز قابل توجيه است. در ابتدا، هدف اصلي ما ساخت فيلمي سرگرمکننده بود که همه بتوانند به تماشاي آن بنشينند. بدين منظور حقههاي زيادي زديم و خشونت را به شکلي عيان و آشکار نشان نميداديم.? همکاري با بازيگر جوان و تازهکاري مثل ميلا کونيس چگونه بود؟ سر صحنه که با هم اختلاف يا درگيري نداشتيد!؟? با او، اصلا. ميداني، او به شيوه "متد" درس بازيگري خوانده و در کارش خيلي جدي و سختگير است. سر صحنه اصرار داشت که حتما تمرين کند تا با آمادگي کامل به ايفاي نقش بپردازد. آدم خيلي خوب و دلسوزي ست و ديگران تحت تاثير خود قرار ميدهد. زمانيکه کريس اودانل روي من اسلحه ميکشيد، او قصد دفاع از من را داشت و ميخواست به کريس ضربه بزند.? از آنجا که پدر سه فرزند هستي، آيا حضور در يک فضاي تاريک و بازي در چنين نقشي کار سختي بود؟? من يکي از بازيگران شکسپيري نيستم که متمايل و علاقهمند به افسانهها و قصههاي تلخ و تراژيک هستند. در عين حال از آن دسته آدمهايي هم نيستم که در دوران کودکي به مکانهاي خاصي پناه ميبرده و پنهان ميشدهاند. در ضمن هيچ وقت هم به اين نکته فکر نکردهام که ممکن است اتفاق هولناکي براي خانوادهام رخ دهد. به همين دليل هر روز سر صحنه فيلمبرداري لحظهشماري ميکردم و بيتابِ لحظهاي بودم که کار تمام شود و خيلي سريع خودم را به خانه و خانوادهام برسانم. به شدت دلم ميخواست بچههايم را در آغوش بگيرم و با آنها درباره آنچه که در ذهن داشتم صحبت کنم.? حضور در صحنههاي فيلمبرداري با آن لوکيشنهاي تاريک و کم نور چطور بود؟? اصلا جالب و لذتبخش نبود. اما در عين حال، کارگردان فيلم تلاش داشت تا ما سر صحنه احساس راحتي کنيم. اگر ميخواستيم فيلمبرداري صحنهاي را شروع کنيم و توفاني از راه ميرسيد، خيلي راحت رو به همه ميکرد و ميگفت: "بچهها، فيلمبرداري را ادامه ميدهيم! کجاي کار بوديم؟!" در اين حالت او حتي چند صحنه اضافي هم ميگرفت! با توجه به اين سختگيريها شرايط کاري ما سر صحنه خيلي سخت و دشوار بود.? اصليترين چالش در هنگام بازي در فيلم «مکس پاين» چه بود؟? بزرگترين چالش براي من حسگيري در صحنههاي عاطفي و احساسي بود و اينکه احساس کنم چه اتفاق هولناکي براي خانوادهام رخ داده است. بايد بدلکاري صحنههاي حساس و خطرناک را هم خودم انجام ميدادم. واقعيت اين است که من به شدت آدم خونسرد و در عين حال سرسختي هستم که ميبايست در اين فيلم روحيات و حالات عاطفيام را به شکلي آشکارا به نمايش ميگذاشتم. ميتوانم تمام صحنههاي اکشن را بازي کنم بدون اينکه احساس ناراحتي کنم. اين نکته اذيتم نميکند و از حضور در اين صحنهها به هيچ عنوان هراسي به دل راه نميدهم. ولي حالا که پدر شدهام وضعيت تغيير کرده است و ديگر نميتوانم فقط به فکر خودم باشم.?بهترين نصيحتي که تا به حال از کسي شنيدهاي کدام است؟? با مردم طوري رفتار کن که دوست داري با تو رفتار کنند. هميشه صادق و راستگو باش و در همه حال خدا را شکرگذار باش. اين دوتا از بهترين نصيحتهايي ست که تا به حال شنيدهام.
? واقعا ميخواهي در قسمت دوم بازي نکني؟? احتمالش که زياد است. اگر من بازي نکنم کريس اين کار را به جاي من انجام ميدهد. به شرطي در قسمت دوم فيلم بازي ميکنم که قصه و حال و هوايش بهتر از قسمت اول باشد و کاراکتر من دست به کارهاي تازهتري بزند و حقيقتا بتوان دليلي براي ادامه قصه پيدا کرد. خلاصه اينکه، حرف اصلي من اين است که بتوان اين فيلم و کاراکتر را به شکلي بهتر و جذابتر روي پرده سينما به نمايش گذاشت.? شنيدهايم که قرار است سه قسمت ديگر از اين بازي ويدئويي تبديل به فيلم شود!? بله، درست است. اما هنوز فيلمنامههاي آن آماده نشده است.? اگر يادت باشد، مدتي قبل گفته بودي که در چهل سالگي بازيگري را رها کرده و خود را بازنشسته ميکني! بله، يکبار چنين چيزي گفتم و حالا همه دربارهاش صحبت ميکنند. من هم مثل خيليهاي ديگر حرفهايي ميزنم که نبايد همه آنها را جدي گرفت! طبيعي ست حالا که زن و بچه دارم فعاليتهايم کمتر شده است. حالا آنها برايم در درجه اول اهميت قرار دارند و بايد تعادل مناسبي ميان زندگي خانوادگي و حرفه و شغلام برقرار کنم. اين روزها بيشتر کارهايي را قبول ميکنم که شيفته قصه و کاراکتر آنها شده باشم. ترجيح ميدهم بچههايم را به مدرسه ببرم تا اينکه در يک فيلم کم اهميت بازي کنم. شايد در سن چهل و پنج سالگي کار بازيگري را رها کنم. البته باز هم اين حرف مرا خيلي جدي نگيريد!منبع : سينماي جهان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 774]