تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830608142




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما و جشنواره


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: جشنواره- دوچرخه: چند مطلب سينمايي مربوط به بيست و هفتمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر، از كيكاووس زياري. وفاداري به واقعيت «به كبودي ياس»، ساخته جواد اردكاني، سيمرغ زرين« بهترين فيلم از نگاه ملي» را از بيست‌وهفتمين دوره جشنواره فيلم فجر گرفت. اين فيلم كه در گونه (ژانر) سينماي دفاع مقدس است، زندگي شهيد «عبدالحسين برونسي» يكي از فرماندهان دوران جنگ با عراق را تعريف مي‌كند. اردكاني كه ساخته قبلي‌اش «سبيل مردونه»، اختصاص به كودكان و نوجوانان دارد، در گفت‌وگو با دوچرخه در باره فيلم‌ تازه‌اش صحبت مي‌كند. قصه فيلم براساس يك ماجرا و آدم واقعي است. آيا هنگام ساخت، هيچ دخل و تصرفي در اين قصه كرديد؟ در قصه خود شهيد برونسي خير. تمام چيزهايي كه در فيلم در باره او صحبت مي‌شود، دقيقاً برگرفته از واقعيت‌هاي زندگي خود اين شهيد است. در باره او، سعي كردم به واقعيت‌ها وفادار بمانم. اما درباره آدم‌ها و شخصيت‌هاي فرعي قصه دستم باز بود و مي‌توانستم در آن دخل و تصرف كنم. عكس: فارس چه‌طور شد كه از دنياي بچه‌ها، وارد دنياي بزرگ‌ترها و جنگ شديد و به سراغ يك شخصيت واقعي رفتيد؟ ما در طول هشت سال دفاع مقدس، شخصيت‌هاي بزرگي داشتيم، كه متأسفانه براي نسل جديد به زبان سينما بازگو نشده‌اند. اصل اين نياز مرا به سمت ساخت به كبودي ياس برد. اين‌جور شخصيت‌ها به راحتي مي‌توانند الگوي جامعه باشند. براين اساس و با عنايت به اين نياز بود كه احساس كردم زندگي شهيد برونسي، ارزش تبديل شدن به يك فيلم‌سينمايي را دارد. زندگي او نكته‌هاي بسيار جالبي داشت و فكر كردم براي مخاطب هم، ارزش بازگو كردن را دارد. اين دغدغه را داشتيد كه قصه فيلم بتواند ارتباط خوبي با نسل جديد برقرار كند؟ البته براي هر فيلم‌سازي خيلي مهم است كه نسل جديد بتواند با فيلم او ارتباط خوبي برقرار كند. اما براي من نكته مهم‌تر اين بود كه به حال و هواي آن سال‌ها و واقعيت‌هاي آن دوران وفادار بمانم. نمي‌خواستم به بهانه جذب مخاطب و نسل جديد، واقعيت را فدا كنم. مي‌توانستم به سمت قصه‌پردازي بروم، ولي هدفم اين نبود كه به روح كار لطمه بزنم. تا جايي كه مي‌توانستم سعي كردم، بدون اين‌كه لطمه‌اي به روح كار وارد كنم، به سمت قصه‌پردازي بروم. انجام اين كار، چندان هم ساده نبود. من از يك طرف مي‌خواستم كه مخاطب امروزي ارتباط خوبي با فيلم و قصه آن برقرار كند و از طرف ديگر، تلاشم اين بود كه تصوير درستي از آن دوران ارائه بدهم. صحنه‌اي از «به كبودي ياس»/عكس: محسن سيدي در صحبتي كه قبل از شروع جشنواره با دوچرخه داشتيد، گفتيد ديگر به سينماي كودك و نوجوان برنمي‌گرديد، هنوز هم سر آن حرف هستيد؟ خيلي دوست دارم در سينماي كودك و نوجوان كار كنم. شايد اين كار را در قالب ساخت مجموعه براي تلويزيون ادامه بدهم. اما تا زماني كه وضعيت سينماي كودك و نوجوان اين است، انگار داريم كار بيهوده‌اي انجام مي‌دهيم. سينماي كودك و نوجوان بايد سروسامان بگيرد و وضعيت نمايش فيلم‌هاي آن مشخص شود. وقتي اين اتفاق افتاد، امثال من كه اين نوع سينما را دوست داريم، دوباره كارگرداني فيلم براي بچه‌ها را ادامه مي‌دهيم. با توجه به موفقيت اين فيلم در جشنواره فجر، به اين فكر نيفتاده‌ايد كه اين‌بار و براي يك كار جديد، قصه‌اي نوجوانانه را با موضوع جنگ تعريف كنيد؟ فكر خوبي است. يك چنين موضوعي بستر مناسبي براي خلق و انجام يك كار خوب است. اما قبل از هر چيز بايد به يك قصه خوب برسم و شرايط ساخت آن هم فراهم شود؛ هم ساخت فيلم براي بچه‌ها شرايط ويژه‌اي را مي‌طلبد و هم ساخت فيلمي در ارتباط با دفاع مقدس. حالا تصورش را بكنيد بخواهيم فيلمي جنگي در ارتباط با كودكان و نوجوانان بسازيم. اما اگر شرايط آن فراهم شود، خيلي دوست دارم چنين فيلمي را بسازم. نگاهتان به روبه رو باشد «بي‌پولي» حميد نعمت‌الله در كنار «در باره الي» اصغر فرهادي، به عنوان فيلم منتخب تماشاگران انتخاب شد. فيلم‌نامه اين فيلم هم در بخش «نگاه نو» (فيلم‌هاي اول و دوم فيلم‌سازان)، ديپلم افتخار گرفت. نعمت‌الله كه در شماره‌هاي گذشته دوچرخه در باره فيلم تازه‌اش گفت‌وگو كرد، مطلب زير را پس از موفقيت فيلمش در جشنواره براي خوانندگان دوچرخه نوشته است. «بي پولي»، يعني من و بي‌پولي؟ معمولاً مي‌گويند وقتي هنرمندي كاري انجام مي‌دهد- فيلمي مي‌سازد، فيلم‌نامه‌اي مي‌نويسد يا قصه و شعري مي‌نويسد- آن را براساس تجربه هاي گذشته خودش كار مي‌كند. حالا نمي‌دانم اين مسئله شامل‌ حال من هم مي‌شود يا نه. شما را نمي‌دانم چگونه كودكي و نوجواني داشته يا داريد. اما بچگي من خيلي خوب و خوش بود. ما در يك خانه قديمي بزرگ در جنوب شهر زندگي مي‌كرديم. توي يك كوچه چهار متري خانه پدري و مادري‌ام روبه‌روي هم قرار داشتند. اين خانه‌ها از همان خانه‌هاي قديمي يك طبقه آجري بود كه دو تا حياط بزرگ با حوض آب داشت. دور تا دور حياط هم اتاق بود. توي هر كدام از اتاق‌ها هم يكي از اعضاي فاميل زندگي مي‌كرد. حياط منزل مادري، برخلاف منزل پدري، درختي نداشت. اما من به جاي بالا رفتن از درخت، از دروديوار بالا مي‌رفتم! براي همين برايم اهميتي نداشت كه در حياط منزل مادري درختي وجود ندارد. در اين دو خانه ما يك فاميل بزرگ بوديم كه خيلي‌ها را در برمي‌گرفت. به جز من، يك پسرعمو و يك پسر دايي داشتم كه هم سن و سال من بودند. ما سه نفر بوديم و كلي آدم بزرگ، كه به ماها پول توجيبي مي‌دادند. تعداد افراد فاميل آن‌قدر زياد بود كه گرچه پول زيادي به ما نمي‌دادند، ولي مجموع آن رقم خوبي مي‌شد. براي همين، من هيچ وقت با مشكل بي پولي در آن دوران روبه‌رو نشدم. هر روز صبح سكه‌ها را توي قلك سفالي مي‌ريختم و شب‌ها قلك را مي‌شكستم. اين قلك تا شب پر از سكه مي‌شد. بازي‌ام اين شده بود كه هر روز اين قلك را از كدام طرف آن بشكنم! هميشه در حال بازي بودم و داشتن چيزي مثل دوچرخه برايم خيلي جدي نبود. مدتي براي دوچرخه‌سواري، آن را از مغازه سر كوچه كرايه مي‌كردم، بعد سوار دوچرخه برادر بزرگ‌تر شدم و بالاخره يك روز هم خودم صاحب دوچرخه شدم. چهار پنج ساله بودم كه يك شب دسته جمعي رفتيم سيرك. بعد از آن دوست داشتم عمليات تكاوري انجام دهم! از طناب بالا مي‌رفتم و از توي حلقه‌هاي طنابي كه ساخته بودم مي‌پريدم. مادر مي‌گفت ديوار كم بود، حالا طناب هم اضافه شده است. اما خوشبختانه هيچ وقت به زمين نيفتادم و جايي از بدنم نشكست. انجام اين كارها برايم هيجان‌انگيز بود. ليلا حاتمي، برنده جايزه بهترين بازيگر زن در « بي پولي»/عكس : علي نيك رفتار با آن كه فوتبالم هميشه بد بود، ولي بچه‌ها براي بازي به دنبالم مي‌آمدند. دوست نداشتم بدوم و به همين دليل گفته بودم تخصصم دفاع راست است! هميشه هم در همين سمت بازي مي‌كردم و كسي متوجه بد بازي كردنم نمي‌شد. براي فوتبال بازي كردن هم نيازي نبود پول داشته باشي، خرابه‌اي كه نزديك خانه‌مان بود، زمين فوتبال ما بود و سروصداي بچه‌ها گوش فلك را كر مي‌كرد. يك وقت فكر نكنيد سينما عشق اولم بود، نه! هر چند كه فيلم‌هاي گلادياتوري را خيلي دوست داشتم. در نزديكي خانه‌مان يك سينما بود، ولي زيادبه آنجا نمي‌رفتيم. همراه يكي دو تا از بزرگ‌ترها به سينماهاي دورتر مي‌رفتيم. به اين ترتيب، مي‌توانستيم سوار ماشين شويم و يك كمي هم گردش كنيم. از دوره راهنمايي بود كه به هنر و ادبيات علاقه‌مند شدم، اول شعر، بعد خوشنويسي و نمايشنامه. سينما آخري‌اش بود. يك معلم فارسي داشتم كه از دل سپرده‌هاي مولوي بود و شعرها را خيلي با احساس مي‌خواند. او باعث شد به شعر علاقه‌مند شوم. اما از من نخواهيد كه يكي از شعرهايم را اينجا برايتان بنويسم! و حالا مي‌رسيم به «بي‌پولي»! اين موضوع بي‌پولي بيشتر از آن كه مربوط به دوران بچگي باشد، مربوط به دوران بزرگسالي و اين سال‌هاي نزديك‌تر است. چند سالي است كه ديگر از آن قلك‌هاي سفالي پر از سكه خبري نيست. با اين موضوع در آن روزهاي خوب كودكي و نوجواني آشنا نبودم. تازه چند سالي است كه با هم آشنا شده‌ايم. آن زمان‌ها چيزهاي زيادي نمي‌خواستم؛ هر چه هم كه مي‌خواستم برايم مي‌خريدند. ولي حالا كه بزرگ شده‌ام وضعيت فرق كرده است.راستي ! يك موضوع كه هيچ ربطي به بي پولي ندارد. يادم مي‌آيد وقتي مي‌خواستم دوچرخه‌سواري ياد بگيرم به ركاب نگاه مي‌كردم و همه‌اش زمين مي‌خوردم. برادرم كه متوجه اين قضيه شد گفت به پاهايت نگاه نكن، نگاهت به روبه‌رو باشد. اين باعث شد كه دوچرخه‌سوار شدم. حالا هم من به شما نوجوان‌ها مي‌گويم به پاهايتان نگاه نكنيد، نگاهتان به روبه‌رو باشد.» خيلي عجيب ،خيلي سخت مونا احمدي، بازيگر فيلم نوجوانانه و جنگي «كودك و فرشته» براي بازي خوبش از داوران جشنواره فيلم فجر ديپلم افتخار گرفت. خود فيلم هم موفق به دريافت يك ديپلم افتخار شد. احمدي كه 18سال دارد، در اين فيلم براي اولين‌بار جلوي دوربين رفته است. او در رشته نمايش درس مي‌خواند، دوره كلاس‌هاي بازيگري را ديده و قصد دارد كار سينما را ادامه دهد. گفت‌وگوي دوچرخه با او را بخوانيد. انتخابتان براي بازي در فيلم اتفاقي بود؟ خيلي نه. من رشته نمايش مي‌خوانم و متوجه شدم كه سازندگان فيلم براي نقش نوجوان اصلي آن، يك بازيگر مي‌خواهند. همراه دوستانم مراجعه كرديم. آن زمان خانم مهتاب نصيرپور مسئول انتخاب بازيگران بود. قرار شد بخشي از فيلم‌نامه را بازي كنم. اتفاقا آن قسمتي كه مربوط به مرگ پدر و مادر فرشته مي‌شد، صحنه سختي بود. آن صحنه را بازي كردم. راستش را بخواهيد، اصلا فكر نمي‌كردم انتخاب شوم. كاملا نااميد شده بودم. چند روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند تو قبول شده‌اي. بازي من به آنچه كه كارگردان فيلم مي‌خواست، نزديك بود. چرا اول فكر نمي‌كرديد انتخاب شويد؟ واقعاً نمي‌دانم چرا. از خودم توقع بيشتري داشتم. فكر مي‌كردم نتوانسته‌ام آنچه را كه در ذهنم بود، بازي كنم و ارائه دهم. احساسم اين بود كه خواسته‌هاي خودم را برآورده نكرده‌ام. به اين ترتيب، اولين تجربه حضور جلوي دوربين چه‌طور بود؟ خيلي عجيب و خيلي سخت. مي‌دانيد، همه چيز يك‌باره اتفاق افتاده بود و كمي گيج شده بودم. بازيگر شدن آرزوي هميشگي‌ام بود و حالا اين اتفاق واقعا رخ داده بود. در موقعيتي قرار گرفته بودم كه هميشه آرزوي آن را داشتم. خيلي هيجان‌انگيز بود. بي‌تجربگي‌هايم را همراهي و كمك ديگران جبران مي‌كرد. عوامل فيلم كمك زيادي كردند تا ضعف‌هايم برطرف شود. اين ضعف‌ها چه بود؟ لنز و دوربين را خيلي خوب نمي‌شناختم. نمي‌دانستم در يك نما، چه‌قدر بايد حسم را كنترل كنم. تجربه‌هاي قبلي من در تئاتر بود و حالا بايد طوري بازي مي‌كردم كه تئاتري نباشد. بازي در فيلم به همان اندازه كه سخت بود، لذتبخش هم بود. مونا احمدي در «كودك و فرشته»/عكس : حبيب محمدي وقتي فيلم را ديديد نسبت به نقش خودتان چه احساسي داشتيد؟ دفعه اول كه كودك و فرشته را ديدم، از خودم خيلي نااميد شدم. فكر كردم خيلي بد بازي كرده‌ام. مي‌خواستم خودم را كتك بزنم. در كل، فيلم را چهار بار ديدم و هر چه كه بيشتر فيلم را مي‌ديدم، آن حس اوليه نااميدي كم‌رنگ‌تر مي‌شد. با اين وجود، وقتي ديپلم افتخار جشنواره را گرفتيد، خيلي تعجب كرديد؟ احساس كردم كه به نوعي يك تاييد بود، نسبت به اين‌كه قدم اول را خيلي هم اشتباه برنداشته‌ام. به من اعتماد به نفس داد و باعث شد با اميد و انرژي بيشتري به آينده نگاه كنم. خودم را بيشتر باور كردم. فقط اميدوارم لياقتش را داشته باشم. حالا سينما را چگونه مي‌بينيد؟ دوست‌داشتني و غريب. نسبت به آن احساس ترس دارم. نمي‌گويم با آن يكي شده‌ام، هنوز از من دور است. ولي خيلي دوست دارم كه از آن جدا نشوم. پيشنهاد تازه‌اي براي بازي در فيلم داشته‌ايد؟ هنوز نه. ولي مي‌دانم سخت‌ترين انتخاب، انتخاب دوم است. بايد نسبت به آن خيلي دقت داشته باشم. چرا مي‌گوييد سخت‌ترين انتخاب؟ كار اول تو را معرفي مي‌كند، ولي كار دوم، نوع سليقه، شخصيت و آينده‌ات را رقم مي‌زند. تو با انتخابي كه مي‌كني مي‌گويي كه مي‌خواهي كجا باشي و چگونه باشي. در عين حال، من امسال كنكور هم دارم. مي‌خواهم در رشته هنر و تئاتر شركت كنم. اين هم كار مرا براي حضور در فيلم‌ها سخت‌تر مي‌كند. فرزند چندم خانواده هستيد؟ فرزند اول. يك خواهر ده ساله دارم كه يك روز قبل از پايان جشنواره، تولدش بود و به من گفت آرزويش اين است كه من جايزه بگيرم. جواب خوبي گرفتم «بيست» براي عبدالرضا كاهاني ديپلم افتخار بهترين كارگرداني بخش سينماي ايران در جشنواره بيست‌وهفتم را به ارمغان آورد. سه بازيگر فيلم هم نامزد دريافت جايزه در رشته بازيگري بودند كه دوتاي آنها، مهتاب كرامتي و عليرضا خمسه، جايزه بهترين بازيگران زن و مرد نقش مكمل را گرفتند. موضوع فيلم در باره رستوراني است كه قرار است تعطيل شود. كارگران رستوران كه در معرض بيكاري هستند، مي‌خواهند مانع از تعطيلي آن شوند. در گفت و گو با دوچرخه حرف‌هاي تازه‌اي در باره بيست و نمايش آن در جشنواره زده است. برقراري ارتباط نزديك‌‌تر با تماشاچي چه حس و حالي دارد؟ تجربه خيلي خوبي بود. براي من كه دو فيلم قبلي‌ام به آن صورت ديده نشده است، بيست، فرصت خوبي بود تا خودم، انديشه‌ها و ذهنيتم را با تماشاگران بسنجم. شكر خدا، جواب خوب و آبرومندي گرفتم. ارتباط تماشاگران با فيلم خيلي خوب بود. به اين ترتيب، اين نكته را در ساخته‌هاي بعدي‌تان هم لحاظ مي‌كنيد؟ بله. اساساً فيلم بايد براي مردم و تماشاگران ساخته شود. حال و هواي دو فيلم قبلي‌ام كمي خاص بود. در اين فيلم از آن حال و هوا فاصله گرفتم؛ سعي مي‌كنم در فيلم‌هاي بعدي‌ام هم اين اتفاق بيفتد. پس از نمايش‌هاي فيلم در جشنواره، چه حسي داشتيد؟ نوع برخورد و استقبال تماشاگران از فيلم، پيام خوبي براي نسل جوان فيلم‌ساز دارد كه فقيرانه فيلم مي‌سازند، ولي دلشان مي‌خواهد فيلم‌شان ثروتمند باشد. تجربه كار با بازيگراني را كه در نقش‌هاي متفاوت ظاهر مي‌شوند، خيلي دوست داشتم و جواب خوبي گرفتم. داوران جشنواره هم متوجه بازي بازيگران بيست بودند. مهتاب كرامتي، يكي از شخصيت هاي « بيست»/عكس : جواد جلالي حالا كه فيلم را نگاه مي‌كنيد، خودتان آن را چه‌طور مي‌بينيد؟ بيست را در كمال آرامش و آزادانه ساختم. البته اين فيلم هم مثل هر كار سينمايي ديگري، سختي‌ها و مشكلات خودش را داشت؛ ولي هنگام ساخت آن راحت بودم. عيب‌هاي فيلمم را مي‌دانم. در برخورد با مردم و منتقدان متوجه آنها شدم. البته نمي‌خواهم اينجا در باره آنها حرف بزنم. سعي مي‌كنم فيلم بعدي‌ام كم عيب‌تر و بي‌اشكال‌تر باشد. بازي‌هاي فيلم مورد توجه تماشاگران و داوران جشنواره قرار گرفت. براي بازي گرفتن از بازيگران چه كرديد؟ تمهيد خاصي به كار برديد؟ يكي از دليل‌هاي علاقه‌ام به كارگرداني،‌ مربوط به بخش كار با بازيگران مي‌شود. اين نكته زماني اهميت پيدا مي‌كند كه قرار باشد بازيگر خودش را تكرار نكند و يك كار متفاوت انجام دهد. در چنين شرايطي بازيگر بايد انگيزه داشته باشد. سعي كردم در طول فيلم‌برداري اين اتفاق بيفتد و آنها انگيزه داشته باشند. تمام بازيگران فيلم بايد جلوي دوربين آدم‌هاي جديدي مي‌شدند. آنها بايد نقش‌هاي متفاوتي را بازي مي‌كردند. توانايي آنها را باور داشتم. هنگام ساخت فيلم همه ما يك اصل اخلاقي را رعايت كرديم و آن اين بود كه آنها چهره خودشان را به عنوان يك ستاره نفروشند، اين اتفاق افتاد و آنها به جاي چهره، وجود هنري‌شان را در جلوي دوربين عرضه كردند. مهتاب كرامتي، علاقه زيادي براي بازي در فيلم نشان مي‌داد؛ روزي كه براي تست گريم آمد، براساس شناختي كه از شخصيت خود در قصه فيلم درك كرده بود، خودش را گريم كرده بود. يادم نمي‌رود خمسه هربار كه سرصحنه لباس‌هايش را به تن مي‌كرد، ناگهان دستش لمس مي‌شد. پرستويي حتي در روزهايي كه بازي نداشت، مي‌آمد سرصحنه تا ببيند چه اتفاقي دارد مي‌افتد. فيلم‌هايم را در شرايط آزاد مي‌سازم و با بازيگران برخورد خوبي دارم. آنها هر چه دوست دارند مي‌گويند و نتيجه اين صحبت‌ها و گفت‌وگوها، روي دوربين ثبت مي‌شود، هميشه از پيشنهادها و نظرهاي آنها استفاده مي‌كنم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن