واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا:
کاوه میرعباسی میگوید: اهل قلم با نبوغش میتواند کاستیهای جامعهاش را نشان بدهد، اما من چنین رسالتی برای ادبیات قائل نیستم. این مترجم و نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره نقش نویسنده به عنوان مصلح اجتماعی گفت: موقعی نویسنده میتواند موفق عمل کند که با نبوغش بتواند کاستیهای جامعهاش را نشان بدهد. این که داستاننویس بخواهد راه چاره نشان دهد و یا مستقیما روش مشخص کند، خیلی قابل قبول نیست و من شخصا چنین رسالتی برای ادبیات قائل نیستم. او ادامه داد: البته مصلح اجتماعی بودن ممکن است جزء تاثیرات ثانویه ادبیات باشد. اما اینکه به عنوان وظیفه ادبیات بخواهیم به آن قائل باشیم درست نیست. تا قرن بیستو یکم هیچ اثر ادبی که با چنین نیتی نگاشته شده باشد، ماندگار نشده است. شاید موفقترین نمونهاش «دن آرام» باشد که اثری پایدار نیست. میرعباسی درباره کارکرد نویسنده ادبی به عنوان یک واحد اجتماعی بیان کرد: نویسنده میتواند به عنوان فردی اجتماعی نقش دیگری هم داشته باشد که من آن را از فعالیتهای ادبیاتی او جدا میدانم. اگر ادبیات بخواهد در اختیار هدف دیگری جز ادبیات باشد نتیجهاش حداقل برای ادبیات ارزنده نخواهد بود. او افزود: ممکن است در زمینههای دیگر ارزنده باشد اما تا الان هیچ نمونهای را سراغ ندارم که اثری با این نیت نوشته شده باشد و به درجات بالا رسیده باشد. تنها ممکن است مقطعی سروصدا به پا کند، اما هیچگاه آثار ماندگار ادبیات جهان اینطور پدید نیامدهاند. ممکن است کسی آثار شکسپیر را در دورههای مختلف بررسی کند و از آنها تاثیر اجتماعی بیرون بکشد اما آثار او به این نیت نوشته نشده است. این مترجم همچنین با بیان نمونهای شرح داد: برتولت برشت کتابی نمایشنامهگونه دارد که یک فیلسوف را در کنار یک کارگردان تئاتر نشان میدهد. فیلسوف توقع دارد تئاتر وسیلهای برای نشان دادن مسائل اساسی که برای او مهم است شود. کارگردان به فیلسوف میگوید تو مثل کسی هستی که طبل مسی خریده و میخواهد از مس آن استفاده کند. در واقع این نوع استفاده از ادبیات استفاده تقلیلدهنده است. او با بیان اینکه «سوررئالیستها معتقدند به واسطه هنر میتوان دنیا را دگرگون کرد، اما این یک سادهلوحی ادیبانه است»، اظهار کرد: آنها مدت زیادی با حزب کمونیست فرانسه همراهی میکردند و بعدها که استالینیست به وجود آمد راهشان را جدا کردند. بله در فرانسه اصحاب دایرهالمعارف از نظر فکری بر انقلاب کبیر فرانسه تاثیرگذاشتند و افرادی همچون ژان ژاک روسو و دنی دیدرو گفتههایی را مطرح کردند، که قاعدتا همهشان غیرادبیاتی هستند. فکر نمیکنم ادبیات خیلی بر جامعه موثر باشد. میرعباسی با تاکید بر ارزشهای ادبی آثار متذکر شد: در حقیقت در تمامی مواردی که ادبیات خواسته نقشی را ایفا کند، تغییر محتوا داده و ارزش ادبی آثار به شدت کاسته شده است. بدترین نمونه آثار ادبی دنیا از دل آنچه ادبیات متعهد نامیده میشود درآمده است و در نهایت ادبیاتی را به وجود میآورد که دارای تاریخ مصرف است. نمونه مضحک آن رئالیسم سوسیالیستی است. او درباره نقش اجتماعی نویسنده گفت: وقتی مولف را مصلح اجتماعی میدانیم ادبیات را به مسائل روزمره اجتماعی گره میزنیم، من این نوع ادبیات را بادوام نمیدانم. ادبیاتی ماندگار میشود که به مسائل بنیادین بشر میپردازد. مصلح اجتماعی بودن وظیفه روزنامهنگار است و من این کارکرد را برای ادبیاتیها قائل نیستم. میرعباسی با بیان اینکه «نویسنده به عنوان شهروند میتواند همه نوع فعالیتی داشته باشد»، اظهار کرد: حتی نویسنده و شاعر میتواند داستان و رمان را در خدمت اهداف اجتماعیاش قرار دهد. اما بعید میدانم نتیجه ماندگاری به بار آید. به عنوان نموه ادبیات قرن ۱۹ روسیه را با ادبیات رئالیسم سوسیالیستی دوره استالینیستی مقایسه کنید. این داستاننویس ادامه داد: این سبک از ادبیات میخواهد ایدئولوژی را ترویج کند؛ زمانی که وجود آن ایدئولوژی از درجه اعتبار میافتد، ادبیات هم اعتبارش را از دست میدهد و در واقع در چنین زمانی ادبیات وسیله شده است. چنین ادبیاتی واقعیت راستینش را قلب میکند و ماهیت اصلیاش در جایگاه دوم قرار میگیرد در حالی که من معتقدم ادبیات باید هدف باشد نه وسیله. انتهای پیام
جمعه / ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ / ۰۳:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]