تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837387553
به دنبال مکث در ذهن و روان انسانها
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه ایران - مجید گروسی: بعدازظهرهای پایانی تابستان و غروب های آغازین پاییز در سالن استاد ناظرزاده کرمانی ایرانشهر زنانی به بزها خیره شدند و اتفاقی را رقم زدند و به قول ایوب آقاخانی: «چه ساده اتفاق میافتد مرگ سادهتر از پرواز پروانه». به دنبال این سادگی، پیاده روی پارک هنرمندان و پلههای تماشاخانه ایرانشهر را پیمودیم و گپی داشتیم با ایوب آقاخانی و بهاره رهنما.
آقای آقاخانی همینطور که کارهای پیشین شما نشان داده، نام کارهای شما چند کلمه ای و ترکیبی است؛ دلیل انتخاب این نام برای این کار چیست؟
بهدلیل وجود حرکت بینامتنی (Intertextuality) زیادی که اتفاق میافتد و این بینامتن بودن این قدر توسعه یافته و به شکل جدیدترِ کمتر دستمالی شده اقتباسی نزدیک شدهاست ترجیح دادم حتی در نام خودش هم این حرکت بینامتنی را ادامه بدهم و میخواستم نام اثر یادآور چیزی باشد و در ذهن مخاطب علامت سؤال ایجاد کند و در کل جذاب باشد و علاوه براینها بر اساس تمام قاعدههایی که در مبحث نامگذاری درام، آموختیم و سعی میکنیم بیاموزیم؛ فکر میکنم این نام، نامی است که شقوق و وجوه مختلفی از بایدهای نامگذاری را در خودش تجمیع کرده و در عین حال همانطور که در اصل اثر به آن اشاره و رجوع میشود شکل تغییریافته و مغلوبشده نام کتاب جان رانسون بهنام مردانی که به بزها خیرهشدهاند، هست.
درکل مجموعه این دلایل و روح وجان ماهوی اقتباسی اثر که هیچ ربطی هم به اثر جان رانسون ندارد، به من این اجازه را داد که مسأله بینامتنیت را حتی تا نام اثر توسعه بدهم.
آیا دلیل انتخاب این نام برای ایجاد سؤال در ذهن مخاطب و جلب آن به اثر، تأثیرگذار و خوب بودهاست؟
بله، فکر میکنم اسم خوبی است. برای نخستین بار در تاریخ تئاتر بعد از انقلاب، معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده یک تئاتر را افتتاح کرد. من از خانم شهیندخت مولاوردی خواهش کردم تا کار را افتتاح کنند و ایشان بعد از خوانش متن پذیرفتند و در روز افتتاح گفتند: نخستین چیزی که من را جلب این محفل کرد و چونوچرایی در ذهنم پدید آورد، نام این کار بود. خب وقتی علامت سؤال در ذهن یک فرد آغشته به فعالیتهای سیاسی ایجاد میکند، این یعنی اثر نام درستی دارد و علاوه بر رویکرد بینامتنیت، در ایجاد سؤال برای ذهن مخاطب بخوبی اثر داشتهاست.
دلیل و نحوه انتخاب بازیگرها بهچه صورت بود؟
من همیشه اعتقاد دارم بعضی از نقشها به یکسری از لایهها که لایههایی جدا از ضرورتهای نقش است، احتیاج دارند. نقش شوکا و نقش مرد این نمایش را هر زنی و هر مردی نمیتواند بازی کند که این دیگر مسأله توانایی بازیگری نیست بلکه مسأله درک لایههای نقش است.
بهاره رهنما اصولاً زنیاست که لایههای متنوع فکریاش به ما اثبات شده و ممکن است ما با این لایهها موافق بودهایم یا اصلاً موافق نبودهایم ولی لایهدار بودن تفکر ایشان مسأله اثبات شدهایاست. جسارتاً میخواهم بگویم تعداد بازیگرانی که این ویژگی را دارند در فضای کنونیمان، نه که نباشد بلکه انگشتشمار و محدود است و بازیگری که تنها با تکنیک فضا را اداره کند و خودش درک و لمسی از این تجربیات آغشته به فکر روزمرهگیها، نه فکر به مفاهیم بزرگ سیاسی و اجتماعی نداشته باشد به نظر من بدرستی از عهده ایفای برخی نقشها برنمیآید. شوکا در نمایش من از این نقشهاست، نمیشود به هر زنی سپرد. من واقعاً بهاره رهنما را به همین دلیل انتخاب کردم و اضافه میکنم که بیشاز12 سال بود که سعی میکردیم روزی با هم کار کنیم و به دلایلی پیش نمیآمد. این کار یک چینوشکنی در بازی بهاره ایجاد میکند که کمتر نقشی شبیه به این کار داشته و به نظر من موفق هم بوده است.
استفاده من از بهاره رهنما در این نقش عامدانه بود و یک چالش و پوستاندازی برای جنس و کارنامه بازیگری او است که توفیق من را نشان میدهد و مضافاً اینکه معتقدم فارغ از تمام حواشی رسانهای و فضای مجازی، بهاره زن فکوری است هنوز خیلیها او را نشناختهاند.
فقط در تئاتر یا منظور شما سینما هم هست؟چون ایشان در سینما نقشهای خوب و قابل قبول داشتند؟
من فقط در کارنامه تئاتری ایشان جستوجو میکنم و نقش شوکا را نقش متفاوتی میدانم و با سینما کاری ندارم چون منش سینما متفاوت است و صادقانه بگویم لایهدار بودن تفکر و تنوع فکری در تئاتر، خیلی مهم میشود چون یک بازیگر بدون لایههای فکری هم اگر تکنیسین خوبی باشد در سینما لو نمیرود ولی در تئاتر لو میرود. به عنوان مثال جایی که بازیگر نیاز دارد به لایه هفتم بازیاش رجوع کند در سینما که هنر حیلههای جذاب است، میشود پنهانش کرد ولی در تئاتر بازیگر با مشکل روبهرو میشود و مقصود من صرفاً کارنامه بازیگری تئاتر ایشان بود.
زمانی که در حال نگارش نمایشنامه بودید به بهاره رهنما برای ایفای این نقش فکر میکردید؟
بله، به ایشان فکر میکردم و صحبتهایی درباره نگارش و ایده این کار با هم کرده بودیم و حضوری قطعی را گرفته بودم تا این نقش را برای او بنویسم. خوشبختانه توانستیم این کار را به فرجام برسانیم.
نگار فروزنده در نقش ماندانا؟
نگار فروزنده بازیگر بسیار خوبی است و بسیار خوب در سینما و تلویزیون درخشیده است و من بارقههایی از نقشی که به ایشان دادم در برخی از نقشهای سینماییاش دیده بودم و برای این نقش هم بهعنوان زنی که بسیار سعی میکند به لحاظ فیزیکی حضور جالب و جاذبی در جامعه داشته باشد انتخاب درستی است و به قدرت بازی او آشنایی ات داشتم. تنها ریسک موجود این بود که نخستین نمایش نگار فروزنده بود و با این نمایش وارد تئاتر میشود. این ریسک میتوانست واقعاً اشتباه و ختم به خطرهای دیگری شود.
با از این انتخاب راضی هستی؟
خیلی؛ با اینکه خود نگار فروزنده تردید داشت من این اطمینان را به ایشان دادم که با هر چیزی شوخی کنم با کارم شوخی نمیکنم و مطمئن باش بیش از موفقیت شما به موجهبودن کار خودم فکر میکنم و با شنیدن این جمله، خود نگار هم به نقش اعتقاد پیدا کرد و البته خودش هم جد وجهد کرد که جای تحسین دارد و از تربیت بازیگرانه و نوع سلوکاش بسیار راضیام و حتی ممکن است برای نگارفروزنده در کارهای آتیام شخصیت بسازم.
در کل این دو بازیگر به غنا و قوام کار من افزودهاند که از هر دو خیلی ممنونم و من هم سعی کردم کنار این افراد خیلی عنصر اشتباهی نباشم.
شما در نمایشنامه «آواز در دورترین کرانه مهآلود زمین» از اسطوره ادیپ و «شامگاه شومِ قمری غمخوار» از اسطوره ژوکاست اقتباس کردید و این کار هم اقتباسی از اسطوره ژوکاست که البته خیلی کمرنگتر و ناملموستر نسبت به دو نمایشنامه قبلی است. دلیل خاصی پشت این امر بود؟
دو کار قبلی اقتباسهای تفسیری بودند که وفادار به اصل اثر و در جزئیات تابع سلیقه مؤلف ثانی هستند اما این کار یک اقتباس قیاسی است و مطلقاً یک رویکرد آزاد و یک الهام صرف است و قرار است به همین کمرنگی که شما گفتید باشد اما ریشههای کهن الگویی داستان آن اسطورهای است.
بر اساس اسطوره ها اقتباسهای دیگری دارید؟
بله؛ براساس اسطوره ایرانی رستم و سهراب، نمایشنامه ماهومه را نوشتم.
به چه دلیل در کارهای شما علاوه بر جنبههای اسطورهای، جنبههای روانشناختی یا بهتر بگم روانشناسیای که به مسائل و مشکلات زنانی که پا به سن گذاشته، فرزند از دست داده، عشق ناکام داشتهاند و از این قضایا؛ میپردازید؟
خیلی خوشحال میشوم اگر به این شکل در ذهن مخاطبان و خوانندگانم طبقهبندی بشوم ولی واقعیت این است که نه علم روانشناسی بلکه مکث در آنچه که در ذهن و روان انسانها میگذرد برای من در اولویت است. نمیگویم من روانشناس هستم و علم روانشناسی دارم ولی من در روان آدمها سیر میکنم و تجربه روانی زیادی با آدمهای جامعه دارم.
زمان نگارش یک اثر برای بهتر شدن جنبه روانشناسی آن با روانشناس مشورت میکنید؟
گاهی ضرورتاً چرا؛ مخصوصاً چند باری که درباره سندرمهای خاص روانی سریال مینوشتم نیاز به مشورت با روانشناس داشتم اما در واقعیت این است زنانی که به بزها خیره شدهاند و کارهای دیگرم اینقدر که محصول تجربیات فردی خودم در زندگیام و آموزش در محضر روزگارم هست، آنقدر علمی نیست. ولی خدا را شکر میکنم در روزهای این نمایش میزبان لیلی گلستان بودیم و ایشان نیز این رأی شما را به زعم خودش همراهی کرد و گفت: ایوب آقاخانی روانشناس فوقالعادهای است. در هر صورت برای من مداقه روانشناسانه، بدون داشتن علم روانشناسی تأکید میکنم بدون آنکه دکتر و متخصص باشم حتی در سادهترین نمایشنامههایی که مینویسم، یک اولویت است.
استفاده از چند اِلمان تکراری مثل پخش تصویر در عمق صحنه جزئی از میزانسن کارهای شما است؛ از چه چیزی نشات میگیرد؟
اینها عامدانه نیست و از یک شهودی است که شاید تکرار شود و شاید مخاطب طبقهبندی کند و در استفاده از تصاویر عمدی در کار نیست.
یعنی استفاده از آینه هم آگاهانه نیست؟
آینه را کاملاً با شما موافق هستم و این آگاهانه است و در چند کارم آگاهانه و با معنا سراغ آینه رفتم و منظورم از آینه، صرفاً آینه نیست و خیلی چیزهای فراتر از آن است. از کار روزهای زرد که حضور آینه در متن توصیه شده، بگیرید تا همین کار که فقط در اجرا آمده، عامدانه است اما در مسأله تصویر بهعنوان بک پروژکشن واقعاً عمدی در کار نیست، کماکان اینکه فقط در دو اجرا استفاده کردم، نام همه مصلوبان عیسی است و زنانی که به بزها خیره شدهاند و جالب اینکه هر دو نمایش در تالار ناظرزاده ایرانشهر به روی صحنه رفتند و تا جایی که خودم به یاد دارم فقط در همین دو نمایش استفاده کردم.
فکر کنم نخستین اجرای سالن استاد ناظرزاده که برای شما هم بوده از پروژکشن استفاده شده است؟
بله؛ در آن کار هم فیلم بود ولی کارگردان من نبودم، فقط نویسنده و بازیگر کار بودم. حق با شماست تماشاخانه ایرانشهر با متنی از من به نام تمام صبحهای زمین به کارگردانی حسین مسافرآستانه و بازی آشا محرابی و خودم افتتاح شدهاست که فقط تالار ناظرزاده فعال بود که بعداً با تأخیر چند ماهه تالار استاد سمندریان اضافه شد که نخستین اجرای این تالار نمایش سگ سکوت بود.
آیا دوباره از ویدئو پروژکشن استفاده میکنید؟
ممکن است در صورت نیاز استفاده کنم و تصمیمی از پیش برای این کار ندارم که البته اگر به ذهن و دل من رجوع کنید استفاده از پروژکشن را دوست ندارم به این دلیل که هر کاری از نظر فنی، زیاد نیاز به اتاق فرمان داشته باشد ریسکش بالا است و خیلی خوشایند من نیست.
چرا در بیشتر کارهای شما صدا، عنصر مهمی است؟
صدا برای من همیشه یک عنصر تعیین کنندهاست. من همیشه به چند الگو در آثارم فکر میکنم: یک اینکه اصلیترین و پایهایترین الگو پرداختن به داستان یا تئاترداستانگو است که رکن جدیای برای گروه تئاتر پوشه است و دومین رکن این است که از نظر من تئاتر یعنی فضا و فضا بدون صدا ساخته نمیشود. من اعتقاد و باور دارم تئاتر باید فضا داشته باشد حتی تئاتر داستانگو و تئاتری که نیاز به فضا دارد نمیتواند بدون صدا به فضا برسد. بنابراین من صدا را آگاهانه و همیشه استفاده میکنم.
چرا در این کار بهجای استفاده از بازیگر در نقش ادیب و ماندانا از صدا استفاده نکردید و بازیگر حضور فیزیکی دارد؟
شاید به این دلیل که اصرار داشتم در این نمایش، روی این جزیرههای جدا ازهمی که با تکنولوژی به یکدیگر وصل میشوند را آکسانگذاری کنم؛ یعنی ما، آدمها را در ارتباط با هم ببینیم بدون اینکه با یکدیگر چشمدرچشم شوند و اصولاً خواستم نقدی بر شرایط تکنولوژیک نیز داشتهباشم. به همین دلیل برای من وجود بازیگر مهمتر از استفاده از صدا بود وانگهی حس عمومی تماشاگرانم هم مهم است و در ایجاد این حس عمومی با وجود بازیگر موفقتر هستم.
شما شخصیتهایی همیشه به همراه خود دارید، به عنوان مثال در نمایشنامه ماه بر ترک اسبِ پیر یک شخصیت مهندس شاعر مسلک دارید و در این کار همچنین شخصیتی وجود دارد.
نه، واقعاً این هم آگاهانه نیست، اگر هم هست گاهی خودش میآید و یک تق تقی در متن میزند و میرود.
خود شما به عنوان کارگردان چه سختی برای ایفای نقش در اثر داشتید؟
بزرگترین سختی که در این اثر وجود دارد بازی کارگردان در نقشی است و اساساً این یک سختی عمومی است. به همین دلیل من از این کار خیلی پرهیز میکنم. دو سه بار بیشتر در کارهای خودم این ریسک را نکردم که هم کارگردان باشم و هم بازیگر ولی اینجا ضرورتاً باید این کار را میکردم، یک مقدار به این دلیل که در متن توصیه شده که نقش ادیب و کابوس باید توسط بازیگر واحدی ایفا شود و دلیلش بیشتر جنبه تحلیل داشت، برای اینکه مردهای شبیه به هم عین تفاوت داشتن از هم از منظر یک زن واحد تفکیک بشوند و البته، یک شخصیت یک بازی ویژه صوتی زنده میخواست و شخصیت دیگر باید بدون اینکه غرق در فضای تیپسازی شود به سلامت از یک جهان نصفه نیمه قالببندی شده از پیش آمادهای عبور کند بدون اینکه به یک کاراکتر تیپیک تبدیل شود و در عین حال با کاراکتر بعدی کنتراس داشتهباشد و باز در عین حال به معنای تحلیل اثر آسیبی نزد و حتی مخاطب خیلی حس نکند که این نقشها را یک نفر بازی میکند. باور کنید تعداد افرادی که میتوانید با این ویژگی پیدا کنید، مخصوصاً برای بازی زنده صوتیاش؛ خیلی محدود است.
شما شاید چون خودتان نویسنده این کار هستید اینطور فکر میکنید.
نه؛ به این دلیل نیست، بیشتر به خاطر تجربیاتم در اجرای صوتی میگم نه بهعنوان نویسنده. اگر هر بازیگر مرد دیگری انتخاب میکردم به مخاطره میافتادم یا باید شیوه اجرا تغییر پیدا میکرد.
یعنی به هیچ بازیگر مردی برای ایفای این نقشها اعتماد نداشتید؟
نه، نه؛ در این سرعتی که میخواستم به نتیجه برسم و زمان محدودی که داشتیم ترجیح دادم خودم بازی کنم بلکه همه میتوانند چون کار پیچیدهای نیست ولی تعداد کمی همین امروز آمادهاند و از طرفی وقتی میخواستم کسی جز خودم بازی کند مذاکراتی با دانیال حکیمی کردم. میخواهم به شما بگویم که حتی وقتی عزم کردهبودم کس دیگری این نقشها را بازی کند برای اینکه بازیکردن را بلد باشد از این تبار انتخاب کردهبودم و همه اینها را کنار هم قرار دهیم و گرفتاریهای تأمین سرمایه و جنبه اقتصادی کار هم اضافه کنیم و مضافاً اصرار بازیگران زن در این نمایش، مصر شدم که خودم بازی کنم و فریب خوردم و خوشبختانه این تجربه را کردم. اما بدانید که ماجرا از این قرار بود که نوع اجرا و برگزاری آن با توجه به نوع میزانسنی که کارگردان به آن فکر کردهبود، دشواریهایی داشت که در درازمدت با بازیگر دیگری بهدست میآید ولی من با حضور خودم سعی کردم در کوتاه مدت به نتیجه برسم. اما هنوز هم اعتقاد دارم افراد دیگری هستند که بهتر از من بازی کنند به شرطی که فرصت کافی داشتهباشند.
و در آخر بزرگترین چالش شما دراین نقشها چه بود؟
من کاملاً با ذهنی آماده درباره کاری که میخواهم انجام بدهم جلو آمدم و بزرگترین چالش من در این نقشها، اول مهارت اجرایی بود و دوم حفظ شدن دیالوگها؛ اما بدون تردید در بازه 40روزه هر بازیگر دیگری این دو کاراکتر را باید از صفر بنا میکرد.
خب سرآخر ترکیبی از بازیگرانی که روی صحنه رفتند بهوجود آمد.
-خانم رهنما چرا این کار را انتخاب کردید؟
من و ایوب آقاخانی نسبت به کارهای همدیگر در طول سالیان آشنایی داشتیم و چند سالی بود که قرار گذاشتهبودیم با هم همکاری داشتهباشیم که به دلیل مشغلههای کاری و اتفاقهای مختلف این همکاری میسر نمیشد تا اینکه پارسال برای شهریور قرار گذاشتیم که زمانی خالی کنیم که بتوانیم این همکاری را با هم داشتهباشیم و ایوب لطف کرد و این متن را با توجه به اینکه خیلی به روحیات هم آشنایی نداشتیم برای خود من نوشت و به هر حال از نظر من، متن یک بزرگداشت چهلسالگی است و قرار بود اگر میخواستم برای ایوب بعد از سالها نقشی بازی کنم، نقشی باشد که یک کم تعجببرانگیز باشد که چطوری نقش از کار درآمدهاست. به همین دلیل چیزی برای من نوشت که نکته جالبش این است که هم بسیار نزدیک و هم بسیار دور از من است.
نظر خود شما در رابطه با شخصیت شوکا که زنی پا به سن گذاشته، یک عشق نافرجام داشته و حتی در عشق دوم خود یک تردید و شک دارد، چیست؟
من کلمه عشق نافرجام را صحیح نمیدانم. شوکا زنی است که تجربه یک زندگی را داشته و بههرحال ادامه پیدا نکرده است و خب من اصولاً به آدمهایی که یک مسیری را تا آخر ادامه نمیدهند یا جدا میشوند، نافرجام نمیگم؛ اصلاً فرجام یعنی چه؟! از نظر من شوکا یک تجربهای دارد و مسیری را در زندگی با یک مردی رفته و شاید آن چیزهایی که میخواسته را پیدا نکردهاست در حالی که الان هم خوشحال نیست. به نظر من ایوب آقاخانی خیلی فراجنسی به موضوع انسان در بخش نارضایتی پرداختهاست که خود شما هم اشاره کردید انسان هر چقدر بیشتر آگاهی و دانش و معرفت کسب میکند دلیل کمشدن نارضایتی آنها نمیشود و حتی آدمهای موفقی را میبینید که احساس شادی نمیکنند. اشارهای هم که آقای آقاخانی در مورد نارضایتی در این کار انجام داده خیلی فراجنسی است و دلیل رضایت نداشتن شوکا، زن بودن نیست بلکه بیشتر به انسان مدرن امروزی پرداخته که هر چه بیشتر تلاش میکند تنهاتر است. به نظر من متن با اینکه متن زنانهای است ولی ارجاعات جهانی و حتی جهانشمولی جالبی دارد و این کار هر جای دیگری بجز ایران اجرا شود با آدمها ارتباط برقرار میکند.
پس از نظر شما متن ایوب آقاخانی یک دیدگاه شهودی و جهانشمولی دارد؟
بله؛ یک فراجنسیتی و یک جهان شمول بودن دارد و خب با توجه به کمبودن سالنهای اجرا، ترافیک و آلودگی هوا، گرانی و مثالی از این قسم بههرحال بهتر است الان به سمت متنهای جهانشمول برویم تا متنهایی که خیلی زاویه دید تنگتری دارند، که از این طریق بتوانیم حرف خودمان را در دنیا بزنیم.
نظر شما در رابطه با این کار که یک اقتباس قیاسی و خیلی کمرنگ از اسطوره ژوکاست چیست؟
بله؛ در واقع یک تردید در نویسنده بین اینکه به سمت اسطوره ژوکاست برود یا نه؟؛ یا فقط اشاره فرامتنی کند یا شاید یک سمپاد و دلبستن نویسنده به متونی از این جنس باشد، وجود دارد.
نگار فروزنده نخستین تجربه بازیگری تئاتریشان بود، شما ترس و استرس نداشتید که ممکن است روی بازی شما تأثیر بگذارد؟
من خیلی خوشحالم. من و نگار تجربه دو کار موفق مجموعه تلویزیونی «من یک مستأجرم »و فیلمسینمایی «دایره زنگی» را با هم داشتیم و ترسی از نگار بهعنوان بازیگر مقابلم در تئاتر نداشتم به این علت که جنس صدا و اخلاقش را میشناختم و از نظر من اینها در تئاتر از مهمترین چیزهای تعیین کنندهاست چون اگر صدا رسا و گویا و کافی نباشد نمیشود کاری کرد و خب اخلاقیات تئاتری هم باید در فرد وجود داشتهباشد و این دلیل کافی نیست که اگر کسی 30 نمایش کار کردهباشد باید اخلاق تئاتری داشته باشد. آدمهای همدل و همراه، متعهد و مسئول،زمانبندی دقیق در کارهایشان دارند، به درد تئاتر میخورند و من چون میدانستم نگار فروزنده این خصوصیات را دارد مطمئن بودم مشکلی با او پیدا نمیکنم.
به نظر شما بهتر نبود که این کار یک متن داستانگو دارد و خود شما هم دراین زمینه اشراف دارید یک مونولوگ میبود و برای نقشهای مقابل شما فقط از صدا استفاده میشد؟
این چیزیاست که ایوب موقع نوشتن و من هم موقع تمرین کردن به آن فکر کردیم که میتواند فقط صدا باشد ولی بههرحال نشان دادن بازیگر، نمایش را بعدیتر میکند و فهم جهان نمایش را خیلی نزدیکتر به واقعیت نشان میدهد.
شما بهعنوان شخصی که بازی را با سینما شروع کردید؛ تئاتر و نمایش چقدر برایتان اهمیت دارد؟
خود من اتفاقاً میخواستم به این نکته اشاره کنم که نمایش واقعاً برای من جدی است و همه زندگی ام هست و اصلاً قابل مقایسه با تصویر نیست. به سریال و فیلم بیشتر به چشم کاری که بلد هستم و میتوانم انجام بدهم نگاه میکنم ولی تئاتر و بعد ادبیات تمام زندگی من است. از نمایش یک انرژی خاص و بهتری میگیرم و برای من یک چیز دیگری است و فکر میکنم از اول باید وارد تئاتر میشدم.
به نوشتن نمایشنامه چی؟ از ابتدای فعالیت هنریتان فکر میکنید یا وقتی وارد تئاتر شدید به این نتیجه رسیدید که بنویسید؟
من از 10 سالگی بین اینکه بازیگر بشوم یا نویسنده، مردد بودم ولی واقعیت این است که نمایشنامههایی که نوشتم خیلی تحت تأثیر مجموعه داستانکوتاههای خودم به نام مالیخولیای محبوب من، است که پر از پلات نمایشی بود و دوست دارم این را هم اضافه کنم تقریباً بعد از انقلاب می شود گفت جزو نخستین افراد و خانمهایی بودم که نمایش تکنفره و مونولوگ را در ایران مطرح کرد؛ نمایش چشمهایی که مال توست نوشته و کار خودم بود که متن این کار از یکی از داستانکوتاههای خودم بود. حتی الان یک دورخیز برای ساخت یک کار سینمایی و یک مجموعه داستانی بر اساس دورهمی زنان شکسپیر که نوشتم، دارم ولی برای همین کار فیلمسازی که در نظرم هست داستانهای کوتاهم خیلی به کمکم میآیند.
درست است داستانکوتاههای شما جنبه تصویری دارند حتی مجموعه چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس هم از این قاعده مستثنا نیست.
بله، براساس همین مجموعه حتی قبل از فیلمسینمایی باید چند فیلمکوتاه بسازم و در کل تصویر در نوشتههای من چون از کودکی تصویر در ذهنم بیشتر نمود داشت، پررنگتر است و با اینکه تئاتر را بیشتر از سینما دوست دارم ولی ذهن خلاقهام تربیت سینمایی دارد؛ چه وقتی که به ادبیات نزدیک میشوم و چه زمانی که به تئاتر؛ فرمت سینمایی ذهنم بر این دو تأثیر میگذارد.
این روزها در زمینه ادبیات هم فعالیتی دارید؟
یک رمان در دست نوشتن دارم که سه چهار سالی زمان برده؛ به نام سال سرخپوست که فکر کنم تا آخر امسال منتشر می شود.
۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]
صفحات پیشنهادی
کاروانی که دنباله در تاریخ دارد
کاروانی که دنباله در تاریخ دارد مستند پناه بر خدا با موضوع راه اندازی کاروان نمادین اسرای کربلا توسط مردی از اهالی اراک چهارشنبه 21 مهرماه از شبکه افق پخش می شود به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان مستند پناه بر خدا دربارهروی ساختار دفاعی تیم کار میکنیم چمنیان: به دنبال بهانهگیری نیستیم/ باید از لحاظ روانی تیم را برای مسابقات آ
روی ساختار دفاعی تیم کار میکنیمچمنیان به دنبال بهانهگیری نیستیم باید از لحاظ روانی تیم را برای مسابقات آماده کنیم سرمربی تیم ملی فوتبال نوجوانان ایران گفت به فکر بهانهگیری نیستیم و هر کسی به اندازه مدتزمانی که در تیم حضور داشته در موفقیت و شکست سهم دارد عباس چمنیان در گبهروان: به دنبال جایگزینی برای محرومیت هواداران هستیم - ایسنا
رییس کمیته مسابقههای فدراسیون فوتبال میگوید به دنبال راهکاری هستند تا به جای محرومیت هواداران به نحو دیگری مقابل بداخلاقیها قرار بگیرند به گزارش ایسنا غلامرضا بهروان درباره جلوگیری از حضور برخی از تماشاگران پرسپولیس در ورزشگاه تختی گفت ظرفیت ورزشگاه 15 هزار نفر بود وپیروانی: دنبال صعود به جام جهانی هستیم
خبرگزاری تسنیم امیرحسین پیروانی در مراسم بدرقه این تیم به رقابتهای قهرمانی زیر 19 سال آسیا در بحرین گفت باتوجه به اینکه در گروه قطر ژاپن و یمن هستیم و باید سه بازی با این تیمها برگزار کنیم امیدوارم از این گروه صعود کرده به جمع چهار تیم برویم و بتوانیم سهمیه جام جهانی را کسروايت پروانه اعتمادی از بهمن محصص
روزنامه شرق فیلم مصاحبه با بهمن محصص کار خانم میترا فراهانی مثل دیگران مرا هم غافلگیر کرد مطمئنا محصص خودش خواستار این بوده که در ملأعام بمیرد زیرا همیشه میگفت در بستر مرگ نخواهد خوابید از خود محصص و صحبتهای تکاندهنده و کاملا حقیقی او که بگذریم فیلم چیز بهخصوصی ندارد نکاروان خادمان حرم امام رضا (ع) وارد شهرستان دیر شد
کاروان خادمان حرم امام رضا ع وارد شهرستان دیر شد بوشهر- ایرنا- کاروان خادمان حرم امام رضا ع در حالی که حامل پرچم مقدس حرم رضوی بودند وارد شهرستان دیر از توابع استان بوشهر شدند به گزارش ایرنا امام جمعه دیر روز جمعه در آیین استقبال از کاروان خادمان رضوی گفت حضور کاروان خادمااستقبال باشکوه مردم از کاروان خدام حرم امام رضا (ع) درگتوند
استقبال باشکوه مردم از کاروان خدام حرم امام رضا ع درگتوند گتوند -ایرنا - کاروان خدام حرم امام رضا ع جمعه شب با استقبال رسمی مسئولان و حضور باشکوه مردم ولایت مدار وارد شهر گتوند شدند به گزارش ایرنا کاروان زیرسایه خورشید در ابتدای ورود به شهرگتوند با همراهی مردم و مسئولان با حدنبال یک ناشر واقعی کتابهای کودک و نوجوان میگردم
دنبال یک ناشر واقعی کتابهای کودک و نوجوان میگردم نویسنده نامههای باد در ناخودآگاهش دنبال ناشر واقعی کتابهای کودک و نوجوان میگردد مریم صباغزاده ایرانی نویسنده و روزنامهنگار در خصوص تازهترین فعالیت خود به خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوانکاروان حامل پرچم رضوی در میان استقبال مردم وارد شوش شد
کاروان حامل پرچم رضوی در میان استقبال مردم وارد شوش شد شوش - ایرنا - کاروان حامل پرچم مقدس حرم رضوی روز پنجشنبه در میان استقبال گرم اقشار مختلف مردم شوش وارد این شهرستان شد به گزارش ایرنا پرچم مقدس حرم رضوی در میان استقبال باشکوه و گسترده عاشقان هشتمین اختر تابناک آسمان امامت ویادداشت/ سیدرضا میرطاهر ناتو به دنبال محاصره روسیه
یادداشت سیدرضا میرطاهرناتو به دنبال محاصره روسیه از دیدگاه ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه اقدامات ناتو در تقویت مواضع نظامی خود در لهستان و حوزه بالتیک با هدف ضربه زدن به توازن نظامی در شرق اروپا انجام میشود به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس سیدرضا میرطاهر در روزنامه-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها