واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ماهنامه دیار: «99 خانه» عنوان درامی اجتماعی به کارگردانی رامین بحرانی فیلمساز آمریکایی ایرانی تبار و از محصولات برجسته سینمای مستقل آمریکا در سال گذشته است. این فیلم براساس داستانی نوشته بهاره عظیمی است و امیر نادری فیلمساز نامدار ایرانی که سال ها در نیویورک اقامت گزیده با همکاری رامین بحرانی فیلمنامه آن را نوشته اند.
در این فیلم، بازیگرانی شناخته شدن چون اندرو گارفیلد «هرگز رهایم نکن»، مایکل شَنون «مرد فولادین» و لورا درن «قلبا وحشی» نقش آفرینی کرده اند. حصور مایکل شَنون در نقش مرد مکمل فیلم- یک مشاور املاک متقلب و شیطان صفت- از نقاط برجسته این فیلم بود. تا جایی که شنون برای بازی در نقش ریک کارور در این فیلم، نامزده جایزه گلدن گلوب و برنده جوایزی از جشنواره ها و مراسم مختلف از جمله جوایز انجمن منتقدان سینمایی لس آنجلس شد.
«99 خانه» درباره چیست؟
«99 خانه» نخستین بار در بخش مسابقه جشنواره ونیز سال گذشته به نمایش درآمد و موجب بحث و جدل های فراوان شد. فیلم، داستان «دنیس نَش» کارگر ساختمانی را روایت می کند که در دوران رکود اقتصادی چند سال پیش در آمریکا، خانه اش را از دست می دهد. ریک کارور مشاور املاکی که راه های دور زدن قانون را به خوبی می شناسد و از هیچ کار غیرانسانی و ناجوانمردانه ای رویگردان نیست حکم تخلیه خانه دنیس، مادر و پسرک 9 ساله اش را به اجرا می گذارد.
دنیس ناامید و ورشکسته از او تقاضای کار می کند. به تدریج دنیس آلوده سندسازی ها و فعالیت های فراقانونی کاروری می شود و خود اجرای حکم تخلیه خانه تیره روزانی چون خودش را بر عهده می گیرد. کارور به او وعده داده اگر پول خرید خانه پدری اش را به دست آورد، خانه را به او خواهدفروخت.
اما دنیس در می یابد این وعده، فریبی بیش نبوده و کارهای غیرقانونی کارور را لو می دهد. رامین بحرانی در عنوان بندی پایانی، فیلم خود را به راجر ایبرت منتقد فقید و جریان ساز سینما تقدیم کرده است. «99 خانه» پس از ونیز در جشنواره های معتبری چون تورنتو و تلوراید نیز به نمایش درآمد و با برخوردهای مثبتی میان منتقدان و تماشاگران مواجه شد. منتقدان، این فیلم را اثری با بازی های درخشان و دیالوگ نویسی تاثیرگذار معرفی کرده اند.
رامین بحرانی را بشناسیم
رامین بحرانی در بیستم ماه مارس 1976 در کارولینای شمالی از خانواده ای ایرانی به دنیا آمد. او که تحصیلاتش در رشته سینما را در دانشگاه مشهور کلمبیای آمریکا به پایان رسانده، هم اکنون استاد همین دانشکده نیز است و کارگردانی سینما تدریس می کند.
او که ساخت تعداد قابل توجهی فیلم کوتاه و یک مجموعه مستند تلویزیونی در کارنامه دارد، نخستین فیلم خود با عنوان «مردی با چرخ دستی» را در سال 2005 کارگردانی کرد که در جشنواره ونیز و پس از آن در جشنواره مشهور سینمای مستقل آمریکا یعنی ساندنس به نمایش درآمد و مورد ستایش قرار گرفت.
دومین فیلم بحرانی با عنوان «خرده فروشی» نام او را به عنوان یک فیلمساز جوان و آینده دار مطرح کرد. راجر ایبرت منتقد بزرگ سینما «خرده فروشی» را رد رده ششم بهترین فیلم های دهه اول قرن بیست و یکم قرار داد و بحرانی را به عنوان فیلمساز بزرگ دهه آینده معرفی کرد. «خرده فروشی» نخستین بار در بخش دوهفته کارگردانان جشنواره کن و سپس در بخش های جنبی جشنواره برلین به نمایش درآمد و از بهترین فیلم های مستقل سینمای آمریکا در سال 2007 شناخته شد.
سومین فیلم بحرانی «خداحافظ سولو» نام دارد. جشنواره ونیز که نقش مهمی در شهرت «بحرانی» یافته، این فیلم را هم به نمایش گذاشت و جایزه فدراسیون جهانی منتقدان در جشنواره ونیز 2008 به این فیلم اهداشد. منتقدانی چون ایبرت و اِی. او. اسکات «خداحافظ سوول» را یک شاهکار سینمایی دانسته اند.
یک سال بعد بحرانی، فیلم کوتاهی به نام «کیسه پلاستیکی» را کارگردانی کرد که باز هم در جشنواره ونیز، این بار به عنوان فیلم افتتاحیه بخش مسابقه فیلم های کوتاه نمایش داده شد؛ زمانی که بحرانی خود به عنوان یکی از داوران بخش مسابقه فیلم های اول جشنواره ونیز برگزیده شده بود. پس از این، میان بحرانی و جشنواره ونیز پیوندی جالب و حیرت انگیز شکل گرفت. کافی است بحرانی فیلمی بسازد و از نمایش آن در جشنواره ونیز مطمئن باشد.
چهارمین فیلم بلند او با نام «به هر قیمت ممکن» که برای نخستین بار از بازیگران شناخته شده ای چون دنیس کوید، زک افرون و هدر گراهام بهره می جست هم در بخش مسابقه جشنواره ونیز 2013 پذیرفته شد. بحرانی در سال 2009 به عنوان شخصیت فرهنگی و عضو افتخاری موسسه فرهنگی هنری گوگنهایم معرفی شد و موزه هنرهای معاصر نیویورک نیز برنامه مروری بر آثار او را برگزار کرد.
گای لاج منتقد ورایتی
«99 خانه» تصویری تازه و هولناک از بحران اقتصادی سال های 2008 تا 2012 آمریکا به نمایش می گذارد. فیلم با نمایی از جسد خونین یک مرد در حمام خانه اش آغاز می شود. مردی که ترجیح داده به مغزش شلیک کند و خانه اش را به بانکدارها و مشاوران فاسد املاک ندهد. بحرانی با تدوین موازی و دیالوگ های تلخ و خشنی که نوشته، هر لحظه تنش درون فیلم را بیشتر می کند.
در این میان، قاب بندی های بی احساس «بابی بوکفسکی» فیلمبردار فیلم که با نورهای طبیعی نماها را تسخیر می کند نیز به کمک بحرانی آمده است. فیلم تنها گاهی نماهای زیبایی شناسانه ای را به نمایش می گذارد تا کنتراست مورد نیاز برای پررنگ کردن تضادهای طبقاتی و اجتماعی را با وضوح بیشتری به نمایش گذارد.
«الکس دی جرلاندو» طراح صحنه فیلم نیز با شناخت کامل و دقیق از جزییات زندگی ساکنان شهر اورلاندو فوریدا- که مدل چیدمان وسایل خانه هایشان اعم از فقیر و غنی تقریبا شبیه هم است- به فضاسازی واقعی و قابل لمسی دست یافته است. اهالی فلوریدا خانه های شیک و چشمگیری دارند، حتی اگر جیب هایشان خالی باشد.
مایکل هَنون بازیگر فیلم
برخورد شخصیت «ریک» مشاور املاک با «دنیس» کارگری که بی خانمان می شود عاری از هر گونه احساس است. وقتی می خواستیم صحنه تخلیه خانه دنیس را فیلمبرداری کنیم، «اندرو گارفیلد» بازیگر نقش دنیس، خیلی هیجان زده بود و می خواست ریشه هی فقر و ورشکستگی دنیس را درک کند تا بتواند نقش را بازی کند.
دنی در وضعیت فقر مطلق، اصولی اخلاقی دارد که برای «ریک کارور» اصلا مهم نیست. جایی که دنیس به خانه باز می گردد تا وسایل کارش را پس بگیرد، واکنش ریک به او و وسایلش تکان دهنده است. او کمترین اهمیتی به وسایل کار دنیس نمی دهد. تنها به فکر آن است که خانه را هرچه زودتر تعمیر و آماده فروش کند.
این قضیه از بدجنسی ریک ناشی نمی شود. او یک تاجر است و برای به دست آوردن پول حتی به مراتب سخت تر از کارگر ساده ساختمانی چون دنیس باید کار کند. او به دنیس اجازه می دهد نزدیک شود. حتی او را استخدام می کند. برای اینکه به او نشان دهد ایفای نقش شیطان مجسم حریص و پول پرست آنقدرها هم کار آسانی نیست و این سرمایه است که حرف اول را می زند. دنیس می تواند ابزار کارش را پس بگیرد ولی هیچ کاری از آن ابزار بر نمی آید. چون صاحب ابزار بیکار شده است.
رامین بحرانی
دوست دارم قصه آدم هایی را تعریف کنم که معمولا در فیلم های هالیوودی آنها را نمی بینیم. هالیوود قصه آدم های شیک پوش و ثروتمند را دوست دارد. پس فرصت مناسبی برای فیلم های مستقل پیش می آید که قصه آدم های واقعی اجتماع را تعریف کند. آدم های عادی جالبند. رابطه ای فاوستی با شیطان دارند و با کهن الگوهایی که در ذهن داریم همخوانی بیشتری می یابند. می توان با آنها ارتباط برقرار کرد. اما جهان آنها جهانی متفاوت است. جهانی که چیزهایی زیادی درباره اش نمی دانم و همین من را وا می دارد تا درباره شان پژوهش کنم.
برای ساخت فیلم «99 خانه» بیش از پانصد مقابله و بیست کتاب خواندم و با آدم های زیادی تلفنی حرف زدم. بعد تازه به فلوریدا رفتم و مدتی با مشاوران املاک آن منطقه زندگی کردم. تقریبا همه شان اسلحه با خود حمل می کنند. وقتی به در خانه ای می روند تا حکم تخلیه آنجا را به ساکنان ابلاغ کنند، تنش و خشونت به وجود می آید که باور نمی کنید.
فساد اداری موجود در آنجا و اینکه دادگاه ها ظرف مدت یک دقیقه، آدم های ورشکسته و بیکار را به از دست دادن سرپناه شان محکوم می کنند، آزاردهنده است. آنجا با پیرزنی آشنا شدم که دادگاه به سرعت حکم تخلیه خانه اش را صادر کرده بود. پیرزن که به اسناد بانکی مشکوک بود، علیه بانکی که خانه اش را در رهن خود گرفته بود، شکایت کرد و صد میلیون دلار غرامت گرفت. پیرزن و پرونده اش چشم مرا به حقیقت باز کرد.
۱۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]