واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: در این شبها، پس از ده سال، نمایش «همسایهآقا» با تغییراتی جزئی در سالن باران اجرا میشود. در این دهه گروههای تئاتری مختلفی این نمایش را در تهران و استانهای دیگر اجرا کردهاند و نمایشنامه نیز چاپ شده است.
توجه به این اثر در سالهای کمرونقی تئاتر، موفقیت ملموسی برای حسین کیانی نویسنده و کارگردان نمایش و گروه تئاتری «چریکه» محسوب میشود. استقبال نسبی از نمایش همسایهآقا را در دو مساله میتوان خلاصه کرد: اول، توجه به نقش و جایگاه دین در زندگی مردم و رسمیت بخشیدن به آن برخلاف بسیاری از نویسندگان و کارگردانان حوزه تئاتر کشورمان که ظاهرا فراموش کردهاند ایرانیان از ابتدا هویتی دینی داشتهاند؛ چه در زمان رسمیت زرتشت چه درخشش اسلام و سپس تبلور تشیع. دوم: حضور بازیگران مشهور و شناخته شده سینما و تلویزیون. مسائل «همسایهآقا» چیست؟ نمایش روایت خانوادهای است که به عنوان متولی و خادم امامزادهای زندگی میکنند. مسائل اصلی این خانواده دو محور دارد: اول، بیرونقی امامزاده و نیامدن مردم به این مکان که حاج حبیبالله خادمالحسینی (حبیب دهقاننسب) علت آن را تشکیک مردم در شجرهنامه امامزاده حسینبنمحمد میداند و دیگران مانند سیدعلیمحمد میرحسین (علیرضاآرا) علت را مشکلات اخلاقی و رفتاری خانواده حاج حبیبالله میدانند. دوم: حزن و اندوه بیپایان قافلهباجی (فریده سپاه منصور) از شهید نشدن فرزندان خانوادهاش که شفیع مادر باشند در روز جزا و حکم ورود به بهشت و تلاش بیوقفه برای رسیدن به مقصود. رویکرد به این همه مسائل چیست؟ نکته مهم در این نمایش بیان و ارائه یک رویکرد به عنوان نسخهای برای آسیبشناسی و حل همه مسائل است. این رویکرد اصلی و اساسی، همه مسائل اجتماعی موجود را برخاسته از مصائب ناشی از قرائتهای فقیهانه، آخرتطلبانه و کاسبکارانه از دین میداند که نمایش در موارد بسیاری تلاش میکند، این قرائتها را قرائت رسمی و موجود نشان دهد. نمایش علتالعلل همه مسائل در میان اعضای خانواده قافلهباجی مانند قاچاق موادمخدر، شرابخواری، قمار و خشونت بیحد پسران، ناآشنایی و بیگانگی فرزندان با مفهوم عشق و حتی شهید نشدن فرزندان را در یک سخن میداند: اینکه پدر و مادر خانواده ـ قافلهباجی و حاج حبیبالله ـ روحیهای کاسبکارانه دارند و به دنبال معامله با خدا و همسایهآقا هستند؛ یکی معامله آخرت (بهشت) و دیگری دنیا (معیشت). قافلهباجی که مظهر بیرحمی، بیعطوفتی و خشونت است، مادری است که تنها به یک چیز میاندیشد: بهشت رفتن! قافلهباجی که هر روز صبح با آب جوش فرزندان را برای نماز بیدار میکند، گوش حاج حبیبالله را برای این که خط مقدم نرفته، با تبر قطع کردهاست و سهشنبهها روضه برگزار میکند تا شاید یکی از فرزندانش شهید شوند و خودش آمرزیده و راهی بهشت! قافلهباجی که عکسهای همه اعضای خانواده را با روبان سیاه بر در و دیوار خانه نصب کرده است، هر لحظه منتظر مرگ فرزندانش است و همه خاطرات خوش از زندگی، آوردن جنازههای جوانان شهر در دوران جنگ تحمیلی است و اینکه از 200 نفر جوانی که رفتند فقط 20 نفر برگشتند و حیف دیگر آن دوران نیست تا او برای جوانان کفن بدوزد و... از سوی دیگر، پدر خانواده حاج حبیبالله خادمالحسینی که روی دیگری از سکه قرائت رسمی از دین است، روحیهای کاسبکارانه دارد و همانند قافلهباجی به دنبال معامله با خداست، اما معامله روی زمین. و او تنها به یک چیز میاندیشد: این که امامزاده رونق بگیرد و سازمان حج و زیارت و وزارت ارشاد و غیره تصدیق کنند که امامزاده شجره نامه دارد تا دوباره اوضاع مالی خانواده روبه راه شود. در این میان سیدعلی محمد که برای روضهها پول کمی میگیرد و کبوتر سادهدل که کمی خل وضع به نظر میآید همراه جلالالدین؛ قرائت دیگری از دین و دینداری را ارائه میکنند که مبتنی بر بهشت و جهنم، معاملهگری و کاسبکاری و خشونت نیست، اما مبتنی بر فقه و عقل و حل مساله هم نیست. در این قرائت شاهزاده امامزاده حسینبنمحمد به عقد و عاقل کاری ندارد و با دل عاشق کار دارد! (برگرفته از دیالوگهای کبوتر به سید محمد) هر چند این سه شخصیت همانند حاج حبیبالله و قافلهباجی نماز میخوانند و پایبند احترام به امامزاده و برگزاری مراسم تعزیه و روضه هستند اما رفتارشان بیشتر برخاسته از دین به عنوان امری فردی، دلی و فقط اخلاقی است. در اینجا مواردی مانند روابط بیضابطه شرعی سیدعلیمحمد با کبوتر و زندان رفتن جلالالدین محل تامل است. مساله مهم و کلیدی نمایش همسایهآقا این است که حتی راویان قرائت اخلاقی و دلی از دین و دینداری، همانند روایات قرائت خشونت مدار و کاسبکارانه، محکوم به نابودی و ناکاماند. همانطور که قافلهباجی ناکام میمیرد، جلالالدین نیز به دست پلیس کشته میشود و کبوتر نمیتواند نذرش را ادا کند و به سوی آینده نامعلوم میرود و سید نیز مجبور به ترک آنجاست. در این نمایش همه همسایگان آقا میمیرند یا به ناکجا میروند و «آقا» که در اینجا نماد و مظهر دین است، برای هیچیک از همسایگانش، کارکردی اجتماعی ندارد و موثر در حل هیچ مسالهای نیست. گویی، ریشه مسائل همسایگانآقا در مصائب همان همسایگی است! نبود ایجاز، دستکم گرفتن تماشاگر با تکرار موضوعات و مفاهیم، از ریتم افتادن نمایش با صحنههایی که قابل حذفاند، قوت بازی فریده سپاهمنصور و شهرام حقیقتدوست، نقش کلیشهای کبوتر، اما با بازی قابل قبول رویا میرعلمی، ضعف بازی مهدی پاکدل و خاطره اسدی، خلاقیت در طراحی صحنه و موسیقی مسائلی هستند که دراین نمایش قابل توجهاند. رویا سلیمی جامجم
سه شنبه 16 شهریور 1395 ساعت 02:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]