محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846245975
مادر شهید محمد بلباسی: عروسم به محض شنیدن خبر شهادت همسرش نماز شکر خواند/ چهارمین نوهام پدرش را نخواهد دید
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مادر شهید محمد بلباسی:عروسم به محض شنیدن خبر شهادت همسرش نماز شکر خواند/ چهارمین نوهام پدرش را نخواهد دید
مادر شهید بلباسی گفت: وقتی به منزل پسرم آمدم، دیدم عروسم برای شهادت همسرش نماز شکر میخواند، به محمدم گفتم به خونت قسم صبری بده تا من و عروسم دشمن شاد نشویم.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، روزنامه جوان نوشت: شهید محمد بلباسی به واسطه مسئولیتی که پیشتر در بسیج سازندگی سپاه مازندران داشت، ارتباط بسیاری با بسیجیان و جهادگران برقرار کرده بود و با تعداد قابل توجهی از اصحاب رسانه نیز دوست و رفیق بود. برای گفتوگو با خانواده شهید بلباسی که از شهدای 17 اردیبهشت 95 کربلای خانطومان به شمار میرود، با روابط عمومی سپاه کربلای مازندران هماهنگ شدیم و مسیر قائمشهر را در پیش گرفتیم. تمام شهر پر شده بود از بنر عکس شهید بلباسی و این تصاویر راهنمای ما شدند تا از کوچه پس کوچههای قائمشهر عبور کردیم و به منزل شهید رسیدیم. همسر و سه نازدانه شهید به استقبالمان آمدند و در فضای معنوی خانه که آرامشی چون یک زیارتگاه داشت، گفتوگوی ما با محبوبه بلباسی همسر شهید بلباسی شکل گرفت. شیرزنی که چشم انتظار تولد فرزند چهارمش است و در عین حال به دلیل عدم رجعت پیکر شهید محمد بلباسی، انتظار آمدن پدر و فرزند را توأمان میکشد. در ادامه نیز با هاجر عباسی مادر شهید گفتوگو کردیم. با شهید نسبت فامیلی داشتید؟ از وصلتتان بگویید. من و همسرم نسبت دور فامیلی داریم. من متولد سال 65 هستم و همسرم متولد58 بود. با نسبت فامیلی و آشناییهایی که وجود داشت، یک هفته بعد از خواستگاری عقد کردیم. سال80 عقدمان بود و سال 82 عروسی کردیم. از شهید چهار یادگار دارم که فرزند آخری تو راهی است و پدرش او را ندید، فرزند بزرگترم فاطمه 10 ساله است، حسن 8 ساله و مهدی 6 ساله. اعزام همسرتان به دفاع از حرم داوطلبانه بود؟ بله، به صورت داوطلب به سوریه اعزام شد. برای اولین بار 16 فروردین رفته بود و یک ماه بعد 17اردیبهشت در خانطومان سوریه به همراه 12 تن از یارانش به خیل عظمای شهادت نائل آمدند. چطور با سه بچه قد و نیم قد راضی به رفتنش شدید؟ همسرم خصوصیات اخلاقی که داشت اطرافیان میگفتند قیافهاش شبیه شهداست. میگفت اگر من شهید نشوم اینگونه که همه میگویند آبرویم میرود! عشقی که او به شهادت داشت مانع میشد بگویم ما را تنها نگذار. اما انتظار داشتم این دفعه برگردد. تمام این سالهایی که زیر یک سقف با همسرتان زندگی کردید اخلاقش چگونه بود که لایق شهادت شد؟ محمد شخصیت آرام، صبور و باحوصلهای داشت. همه خوبیها را با هم داشت و در عین حال که فوقالعاده مؤمن بود، خیلی بهروز بود. آدمی نبود که در مسئله مذهبی تند باشد. همیشه آرامش داشت. هیچ گاه در کاری اجبار نداشت. 15 سال که با او زندگی کردم صدای بلند همسرم را نشنیدم. راجع به شهادتش حرفی میزد؟ بعضی اوقات حلالیت میخواست. میگفت نگران نباشید همه چیز امن و امان است. وقتی در سوریه بود از وضعیت آنجا میپرسیدم و میگفت: آخرش شهادت است. مهم عاقبت به خیری است. من هم میگفتم زودتر برگرد و آنجا نمان. عید امسال که راهیان نور جنوب بودیم چون محمد خادمالشهدا بود، قبل و بعد از عید جنوب بودیم و برای شهدای مدافع حرم کلیپ میگذاشت و میگفت دعا کنید سال بعد عکس من هم کنار شهدا باشد. مطمئن بودم همسرم شهید میشود، اهداف بلندی داشت اما اینکه این قدر زود شهید شود تصور نمیکردم. آخرین خداحافظی با همسفر زندگیتان چطور رقم خورد؟ اواسط فروردین 95 ساعت 10 شب تماس گرفتند گفتند امشب حاضرید به سوریه اعزام شوید، محمد رو کرد به من و گفت بروم؟ گفتم شما از شهدا خواسته بودی بروی سوریه و از بیبیجان زینب(س) دفاع کنید، بروید و خدا پشت و پناهتان، ساعت 2 بامداد با بچهها خداحافظی کرد و رفت. چون مأموریت زیاد میرفت و از طرفی تلویزیون مدافعان حرم را نشان میداد، بچهها با این قضایا آشنا بودند و چیزی نگفتند، محمدم گفت هر اتفاقی که برایم افتاد دوست دارم مثل کوه قوی باشی. هر چیزی شد و اتفاقی برایت افتاد آرام باش، در آخرین لحظات گفتم آیتالکرسی برایم بخوان، من پنج ماهه باردارم، همسرم آدم با اعتقادی بود میگفت زمان جنگ رزمندگان میرفتند همسرانشان با فرزندان تنها میشدند. به خدا خیلی اعتقاد داشت، میگفت خدا بندههایش را تنها نمیگذارد و کمکت میکند. چه چیزی باعث شده حاج محمد، همسر و چهار فرزندش را رها کند و از بین چندین میلیون شیعه برای دفاع از حرم راهی سوریه شود؟ هر کسی که شهید میشود پیشینهای از قبل دارد. تیرهایی که رها میشود حساب و کتاب دارد، شاید هر کسی لیاقت شهادت نداشته باشد. محمدم کلی زحمت کشید تا شهادت نصیبش شد. بچهها در نبود پدرشان بیقراری نمیکنند؟ چطور آرامشان میکنید؟ چون الان دور و برشان شلوغ است، هنوز متوجه نیستند. پسر کوچکم میگوید بابایی کی برمیگردد؟ گفتم بابا پیش خدا رفت. زمانی که بچه گریه میکند و میگوید من بابام را میخوام هیچ چیز جز پدر برایش معنا ندارد. این چیزهایی است که اغلب خانواده شهدا با آن مواجه هستند. گویا شهید بلباسی به طور جدی در امور خیریه شرکت داشت؟ حاج محمد به همراه دوستانش صندوق امام زمان (عج) داشتند که فقط برای فقرا پول جمع میکردند. سبد کالا میگرفتند و بین 80 خانواده تقسیم میکردند. چند سال پیش زمستان، استان مازندران و خیلی از استانهای کشورگاز قطع شده بود. هر کسی به فکر خودش بود. خانه ما هم خیلی سرد بود حتی بخاری نداشتیم. اما همسرم به شهرهای دیگر میرفت، نان و چراغ میخرید و به خانوادهها میداد، هر چیزی پیش میآمد مثل زلزله ورزقان و تبریز سریع گروه جهادی و عمرانی به راه میانداخت و برای سیلزدهها و زلزلهزدگان مسکن میساختند. این همه زحمت کشید. همین طور نیست کسی شهادت نصیبش شود (ناز پرورده تنعم راه به جایی نبرد) کسی که به دنبال مسائل دنیوی باشد، شهید نمیشود. خودم و خانوادههای شهدایی که آشنایی دارم چیزی کم نداشتیم. کسانی هستند که کلی سرمایه داشتند اما همه چیز را رها کردند و شهادت را انتخاب کردند. به محمدم میگفتم شغل دوم بگیر، میگفت کسی که شغل دوم میگیرد حلال نیست. با چنین اخلاقی که محمد داشت میگویم کسانی که به مدافعان حرم طعنه میزنند با تکفیریها یکی هستند مگر پول در مقابل جان قابل مقایسه است. پیش آمده که حضور شهید را در زندگی روزمرهتان ببینید؟ چند روز پیش دختری با تیپ امروزی به منزلمان آمد و گفت من از شهر دیگری آمدهام. خیلی گریه میکرد. پرسید به سر و وضعم میآید خواب شهدا را ببینم؟ شهید بلباسی به بلبا معروف بود، آن خانم گفت مردی را در خواب دیدم که خودش را بلبا معرفی میکرد و گفت من هنوز شهید نیستم، هنوز کار دارم. دخترک میگفت نمیدانم چه سنخیتی با شهید داشتم که خوابش را دیدم و بعد از آن سعی میکنم محجبه شوم. سخن پایانی؟ زمانی که محمد سوریه بود و با او حرف میزدم سعی میکرد دلداریام بدهد و میگفت سوریه امن و امان است. اما خودش لابهلای حرفهایش میگفت: اگر اتفاقی افتاد نگران نشوید به یاد حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) باشید. حالا که شهید شده، حضرت زینب(س) قلبم را آرام کرد. هاجرعباسی مادر شهید حاجخانم شما هم از پسرتان بگویید که خود را فدایی اهل بیت کرد. من شش تا فرزند دارم که سه پسر و سه دخترند. محمد چهارمین فرزند و اولین پسرم بود. جمعه 19 اسفند سال 57 به دنیا آمد و روز جمعه 17 اردیبهشت 95 در 38 سالگی به شهادت رسید. محمد از کودکی اخلاقش بیست بود. بچه مؤدب و منظمی بود. خیلی به نظافت اهمیت میداد. خیلی با نماز عجین بود. از کودکی بچه نابغهای بود. مهندسی ریختهگری خوانده بود و از دانشگاه که آمد رفت سربازی و به پدرش گفت میخواهم راه شهدا و عموی شهیدم را ادامه دهم. الحمدلله راه شهدا را ادامه داد و جای عموی شهیدش را پر کرد. پسرم به اردوی جهادی زیاد میرفت. مدام مأموریت بود. دلشوره داشتم که شهید شود، یک روز گفت من میخواهم به سوریه بروم گفتم اینقدر مأموریت نرو خانمت تنهاست کمی پیش زن و بچهات باش بعد برو. به عروسم گفتم شما نگذار محمد به سوریه برود. تمام خرید خانه و مدرسه بچهها با شماست. همان شب خوابی دیدم و صبح به او زنگ زدم. گفتم من پشیمانم هر جا میخواهی بروی به سلامت. شب خواب دیده بودم شهیدی آوردند من به او سلام دادم. چند روز بعدش روزه بودم و وضو گرفتم نماز بخوانم که محمد زنگ زد و گفت من تهران هستم. میروم مأموریت. گفتم سه روز است از مأموریت آمدی کجا میروی؟ گفت دعا کن شهید شوم. گفتم شما زنده باشید مثل شما محمدها باید باشند، گفت آره مامان راست میگویی اگر صلاح باشد شهید شوم شهید میشوم. فکر میکردید که روزی محمد به شهادت برسد؟ گویا در خانواده از قبل شهید داشتید. پسرم خیلی مهربان بود خیلی به من احترام میگذاشت. ولایتی بود. عاشق حضرت آقا بود. رهبر انقلاب وقتی سخنرانی میکرد بچهها را ساکت میکرد تا سخنان رهبر را خوب گوش کند. امر به معروف میکرد خیلی به حجاب اهمیت میداد، خدا چیزی به من داد که قابلش نبودم، برادرم علی عباسی اوایل انقلاب شهید شد. شاگرد خیاطی بود و 20 سال بیشتر سن نداشت که توسط منافقان در درگیری آمل شهید شد، برادرشوهرم سردار علیرضا بلباسی فرمانده سپاه بود که سال 64 در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. آخرین وداع با پسرتان چگونه گذشت؟ کمی قبل از شهادتش ساعت 12 نیمه شب تماس گرفت و احوالپرسی کرد. گفت من خوبم و احوال بچههایش را پرسید این آخرین خداحافظی ما بود. دوشب بعد به شهادت رسید. پسر دیگرم غروب آمد خانه گفت مامان خبر داری شهر خانطومان را گرفتند. تو را خدا دعا کن داداش چیزی نشود. دخترم غروب زنگ زد مامان امشب میآیم خانه شما، من چیزی به رویشان نیاوردم. به دخترم گفتم فاطمه راست بگو محمد چی شده؟ برادرت رسول اینطور گفته. شما اینطور میگویی. پرسیدم محمد زخمی شده. پسرم شهید شده؟ از آنجا حرکت کردم و به منزل محمد آمدم، دیدم عروسم برای شهادت همسرش نماز شکر میخواند. به محمدم گفتم به خونت قسم صبری بده تا من و عروسم دشمن شاد نشویم. الحمدلله که خدا صبر داد. وقتی خبر شهادت پسرتان را شنیدید چه حس و حالی داشتید؟ ناراحت نیستم که پیکر پسر شهیدم را نیاوردند. نه نذر کردم و نه دعا کردم که حتماً برگردد. همین که پیش حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) است خیالم راحت است. وقتی خبر شهادت محمدم را شنیدم گفتم مگر فرزندم از امام حسین(ع) بالاتر است؟ اینکه چرا جسم او در سرزمین غریب توی بیابانها مانده اوایل گریه میکردم اما الان حضرت زینب(س) قلبم را آرام کرد. مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
95/04/08 :: 10:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]
صفحات پیشنهادی
گزارش مشروح فارس از اختتامیه نخستین جشنواره فیلم «مدافعانحرم» محمدی گلپایگانی: خانواده شهدا یک سرما
گزارش مشروح فارس از اختتامیه نخستین جشنواره فیلم مدافعانحرممحمدی گلپایگانی خانواده شهدا یک سرمایه گذاری بزرگ برای روز مبادا کردند داریوش ارجمند در مقابل جوانانی که جان خود را فدا کردهاند هیچ نیستیم سردار سلامی انقلاب اسلامی با تمام پیکره استکبار میجنگد حاتمی کیا نسل فرزندگزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «حمیدرضا نظام» شاعر «روح منی خمینی، بتشکنی خم
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید حمیدرضا نظامشاعر روح منی خمینی بتشکنی خمینی مادرجان آرزویی جز شهادت ندارم برای سلامتی من نذر و نیاز نکن قاری و حافظ قرآن بود و در کنار اینها به فعالیتهای هنری میپرداخت شعار روح منی خمینی بتشکنی خمینی از سرودههایش بود بهمادر شهیدان نیکنام به فرزندان شهیدش پیوست
مادر شهیدان نیکنام به فرزندان شهیدش پیوست مادر شهیدان نیکنام در سنت 88 سالگی به فرزندان شهیدش پیوست به گزارش فرهنگ نیوز حاجیه خانم لیلافلاح امام مادر شهیدان ناصر و محمود نیکنام در سن ۸۸سالگی و سه روز پس از سی امین سالگرد شهادت فرزندان شهیدش پس از سالهادوری و فراق به دیدار آنهاشهید مدافع حرمی که با دعای پدر و مادر به مقام شهادت رسید - پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران
وقت باطلی در زندگی اش وجود نداشت و به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت و دست پدر و مادر را می بوسید و از دعای خیر پدر و مادر به مقام شهادت رسید خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران نمایندگان جامعه قرآنی کشور در راستای تجلیل از خانواده های معظم شهدای قرآنی و آشنایی با زندگجنیفر لوپز در نقش مادرخوانده کوکایین
وب سایت آی سینما شبکه اچ بی او این روزها در تدارک تولید تلهفیلمی با محوریت سرگذشت شخصیتی حقیقی به نام گریزلدا بلانکو است و جنیفر لوپز گزینه اصلی سازندگان برای ایفای این نقش است بلانکو یکی از بدنامترین روسای کارتل مواد مخدر در کلمبیا بود که در طول حیاتش به مادرخوانده کوکاییبه دلیل عدم پذیرش نشان «شوالیه» قدردانی مادر هنرمند شهید از حسین علیزاده/ شما اسوه شدید
به دلیل عدم پذیرش نشان شوالیهقدردانی مادر هنرمند شهید از حسین علیزاده شما اسوه شدید مادر شهید حمیدرضا نظام از شهدای شاخص عرصه موسیقی کشور با انتشار نامه ای از حسین علیزاده آهنگساز پیشکسوت تقدیر کرد به گزارش خبرگزاری فارس فاطمه ببریان مادر شهید حمیدرضا نظام از شهدای عرصه موسیقیشهیدی که در کارگاه تولید خمپاره به شهادت رسید
شهیدی که در کارگاه تولید خمپاره به شهادت رسید شهید حسین شیرین سرند از جمله شهدای جهاد دانشگاهی است که در کارگاه تولید خمپاره به شهادت رسیده است به گزارش فرهنگ نیوز حسین شیرین سرند سال 1344 در شهرستان هریس متولد شد او در سال 1364 وارد دانشگاه شد و در مهندسی عمران- آب تحصیل کردشهید شکری پور و حفظ کرامت دوستان
شهید شکری پور و حفظ کرامت دوستان تابستانها رضا کار میکرد پول در میآورد همیشه هم دست به جیب بود کسی نیاز داشت بهش میداد نمیبخشید میگفت قرضه اگر داشتی برگردون نمیخواست کرامتشان از بین برود به گزارش فرهنگ نیوز در خاطره ای درباره شهید رضا شکریپور آمده است شبمسئولان بندرگز با مادر دو شهید دفاع مقدس دیدار کردند - خبرگزاری کانون دانش آموزی
امام جمعه فرماندار و جمعی از مسوولان بندرگز با حضور در منزل شهیدان مهدی و علی اکبر مازنی در نوکنده با مادر این دو شهید دفاع مقدس دیدار کردند به گزارش پانا از استان گلستان فرماندار شهرستان بندرگز در این دیدار با گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان رجایی و با هنر گفت خانواده های معظممادر شهیدان صفری آسمانی شد
مادر شهیدان صفری آسمانی شد مادر شهیدان ابراهیم و کریم صفری به فرزندان شهیدش پیوست به گزارش فرهنگ نیوز مادر شهیدان ابراهیم و کریم صفری پس از تحمل سالها فراغ فرزندان رشیدش در کازرون دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست این مادر بزرگوار دو فرزند رشید 18 و 28-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها