واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: وقت باطلی در زندگی اش وجود نداشت و به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت و دست پدر و مادر را می بوسید و از دعای خیر پدر و مادر به مقام شهادت رسید.خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : نمایندگان جامعه قرآنی کشور , در راستای تجلیل از خانواده های معظم شهدای قرآنی و آشنایی با زندگینامه و سبک زندگی آنها، در هجدهمین دیدار خود طی سال جاری به دیدار خانواده شهید مدافع حرم «احمد اعطایی» رفتند. پاسدار بسیجی شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد ۷ شهریور ۱۳۶۴ و ساکن محله فلاح تهران بود و دانشجوی مهندسی برق بود که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می شود که در ۲۱ آبان ماه ۹۴ و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می رسد. در ابتدای این دیدار خواهر شهید گفت: خدا را شاکرم که احمد لایق بود که توانست این درجه را کسب کند و این توفیق نصیب من شد که بتوانم خواهر شهید باشم. احمد در راهی رفت که جزو شهدای مدافع حرم شد و الحمدالله به خاطر خصوصیات ویژه ای که داشت خداوند شهادت را به احمد عطا کرد. احمد اخلاص ویژه ای داشت و خالصانه از نیازمندان دستگیری می کرد و بی منت و از صمیم وجود کار می کرد و نسبت به مسائل شرعی و اسلامی بسیار پای بند بود. مسئله امر به معروف که در جامعه ما محجور مانده است را به خوبی انجام می داد و به آن پای بند بود. به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت و دست پدر و مادر را می بوسید و از دعای خیر پدر و مادر به این مقام رسید. می گفت در جایی که اسلام و انقلاب در خطر باشد من آرام و قرار ندارم در دوران فتنه با اینکه تازه ازدواج کرده بود اما خالصانه به دفاع از انقلاب می پرداخت و می گفت در جایی که اسلام و انقلاب در خطر باشد من آرام و قرار ندارم و آن قدر سرشار از محبت بود که نبودش برای ما خیلی سخت است. دختران من که در حال حفظ قرآن بودند را بسیار تشویق می کرد و می گفت بسیار خواشحالم که بچه ها قرآن می خوانند. بسیار ولایی و ولایت پذیر بود و گوش به فرمان حضرت آقا بود و احترام و دستگیری از نیازمندان واقعا در وجودش موج می زد و کمک به مستمندان و تهیه جهیزیه برای نوعروسان نیازمند پیشرو بود. در ادامه همسرشهید اعطایی گفت: احمد در فعالیت های قرآنی مسجد فعالیت داشت و حفظ جزء ۳۰ را شروع کرده بود و به دیگران هم توصیه می کرد که قرآن را حفظ کنند و در بیشتر مواقع در کلاس های تفسیر موضوعی شرکت می کرد و آیات موضوعی را حفظ می کرد و خیلی دوست داشت بچه ها طلبه شوند. به زندگی ساده و ساده زیستی بسیار اهمیت می داد در پنج سال زندگی مشترک به یاد ندارم که با بچه ها رفتار بدی داشته باشد و اگر بچه ها رفتار بدی می کردند آن ها را به روشی به کار بدشان آگاه می کرد و همیشه با اینکه خسته از سر کار بر می گشت اما با بچه ها مهربان بود و با آنها بازی می کرد. از همان روزهای اول خواستگاری عمل به صحبت های حضرت آقا را بسیار تاکید می کرد و به زندگی ساده و ساده زیستی بسیار اهمیت می داد. در خاتمه همسر خواهر شهید «احمد اعطایی» اظهار داشت: زمانی که احمد در دوران نوجوانی بود من وارد خانواده اعطایی شدم و از ابتدای شکل گیری شخصیت احمد با او بودم و ارتباط خوب و نزدیکی با احمد داشتم و بسیاری از دغدغه ها و مسائلش را با من مطرح می کرد. در بحث تعصبات دینی در بین خانواده و بچه های مسجد سرآمد بود و در بسیاری ها به احمد خرده می گرفتند ولی او اصلا از موضع خودش کوتاه نمی آمد. من چیزهایی در اینجا دیده ام که مطمئن هستم برنمی گردم در بسیاری از جلسات روضه با هم شرکت می کردیم و جنس گریه کردن و نوع گریه کردنش با بقیه فرق داشت و در همان لحظات اول مراسم گلوله های اشک از چشمش جاری می شد. وقتی به سوریه رفت ما بصورت اتفاقی متوجه این موضوع شدیم و در تماس تلفنی که با هم داشتیم به احمد گفتم «بیا خانواده تو را یکبار ببینند و از آنها خداحافظی کن» اما احمد به من گفت «از من نخواه که برگردم و دوباره هوایی شوم و نتوانم به سوریه برم. من چیزهایی در اینجا دیده ام که مطمئن هستم برنمی گردم». مهر و محبت در وجود احمد کاملا احساس می شد و لبریز از مهر و محبت بود و وقت باطلی در زندگی اش وجود نداشت و در صندوق خیریه ای در بازار عضو بود و به خانواده های بی بضاعت کمک می کرد و به حفظ قرآن اهمیت می داد و جلسات تفسیر موضوعی قرآن را پیگیری می کرد.
شنبه ، ۶شهریور۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]