واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: آنهایی که بازی درخشان او را در سریال دوران سرکشی به یاد دارند، میدانند که مریم بوبانی برای بازی در نقش عمه، خلاقیت زیادی به خرج داد و از همه توان خود برای اجرای آن استفاده کرد.این بازی قوی و خلاقانه در سریال مختارنامه هم ادامه یافت.
بوبانی در این سریال صحنههایی را به یادگار گذاشت که از آنها به عنوان بهترین سکانسهای مختارنامه یاد میکنند. زنی که همسرش را در قیام عاشورا از دست داده بود و در دل بیابان تنها سفر و زندگی میکرد و یکی از آدمهای موثر بود که مختار را به قیام تشویق کرد. بوبانی در سریال تاثریا که از شبکه آیفیلم بازپخش میشود، بازی دارد؛ نقشی که مشابه آن را در کارنامه بوبانی زیاد میتوان دید؛ اتفاقی که برای خیلی از بازیگران رخ میدهد، اما مهم نقشهای متفاوتی است که این بازیگر به عهده گرفته و آنها را عالی اجرا کرده است که از میان آنها نقشی که در فیلم فرش باد بازی کرد، کفایت میکند. با بوبانی که در میانسالی وارد عرصه بازیگری شد، درباره انگیزههای درونی که باعث حرکت میشود، همصحبت شدیم. به نظر آدم با انگیزهای هستید، از انگیزههایتان برایمان بگویید؟ آدم برای زندگی انگیزههای مختلفی دارد که او را برای زندگی و زنده بودن، ترغیب میکند. اولین انگیزه خود زندگی است که چیز مطلوبی است که اگر با مرگ مقایسهاش کنیم، زندگی قطعا خوشایندتر است. هر آدمی علایق و وابستگیهایی دارد؛ بچههایش، زندگی خصوصی که میتواند دوستداشتنی باشد و مهمتر این که هر آدمی، در زندگی آرمانی دارد که باید به آن برسد به همین دلیل باید زنده بماند و تلاش کند. و امید موتور محرکه همه اینهاست؟ قطعا همه اینها زیر مجموعه امید هستند، وقتی زندگی با مرگ مقایسه میشود، آن چیزی که لکوموتیو اصلی است و بقیه خواستهها به دنبال آن حرکت میکنند، امید است. این امید را چطور میتوان دریافت کرد حتی در شرایط سخت؟ امید این چشمانداز را به ما میدهد که آینده بهتر خواهد شد. همین «بهتر خواهد شد» آدمی را به ادامه زندگی ترغیب میکند. شرایط سخت برای همه و در همه جا هست و فقط با امید به این که« بهتر خواهد شد» میتوان ادامه داد. در شرایط سخت انگیزههای کوچک، بهتر میتواند باعث حرکت شود؛ مثلا آینده فرزندان، این که باید برای بهبود شرایط زندگی آنها تلاش کرد. این را هم باید در نظر بگیریم هستند کسانی که در شرایط بدتر از ما زندگی میکنند بنابراین بهتر است با امید فقط به زندگی فکر کرد. نگاهتان مثبت است و به اصطلاح نیمه پر لیوان را میبینید.... اگر این کار را نکنیم دچار بحرانهای روحی وحشتناکی میشویم. اگر امید به بهبود اوضاع و نگاه مثبت نباشد، زندگی خیلی سخت میشود. هر چقدر هم که از اوضاع بوی بهبود نیاید اما بازهم باید خوشبین بود که روزهای بهتر خواهد آمد. شما دیر وارد دنیای بازیگری شدید، اما برخی با این تفکر منفی زندگی میکنند که تا یک سن مشخصی میشود کاری را آغاز یا پیشرفت کرد، چگونه میتوان با این تفکر مخرب روبهرو شد؟ من از بچگی به بازیگری علاقهمند بودم. موثرترین کسی که باعث شد عاشق این حرفه شوم، مادربزرگم بود که در بچگی ما را به تئاتر و سینما میبرد و من از همان زمان در ذهنم طراحی میکردم که روزی بازیگر خواهم شد. کلاس اول دبیرستان که بودم آقای خلج تئاتری را برای اجرا به شهر آبادان آورد و بعد از دیدن این نمایش، تصمیمم برای بازیگر شدن، قطعی شد. وقتی دانشآموز بودم در تئاترهای مدرسه بازی میکردم و خیلی جدی این کار را ادامه میدادم، اما بعد اتفاقات دیگری در زندگیام رخ داد که مرا از مسیر بازیگری دور کرد. ازدواج کردم، بچهدار شدم و بعد جنگ شد و آوارگی سالهای جنگ با دو بچه که آنها را از این شهر به آن شهر میبردم تا سالم بمانند. اما ته ذهنم بازیگری به عنوان کاری نیمهتمام مانده بود و همیشه به این فکر میکردم که باید این کار و علاقه را به سرانجام برسانم. تا این که جنگ تمام شد و ما سال 70 تصمیم گرفتیم از خوزستان به تهران مهاجرت کنیم تا شرایط زندگی برای بچههایم بهتر شود چون در شهرهای جنگزده هیچ امکانی برای پیشرفت بچهها وجود نداشت. تهران که ساکن شدیم و زندگی بچههایم روی روال افتاد و خاطرم از آنها که راحت شد، احساس کردم باید به دنبال علاقه خودم بروم. اما ورود به گروههای تئاتری برای تازهواردها سخت بود، همین اتفاقی که الان هم وجود دارد.باند بازیها به آدمهای حتی مستعد و توانمند هم میدان کار نمیدهند. آن سالها تبلیغات آموزشگاه بازیگری آقای تارخ را دیدم و به آنجا رفتم. هر چند دغدغه اصلی ام بازیگری و کارگردانی تئاتر بود، اما مسیر فعالیتم تغییر کرد و بازیگر شدم، اما در سینما و تلویزیون. هیچ وقت به این فکر نمیکنم که برای شروع کاری دیر است. همیشه سعی میکنم اسباب انجام آن کار را حتی با سختی فراهم کنم. معتقدم وقتی بخواهی حتما میتوانی. یعنی خواستن درونی مهمتر از عوامل بیرونی است؟ بله. چون پشت هر خواستنی انگیزه بسیار قوی وجود دارد. معتقدم هنر دریچهای است که دنیای مهربانتری را به تو نشان میدهد. دنیا با هنر انسانیتر است. به این فکر نمیکنم کسانی که در حوزه هنر کار میکنند برای دنیای بهتر چه میکنند، اما برای من تعریف هنر همین است و همیشه تلاش کردهام با هنر دنیای مهربانتری بسازم حتی به اندازه یک سانتی متر. بنا به تجربیاتی که در زندگی داشتهاید و این که اهل مطالعه هستید، به نظرتان خانمها برای توانمند کردن خود چه باید بکنند؟ خانمها اگر انگیزه خیلی قوی نداشته باشند معمولا موفق نمیشوند. چون بیشتر عوامل بیرونی آنها را به سمت ایستایی و بیحرکتی میبرند. اگر انگیزه درونی و هدفگذاری درستی نداشته باشند، اسیر حرفهایی میشوند که آنها را به خانهنشینی تشویق میکند. استادی داشتیم که همیشه میگفت تو اگر میتوانی مادام کوری باشی خیلی بد است که خودت را فقط اسیر آشپزخانه کنی. انگیزه و آگاهی دو بازویی هستند که خانمها را توانمند میکنند. فرقی ندارد خانمی تصمیم بگیرد خیاط ماهری شود یا بازیگر شود. آنچه مهم است، این که در مسیری که انتخاب کرده است، شروع به حرکت کند. طاهره آشیانی - جامجم
دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 08:33
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]